eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
353 عکس
377 ویدیو
99 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه ای از نفس لوّامه... بسم الله الرحمن الرحیم سلام سعید جان از اینکه با من خلوت میکنی خوش حالم، نیامده ام ات کنم، به اندازه کافی خودت این کار را میکنی..! نشینده ای که پیش گیری بهتر از است! آمده ام قبل از وقوع جرم، دستت را بگیرم. آمده ام روزی ات کنم که دوای همه ی درد هایت باشد! آمده ام حرفی بزنم که همه ی نصیحت هاست! آمده ام بگویم : «سعید جان !.. تو یک روز خواهی مُرد...! یک روز جلو چشم هایت همه ات را به آتش خواهند کشید! یک روز از جا بر میخیزی اما جسمت برنخواهد خاست! خانواده ات دور بسترت زار می زنند و تو داد! آری! داد میزنی که :نههههههه! من زنده ام... تو نیز زار میزنی اما را نمی شنوند! آمبولانس می آید و چند لحظه ی دیگر خود را زیر دستان خواهی یافت!درحالی که زير لب فاتحه می‌خواند، با دستانش شیرآب را می کند! بدنت را می شوید و گوش ها و دماغت را با پر می کند! چه بوی خوشی می آید! بوی و است! چه از این بهتر میخواهی! بدن را که شستند! خوش بویت که کردند! لباس سفید بر بدن ات پوشاندند! غسال، عزیزانت را می‌زند: بیایید.. بیایید با حاج آقا خدا حافظی کنید! میخواهم کفن اش را ببندم! فرصت خوبی است! خوب بچه هایت را نگاه کن! این ها همان هایی هستن که از گرامی تر بودند! تابوت آماده می‌شود و بنا به وصیت ات را روی تابوت می گذارند تا همراهت دفن کنند! مرحبا! خوشم آمد! میدانم که برای عمامه ات اسم گذاشته ای آن هم، همان اسمی که روی عمامه اش گذاشت! خودم صدایت را می شنیدم وقتی با سحاب درد دل می کردی! راستش را بخواهی به سحاب کردم! تا قبل از اینکه روی سرت بنشیند با من درد دل می کردی و گریه هایت را برای من می آوردی...! امیدوارم به داد تنهایی هایت برسد! را می خوانند! صورتت را روی خاک های نرم می گذارند تا بر شانه راست رو به قبله تا بخوابی! زود باش از فرصت استفاده کن! برای آخرین بار! از این دنیای بیرون را تماشا کن! همان دنیایی که عمری تو را به خود ساخت! زود باش برای آخرین بار چین های سحاب را نگاه کن! سنگ لحد را می‌گذارند و رسما تنهایی ها آغاز می شود! همه جا تاریک است! حتی روزنه ای از نور دیده نمی شود! مرگ بار حاکم است! گرد غربتی گلو گیر، بر دامت می نشیند! در همین سردرگمی هاست که صدایی، قفل سکوت را می شکند! تو کیست؟! را نشانی دِه؟ کدام است؟ کجاست؟! هزار فلسفی و صغرا و کبرا در دل داری اما اینها به درد اینجا نمی خورند اینجا جواب نمی دهد! و است که کارت را راه می‌اندازد! دوباره سوالات را تکرار می کنند!!؟ اگر جواب ندهی! هایت را خواهند شکست! در حالی که لب هایت به هم دوخته شده است! برای آخرین بار، سوال را تکرار می کنند! امامت کیست و اکنون ؟! در این حال و هوا، صدایی دلنشین که از دور، نزدیک و نزدیک تر میشود بگوید : «امامش (عج) هستم! عمری درد هایش را به می گفت! هرگاه در مسیر بندگی زمین می خورد با چشمانی بارانی نزد می آمد و من زخم های اش را درمان می کردم! (س) را مادر صدا می زد و بیشتر از مادر خودش دوست می داشت، هر گاه تشنه محبتی خالص و گوارا بود، سرش را به امید مادرم بر بالشت می گذاشت و در خیال خود، دستان پر مهر را احساس می کرد! آری، سعید جان آمدم بگویم که بعد نگویی :چرا نگفتی! آمدم بگویم : تو و تمام تعلقات دنیوی ات یک روز خواهید مُرد! إنَّکَ میّت وَ إنّهم میّتون! دوستت دارم. نفس لوامه... @zarakhsh
