eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹 برنامه ماه مبارک سلام ای ماه پر برکت رمضان، سلام ای ماه هم صحبتی با خدا. تو آمده ای تا باز هم خدا با ما سخن بگوید، بیشتر از پیش. آمده ای تا تلنگری باشی برای دل های به خاموشی رفته. هر روزت برای روزه دارها عبادت است و هر شبت برای شب زنده داران و سحر خیزان سعادت. ای ماه دوری از گناه. ای ماه اجتناب از بدی ها، امیدم به آمدن توست، تا در زمره اهل تقوا قرار گیریم. خداوندا به نیت رضایت تو و نزدیکی به تو این ماه را روزه میگیریم، باشد که رستگار شویم. موارد 1. توجه و تاکید بر 🌹 2. رمضان ماه بهار قرانست تلاش کنیم حتما یکبار را ختم کنیم روزی یک جزء قران به نیت تعجیل فرج و به نیابت تمام گذشتگان شهدا انبیا و اولیا الهی و امامان🌹 3. قرائت دعای که بسیار سفارش شده است🌹 4.استغفار روزی 70مرتبه و 14 صلوات هدیه به 14 معصوم موارد اخلاقی 1. کنترل و مهربان بودن یادمون نره که حتما با اعضای خانواده مهربونتر باشیم فکر کنید یک ماه خادم خانه اهل بیتید 2. مامانهایی که کوچولو دارند با بچه های گلشون فراموش نشه میدونم با گرسنگی و تشنگی سخته اما یادتون نره خدا با نگاه مهربونش هوامون رو داره 3. کنترل زبان از تمام گناهان زبانی، حالا که شیطون اسیر و در بنده خودمونم یه یا علی بگیم و حواسمون به این عضو کوچیک دردسر ساز باشه👅 4. آشپزی هامون همه با نیت و با وضو باشه و لطفا سعی کنید دائم الوضو باشید دعای ما در شبهای قدر، اللهم عجل لولیک الفرج. التماس دعا یاعلی 💞 @zendegiasheghane_ma
❣سلام اربابم❣ همه دم از غم تو سر به گریبان دارم به تمنای لبت بوسه به #قرآن دارم رمضان یا که محرم، بخدا فرقی نیست من همیشه به لبم ذکر #حسین جان دارم @yarooghaye
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 توی حج تمتع سال ۹۶ توی شهر مدینه بهمون گفتند یه ختم قرآن توی سفر حج انجام بدید و بهتر هست یکی مدینه یکه در مکه انجام بدین و تاکید در اتمام ختم توی مکه بود به همسرم گفتم :حاجی، اینطوری می گن. گفت باشه منم میخونم✅💠 توی مکه و مدینه ایشون گوشی همراهشون رو گذاشته بود روی خط درشت و تند تند میخواند. مسجدالحرام هم که رفتیم قرآن های خیلی بزرگ داشتن بهش میگفتن مصحف کبیر اونها رامی گرفت و تند تند میخواند. مدینه گفت من جزء ۳ هستم⭐️ اونقدر ذوق کردم اونقدر خوشحاليم رو نشون دادم 😄👏👏گفتم آرزوم رو برآورده کردی و ایشون تشویق شدند.😇 😍 ما توی خانواده معنوی می گیم همیشه توی همه موقعیت ها جا داشته باشه.✅ مثلا بیارید .⬅️ معمولاً قدیمیا یه ربع قبل از اذان می اومدن سر سفره می نشستن بعد بابا شروع می کرد دعای افتتاح خوندن یا قرآن خوندن، 🌸💠🌸 ⏰شما هم یه ربع، نیم ساعت رو پهن کنین بیاین بشینین، بذار . خودت یه صفحه قرآن بخون بعد بلند شو. بچه نداری اشکال نداره داری تمرین میکنی تا برات ملکه بشه. يه جایی افطاری میری اگر زودتر رفتی يه کمی کمک کن بعد قرآن همراهت باشه، دو سه آیه بخون. به صاحبخونه هم بگو برای اموات شما و همسرت خوندم. عملی که گفته میشه انجام بدید هم بدین جاهای مختلف انجام بدید به دیگران هم بگید تا سینه به سینه بشه. کار خوب زیاد بشه برات باقیات الصالحات میمونه⭐️💠⭐️💠 همسرت موقعی که از سرکار اومد، خوابید، خستگیش در رفت یه فرصت مناسب، به همسرت کمک کن⬅️ قرآن توی خونه بخونه💠⭐️. شرایط رو مهیا کن. 💠🌿حالا زور نکن یه جزء کامل بخونه، بگو میخوام دیوارهای خونه مون با صدای شما متبرک بشه.🤓 بنده قرآن می آوردم به حاجی میگفتم یه صفحه بخون.