eitaa logo
یادداشت‌💌✍
347 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
99 ویدیو
13 فایل
📚عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) روش‌های آموزش صید مروارید علم زمزمه‌ قلب من بر دین‌حسین علیه‌السلام ره‌آورد پژوهش۲ ✍️نجمه‌صالحی: نویسنده و پژوهشگر، مدرس‌حوزه و دانشگاه سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/ https://eitaa.com/zemzemh60
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی... گاهی گمان می‌کنند آرامش و شادی‌ نتیجه‌ى بی‌خیالی‌است، باور می‌کنند فرد، رنج دنیا را نادیده گرفته و بدی‌ را حس نمی‌کند؛ گاهی خیال می‌کنند دیوارِ شادی به اندازه صدای خنده‌های اوست. اما کسانی که بیشتر در کنار او بوده‌اند و یا عمیق‌تر او را نگریسته‌اند، متوجه‌اند که بحثِ ندیدن و بی‌خیالی نیست؛ بلکه او می‌تواند ناراحتی‌‌هایی را که روی دلش سنگینی می‌کند را با چند خنده‌ از سرزمین قلبش خارج کند. کسانی که او را می‌شناسند حساب نفس‌های سنگین شده‌اش را دارند و می‌بینند گاهی با ته مانده‌ى امید، پرده اشک را کنار می‌زند‌. گاهی قاعده‌های زندگی، واقعی نیست یا حتی برعکس است مثلا آن‌هایی که دوست زیاد دارند، رفیق همراه کم دارند؛ دوستی که تاری چشم او را در پس خنده تشخیص می‌دهد و اندوهش را کم می‌کند. تنها پاسخ به اندوه، زیستن است. زندگی کردن همراه نظر داشتن به گذشته. به‌ یاد آوردن آن‌هایی که از دست داده‌ایم؛ و درعین‌حال، با توکل به خدا و امیدواری به جلو گام برداشتن و به حد کافی برای درک رنج و زندگی خردمند بودن. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
امید+تلاش+صبر+توکل می‌گویند امید مثل آخرین بلیط است که مسافر را به مقصد می‌رساند یا مثل آخرین برگ یک درخت در زمستان ناامیدی یا آخرین تیر ترکش یا آخرین گلوله یک سرباز هنگام کارزار یا شاید مثل یک قطره است، که همچون دریا می‌خروشد و موجب جوانه زدن درختی پیر یا سرسبزی برهوت ناامیدی می‌‌شود و نشاطی دیگر در کالبد زندگی تزریق می‌کند. اگر نور امید بر زندگی بتابد صفحات روشنی پیش رو خواهد بود. البته مکمل امیدواری، صبوری است. صبر نیز به اندازه آرزوها قد می کشد و با نیروی امید بارور می‌شود. کسی که امیدوار است، اراده کرده  و می‌خواهد که در مسیر هدفی که تعیین کرده، حرکت کند، پس تلاش می‌کند. اثر امید هرگز از میان نمی‌رود به موفقیت می‌انجامد نه شکست. امید یعنی تا هستی میتوانی تغییر دهی. امید بر ترس برتری دارد زیرا منفعلانه نیست؛این دیدگاه افق فراروی بشر را گسترده‌تر می‌کند. کسی که امیدوار است از سختی های راه، پلی برای عبور می‌سازد؛ او باور دارد که اگر مانعی در سر راه رسیدن به هدفش ایجاد شود، می‌تواند مسیر تازه‌ای برای رسیدن به آن هدف پیدا کند. کسی که امیدوار است تنها بر نیروی خود تکیه نمی کند؛ او بر یک کل توانا و دانا توکل دارد و نمی‌گذارد ناکامی، او را به ورطه ناامیدی پرتاب کند. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «الرَّجاءُ لِرَحْمَهِ اللّه ِ أَنْجَحُ. امید به رحمت خدا پیروزی دهنده تر (از هر چیز غیر از او) است.» غرر الحکم، ص 83، ح 1322. