⭕️ این پرسش ابدیِ #خیام که میگفت خیلی دوست دارم رودرروی خدا بایستم و دست به کمر از او بپرسم چرا "این کوزهگر دَهْر چنین جامِ لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش" را فقط اونایی که سنگ کلیه گرفتن میفهمن یعنی چی.
وقتی با دو متر قد و صد کیلو چربی و کلی اِهن و تولپ و دک و پُز، زمین و زمان رو چنگ میزنی؛ و حتی نمیتوانی مثل همهی جاندارن ادرار کنی (احتباس)؛ و گور بابایِ پول و عشق و شغل و مقام، با شلوار کردیِ زرشکی و دمپایی انگشتیِ آبی و زیرپوش رکابی زردرنگ سوار فرقون میکننت و میبرنت بیمارستان؛ و تو از همان درِ بیمارستان داد میزنی "دارم از درد میمیرم، فقط بهم یه مرفین بزنید"؛ بعد هم عمل میشوی و میبینی تمام این بساط از یه دونه سنگ، اندازه یه کنجد، بوده که اینطوری باباتو جلو چشمت آورده؛ تازه میفهمی جام لطیف خیامی یعنی چه، و اصلا آدمیزاد چقدر ضعیف و در عین حال پررو هستش (توصیفی کُمیک از وضعیت دیروزم)
ولی خب هر کسی با یک چیزی آرام میشود. خود من با انتخاب یک جملهی خاص یا یک کلمه و تکرار آن با خودم. مثلا هنگام مشکلات مدام تکرار میکنم "هیچی نیست، ریلکس باش. شل کن".
یا وقتی با صد و پنجاه تا به پلیس میرسم میگم: "ایشالا ندیده، ایشالا ندیده، وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ"
یا قبل و بعدِ امتحان میگویم "قبول میشم، قبول میشم"
خلاصه هر وقت مشکلی پیش میآید، یا خُلق و خویم تنگ میشود، یا حتی وقتی درد بدنی دارم ( سنِ پنجاه و فشارهای متعدد به نواحی مختلف بدن) ریلکس میکنم و هِی با تکرار کلمات به خودم امید میدهم.
آنقدر این جملات یا کلمات را تکرار میکنم که خودم هم باورم میشود کائنات تحت کنترل من است و شاید کاری بتوانم بکنم. مغز است دیگر؛ زورش زیاد است. همه چیز دستش است. ولی خب خر است، باورش میشود. گول هم بخورد، لااقل درد آدم را کمتر میکند.
یادم میآید هر بار که زیر تیغ جراحی میرفتم از وقتی نیم متر سوزنِ بیحسی را توی کمرم میکردند تا هنگام ترخیص با خودم آن شعر چاوشی را تکرار میکردم "اما تو کوه درد باش؛ طاقت بیار و مرد/زن باش". (به این در روانشناسی میگویند: روش گفتگوی درونی مایکنبام)
⭕️ یک مستندی راجع به آتش سوزی نگاه میکردم. این مستند را در آمریکا ساخته بودند. در این فیلم یک ساختمان ۲۰ طبقه آتش گرفته بود و تعدادی از ساکنان آن از شدت گرما و ترس مجبور شده بودند از بعضی طبقات خود را به پایین پرتاب کنند. نکتهای جالب در این مستند بود که من را به فکر واداشت. بیشتر مردمی که خود را به پایین پرتاب کرده بودند، ساکنان طبقات پنجم و هفتم بودند.
از حدود ۳۰ نفری که خود را به پایین پرتاب کرده بودند فقط ۱ نفر زنده مانده بود. در کالبد شکافی آن ۲۹ نفر دیگر که توسط پزشکی قانونی انجام شد، علت مرگ همگی سکته قلبی عنوان شده است؛ یعنی همهی آنها قبل از اینکه با زمین برخورد کنند، زمانی که میان آسمان و زمین بودند، از ترس سکته کرده بودند.
بعد از چند هفته به سراغ فردی که زنده مانده بود رفتند و از او درحالی که هنوز آثار جراحت بر روی صورتش مشاهده میشد و یک دست و یک پایش در گچ بود گزارشی تهیه کردند.
سوال اصلی که گزارشگر از او پرسید این بود:
"تو چطور زنده ماندی در صورتی که همه کسانی که از ساختمان پریدند مُردند؛ حتی کسانی که از ارتفاع کمتری از تو پریدهاند؟"
او گفت: "من فقط با خودم میگفتم #این_فقط_یک_پرش_ساده_است ،
و این را پشت سر هم با خودم تکرار کردم".
به نظرم ما گاهی اوقات از ترس مشکلات، قبل از مواجهه با آنها سکته میکنیم؛ طوری که اصلا فرصت و توانی برای رویارویی با آنها برایمان نمیماند.