😍 خودم میشستم کنارش و با لبخند گوش میکردم. بار آخر، حاجی بازی رو جدی گرفته بود و به جای یه صفحه سه صفحه خوند. از من بسه از حاجی یه نفس بخونه😄😘 🔔 قبل اذان، بذار و بخواه و تلقین بکن که باهم بخونین، نخواند اشکالی نداره بگو من نماز مغرب رو بخونم اومدم. مردهايي که توی نماز اول وقت بخصوص قبل افطار تنبلی میکنند اینطوری اقتدار پیدا میکنند که خانواده قبولش دارند که میخوان بهش اقتدا کنند. بنده بیشتر مواقع این روش برام جوابگو بوده🤗 یادتون باشه امام جماعت رو حسابی تحویل بگیرید موقع افطار😀😍 👈 اگر افطار جایی رفتین میگن تا فلانی نیاد نمی خوریم بگو باشه من افطار میکنم باهاتون یه خرما یه نعلبکی آب جوش بخور و نماز رو بخون . اگر میتونی بده بعد از افطار، نماز جماعت باشه.✅ اون موقع افطار هم بکنی چون منتظر جماعت هستی نمازت فضیلتش حفظ میشه💠🕋💠 سعی کنید شما برای شرایط، راه مناسب رو انتخاب کنین✅❤️ ✅ شرط داشته باشین برای خودتون ،قانون داشته باشین برای خودتان، سبک داشته باشین برای خودتون . 🍃 همراه نمیشن اگه میتونید با هم رشد کنین اگر نشد مانع رشد همدیگه نشین. @jalasaaat ارسال مطلب ✅ کپی ⛔
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه به توان خدا استاد موضوع: جایگاه در زندگی ۲۱ دی ۹۶ شبکه امید ❤❤❤ منبع: تلوبیون
💕💫💕💫💕💫💕💫💕 ☜آیت الله مجتهدی(ره): 🌷⇦•من هرشب یڪ سوره قرآن برای پدرو مادرم مےخوانم ! 🌷⇦•اگر پدرو مادرتان ازدنیا رفتند هرشب برایشان بخوانید ☜این ڪارهاخیلی موثر است . . . 💞 @zendegiasheghane_ma
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 استاد 💗قابل توجه های : 🍀 در قبال حرف ها و تیکه هایی که احیانا فامیل به شما می زنند نباید سکوت کنید. این دستور قرآن است: 💡خداوند در سوره فصلت آیه 34 می فرماید: وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ. ♡خوبى و بدى برابر نيستند. همواره به نيكوترين وجهى پاسخ ده تا كسى كه ميان تو و او دشمنى است چون دوست گرم تو گردد.♡ 💚 توصیه در این جور مواقع پاسخ دادن به شکل احسن است. 🔅اصلا فکر نکنید که باید حرف ها را بشنوید و در خودتان بریزید تا دق کنید! پاسخ دهید و نتیجه اش را ببیند. اگر خوب پاسخ دهید طرف مقابل تان حساب کار دستش می آید. 💞 @zendegiasheghane_ma
نکات کلیدی جزء 5 قرآن کریم 💞 @zendegiasheghane_ma
🔸️ شب ولایت 🔺ليلةالقدر، شب است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول بر است، هم شب و شب است، هم شب قرآن و هم شب است. لذا سوره‌ی مبارکه هم، سوره‌ی ولايت است. 🔖 📚 ؛ تالیف 📖 صفحه ۳۳۸ این کتاب مجموعه سخنان ۴۰ساله رهبر معظم انقلاب در موضوعات ناب است. ‌‌‌‌🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 💞 @zendegiasheghane_ma
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 حضرت رسول گرامی صلی‌الله علیه و آله فرمودند: حق فرزند بر پدر این است که مادرش را سرزنده و گرامی بدارد و نام نیکو بر وی نهد و اگر پسر باشد به وی بیاموزد و او را پاک ( ختنه ) کند و کردن به وی آموزد و اگر دختر باشد ( که برنامه عفاف و حجاب در آن قرار دارد) را به وی آموزش دهد ، سوره یوسف را به وی نیاموزد و او را در غرفه ها ساکن نکند ( کنایه از اینکه محیط تحصیل و کار و زندگی او در معرض دید نامحرمان نباشد) و در ازدواج او شتاب کند 🌸 همچنین آن حضرت فرمودند؛ هرگاه بر فرزند نام نهادید ، او را گرامی بدارید و در مجالس برایش جا باز کنید و بر او چهره درهم نکشید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ ✅ نامگذاری زیبا از حقوق اولیه فرزند است، وقتی ما چهارده معصوم با