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🍃🍃هوالمصور🍃🍃 به نام خدایی که قلم به دست گرفته و زندگی‌ام را عالمانه می‌نویسد و هنرمندانه نقش‌های رنگارنگ و سیاه و سفید و خاکستری حیاتم را ترسیم می‌کند ... من یکی یدونه‌ و‌ تنهام،هیچ‌وقت برادر یا خواهری نداشتم که سر شبکه‌های تلویزیون دعوا کنیم، برادرم فوتبال و خواهرم آموزش آشپزی و من شبکه پویا ببینم، تنهام و همیشه نمی‌تونم با چند تا همبازی بازی کنم ... اما در همین تنهایی‌ها نعمت‌هایی بوده که هر کسی اون‌ها رو نچشیده مثلا در مسافرت‌ها صندلی عقب ماشین برای من بود که بخوابم، بنشینم یا بازی کنم، یا همهٔ خوراکی‌ها و هَله هوله‌های خونه برای خودم بود و می‌تونستم یک چیپس کامل رو خودم بخورم ... وقتی به مدرسه رفتم متوجه شدم، من خیلی چیزها رو دارم که بقیه ندارند یا اونها چیزهایی دارند که من ندارم. متوجه شدم، هر انسانی داستانی با خوشی و ناخوشی‌هایش دارد و همین به من فهماند که باید منتظر بمانم تا کتاب زندگی‌ام را به پایان برسانم و از تک تک دقایقش لذت ببرم ... صفحه به صفحه خواندم و دیدم و روزگارم گذشت... اولین سفرم به بهشت جهان، کربلا، در چهار سالگی‌ام رقم خورد، که تک تک دقایقش ملائک را با چشمان کودکانه‌ام دیدم و حس کردم؛ تمام راه، روی شانه‌های مثل کوه و قوی پدرم از حرم امیرالمومنین تا حرم اباعبدالله بودم و با گرمای شانه‌هایش در هوای سرد زمستانی، همهٔ وجودم گرمِ گرم بود... زندگی‌ام صفحه به صفحه و فصل به فصل پیش می‌رفت و شیرینی و تلخی‌ها می‌گذشت و می‌گذرد و خواهد گذشت... کمی بعدتر فهمیدم علاوه بر روزها، آدم‌ها هم می‌گذرند و به سفری طولانی می‌روند و اصلا آدم‌ها مسافرند، آدم‌ها می روند و جزو خاطرات ما می شوند و ماندنی نیستند... حتی اگر اون آدم پدرت باشد حتی اگر تو در فصل پانزدهم زندگی‌ات باشی ...سفر ما هنوز ادامه دارد اما این بار بدون او... ✍️ فاطمه خانی حسینی وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ«۸۸/هود» http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
AUD-20210727-WA0038.mp3
7.95M
🥀الحمدلله الذی خلق الحسین🥀 دوباره بوی محرم میاد چقدر دلم برای روضه‌ها و سیاه‌پوش کردن کوچه‌ها و خونه‌ها برای تو اربابم تنگ شده... روزهای نوکری روزهای عاشقی روزهای بی‌قراری روزهای بی‌تابی روزهای یکدلی صدای آه و فغان در عزای اشرف اولاد عالم، از راه رسیده و رنگ عالم، سیاه و چشم‌ها، سرخِ اشک و تن‌ها نیلی از سینه‌زنی محرم شده. 🏴🏴اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعت الحسین فی الاخرت...🏴🏴 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جمله می گویم برای روضه کافی است تنها سه ساله پیرِ قامت خم رقیه است _________ دلتنگی دختر فقط آغوش باباست، دلتنگی دختر چونان نی در ناله و آه، در پرده های غم بخواند آه بابا... نوشتن از دلتنگی‌های دختری که پدر ندارد،دلتنگی است که پایانی ندارد، تنهایی‌ او جز اشک مأوایی ندارد، غمی است که انتهایی ندارد... 🥀🥀حتما روضه مجسم شنیده‌اید،دیشب و امروز، من روضه مجسم دیده‌ام....🥀🥀 دخترا بابایی‌اند؛فاطمه باشند بیشتر🖤 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
Hazrate Roghaye - MASTER 002.mp3
6.06M
🎼بابایی خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی... http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
