eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
399 عکس
419 ویدیو
102 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی گُرز بر خود می زنی خود، ای دَنِی عکسِ توست اندر فِعالم ، این منِی (مثنوی) 👈فِعالم : کارهای من معنا : ای فرومایه، چون به نزاع با من برمی خیزی، در واقع گرز را بر سر خود می کوبی، این مَنیّت که در اعمالم تماشا می کنی ،اندرون خود توست. [مولانا از نزاع های آدمیان، تحلیلی روانشناسانه ارائه می کند در نگاه او اکثر نزاع ها ، نزاعِ با خود است. مثلاً : تو می پرسی چرا با فلانی می ستیزی؟ می گویدَت: چونکه خودبین است، متکبّر است!! همه چیز را فقط برای خود میخواد!! امّا هنگامی که با نورافکن های قوی دریای درونش را قواسی می کنی، خواهی دید که همه ی این دردها در او نیز وجود دارد. پس او با خود می ستیزد. مولانا این نکته را با تمثیلی زیبا در دیگر اثر نفیس خود ( فیه مافیه ) بسط داده است: " گفت پیلی را به سر چشمه ای آوردند تاکه آب خورَد. چون خودش را در آب می دید ، می رمید.!! گمان می کرد از غیر می گریزد نمی دانست که از خود می رمد. همه ی اخلاقِ بَد از ظلم وکین وحسد وحرص و... ، چون درون توست نمی رنجی. اما همان را در دیگری که می بینی می رنجی."] @zarakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 طباطبایی من را موحد کرد... آیا بدون فلسفه درک توحید ناب، امکان دارد؟ @zarakhsh
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی برای دختر همسایه! کاری از لسان دختران افغان. @zarakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا زندگی می کنی؟ اگر فلسفه نمی بود، جهان در سطحیت وحشتناکی فرو می رفت! الاغ ها سخت کار می کنند تا از دستان باغبان، علوفه تازه نصیب شان شود و خوب علوفه می خورند تا بتوانند خوب کار کنند!! @zarakhsh
نقش فلسفه و حکمت در برون‌رفت بحران‌های انسانی معاصر، حمید پارسانیا.mp3
45.86M
💥نقش فلسفه و حکمت در برون‌رفت بحران‌های انسانی معاصر 🎤استاد حمید ۲۲اسفند۱۳۹۹ @zarakhsh
جنگ ترکیبی.mp3
6M
‼️با کمتر از یک ربع وقت گذاشتن، می‌تونید جلوی یه بی‌تقوایی بزرگ رو بگیرید. 📣📣حتماً گوش کنید و نشر بدید: ✅کسانی که نمی‌دانید جنگ ترکیبی چیست، ساکت! ✅ بدون فهم دقیق از جنگ ترکیبی و توجه به آن، تحلیل کردن ممنوع! ✅ جنگ ترکیبی از طرف دشمن، یعنی درگیر کردن همزمان ما در میدان‌های مختلف: مجازی، خیابانی، مرزی،‌ بین المللی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، شناختی، سیاسی و ... ✅ قضاوت‌ دربارۀ نهادهای مختلف؛ بدون توجه به واقعیت جنگ ترکیبی، بی‌تقوایی است. ✅ با بی‌تقوایی، بدبینی و ناامیدی را ترویج نکنیم. ✅ رزمندۀ جنگ ترکیبی باید حواسش به همۀ میدان‌هایی که جنگ در آنها اتفاق افتاده باشد. ✅ ممکن است بدون در نظر گرفتن میدان‌های دیگر، کار یا تصمیمی در یک میدان درست باشد، اما نتیجه‌اش در میدان‌های دیگر و در کل جنگ به ضرر ما تمام شود. ✅ شک نکنید که سیر کنونی جامعۀ ما به سمتی است که به خیر جامعه منتهی می‌شود. @abbasivaladi
11.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نزدیک تر از بند کفش لابه لای این همه بانگ و هیاهوی سیاسی و کشمکش های اجتماعی، این سخن استاد مرا در اقیانوس اندیشه غوطه ور ساخت! به یاد نامه ای افتادم که برای خود نوشته بودم و هرز چند گاهی آن را زنده می کنم! 👇👇👇 @zarakhsh
آذرخش
نزدیک تر از بند کفش لابه لای این همه بانگ و هیاهوی سیاسی و کشمکش های اجتماعی، این سخن استاد مرا در
نامه ای از نفس لوّامه... بسم الله الرحمن الرحیم سلام سعید جان از اینکه با من خلوت میکنی خوش حالم، نیامده ام ات کنم...! نشینده ای که پیش گیری بهتر از است! آمده ام قبل از وقوع جرم، دستت را بگیرم. آمده ام روزی ات سازم که دوای همه ی درد هایت باشد! آمده ام حرفی بزنم که همه ی نصیحت هاست! آمده ام تا بگویم : «سعید جان...!! تو یک روز خواهی مُرد...! یک روز جلو چشم هایت همه ات را به آتش خواهند کشید! یک روز از جا بر میخیزی اما جسمت برنخواهد خاست! خانواده کنار بسترت زار می زنند و تو نیز داد خواهی زد! آری! داد میزنی که :نههههههه! من زنده ام... اما کسی را نمی شنوند! آمبولانس در راه است و چند لحظه ی دیگر خود را زیر دستان خواهی یافت! درحالی که زير لب فاتحه می‌خواند و با دستانش شیرآب را می کند! بدنت را می شوید و گوش ها و دماغت را با پر می کند! چه بوی خوشی می آید! بوی و است! از این بهتر چه میخواهی! بدنت را که شستند! خوش