نامها و القاب فراوان داریم و وقتی نام فرزند می تونه براش شفاعت معصومین علیهم‌السلام و عاقبت به خیری به دنبال داشته باشه چه دلیلی داره توی کتاب ها به دنبال نام جدید بگردیم و یا نام پادشاهانی که اغلب ظالم بودند رو بر فرزندان مون بگذاریم 😍 اسم ( یا ترکیبی از اسم محمد ) و بر فرزندان مراعات ویژه ای می طلبه که قطعا باعث رشد و تعالی بهتر فرزند و والدینش می باشد 👌 با نقل این روایات، آقایون رو از وظایف شون آگاه کنیم و با روشهای مختلف وظایف پدری را به آنها القا کنیم ؛ که باید مادرِ فرزندشان را احترام ویژه ای بگذارند و در جهت نشاط و سرزندگی خانوم خونه تلاش کنند تا بچه هاشون بهتر تربیت شوند 🍃 مردها وظیفه دارند به فرزند پسر و آموزش بدهند و به فرزند دختر سوره ( نه فقط حفظ آن را بلکه مفهوم و محتوای سوره نور) و حواسشون به محیطهایی که دخترانشون در آن حضور دارند، باشه 👈 و اینکه شتاب در وظیفه پدر است، چرا پدرها خیلی وقتها ننگ می دونند که برای ازدواج دخترشون پیش قدم شوند؟!! مانع تراشی های پدران و مادران در مسیر ازدواج فرزندانشون هم عقوبت دنیوی دارد و هم اخروی. ❌ @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند؛ روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید : این شخص کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم؛ پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید: مُلک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید... پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد؛ پس همه مردم ، روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را بزرگ می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند : پروردگارا آن عظمت از کجاست؟ خدا می گوید : این عظمت به سبب قرآن به فرزندتان و او بر اساس اسلام و صلی الله علیه و آله و علیه السلام است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 👌 برای قرآن خواندن حتما یه زمانی در طول روز داشته باشیم. همون قانون ⬅️ روزی 🗣 قرآن را همیشه آهسته نخونیم، طوری بخوانیم که به گوش اهل خانه برسد. 📝 برای به فرزندان مون وقت بگذاریم و برنامه ریزی کنیم ✅ هر چیزی که از دین به فرزندان مون آموزش بدهیم زیور آلات قیامته برامون. 👌پس تا دیر نشده شروع کنیم✅ @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت48 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
♨️آیا ممکن است او چشم از تو بردارد⁉️ 💢سعی کنید حتما بعد از نماز صبح را بخوانید که آخر مفاتیح است، آن دعا توسل به حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. امام زمان شماها را کمک می کند. هر روز هم ترک نکنید. 💢 روز یا شب یک قسمت را بخوانید. نصف جزء، یک جزء، هرچه بیشتر بهتر، آن را هم هدیه کنید به خود امام زمان. 👌 خواه ناخواه ممکن نیست دست شما را نگیرد. تقدیم به او بکنی آیا ممکن است او چشم از تو بردارد؟ 🖋آیت الله وحید خراسانی 🌹🌱 🍃🕊🍃🍃🕊🍃🍃🍃🕊
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت26 💠 سمیه از درماندگی‌ام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خا