آسمان آبی آمدن، رفتن، بودن، نبودن... همهٔ اینها به چه بستگی دارد؟اصلا می‌شود تصمیم گرفت چه کسی زود می‌آید و چه کسی زود می رود یا اصلا کِی می‌رود؟ کوچه پس کوچه های زندگی را یک به یک عبور می‌کنیم و در پی آنیم که به مقصد برسیم...کسی چه می‌داند کی و کجا و چه وقت؟شوق رسیدن به آرامش انگیزهٔ تحمّل را بیشتر می‌کند... اطرافم را که می‌نگرم، همه به دنبال مسیر یا حتی روزنه ای برای گریز از مصائب اند؛ یکی با تلاش زیاد، یکی با بی‌خیالی،انگار راه گریز را در رها بودن دیده است... اصلا انگار حال دنیا خوب نیست،بن بست‌های پیش‌رو بیشتر شده،انگار همه منتظر رهایی و پرواز هستند. در گذر از کوچه‌های پیچ در پیچ زندگی که این روزها بیشتر به بن بست می‌رسد بد نیست نگاهی به آسمان کنیم، ابرهای در حال حرکت آسمان می‌گویند: «حرکت کن! عبور کن! نایست! اینجا جای ماندن نیست.» این جملات نوید رهایی از بندهای اسارت دنیا را می‌دهند، پس قدم پشت قدم برمی‌دارم و با هر گام جسمم آرام‌تر و روحم شوق پرواز بیشتری خواهد گرفت.... ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فیکَ أحلیٰ مِن العَسَل 🥀او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی صدا شکست🥀 مقام معظم رهبری:«در میان شهدای کربلا برخی بودند که شهادتشان بیشتر از شهدای دیگر دل امام حسین (ع) را به درد آورد و حضرت قاتلین آن شهید را لعن کردند. حضرت قاسم بن الحسن (ع) چنین ویژگی منحصر به فردی را در نظر امام حسین (ع) داشتند. هر چند این نوجوان شهید برادران دیگری داشت که به فیض شهادت نائل آمدند، اما قاسم و عبدالله که بر سینه امام به شهادت رسید از عظمت بالایی برخوردار هستند.» پ‌ن:یادمان باشد که حضرت قاسم بن الحسن به عمویش،سید الشهدا علیه السلام نگفت:«أحلی من العسل» ؛او به عمویش عرض کرد:«فیکَ أحلیٰ مِن العَسَل» یعنی« ...در راه شما از عسل شیرین تر است » قاسم بن الحسن علیه السلام عروج به سوی خدا و کشته شدن در راه امام زمان خویش را از هر مرگی شیرین‌تر می دانست . شیرینی عسل یک شیرینی محسوس است اما شیرینی شهادت در راه خدا با حس باطن درک می‌شود و قاسم بن الحسن علیه السلام شهادت در راه خدا را به عسل تشبیه کردند که هم شفاست هم شیرینی دارد و برای ذهن ملموس‌تر، ایشان یک امر معقول را به امر محسوسِ قابل‌لمس تشبیه کرده است و این یعنی نهایت عرفان و معنویت و رشد یک جوان و بهترین اسوه برای جوانان... ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ لطفا اگر میتونید برای شفای بیماران به ویژه بیمارهای ما دعا کنید،به شدت محتاج دعای خیر هستیم🙏🙏... دعای هفتم صحیفه سجادیه: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.  پ.ن:خدایا ،چقدر خوبه که خبر خوش سلامتی عزیزانمون رو بشنویم!! الهی که به حرمت این ساعات و لحظات عزیز، نظر لطف الله شامل حال تک تک مریض‌ها بخصوص اونایی که درگیر بیمارستان‌ها هستند بشه... پیش توکاری نداره، فقط بگو «کُن»!!!🤲 التماس دعا ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ «9/تکویر» چه نکته دقیقی است در این تصویر👌‌ رابطه علم و تقوا و هنر و معنویت: اگر علم بی تقوا باشد، اگر هنر بی معنویت شود؛ کماندار برای نمایش هنرش گلوی شیرخواری را نشانه می‌گیرد؛ تا هنرش در چشم عمرسعد جلوه کند.😔 «کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی...» 🖋حمیدرضا برقعی 🥀امان از دل رباب...🥀 «السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ‌ الطِّفلِ‌ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ...» http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
چه لحظهٔ دردناکی😔 هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد 🖋حسن لطفی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