بسمه تعالی سیمای پرهیزگاران امیر مؤمنان (ع) چشمه ای ، مردی کامل ، شیدای (ص) و سردمدار مؤمنان است. او نه تنها امیر هدایت که امیر است، خطبه های پر شور و شرر او، دل های سنگ ِدور از خدا را در کوره ی خداوندی ذوب می کند و جان کفر را از آنان می ستاند. این ماه، ماه خدا، قرآن و ماه علی (ع) است. علی (ع)، قرآن و راه امن و هموار رسیدن به خداست. زانکه از قرآن بسی گُمرَه شدند زان رَسَن، قومی درون چَه شدند آری! هرکه از راه غیر علی (ع)پا در مسیر ناهموار گذارد ، بی درنگ در چاه گمراهی گرفتار آید. خطبه همّام، شرح حال پارسایان در بیان امیر مؤمنان بوده و ایشان در اوج ، سیمای پرهیزگاران را ترسیم کرده اند. سعی کردم این خطبه ی طلایی را از روی دست امام (ع) به گونه ای ، بازنویسی نمایم. به امید آنکه مقبول امیر مؤمنان افتد و دل های رمیده را به دلدار (ع) برساند. و البته به حال نویسنده باید گریست که رمیده تر از همه ی رمیدگان است! @zarakhsh
بسمه تعالی برادرم نماز نمی خواند! از دیرباز تا کنون چنین بوده است و بعید نیست پس از این هم چنین باشد... همواره خانواده‌ های مذهبی و دامن مادران دلسوز ،به دغدغه های بسیار گرم بوده است. حتی گاه، توفانِ بحث، می گیرد و غبار و فریاد بر دل خانواده می نشیند ! خب اینک چه باید کرد؟ عصاره‌ی تجربیات موفق و نافرجام من چنین است امیدوارم مفیدتان باشد: 1.پیش از آنکه به حساب جوانان برسید و به حال آنان گریه کنید، نخست از حساب بکشید و نگران حال خود باشید! اگر جوانان، در رفتار ما، خوش نماز را استشمام می کردند و به تماشای نماز ، در زندگی ما می نشستند، خواه و ناخواه شیفته ی نماز می شدند و خود را شریک این انسان ساز می ساختند! 2غرور جوانان امروز، با پُر و زبانی دراز و بی باک، پیوند خورده است. لذا پند و اندرز ندارند و به دنبال گوشی شنوا، رفیقی همراه و دوستی صمیمی می گردند تا اسرار و زخم هایشان باشد. اگر شما و صفا پیشه ساخته و رفیق پر نشاط آنان باشید، خواهید دید که چگونه یخ های ذوب می شود و قفل سینه ی جوانان چگونه خواهد شکست؟! و چه حرف های تلخ و شیرینی برای گفتن دارند!!؟! آنقدر دَم به دم، اعراب می داد و دل به حرف هایشان می سپرد که می گفتند : هوَ اُذُنٌ محمد (ص) سرتاپا گوش است! 3.جوانان همانند توپِ هفت سنگ اند، هرچه زمین زیر پایشان تر و برخورد با آنان شدید تر باشد ، دور تر می شوند... لذا اگر نمی خواهید بر آتش لجاجت بگذارید ، شدت عمل بی رویه به خرج ندهید. آرام و خونسرد باشید تا جوان، خیر خواهی شما را احساس کند و با خود به تردید افتد :«نکند نماز را منفعتی است که والدینم از آن بر من، می ترسند!؟» 4.نماز، آینه روح و روان آدمیان و سامان بخش زندگی آنان است، باید با نور افکن های قوی، درون جوانان را قواصی کنید و ریشه این رفتار را بجویید و !! درد که پیدا شود، سر و سیمای درمان نیز پیدا خواهد شد. آن مقدار که من درون جوانان بی نماز را کاویده ام ، بی نمازی را یک چنین ریشه های می تواند باشد : _شبهات علمی و پرسش های اعتقادی _تنفر از نماز گزاران بد اخلاق _یاس از گذشته پر گناه و شرارت بار _انباشت فشار های جنسی _ارضای نادرست فشار های جنسی _تاس و بی اعتمادی از آینده _وسواس های فقهی و فکری _بی خبری از مبانی دینی و اعتقادی _فقدان اعتماد به نفس دینی در مواجه با دین گریزان. _بی اطلاعی از لذات و فواید نماز _نشست و برخاست با دوستان دین ستیز _نوشیدن جام موسیقی های مسموم _تنبلی و ضعف اراده _تراکم و تنوع گناهان _رفاه و آسایش بیش از اندازه _روانی افسرده و خالی از نشاط _آثار مخرب فضای مجازی بر روان و مغز _اختلال ها و خلأ های عاطفی _کمال گرایی دینی و سخت پنداری نماز @zarakhsh