💠 از حجم مسکّن‌هایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه می‌کشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس ، پلکم پاره می‌شد و شانه‌ام از شدت درد غش می‌رفت. سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی¬برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر می‌ترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من می‌ترسم! تا چشمامو می‌بندم فکر می‌کنم یکی می‌خواد سرم رو ببره!» 💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه می‌گویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!» چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را می‌شنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام که صدایم زد. 💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه‌مان در تهران ختم می‌شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم حتی تحمل ثانیه‌ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم خواند، شوهرش ما را از زیر رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می‌کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت69 💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرف‌ها روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعه‌های حمص رو فقط به‌خاطر اینکه تو خونه‌شون تربت پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه‌های شیعه رو با هرچی و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعه‌ها رو آتیش می‌زنن تا از حمص آواره‌شون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...» 💠 غبار گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت در حق شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...» باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده‌تون جوش بخوره، خواهش می‌کنم این مدت به این برادر اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!» 💠 و خودم نمی‌دانستم در دلم چه‌خبر شده که بی‌اختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانی‌ام نفس می‌کشید و داغ بی‌کسی‌ام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط می‌گیرم برگردید پیش خونواده‌تون!» نمی‌دید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه ! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو می‌کنن!»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» 💠 صدای تلاوت مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط بگیرم.» سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم ، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد و او در سکوت، را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت که در همان پاشنه در، نگاه‌مان به هم گره خورد و بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه . برا شب بلیط می‌گیرم.»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 💠 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
♨️آیا ممکن است او چشم از تو بردارد⁉️ 💢سعی کنید حتما بعد از نماز صبح را بخوانید که آخر مفاتیح است، آن دعا توسل به حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. امام زمان شماها را کمک می کند. هر روز هم ترک نکنید. 💢 روز یا شب یک قسمت را بخوانید. نصف جزء، یک جزء، هرچه بیشتر بهتر، آن را هم هدیه کنید به خود امام زمان. 👌 خواه ناخواه ممکن نیست دست شما را نگیرد. تقدیم به او بکنی آیا ممکن است او چشم از تو بردارد؟ 🖋آیت الله وحید خراسانی 🌹🌱 🍃🕊🍃🍃🕊🍃🍃🍃🕊
♨️آیا ممکن است او چشم از تو بردارد⁉️ 💢سعی کنید حتما بعد از نماز صبح را بخوانید که آخر مفاتیح است، آن دعا توسل به حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. امام زمان شماها را کمک می کند. هر روز هم ترک نکنید. 💢 روز یا شب یک قسمت را بخوانید. نصف جزء، یک جزء، هرچه بیشتر بهتر، آن را هم هدیه کنید به خود امام زمان. 👌 خواه ناخواه ممکن نیست دست شما را نگیرد. تقدیم به او بکنی آیا ممکن است او چشم از تو بردارد؟ 🖋آیت الله وحید خراسانی 🌹🌱 🍃🕊🍃🍃🕊🍃🍃🍃🕊
