eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
385 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی ختم دادگاه...!!! با سری افکنده و دلی از شکسته، متهم در جایگاه قرار گرفت... حضّار همگی منتظر بودند تا کیفر خواست های فراوان را در مقابل جمع قرائت کند... همه نگاه ها به کرسی قضاوت دوخته شده بود که ناگهان... صدایی بریده بریده و لرزان از جایگاه توجه همه را جلب کرد : «دست نگه دار جناب !!!! . چند کلمه حرف دارم ...!!!!! نمی توانم این همه و را به دوش بکشم!! این همه سیاهی بر دلم سنگینی می کند!! بگذار خودم را کنم...!!!» متهم با توفانی و بارانی، ریز و درشت خطاهایش را اعتراف کرد! خود را روی صندلی انداخت و آهی جان گذار کشید!!! همهمه ی حاضران دادگاه را شکست و همه به لب های قاضی دوخته شده بود! قاضی، سکوت را بر جلسه حاکم کرد و با قلم و کاغذ را تحویل هیئت معاونان داد .... نفس ها در سینه حبس شده بود، همه چشم به راه حکم صادره بودند!!! معاون با صدایی پرونده را گشود، نوشته بود: « این بنده ی به گناه، بریئ الذمه است. » امام سجاد ع در مناجات شعبانیه : «فقد جعلتُ الاقرار بالذنبِ اِلیکَ وسیلتی @zarakhsh
بسمه تعالی برادرم نماز نمی خواند! از دیرباز تا کنون چنین بوده است و بعید نیست پس از این هم چنین باشد... همواره خانواده‌ های مذهبی و دامن مادران دلسوز ،به دغدغه های بسیار گرم بوده است. حتی گاه، توفانِ بحث، می گیرد و غبار و فریاد بر دل خانواده می نشیند ! خب اینک چه باید کرد؟ عصاره‌ی تجربیات موفق و نافرجام من چنین است امیدوارم مفیدتان باشد: 1.پیش از آنکه به حساب جوانان برسید و به حال آنان گریه کنید، نخست از حساب بکشید و نگران حال خود باشید! اگر جوانان، در رفتار ما، خوش نماز را استشمام می کردند و به تماشای نماز ، در زندگی ما می نشستند، خواه و ناخواه شیفته ی نماز می شدند و خود را شریک این انسان ساز می ساختند! 2غرور جوانان امروز، با پُر و زبانی دراز و بی باک، پیوند خورده است. لذا پند و اندرز ندارند و به دنبال گوشی شنوا، رفیقی همراه و دوستی صمیمی می گردند تا اسرار و زخم هایشان باشد. اگر شما و صفا پیشه ساخته و رفیق پر نشاط آنان باشید، خواهید دید که چگونه یخ های ذوب می شود و قفل سینه ی جوانان چگونه خواهد شکست؟! و چه حرف های تلخ و شیرینی برای گفتن دارند!!؟! آنقدر دَم به دم، اعراب می داد و دل به حرف هایشان می سپرد که می گفتند : هوَ اُذُنٌ محمد (ص) سرتاپا گوش است! 3.جوانان همانند توپِ هفت سنگ اند، هرچه زمین زیر پایشان تر و برخورد با آنان شدید تر باشد ، دور تر می شوند... لذا اگر نمی خواهید بر آتش لجاجت بگذارید ، شدت عمل بی رویه به خرج ندهید. آرام و خونسرد باشید تا جوان، خیر خواهی شما را احساس کند و با خود به تردید افتد :«نکند نماز را منفعتی است که والدینم از آن بر من، می ترسند!؟» 4.