آه از لحظه‌ای که نظم تنت به هم ریخت علی جان😭 پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا 🖋سيد حميد رضا برقعی 🥀فَـقَـطَّـعوهُ بِـالسُّیـوف اِربـاً اِربـاً🥀 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
☝️نگاره " حضرت ابوالفضل (علیه السلام) باامویان در حین آوردن آب می جنگد " ، مقتل آل رسول (صلی الله علیه و آله) ، اواخر قرن ۱۶م 🔰مقتل آل رسول(صلی الله علیه و آله) نسخ مختلف دارد که نگارگری هاشان متفاوت است و این نسخه با توجه به مشخصات آن به زبان ترکی است و هم اکنون در کتابخانه بریتیش نگهداری می‌شود. 🥀با نفس های تو هر مرده دلی زنده شود ای دَمِ تو دَمِ صد حضرت عیسی (ع) ، عباس (ع)🥀 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَسَلَّمَ🥀 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
☝️☝️روضه مصور😔، تابلو " معرکه آب " ، اثر حسن روح الامین، معاصر 🍂 در شب عاشورا اول کسی که نسبت به اباعبدالله اعلام یاری کرد، همین برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه‌ای که می‌کنند، ولی آنچه که در تاریخ مسلم است، ابوالفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند قد و خوشرو و زیبا بود که او را «ماه بنی هاشم» لقب داده بودند. اینها حقیقت است.  📚کتاب ص۲۴۵ و ۲۴۶ و ۲۵۶ استاد مطهری 🍃 یاحسین در سلام بر تو دست برسینه می گذاریم،تا قلب از جایش کنده نشود ...🍃 «صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین 🖤» 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
بصیرت در بخشی از زیارتنامه حضرت عباس (علیه السلام)می‌خوانیم:«لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّكَ، وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ حالَ بَيْنَكَ وَبَيْنَ ماءِ الْفُراتِ...» « یا عباس! لعنت خدا بر کسی که برحق تو جاهل است» نکته مهمی در عبارت فوق وجود دارد، عدم معرفت به حق عباس بن علی بن ابیطالب (علیهماالسلام)انسان را شایسته لعن کرده است،این نشان می دهد که قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام) دارای مقام عظیمی بوده‌اند که هر کس به این مقام اذعان نداشته باشد و یا جاهل باشد، شایسته لعن است...حال ادا کردن حق این بزرگوار،چگونه باشد نمی‌دانم ولی جای تأمل دارد... حضرت عباس علیه السلام به مقام امامت و حق امام بصیرت داشت.بصیرت یعنی انتخاب درست در بزنگاه های زندگی و عباس علیه السلام بصیر زمانه اش بود... امام‌صادق علیه السلام فرمود:عمويمان بن على عليه السلام ، تيزبين بود و ايمانى استوار داشت . همراه ابا عبد اللّه عليه السلام جنگيد و آزمونى نيكو داد و به شهادت رسيد. شیخ صدوق در کتابهای الأمالي و خصال از امام سجاد علیه السلام روایت کرده: خدا حضرت عباس را رحمت كند! حقا كه امام حسين را بر خويشتن مقدم داشت و جان خود را فداى آن حضرت نمود تا اينكه دستهاى مباركش قطع شد. خداى مهربان در عوض دستهاى عباس‏ عليه السّلام دو بال‏ به وى عطا كرد تا بوسيله آنها در بهشت با ملائكه پرواز نمايد. كما اينكه اين نعمت را نيز به جعفر بن ابى طالب عطا كرد. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