💕زندگی عاشقانه💕
#کنترل_ذهن_برای_تقرب #قسمت2 🔵 گفتیم که کنترل ذهن یه عملیات بسیار مهم در زندگی انسان هست. موضوعی
🔵 گفتیم که ابزار نابود کننده کنترل ذهن با پوشش فراوان شده. 💢 مثلا موسیقی هرچقدر پر سر و صدا تر باشه، توجه آدم رو بیشتر به خودش جلب میکنه و دیگه اراده ای برای انسان باقی نمیذاره! چرا این کار رو با خودت میکنی...؟ چرا به خودت رحم نمیکنی؟ 🔶 رفتم یه رستورانی که توش یه موسیقی ملایم گذاشته بودن. به صاحب رستوران گفتم بی زحمت این موسیقی رو قطعش کن، بعدشم بیا اینجا یه صحبتی با هم بکنیم! گفت حاج آقا مگه حرامه؟😁 گفتم نه حرام نیست ولی تو بیا!☺️ بعد که اومد گفتم اتفاقا موقع خوردن گوش دادن موسیقی باعث میشه که آدم بیشتر غذا بخوره. ✅ حتی توی آزمایش هایی ار نظر علمی ثابت شده که اگه هنگام غذا خوردن گاوها، موسیقی پخش کنن، حیوانات، غذای بیشتری میخورن و شیر بیشتری تولید میکنن. این مال ده سال قبله! 🔵 اما جالبه که چند سال قبل دانشمندان اعلام کردن که اون گاوهایی که بر اثر موسیقی، شیر بیشتری تولید میکردن خیلی زود دچار جنون گاوی شدن و مردن... 💢 اونوقت اون ها دیگه پخش موسیقی توی گاوداری هاشون رو قطع کردن واقعا اینا مردم رو چی فرض کردن! 🔶 یکی نیست بگه که تو الان با این داری توجه منو به چی جلب میکنی؟ اصلا من میخوام خودم بخونم! ⭕️ توی گوشی ها پر از کانال های خبری لحظه ای هست. اگه کار خاصی ندارید واقعا کانال های سرگرمی و خبری رو از توی گوشیتون حذف کنید. 📌 بله اگه کسی مثلا رئیس پلیس هست یا وزیر هست اشکالی نداره که کانال های خبری رو دنبال کنه. یا کسی خبرنگار هست و... ولی اگه واقعا کاری نداری چرا اجازه میدی گوشیت انقدر توجه تو رو به خودش جلب کنه؟ ✅ گاهی وقتا چند ساعت گوشیت رو بذار کنار. یه وقتای خاصی رو بذار برای چک کردن گوشیت. بگو الان وقتش رسید که یه سری به گوشیم بزنم.📲☺️ ⭕️ امروزه این سبک زندگی و اوقات فراغت و تکنولوژی ها همگی انسان ها رو دارن میبرن به سمت نابودی کنترل ذهن خیلی مهمه این موضوع... خییییلی.... 🔵 ببخشید حاج آقا میگم اگه یه نفر دیگه ذهن آدم رو کنترل کنه چه اشکالی داره؟🙃 🔶 آهان این سوال خوبیه! 🌺 اگه اون یه نفر دیگه، وجود مقدس پروردگار عالم باشه اون خوبه! خیلی خوبه. مثلا بخون... ببین قرآن باهات چیکار میکنه. ببین به چه موضوعی توجه تو رو جلب میکنه. ✅👌 خدا بلده که چه موضوعاتی مهم ترین موضوعات زندگیت هست دقیقا در مورد همونا باهات حرف میزنه... فدای خدا بشیم همگی....😊❤️ 🌹 اونوقت اگه اجازه دادی خداوند متعال توجه تو رو جلب کنه بعد از یه مدتی احساس میکنی نورانی شدی...✨✨✨ دقیقا در همون جهتی قرار گرفتی که فطرت تو نیاز داره. جالبه که قرآن یه تنوع فوق العاده در مطالب داره انگار توی یه باغ زیبا داری قدم میزنی 🌺 یه موسیقی خیلی دلنشین... با قرآن سرگرم بشیم... ✅ کسی که توانایی خوبی توی کنترل ذهن پیدا کنه، کم کم قدرت روحی پیدا میکنه ✔️ کسی که قدرت روحی پیدا کنه، توی درس خوندن که وارد میشه حرف اول رو میزنه ✔️ توی کار اقتصادی که وارد میشه عااالی عمل میکنه ✔️ توی سیاست که وارد میشه بیشترین خدمات رو به مردم خودش میکنه توی هر رشته ای حرف اول رو میزنه... خلاقیت پیدا میکنه و لذت های خیلی قشنگی میبره... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴 💠 گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال نداریم. و انگیزه‌ای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد. 