نترسید بابا. این نیز بگذرد. آدمیزاد پوست کلفتتر از این حرفهاست. جام لطیف است، اما پوستِ کلفتی دارد. دایناسورها با آن هیبتشان در تغییرات آب و هوایی از بین رفتند، اما آدمیزاد زنده ماند.
گاهی، هنگام مشکلات فقط باید با خودمان زمزمه کنیم:
#این_فقط_یک_پرش_ساده_است
[راستی؛ رفیق ناب و صمیمی، خیلی خوب است. هم یکی از اینها داشته باشید، و هم برای یکی اینگونه باشید. نعوذ بالله اگر خدا بودم یک آیه میفرستادم: الرِّفیق؛ مَاالرِّفیق؛ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الرِّفیق)
دکتر محسن زندی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#خیام، عمر🌷 (۵۱۷_۴۲۹ه.ق) ریاضیدان، منجم و شاعر 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#خیام، عمر🌷
(۵۱۷_۴۲۹ه.ق)
ریاضیدان، منجم و شاعر
✅ نامش #ابوالفتح_غیاثالدین_عمر، معروف به خیّام، است. گفتهاند چون شغل پدرش دوختنِ #خیمه بود، به این نام مشهور بود. "خیام" در #نیشابور به دنیا آمد و در زمان ملک شاه سلجوقی میزیست.
✅در بعضی کتابها نوشتهاند که #خیام، #خواجهنظامالملک و #حسنصباح در کودکی با یکدیگر همدرس بودند؛ از اینرو به آنها، #سه_یار_دبستانی میگفتند.
✅ #خیام در ریاضیات و نجوم، از دانشمندان برجستهی عصر خود بود. به همین سبب به دستور #ملکشاه، تقویم جدیدی برای ایران تنظیم کرد که بسیار دقیق بود و #تقویم_جلالی نام گرفت و مبنای تقویمهای کنونی است.
✅ این #دانشمند در علم ریاضی کتابی به نام #جبر نوشت که هنوز باقی است و در آن مسائلی را حل کرده است که بعدها #ریاضیدانان_اروپایی نیز به آنها پرداختند. از آن جمله، اتحاد دو جملهای جبری را، که به نام #دوجملهای_نیوتن معروف است. خیام ابداع و حل کرده است.
✅ او حاصل تفکرات خود را به صورت تعداد اندکی #رباعی بیان کرده است که از زیباترین و بامعناترین رباعیات فارسی است. امروز اشعار #پوچگرایانه بسیاری به #خیام نسبت میدهند که خودش هرگز نسروده است.
✅ پارهای از رباعیات منسوب به "خیام" را #ادوارد_فیتز_جرالد به صورت زیبایی به زبانِ #انگلیسی ترجمه کرد. که سبب شد #خیام در جهانِ غرب بیشتر در مقام شاعری میخواره شناخته شود.
✅ #خیام در نیشابور درگذشت و در همانجا مدفون شد. آرامگاه او، که با معماریِ زیبایی ساخته شده است، پیوسته مورد بازدیدِ #گردشگران قرار میگیرد.
نام و یادش گرامی و راهش، سبز و پر رهرو باد🌹
📚 فرهنگنامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذرماه ۱۳۹۲
📌 در تقویم ایرانی "روز ۲۸ اردیبهشت" روز بزرگداشت #حکیم_عمر_خیام و روز ملی #ریاضیات نام گرفته است. و اما، #دکتر_عبدالحسین_زرینکوب در کتاب "دفتر ایام" اینگونه از حکیم یاد میکنند:
شبی #خیام با دوستان خود در فروغ مهتاب کنار جویی نشسته بود و مست شراب و سماع بودند. ناگهان بادی وزیدن گرفت، شمع را کُشت و سَبو را ریخت و فرو شکست؛ خیام که از این واقعه خشمآلود شده بود، بر سبیل عتاب، رباعی ذیل را خطاب به #خداوند که بزم عیش او را برهم زده بود سرود.
اِبریقِ مِیِ مَرا شکستی، ربّی
بر من درِ عیش را ببستی، ربّی
بر خاک بریختی می ناب مرا
خاکم به دهن، مگر تو مستی، ربّی؟!
#خیام تازه از گفتن این عبارات کفرآمیز فارغ گشته بود که در آیینه نگریست و چهره و نفس خود را سیاه دید؛ ناگهان به خود آمد و فریاد برآورد:
ناکرده گُنه در این جهان کیست بگو؟!
آنکس که گُنه نکرد، چون زیست بگو؟!
من بد کُنم و تو بد مکافات دهی!
پس فرق میان من و تو چیست بگو؟!
@zarrhbin