اشک شمع اشکِ شمع‌هایی که در دستان زن و مرد و کوچک و بزرگ بود و داغی آتش آن دستان و چادر زنان را می سوزاند،روشنی‌بخش خیابان‌ها می‌شد تا اباعبدالله علیه السلام مشتاقان شهادت را ببیند. با اشکِ چشم، دل‌ها پاک می‌شد؛ مردم در کوچه و خیابان‌ها با نالهٔ محزونِ مکن ای صبح طلوع می‌چرخیدند. دخترها و پسرها از سر شب طبل‌ها و پرچم‌ها و شمع هایشان را آماده می‌کردند و برنامه می‌چیدند که شمع‌های سفید و لاغر و کوتاهشان را چطور دست بگیرند که دستشان نسوزد . پدرها جلوی دسته و مادرها بعد از مردان حرکت می‌کردند، دستهٔ عزاداری خیلی سوزناک بود...اما همیشه بابای من به جای جلوی دسته ایستادن و زنجیر زدن و طبل زدن، بالای سر دیگ غذای نذری سیدالشهدا علیه السلام بود و با هم زدن غذای نذری طبل عزا می‌زد و با تحمل گرمای اجاق و عرق ریختن اشک می‌ریخت و غم امام شهید را به جان می‌خرید ... امسال نه دسته ای هست،نه سینه زنی و نه شمع گردانی در خیابا‌ن ها و نه بابایی که هر سال تا عاشورا و شام غریبان نمی‌دیدمش، کسی جز دیگ و اجاق و امام حسین علیه السلام با او ملاقات نداشت،امسال بابای من سر سفره اباعبدالله الحسین مهمان است،خوش به حالت بابا ... ✍️ فاطمه خانی حسینی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
ای بهترین بهانه برای گریستن؛حسین 🖤 یا حسین غم ما در مقابل غم شما اهل بیت علیهم السلام غم نیست... در یک نیم روز انواع غم برخاندان شما وارد شد غم از دست دادن اولاد غم از دست دادن برادر غم از‌دست دادن بهترین یار و رفیق غم از دست دادن طفل شیرخوار و بی‌قراری مادر غم یتیمی و بی پدری.... غم رقیه‌ای که تا امروز در دامان پدر بود و فردا با سر پدر همسفر😔 امان از دل زینب.... مصائب زینب سلام الله علیها از امروز شروع خواهد شد. از این لحظه پیام عاشورا و فرهنگ سبز حسینی در دستان زینب و زینب های زمانه قرار می‌گیرد تا تمام هویت زن در اسلام به تصویر کشیده شود ... امان از این لحظهٔ بی قراری زینب سلام الله علیها 🥀لایوم کیومک یا ابا عبدالله🥀 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فراق این روزها حال ‌و هوای دلم غرق در دریای دلتنگی است،اندیشیدن به حال و هوای زیارت و نفس کشیدن در فضای بین‌الحرمین وجودم را مالامال از شادی و شعف می‌کند‌ و آسمان دلم را ابری و رویم را بارانی. حال و هوای پیاده روی اربعین به سرم زده، جادهٔ عشق که گویی به جای گام نهادن روی زمین، چند متری از آن بالاتر بودم و سر‌مست از رایحهٔ جانفزای حرم آن هم شبانه در کنج ضریح. همیشه با آمدن محرم، بغض، گریبان دل را تنگ در آغوش می‌کشد و هق‌هق ناله‌ها تا دامان ستاره‌ها پر می‌کشد. دو سال است که محرم و عاشورا به مانند هر سال مهمان خیابان‌ها و محله های قدیمی نمی‌شود. با آمدن محرم، صدای مویهٔ عرشیان به گوش می‌رسد اما با هجوم ویروس ناخوانده، صدای ندبه‌های دسته جمعی به بغض در خلوت خانه تبدیل شده است . دل‌های زلال عاشقان مکتب سیدالشهدا علیه السلام چون آب ریخته از مَشک تیر خوردهٔ قمر منیر بنی هاشم علیه السلام بی‌تاب آل الله علیهم السلام است لکن ضجه‌ها در گلو فرو کشته شده. دریغ و افسوسِ نعمت‌های از دست رفته بر وجودم سنگینی می‌کند، روزهایی که بی‌دغدغه در کنار هم می‌نشستیم و بر مصائب سیدالشهدا علیه السلام می‌گریستیم. روزهایی که شانه به شانهٔ دلدادگان حسینی در طریق عشق قدم می‌گذاشتیم و چای عراقی را همچو داروی شفابخش به جان تزریق می‌کردیم و علاج پیکر ناخوش را نفس کشیدن در این طریق می دانستیم و از بُن‌جان از گام نهادن در این طریق خرسند بودیم. اکنون رسیدن به آن‌ روزها آرزو شده و لمس ضریح شش گوشه حسرتِ مانده بر دل؛کاش این فراق به پایان رسد! ✍ نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🔰کتاب زمزمه قلب من(مجموعه یادداشت‌)☝️ ✳️مجموعه یادداشت‌های علمی و خاطرات سفر کربلا و پیاده روی اربعین سرکار خانم نجمه صالحی در کتاب «زمزمه قلب من» به چاپ رسید. 🆔https://eitaa.com/jz2602