بویت که کردند! بر پیکر ات لباس سفید پوشاندند! غسال، عزیزانت را می‌زند: بیایید.. بیایید با حاج آقا خدا حافظی کنید! میخواهم کفن اش را ببندم! فرصت خوبی است! خوب بچه هایت را نگاه کن! این ها همان هایی هستن که از گرامی تر بودند! تابوت آماده می‌شود و همان طور که وصیت کرده بودی را روی تابوت می گذارند تا در آغوشت دفن شود! مرحبا! خوشم آمد! میدانم که برای عمامه ات اسم گذاشته ای آن هم، همان اسمی که روی عمامه اش گذاشت! خودم صدایت را می شنیدم وقتی با سحاب درد دل می کردی! راستش را بخواهی به سحاب میکنم ! تا قبل از اینکه روی سرت بنشیند با من دردُ دل می کردی و گریه هایت را برای من می آوردی...! امیدوارم به داد تنهایی هایت برسد! را می خوانند! صورتت را روی خاک های نرم می گذارند تا بر شانه راست، رو به قبله تا بخوابی! زود باش از فرصت استفاده کن! برای آخرین بار! از این دنیای بیرون را تماشا کن! همان دنیایی که عمری تو را به خود ساخته بود! سنگ لحد را می‌گذارند و رسما تنهایی ها آغاز می شود! همه جا تاریک است! حتی روزنه ای از نور دیده نمی شود! مرگ بار حاکم است! گرد غربتی گلو گیر، بر دامنت می نشیند! در همین سردرگمی هاست که صدایی، قفل سکوت را می شکند! تو کیست؟! را نشانی دِه؟ کدام است؟ کجاست؟! هزار فلسفی و صغرا و کبرا در دل داری اما اینها به درد اینجا نمی خورند اینجا جواب نمی دهد! اینجا تاریک است پس نور می خواهد ‌! و است که کارت را راه می‌اندازد! دوباره پرسش ها را تکرار می کنند!!؟ اگر جواب ندهی! هایت را در هم خواهند شکست! در حالی که لب هایت به هم دوخته شده! برای آخرین بار، سوال را تکرار می کنند! امامت کیست و اکنون ؟! در این حال و هوا، صدایی دلنشین که از دور، نزدیک و نزدیک تر میشود بگوید : «امامش (عج) هستم! عمری درد هایش را برای می نوشت! هرگاه در مسیر بندگی زمین می خورد با چشمانی بارانی نزد می آمد و من زخم های اش را درمان می کردم! (س) را مادر صدا می زد و از مادر خودش دوست تر می داشت! هر گاه تشنه محبتی خالص و گوارا بود، سرش را به امید مادرم بر بالشت می گذاشت و در خیال خود، دستان پر مهر (س) را احساس می کرد! آری، سعید جان آمدم بگویم که نگویی :چرا نگفتی! آمدم بگویم : تو و تمام دنیایت یک روز خواهید مُرد! إنَّکَ میّت وَ إنّهم میّتون! دوستت دارم. نفس لوامه... @zarakhsh
بسمه تعالی عاشقانه «ای کاش بزرگان هم می نوشتند! و ای کاش معلم املای تو می بودم! می گفتم :«دوستت دارم» و مدام می پرسیدم: تا کجا گفتم؟! و تو می گفتی :”دوستت دارم”» (عزم آن کردم به کام عاشقان نیز گاهی بنویسم). @zarakhsh
مادر شد صفحه روزگار، تیره تا دفتر من گشود، مادر از هستی من، نشانه ای نیست خود بودن من چه بود، مادر ناموخت مرا زمانه درسی رندانه ام آزمود، مادر من دُرّ یتیم و گردش چرخ از دست توام ربود، مادر در دامن روزگارم افکند از دامن خود، چه زود مادر حالیست مرا که گفتی نیست گریم همه رود رود مادر هر روز سپهر، سفله داغی بر داغ دلم فزود مادر از اختر من شدست گویی دریای فلک کبود مادر ابریشم بخت من تهی گشت یکباره ز تار و پود، مادر این کودک دردْ آشنا را ایکاش نزاده بود، مادر شعریست که در غم تو، فرزند با خون جگر سرود مادر «شادمان باد روح بلند آن بانویی که چنین شاعری به یادگار گذاشت» به راستی باید وجود پر برکت مادر را گرامی داشت! @zarakhsh
هدایت شده از حامد فلاحتی
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مسئولیت اجتماعی یعنی بلاکشی کل جامعه... 🔹یعنی زمانی که بر کشتی جامعه سوارید، حواستان به آن افرادی که کنجی مشغول سوراخ کردن کشتی هستند باشد که اگر بشود، همه غرق می شوند... 🔷قلب انسان اجتماعی نه فقط برای خود بلکه برای همه می تپد... 🎵این صوت استاد صفایی را گوش دهید. 🆔 @h_falahati
عاشقانه اگر مرا... اگر تو را..... اگر را خداوند آفریده است... پس روشن ترین شناخت را از هایمان دارد! هموست که من و تو را با هم کرد تا به هم برساند! هموست که تو را ، برازنده برای من، میداند! لباسی که زشتی هایم را به جان می خَرَد و جلوه می دهد! لباسی که زوزه زمستان و غرّش تابستان سرنوشت را بر من می کند! لباسی که نبودش ، خوار بیابان را به جانم می اندازد و هایم را به آتش اژدهای تنهایی،می سوزاند! لباسی که در نبودش ،کنج حجره تنهایی، برهنه می مانم و زیبایی های به کامم تلخ و بی فایده است ! لباسی که برایم دوخته! لباسی که تار‌ش از و پودش از است. «هُنّ لباسٌ لَکم وَ انتم لباسٌ لهُنّ (قرآن کریم)» @zarakhsh