بسم رب الحسین پرتویی از خورشید کربلا. وجود مبارك حسين بن علی(ع) براي اهدافی بود از جمله: ١. ، با سواد و با فرهنگ ‏كردن مردم. ۲.به در آوردن مردم از و گمراهي عقلي. و براي اين دو جگر داد: «و بَذَلَ مُهجَتَه فيك ليستنقِذَ عبادَك من الجهالةِ و حَيرةِ الضّلالة» ؛ و به استنادِ «حسينٌ منّي و أنا من حسين» ، آنچه در زيارت اربعين درباره هدف نهضت حسين بن علی آمده است، همان اهداف پيامبر اكرم‏ ص است: «فهَداهُم به من الضّلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة» ؛ يعني خدای سبحان به دست گرامی دو كار كرد: مردم را با فرهنگ و با سواد كرد و نيز آنها را از گمراهی به ‏درآورد.» ( بنيان مرصوص- ص۳۲۲) @zarakhsh
بسم رب الحسین ع ⁉️منافات عزاداری با پذیرش قضا و قدر الهی؟! ♻️جهان آفرینش با برنامه خاصى آفریده شده و پیش خواهد رفت. اگر همه چیز، از جمله مرگ انسان ها، توسط خداوند تعیین شده و به او تحقق یافته است پس گریه و عزاداری نوعی و بی احترامی به خواست پروردگار است ؟ 🔆خوب است بدانیم پذیرش قضا و قدر الهی هرگز به معنای این نیست که انسان همچون باشد و اتفاقاتی که اطرافش می افتد در او تاثیر نگذارد. مرگ عزیزان گرچه طبق قضا و قدر الهی است، اما باعث بازماندگان او میگردد. 1⃣گریه بر عزیزان مطابق فطرت و قضای الهیِ انسان است: گریه بر عزیزان، امری و جزئی از قضا و قدر الهی است؛ یعنی خدا انسان را این گونه سرشته است. هرگاه انسان به مصیبت یکى از عزیزان اش دچار شود، احساس اندوه شدید کرده و بر چهره اش جارى مى گردد. اسلام نیز دینی، فطرت محور است. و با گریه ای که در عزیزان بوده و خشم خدا را در پی ندارد، مخالفت نمی ورزد. 2⃣اگر گریه برعزیزان با قضا و قدر الهی منافات می داشت باید از سوی (ص)، صحابه و بزرگان دینی، از آن نهی می شد، اما نه تنها از آن نهی نکرده اند بلکه خود این را انجام می داده و حتی در برخی موارد به گریه سفارش نیز کرده اند مثل گریه برای امام حسین(ع). 📚نمونه های زیادی از سیره رسول خدا(ص) در زمینه عزاداری نقل شده است: ❇️سوگواری بر حضرت حمزه ❇️گریستن در شهادت بن ابی طالب (اسد الغابه ج 1ص 343) ❇️گریستن به هنگام درگذشت ابراهیم. ❇️گریه به هنگام احتضار سعد بن عباده (صحیح بخاری جلد 2 ص 84). ❇️گریه به هنگام زیارت قبر مادرشان (صحیح مسلم جلد 2 ص 671) و... . @zarakhsh 👇👇👇
نامه ای از نفس لوّامه... بسم الله الرحمن الرحیم سلام سعید جان از اینکه با من خلوت میکنی خوش حالم، نیامده ام ات کنم...! نشینده ای که پیش گیری بهتر از است! آمده ام قبل از وقوع جرم، دستت را بگیرم. آمده ام روزی ات سازم که دوای همه ی درد هایت باشد! آمده ام حرفی بزنم که همه ی نصیحت هاست! آمده ام تا بگویم : «سعید جان...!! تو یک روز خواهی مُرد...! یک روز جلو چشم هایت همه ات را به آتش خواهند کشید! یک روز از جا بر میخیزی اما جسمت برنخواهد خاست! خانواده کنار بسترت زار می زنند و تو نیز داد خواهی زد! آری! داد میزنی که :نههههههه! من زنده ام... اما کسی را نمی شنوند! آمبولانس در راه است و چند لحظه ی دیگر خود را زیر دستان خواهی یافت! درحالی که زير لب فاتحه می‌خواند و با دستانش شیرآب را می کند! بدنت را می شوید و گوش ها و دماغت را با پر می کند! چه بوی خوشی می آید! بوی و است! از این بهتر چه میخواهی! بدنت را که شستند! خوش بویت که کردند! بر پیکر ات لباس سفید پوشاندند! غسال، عزیزانت را می‌زند: بیایید.. بیایید با حاج آقا خدا حافظی کنید! میخواهم کفن اش را ببندم! فرصت خوبی است! خوب بچه هایت را نگاه کن! این ها همان هایی هستن که از گرامی تر بودند! تابوت آماده می‌شود و همان طور که وصیت کرده بودی را روی تابوت می گذارند