eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
385 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
آذرخش
بسمه تعالی درخت شاتوت! باران، به نرمی باریده بود و دلنواز بهاری، سر و سیمای عابران را بوسه باران می کرد. باران باریده بود و بویِ بخشِ کاه گِل تمام محله را پُر کرده بود! آرام آرام آفتاب از پس ابر سَرَک می کشید و هوا رو به تابستانی می رفت! چند ساعتی به قدر تاب و توان زمین را زدم تا اینکه بانگ اذان در سراسر بیشه زار انداز شد. آفتاب به قدرت رسیده بود و با شدت و بی رحمانه می تابید! در فکر فرورفته بودم که در میانه ی راه سر و صدای مرا از گریبان فکر به در آورد! اطراف درخت جمع شده بودند و هر کسی به دنبال شیرین شدن کامَش بود! برخی از درخت بالا می رفتند و بر شاخه ساران می نشستند و شاخه ها را در بهم زدنی جارو می کردند! آنان که دستشان به درخت نمی رسید و چوب و کفش نثار درخت می کردند بلکه چند حبه شاتوت، مهمان شان کند! از کنارشان عبور کردم که ناگهان گُلی از گلستان مرا به خاطر آمد... شرح حال انسان های و مفید، حکایت حال همان درخت شاتوت است ، چون دارند، سنگ آدمیان را به جان می خرند و لگد هایشان را تحمل می نمایند. و گرنه هیچ کسی بر شانه درخت قدم نمی گذارد و سنگ و لگدش نمی زند! زخم زبان مردم، شنیدن، انسان های موفق است. تو را تحمل امثال ما بیاید کرد که هیچ کس نزند بر درخت بی بَر سنگ «سعدی» @zarakhsh
بسمه تعالی درخت شاتوت! باران، به نرمی باریده بود و دلنواز بهاری، سر و سیمای عابران را بوسه باران می کرد. باران باریده بود و بویِ بخشِ کاه گِل تمام محله را پُر کرده بود! آرام آرام آفتاب از پس ابر سَرَک می کشید و هوا رو به تابستانی می رفت! چند ساعتی به قدر تاب و توان زمین را زدم تا اینکه بانگ اذان در سراسر بیشه زار انداز شد. آفتاب به قدرت رسیده بود و با شدت و بی رحمانه می تابید! در فکر فرورفته بودم که در میانه ی راه سر و صدای مرا از گریبان فکر به در آورد! اطراف درخت جمع شده بودند و هر کسی به دنبال شیرین شدن کامَش بود! برخی از درخت بالا می رفتند و بر شاخه ساران می نشستند و شاخه ها را در بهم زدنی جارو می کردند! آنان که دستشان به درخت نمی رسید و چوب و کفش نثار درخت می کردند بلکه چند حبه شاتوت، مهمان شان کند! از کنارشان عبور کردم که ناگهان گُلی از گلستان مرا به خاطر آمد... شرح حال انسان های و مفید، حکایت حال همان درخت شاتوت است ، چون دارند، سنگ آدمیان را به جان می خرند و لگد هایشان را تحمل می نمایند. و گرنه هیچ کسی بر شانه درخت قدم نمی گذارد و سنگ و لگدش نمی زند! زخم زبان مردم، شنیدن، انسان های موفق است. «تو را تحمل امثال ما بیاید کرد که هیچ کس نزند بر درخت بی بَر سنگ» «سعدی» @zarakhsh