فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنرمند_نوجوان
#دخترم
#فاطمه_خانی_حسینی
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🍃🍃هوالمصور🍃🍃
به نام خدایی که قلم به دست گرفته و زندگیام را عالمانه مینویسد و هنرمندانه نقشهای رنگارنگ و سیاه و سفید و خاکستری حیاتم را ترسیم میکند ...
من یکی یدونه و تنهام،هیچوقت برادر یا خواهری نداشتم که سر شبکههای تلویزیون دعوا کنیم، برادرم فوتبال و خواهرم آموزش آشپزی و من شبکه پویا ببینم، تنهام و همیشه نمیتونم با چند تا همبازی بازی کنم ...
اما در همین تنهاییها نعمتهایی بوده که هر کسی اونها رو نچشیده مثلا در مسافرتها صندلی عقب ماشین برای من بود که بخوابم، بنشینم یا بازی کنم، یا همهٔ خوراکیها و هَله هولههای خونه برای خودم بود و میتونستم یک چیپس کامل رو خودم بخورم ...
وقتی به مدرسه رفتم متوجه شدم، من خیلی چیزها رو دارم که بقیه ندارند یا اونها چیزهایی دارند که من ندارم. متوجه شدم، هر انسانی داستانی با خوشی و ناخوشیهایش دارد و همین به من فهماند که باید منتظر بمانم تا کتاب زندگیام را به پایان برسانم و از تک تک دقایقش لذت ببرم ... صفحه به صفحه خواندم و دیدم و روزگارم گذشت...
اولین سفرم به بهشت جهان، کربلا، در چهار سالگیام رقم خورد، که تک تک دقایقش ملائک را با چشمان کودکانهام دیدم و حس کردم؛ تمام راه، روی شانههای مثل کوه و قوی پدرم از حرم امیرالمومنین تا حرم اباعبدالله بودم و با گرمای شانههایش در هوای سرد زمستانی، همهٔ وجودم گرمِ گرم بود...
زندگیام صفحه به صفحه و فصل به فصل پیش میرفت و شیرینی و تلخیها میگذشت و میگذرد و خواهد گذشت...
کمی بعدتر فهمیدم علاوه بر روزها، آدمها هم میگذرند و به سفری طولانی میروند و اصلا آدمها مسافرند، آدمها می روند و جزو خاطرات ما می شوند و ماندنی نیستند... حتی اگر اون آدم پدرت باشد حتی اگر تو در فصل پانزدهم زندگیات باشی ...سفر ما هنوز ادامه دارد اما این بار بدون او...
✍️ فاطمه خانی حسینی
وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ«۸۸/هود»
#هنرمند_نوجوان
#دخترم
#فاطمه_خانی_حسینی
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60