تا در آغوشت دفن شود! مرحبا! خوشم آمد! میدانم که برای عمامه ات اسم گذاشته ای آن هم، همان اسمی که روی عمامه اش گذاشت! خودم صدایت را می شنیدم وقتی با سحاب درد دل می کردی! راستش را بخواهی به سحاب میکنم ! تا قبل از اینکه روی سرت بنشیند با من دردُ دل می کردی و گریه هایت را برای من می آوردی...! امیدوارم به داد تنهایی هایت برسد! را می خوانند! صورتت را روی خاک های نرم می گذارند تا بر شانه راست، رو به قبله تا بخوابی! زود باش از فرصت استفاده کن! برای آخرین بار! از این دنیای بیرون را تماشا کن! همان دنیایی که عمری تو را به خود ساخته بود! سنگ لحد را می‌گذارند و رسما تنهایی ها آغاز می شود! همه جا تاریک است! حتی روزنه ای از نور دیده نمی شود! مرگ بار حاکم است! گرد غربتی گلو گیر، بر دامنت می نشیند! در همین سردرگمی هاست که صدایی، قفل سکوت را می شکند! تو کیست؟! را نشانی دِه؟ کدام است؟ کجاست؟! هزار فلسفی و صغرا و کبرا در دل داری اما اینها به درد اینجا نمی خورند اینجا جواب نمی دهد! اینجا تاریک است پس نور می خواهد ‌! و است که کارت را راه می‌اندازد! دوباره پرسش ها را تکرار می کنند!!؟ اگر جواب ندهی! هایت را در هم خواهند شکست! در حالی که لب هایت به هم دوخته شده! برای آخرین بار، سوال را تکرار می کنند! امامت کیست و اکنون ؟! در این حال و هوا، صدایی دلنشین که از دور، نزدیک و نزدیک تر میشود بگوید : «امامش (عج) هستم! عمری درد هایش را برای می نوشت! هرگاه در مسیر بندگی زمین می خورد با چشمانی بارانی نزد می آمد و من زخم های اش را درمان می کردم! (س) را مادر صدا می زد و از مادر خودش دوست تر می داشت! هر گاه تشنه محبتی خالص و گوارا بود، سرش را به امید مادرم بر بالشت می گذاشت و در خیال خود، دستان پر مهر (س) را احساس می کرد! آری، سعید جان آمدم بگویم که نگویی :چرا نگفتی! آمدم بگویم : تو و تمام دنیایت یک روز خواهید مُرد! إنَّکَ میّت وَ إنّهم میّتون! دوستت دارم. نفس لوامه... @zarakhsh
بسم رب الحسین ع ⁉️منافات عزاداری با پذیرش قضا و قدر الهی؟! ♻️جهان آفرینش با برنامه خاصى آفریده شده و پیش خواهد رفت. اگر همه چیز، از جمله مرگ انسان ها، توسط خداوند تعیین شده و به او تحقق یافته است پس گریه و عزاداری نوعی و بی احترامی به خواست پروردگار است ؟ 🔆خوب است بدانیم پذیرش قضا و قدر الهی هرگز به معنای این نیست که انسان همچون باشد و اتفاقاتی که اطرافش می افتد در او تاثیر نگذارد. مرگ عزیزان گرچه طبق قضا و قدر الهی است، اما باعث بازماندگان او میگردد. 1⃣گریه بر عزیزان مطابق فطرت و قضای الهیِ انسان است: گریه بر عزیزان، امری و جزئی از قضا و قدر الهی است؛ یعنی خدا انسان را این گونه سرشته است. هرگاه انسان به مصیبت یکى از عزیزان اش دچار شود، احساس اندوه شدید کرده و بر چهره اش جارى مى گردد. اسلام نیز دینی، فطرت محور است. و با گریه ای که در عزیزان بوده و خشم خدا را در پی ندارد، مخالفت نمی ورزد. 2⃣اگر گریه برعزیزان با قضا و قدر الهی منافات می داشت باید از سوی (ص)، صحابه و بزرگان دینی، از آن نهی می شد، اما نه تنها از آن نهی نکرده اند بلکه خود این را انجام می داده و حتی در برخی موارد به گریه سفارش نیز کرده اند مثل گریه برای امام حسین(ع). 📚نمونه های زیادی از سیره رسول خدا(ص) در زمینه عزاداری نقل شده است: ❇️سوگواری بر حضرت حمزه ❇️گریستن در شهادت بن ابی طالب (اسد الغابه ج 1ص 343) ❇️گریستن به هنگام درگذشت ابراهیم. ❇️گریه به هنگام احتضار سعد بن عباده (صحیح بخاری جلد 2 ص 84). ❇️گریه به هنگام زیارت قبر مادرشان (صحیح مسلم جلد 2 ص 671) و... . @zarakhsh