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
غریبانه‌ترین وداع امام او را در آغوش گرفت.تن عباس بوی رمضان بیست سال پیش را می‌داد؛ شبی که پدر دستان برادر نوجوان را در دست او گذارده بود. هنوز طنین صدای پدر در خاطرش زنده بود:«ای عباس! در کنار برادرت حسين بمان که مظلوم تر از مظلومیت او نیست.*» پدر از آن دو خواسته بود مثل همیشه در کنار هم باشند و چه خوب همراهی کرد. اگر او نبود چگونه دریای طوفانی غم فراق برادرش حسن علیه السلام به آرامش می‌رسید؟! جان و دلش به غیرت و شجاعت او گرم‌تر می‌شد. نخستین آرایه‌های شجاعت، در زندگی پسر ارشد علی و ام‌البنین علیهماالسلام لحظه‌ای جان گرفت که پدر او را«عباس»نامید. شیر بیشه‌ای که شیران از او بگریزند، او در خانه‌ای پرورش یافت که از نور ایمان سرشار بود؛ در کنار پدری رشد نمود که در کرانه‌های تاریخ و در مقابل سیلاب‌های زمانه، محکم ایستاده بود. آشکار است که عباس، خلق و خوی حیدری خواهد گرفت. از زمان پرکشیدن پدر، بیست سال می‌گذشت. دستان عباس قوی‌تر و شجاعتش بیشتر شده بود. بازوانش را محکم گرفت. باچشمانش با او حرف زد، باید حرکت می‌کردند؛ روی به شریعهٔ فرات نهادند. شیران حیدر، چشم از عالم پوشیده و لشگر گرگ‌های درنده را می‌شکافتند و متفرق می‌کردند. بین دو برادر فاصله افتاد، صاحب لوا و فحل‌الفحول حیدر، به شریعه نزدیک‌تر شد. سیل تیر و سنگ از هر طرف به سویش روان بود، شبل مرتضی، دشمنان آل الله علیهم السلام را همچون ملخانی به این و آن سو پراکنده و رجز خوانی می‌کرد: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني* چشم و سر و دستش فدایی برادر شد، بر زمین افتاد، باچشم خون‌بار نظر به برادر انداخت، حسین علیه السلام به سختی خود را به او رسانده بود. زانوانش سست شد، کمرش خم شد، بر زمین نشست، بانگ ای برادر، ای نوردیده برداشت، چه لحظه دردناکی وداع دو برادر... «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»آیه 227 /سوره شعراء *پيشگویی‌های اميرالمومنين(ع): سيد محمد نجفی يزدی *المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
پرواز دیدید وقتی پرنده‌ها رو می‌گیرند می‌گذارند تو قفس چقدر دست و پا می‌زنند تا از قفس بیرون بزنند و پرواز کنند، بعد از یک مدت که می‌فهمند چاره ای ندارند، کِز می کنند یک گوشه و تماشا می‌کنند... وضع زندگی ما تو دنیای کنونی اینطور شده، بعد از یک عالمه دست و پازدن تو قفس دنیا باید بشینیم ببینیم دیگه می‌خواد چی به سرمون بیاد، ببینیم کِی در قفس باز میشه و کِی وقت پر کشیدن ماست😔 انگار قبلنا در قفس دیر به دیر باز می‌شده، اما حالا تندتند دارند پر می‌کشند... نمی دونم کِی نوبت ما میشه... ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