💠 یکی‌از مهارتهایی که می‌تواند فضای بی‌روح خانه را دهد شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد و زدن است. 💠 لذا گاهی در فضای خانه، پخش صدای زیبا و ملایم ، مناجات، روضه‌ای یا کلیپی زیبا از و یا سخنان کوتاه ، جرّقه‌ای می‌شود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند. 💠 اتصال همسران به عامل ازدیاد و گرمابخش زندگی خواهد شد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
چرا؟🤔 وقتی که خطبه عقد میخونن😊 چند بار عاقد میخواد از عروس «بله» بگیره، میگن:عروس رفته گل بچینه💐 چرا باید از همون آغاز زندگی و پیمان زناشویی گفته بشه؟😶 حالا هرچند مصلحتی و بر روی رسوم!😒 چرا این دروغ گفتن رو رسم و رسوم کنیم و به نسل های آینده منتقل کنیم؟ عـــ💍ــروس و دومــ👨🏻ـــاد که سر سفره عقد به دست نشستن📖 تو یکی از مکان هایی که خطبه عقد جاری میشد… عاقد وقتی که می خواست از عروس «بله» بگیره… 👈گفتن: عروس خانم داره سوره نور میخونه😍 واقعا هم سوره نور رو داشتن عروس و دوماد میخوندن☺️ ⚠️ چرا این روش رو الگو و نمونه قرار نمیدیم؟ ⚠️ چه مانعی داره که موقع عقد به عروس خانم و آقا دوماد بگن قرآن بخونن که اگه عاقد خواست «بله» بگیره بگن عروس خانم مشغول خواندن قرآن هست؟😉 💟 زمانی که خدا باهاش صحبت میکنه و بهش سفارش میکنه. سوره کوثر = سوره حضرت زهرا(س) سوره یاسین = قلب قرآن آیة الکرسی = سید آیات قرآن سوره الرحمن = عروس قرآن یا بگن عروس داره برای سلامتی امام زمان(عج) صلوات میفرسته📿 تا همه صلوات بفرستند و فضامتبرک بشه به نام خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)😌 اونایی که موافق هستن این پیام به بستگان و دوستانشون پیشنهاد بدن😊✌️ تا عادتهای بی فایده به عادتهای بافایده و قرانی عوض بشه.😉 زندگــ💞ـــی هاتون مهـــــدوے و اهل بیتی
💕زندگی عاشقانه💕
🔰 شش دقیقه ای که هر انقلابی باید ببیند... 👌 برشی از جلسات دوره #ولایت_فقیه 🎤 #احسان_عبادی 💠 اگر
👆👆👆👆👆👆 🔰 شش دقیقه ای که هر انقلابی باید ببیند... 👆👆👆👆👆👆 🔰 فتنه را جدی بگیرید ، یعنی فتنه ای که در آن عده ای به اسم انقلابی و تابع رهبری ، هر جا حرفشان و تحلیلشان با رهبری زاویه داشت ، به جای اصلاح تحلیل خودشان ، رهبری را دارای اشتباه و تحلیل غلط می دانند!!!! 👈 به والله خوارج ، اهل بودند 👈 به والله ، اکثرا در حال بودند 👈 به والله ، از قاریان و حافظان بودند 👈 به والله ، خود را از یاران می دانستند ⬅️⬅️ اما ، اما ، اما ، مشکل بزرگ آنها نشناختن مقام بود . 👈👈 مشکل بزرگ امروزی هم این است که شعار تبعیت از و می دهند ، اما هنوز جایگاه برای آنها معلوم نشده است و فکر می کنند مثل یک بچه است که هر آمار و تحلیلی به او بدهند سریع قبول کند و بر اساس همان برای کشور نسخه بپیچد ! 👈👈 مبانی خود را قوی کنید ، خواهشا قوی کنید ، التماس می کنم قوی کنید ، وگرنه در فتنه های بعدی معلوم نیست لغزش کنیم یا نه
🔴 💠 گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال نداریم. و انگیزه‌ای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد. 💠 یکی‌از مهارتهایی که می‌تواند فضای بی‌روح خانه را دهد شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد و زدن است. 💠 لذا گاهی در فضای خانه، پخش صدای زیبا و ملایم ، مناجات، روضه‌ای یا کلیپی زیبا از و یا سخنان کوتاه ، جرّقه‌ای می‌شود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند. 💠 اتصال همسران به عامل ازدیاد و گرمابخش زندگی خواهد شد.