نماز، آینه روح و روان آدمیان و سامان بخش زندگی آنان است، باید با نور افکن های قوی، درون جوانان را قواصی کنید و ریشه این رفتار را بجویید و !! درد که پیدا شود، سر و سیمای درمان نیز پیدا خواهد شد. آن مقدار که من درون جوانان بی نماز را کاویده ام ، بی نمازی را یک چنین ریشه های می تواند باشد : _شبهات علمی و پرسش های اعتقادی _تنفر از نماز گزاران بد اخلاق _یاس از گذشته پر گناه و شرارت بار _انباشت فشار های جنسی _ارضای نادرست فشار های جنسی _تاس و بی اعتمادی از آینده _وسواس های فقهی و فکری _بی خبری از مبانی دینی و اعتقادی _فقدان اعتماد به نفس دینی در مواجه با دین گریزان. _بی اطلاعی از لذات و فواید نماز _نشست و برخاست با دوستان دین ستیز _نوشیدن جام موسیقی های مسموم _تنبلی و ضعف اراده _تراکم و تنوع گناهان _رفاه و آسایش بیش از اندازه _روانی افسرده و خالی از نشاط _آثار مخرب فضای مجازی بر روان و مغز _اختلال ها و خلأ های عاطفی _کمال گرایی دینی و سخت پنداری نماز @zarakhsh
بسمه تعالی ختم دادگاه...!!! با سری افکنده و دلی از شکسته، متهم در جایگاه قرار گرفت... حضّار همگی منتظر بودند تا کیفر خواست های فراوان را در مقابل جمع قرائت کند... همه نگاه ها به کرسی قضاوت دوخته شده بود که ناگهان... صدایی بریده بریده و لرزان از جایگاه توجه همه را جلب کرد : «دست نگه دار جناب !!!! . چند کلمه حرف دارم ...!!!!! نمی توانم این همه و را به دوش بکشم!! این همه سیاهی بر دلم سنگینی می کند!! بگذار خودم را کنم...!!!» متهم با توفانی و بارانی، ریز و درشت خطاهایش را اعتراف کرد! خود را روی صندلی انداخت و آهی جان گذار کشید!!! همهمه ی حاضران دادگاه را شکست و همه به لب های قاضی دوخته شده بود! قاضی، سکوت را بر جلسه حاکم کرد و با قلم و کاغذ را تحویل هیئت معاونان داد .... نفس ها در سینه حبس شده بود، همه چشم به راه حکم صادره بودند!!! معاون با صدایی راز پرونده را گشود، نوشته بود: « این بنده ی به گناه، بریئ الذمه است.» امام سجاد ع در مناجات شعبانیه : «فقد جعلتُ الاقرار بالذنبِ اِلیکَ وسیلتی @zarakhsh
بسمه تعالی ختم دادگاه...!!! با سری افکنده و دلی از شکسته، متهم در جایگاه قرار گرفت... حضّار همگی منتظر بودند تا کیفر خواست های فراوان را در مقابل جمع قرائت کند... همه نگاه ها به کرسی قضاوت دوخته شده بود که ناگهان... صدایی بریده بریده و لرزان از جایگاه توجه همه را جلب کرد : «دست نگه دار جناب !!!! . چند کلمه حرف دارم ...!!!!! نمی توانم این همه و را به دوش بکشم!! این همه سیاهی بر دلم سنگینی می کند!! بگذار خودم را کنم...!!!» متهم با توفانی و بارانی، ریز و درشت خطاهایش را اعتراف کرد! خود را روی صندلی انداخت و آهی جان گذار کشید!!! همهمه ی حاضران دادگاه را شکست و همه به لب های قاضی دوخته شده بود! قاضی، سکوت را بر جلسه حاکم کرد و با قلم و کاغذ را تحویل هیئت معاونان داد .... نفس ها در سینه حبس شده بود، همه چشم به راه حکم صادره بودند!!! معاون با صدایی پرونده را گشود، نوشته بود: « این بنده ی به گناه، بریئ الذمه است. » امام سجاد ع در مناجات شعبانیه : «فقد جعلتُ الاقرار بالذنبِ اِلیکَ وسیلتی @zarakhsh