خاص‌ترین پازل همه‌ی ما قطعا یک‌بار با پازل یا جورچین مواجه شده‌ایم، قطعات را با دقت و آرامش کنار هم می چینیم تا تصویر واقعی و اصلی نمایان شود. به نظر من مراحل زندگی هم مثل پازل است، قطعات پازل به‌تدریج کنارهم چیده می‌شود و از یک جایی به بعد تصویر کم‌کم واضح می‌شود. پازل‌های زندگی من نیز فراوان بوده‌اند بعد از تکمیل بخشی از آن، یک شکل دیگر نقش می‌بندد، قطعه‌های پازل جدیدم سه سال پیش روی زمین ریخته شد. نوزاد تازه‌ متولد شده که حتی نام نداشت، جلسات پشت جلسات، همفکری، مشورت و آزمون و خطا؛ همه در کنار هم تلاش می‌کردند تا قدمی بردارند یا کمکی برای بهتر شدن شرایط پژوهش تاریخ دوست‌ها انجام دهند، همه در کنارهم با یک هدف. تلاش‌ها ادامه داشت و یکی یکی افراد به جمع ما پیوستند، یکی پر انرژی ‌و فعال بود، دیگری را باید هول می‌دادیم، بخش اول پازل چیده شد و قاب تصویر دوستان همراه کامل شد، در کنار هم خدمت کردیم. هر چقدر بیشتر تلاش می‌کردیم و رضایت را در چهره افراد می دیدیم، انگار انرژی دوپینگ کرده بودیم و نیروهایمان دوبرابر می‌شد، گام بعدی شکل گرفتن کانال گذرگاه بود، بعد هم نشریه گذرگاه. حالا این پازل به شکل یک کودک نوپا درآمده، کودکی که اسم دارد ولی مراقبت‌های ویژه می‌طلبد، کودک ما سه ساله شده و در آستانهٔ تولد سه سالگی‌اش هستیم. در این مدت در اثر خدمتگزاری‌ و مراقبت از این کودک، پیشرفت‌هایی دیده‌ام که فقط و فقط از دعای خیر دوستانم بوده، من اسمش را گذاشته‌ام معجزه، مگر نه این است که معجزه رویداد یا اتفاقی است که نمی‌توان آن را به روش علمی بررسی و اثبات کرد؟ خب من این معجزات را دیده‌ام و کاملا لمس کرده‌ام. چه خوب گفت سعدی شیرازی «طریقت جز خدمت خلق نیست»، هرکسی در حد‌خود؛ اصلا از او بهتر خدای مهربان در قرآن به پیامبرش دستور می‌دهد که در راه خدمتگزاریِ خلق متواضعانه رفتار کند* و معصومین علیهم السلام در پناه آموزه‌های الهی می‌فرمایند: «کسی که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست.*» به نظرم پازل خدمت به خلق، خاص‌ترین پازلی است که هر کسی تا پایان عمر باید در تکمیل آن کوشا باشد. 🍃ومن الله توفیق🍃 ✍️نجمه صالحی ______________________ *وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنْ اتَّبَعَکَ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ (شعرا/ 215) پر و بال خود را برای مؤمنانی که پیرو تو هستند، بگستران. *ر.ک:  اصول کافی، ج 2، ص 163، ح 1 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
نوشتن:رسانه فکر و تفکر ✍️نجمه صالحی نویسندگی دنیای عجیبی دارد، گاهی می‌نویسی برای مخاطبی که نمی‌شناسی‌اش یا اصلا وجود ندارد یا شخصیت او را در ذهنت می‌سازی و روی کاغذ می‌آوری، گاهی طنز و گاه تراژدی غمناک می‌نویسی. نویسنده‌ معمولا انسان درونگرایی است که به جای سخن گفتن می‌نویسند، واژه‌ها برای او حکم تریبون همگانی دارد، می‌نویسد تا آنچه در خاطرش می‌گذرد و طرحی که به ذهنش خطور کرده بر روی کاغذ بیاورد، گاهی در مسائل حقیقی و به روز می‌نویسد و گاه در مورد فانتزی‌های تخیلی‌. اگر نویسنده نگرید، خواننده اشک نخواهد ریخت؛ اگر متحیر نشود، خواننده شگفت‌زده نخواهد شد؛ نویسنده‌ها خالق نوشته‌ها و کتاب‌های خود هستند. نوشتن، نوعی تفکر و استخدام واژه‌ها برای آرایش کلام است و کلام، تنها رسانه‌ی فکر. نوشتن، نوعی از برقراری ارتباط با انسان‌ها و جهان پیرامون است با بهره‌گیری از واژه‌هایی که حاکی از تجربیات، حقایق و ایده‌ها است. نوشتن، می‌تواند به ما کمک کند تا به این درک برسیم که چگونه به آنچه که در اطرافمان اتفاق می‌افتد پاسخ درست دهیم و یا حتی احساسات خود را کنترل کنیم. از فواید نوشتن نباید غافل شد حتی در سخت‌ترین شرایط، بهترین مرهم زخم است. امام صادق علیه‌السلام :«دل با نوشتن آرام می‌گیرد.» میزان الحکمه،ج۱۰،ص۴۱ http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ https://eitaa.com/zemzemh60