eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان (۱۲۹۹ شیراز_۱۳۸۴ لندن) 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان #محمدرحیم_متقی‌ایروانی (۱۲۹۹ شیراز_۱۳۸۴ لندن) 👇👇👇👇👇👇👇👇
‍ 📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان (۱۲۹۹ شیراز_۱۳۸۴ لندن) 🔗محمد رحیم‌ متقی ایروانی در21 بهمن ماه 1299 در خانواده‌ای تاجر پیشه در محله مشیر شیراز به‌دنیا آمد . پدر وی میرزا محمد کاظم متقی ایروانی از مشهور شیراز بود و جد پدری‌اش حاج لطفعلی، ملک التجار. 🔗 رحیم تحصیلات ابتدایی را در شیراز گذارند و در سال 1313 به کالج انگلیس‌ها در اصفهان رفت. بعد از آن به مدرسه‌ی شاپور شیراز برگشت و بعدها از دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. ‌ 🔗رحیم خیلی زود از عرصه به عرصه نقل مکان کرد و به جای به فکر وارد کردن کارخانه تولید کفش افتاد و خیلی زود ایده‌اش را عملیاتی کرد و بدین‌ترتیب کارخانه در سال 1334 احداث شد. 🔗 ایروانی زمانی نام ملی را بر تولیدات کارخانه گذاشت که هنوز مردم ایران خاطرات ملی شدن صنعت نفت را در ذهن داشتند. طولی نکشید که کارخانه کفش ملی تبدیل به مجموعه کارخانه‌های کفش ملی شد و کارگران زیادی در این کارخانه‌ها مشغول به کار شدند و اندک زمانی بعد از آن فروشگاه‌های عرضه زنجیره‌ای کفش ملی آذین خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر شد. 🔗قدم بعدی رحیم ایروانی اما مدیران صنعتی و نیز آموزش کارگران بود. از آنجایی که ایروانی نه تنها در زندگی اجتماعی بلکه در زندگی صنعتی نیز به رفاه اجتماعی اعتقاد داشت، به فکر احداث خانه‌های سازمانی برای کارگران افتاد که با استفاده از وامی کم‌بهره به آنها تعلق می‌گرفت. بدین‌ترتیب رحیم ایروانی صاحب یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کاریزمایی، یعنی بود. او همانطور که محکم می‌نوشت، آنقدر محکم که برخی اوقات قلم در دستش می‌شکست، با نیز تصمیم می‌گرفت و با قدرت عمل می‌کرد. ایروانی همیشه به کارمندانش می‌گفت «سفره‌ای پهن شده است، سعی کنید این سفره همچنان باز بماند.» چرا که او سفره بزرگ کفش ملی را برای همه می‌خواست. 🔗جالب اما این بود که رحیم ایروانی حتی بدون حضور خودش هم نگران سرنوشت خانواده بزرگ کفش ملی بود. او پس از مصادره کارخانه‌ها و خروج از ایران هر سال اواخر اسفند ماه با ارسال نامه‌ای مفصل ضمن تبریک سال نو به همه کارکنان سفارش می‌کرد با علاقمندی و دلسوزی کار کنند و در حفظ گروه صنعتی ملی از آن حیث که متعلق به خودشان است کوشا باشند. ایروانی به اعتقاد داشت و مرتباً ‌در ایام پایانی زندگی این گفته را تکرار می‌کرد: «وقتی را از دست بدهی، چیزی را از دست نداده‌ای، اگر را از دست بدهی، تنها سلامتی‌ات را از دست داده‌ای اما اگر را از دست بدهی، همه چیزت را از دست داده‌ای.» 🔗در سال 1344 خانه‌ای بزرگ ساخت و 20 فرزند بی‌سرپرست را از پرورشگاهی در شیراز به فرزندخواندگی پذیرفت و تمامی امکانات بهداشت و تغذیه و استراحت را تحت مراقبت یک پزشک متخصص اطفال، معلمین و پرستاران شبانه‌روزی برایشان فراهم کرد. بزرگتر که شدند امکان تحصیل برای این 20 فرزند خوانده فراهم شد، ایروانی اما تنها از آنها انتظار داشت که زندگی کنند، نسبت به تحصیل دانش جدی باشند، ادب و آراستگی را رعایت کنند، ‌به دین اسلام مؤمن بمانند، باشند و یکدیگر را برادرانه دوست داشته باشند. 🔗 رحیم ایروانی اما پس از انقلاب و به رغم مصادره اموال توسط شورای انقلاب اما این فرزند‌خوانده‌ها را که نوجوان بودند رها نکرد. همگی آنها را همراه با خانواده خود به انگلستان برد و وسایل زندگی و تحصیلشان را نیز فراهم کرد. بعدها عکسی از این پسران را بر دیوار اتاق کارش در لندن آویزان کرد و به دوستانش همیشه می‌گفت:‌ «سرمایه من اینها هستند.» بدین‌ترتیب «خانه بزرگ» اگرچه ریشه در تعالیم و آموزش کالج اصفهان و موقعیت خانوادگی او در کودکی داشته است اما با تدبیر او به عنوان یک مسوول به صورت خانه‌ای حقیقی درآمده بود. 🔗بدین‌ترتیب محمدرحیم ایروانی صنعت نوینی را با مشارکت سرمایه‌گذاران خارجی در ایران تأسیس کرد، کارخانه‌های متعدد ساخت، تولید کفش ماشینی را گسترش داد و دست به صادرات این محصول به خارج از ایران زد، فضاهای خرید در شهرها را با نظام مدرن توزیع در فروشگاه‌های کفش ملی تغییر و گسترش داد، اشتغال ایجاد کرد و طی یک فرآیند 20 ساله توانست مدیریت و مالکیت کارخانه‌ها را به کارکنان ایرانی منتقل کند. بعد از انقلاب اما اموال ایروانی مصادره شد و در فاصله 30 سال پس از دولتی شدن، تولید کفش در کلیه کارخانه‌های کفش ملی متوقف شد و تنها برخی از فروشگاه‌های کفش ملی باقی ماندند تا محل عرضه تولید سایر کارخانه‌ها باشند. ایروانی در 12 اسفند 1384 پس از گذراندن یک روز کاری در دفترش در لندن، به خانه بازگشت و ناگهان قلبش برای همیشه از کار ایستاد. ▪️روحش شاد و یادش‌ گرامی🥀 @zarrhbin