🔴چه چیزی فلسفه کیهانشناسی را تا این حد از فلسفه علوم دیگر متفاوت می سازد؟
دو مسئله اصلی وجود دارد که فلسفه کیهانشناسی را با فلسفه هر علم دیگری متفاوت میکند:
🔸1) یکتایی جهان: تنها یک جهان وجود دارد، بنابراین چیز دیگری برای مقایسه با آن وجود ندارد و ایده «قوانین کیهان» به سختی معنی دارد.
این بدان معناست که این علم به طور برجسته تاریخی است: آن فقط با یک شیء منحصر به فرد سروکار دارد که تنها عضو گروه خود است که از نظر فیزیکی وجود دارد؛ در واقع، به همین دلیل دقیقاً هیچ گروه غیر پیش پا افتادهای از چنین اشیایی وجود ندارد (به جز در ذهن نظریهپردازان).
🔹2) کیهانشناسی با آن وضعیت فیزیکی سروکار دارد که بستری بزرگ برای وجود انسان است: جهان دارای چنین طبیعتی است که زندگی ما امکانپذیر است.
این بدان معناست که اگرچه این یک علم فیزیکی است، اما از نظر پیامدهای آن برای زندگی انسان اهمیت ویژهای دارد.
📚 کریستوفر اسمینک و جرج الیس، دانشنامه فلسفی استنفورد، مدخل «فلسفه کیهانشناسی»
🔴کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
20.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨کلیپی حیرت انگیز و سرگیجهآور درباره ابعاد غیر قابل تصوّر «کیهان قابل مشاهده» و مقایسه آن با ابعاد برخی اجرام آسمانی شناخته شده
🔸کل کیهانی که در هیئت بطلمیوسی تصوّر میشد، تقریباً هم اندازه با ابعاد ستاره Pistol Star بود.
🔹فاصله نزدیکترین کهکشانها به ما، تا دهههای ابتدایی قرن بیستم همچنان ناشناخته بود.
🔴کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
«مدل دورهای استینهارت-توروک (2001)»
🔹این مدل در چهارچوب نظریۀ M مطرح شده است. جهان ما دارای نُه بعد فضایی است که شش بُعد آن بسیار ریزند و قابل رؤیت نیستند. در مقابل این جهان ما، یک جهان دیگر نیز وجود دارد که جفت آن محسوب میشود. این دو جهان به وسیلهی بُعد مکانی دیگری از هم فاصله دارند که بُعد مکانی دهم محسوب میشود.
🔸بین آنها نیرویی وجود دارد که باعث میشود که این دو جهان، در فاصلههای زمانی منظمی با یکدیگر برخورد کنند و مجدّداً دور شوند.
🔹طبق این مدل، مِهبانگ (Big Bang) رخ نداده است و آنچه که ما در مدل مِهبانگ تحت عنوان جهان اوّلیهی داغ بعد از تورّم میشناسیم، حاصل انرژی آزاد شده از طریق همین برخورد بین دو جهان است.
🔸نیروی بین این دو جهان، در درون هر یک از آنها انرژی تاریک القا میکند که باعث انبساط شتابدار هر یک از آنها به مدّت هزار میلیارد سال میشود که کیهان را رقیق، همگن و تخت میسازد. بنابراین هرچند فاصلۀ بین دو جهان مدام در حال نوسان است، امّا هر یک از این جهانها فقط منبسط میشوند.
🔹این برخوردها مرتّباً از ازل تا ابد تکرار میشوند.
🔴کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
مدل_کیهان_شناسی_دوره_ای_استینهارت_توروک_به_زبان_ساده.pdf
327.7K
📒«مدل کیهان شناسی استینهارت-توروک به زبان ساده»
✅این مدل در سال 2001 به عنوان یک مدل رقیب برای مدل استاندارد مهبانگ معرفی شد که در آن فاصله بین جهان ما و یک جهان موازی، مدام نوسان می کند. این یک مدل سرمدی (ازلی-ابدی) از کیهان است که در آن تکینگی ابتدایی وجود ندارد.
✍🏻 حامد منوچهری کوشا
🔴کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
مدل «کیهانشناسی دورهای همدیس» راجر پنروز- Conformal Cyclic Cosmology
🔸تبدیلات همدیس، زوایا را حفظ می کنند امّا اندازه ها را تغییر میدهند.
🔹پنروز استدلال میکند که اگر ذرّات عالم همگی بدون جرم باشند، آنگاه کیهان همدیسناورداست.
🔸در کیهان اوّلیه انرژی بسیار بالا بوده و ذرّات همگی نسبیتی (بدون جرم) بوده اند. در آینده بسیار دور نیز ، یعنی 10 به توان 100 سال دیگر، الکترونها، پروتونها و سیاهچالهها به تابش تبدیل میشوند و کیهان بدون جرم میشود. پس ابتدا و انتهای کیهان همدیسناوردا و معادل یکدیگر هستند
🔹به سبب همارزی همدیسی، از منظر فیزیکی ابتدای کیهان با آینده بسیار دور آن کاملاً معادل هم هستند. گویی کیهان، تاریخ بسیار طولانی خود را فراموش کرده و دوباره از ابتدا شروع میکند. این دوره های 10 به توان 100 ساله (که ایون نامیده می شوند)، از ازل تا ابد تکرار میشوند.
🔴کانال علم، الهیات و فلسفه
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
مدل_کیهان_شناسی_دوره_ای_همدیس_راجر_پنروز_به_زبان_ساده.pdf
476.9K
📒«مدل کیهان شناسی دورهای همدیس راجر پنروز به زبان ساده»
✅در این مدل، پنروز ادعا می کند که در آینده بسیار دور، کیهان از ذرات جرم دار خالی می شود، و در نتیجه از منظر همدیسی با ابتدای کیهان همارز است. در نتیجه کیهان در آینده، گذشته خود را فراموش و دورههایی طولانی را مدام تکرار خواهد کرد.
✅در این نوشتار، به مسئله آنتروپی بسیار پایین کیهان اوّلیه و فرضیۀ انحنای ویل نیز پرداخته شده است.
✍🏻 حامد منوچهری کوشا
🔴کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
🆔 @Zharfa90
فراخوان جذب خادم در
💠 «موکب علم و فناوری»
🔰 از تمامی اساتید، دانشجویان و علاقهمندان به فعالیتهای ترویج علم دعوت میکنیم تا برای خدمترسانی متفاوت به زائران مسیر پرشکوه اربعین حسینی، به موکب علم و فناوری بپیوندند.
🔸 از ۲۵ مرداد الی ۴ شهریور
🔹مسیر پیادهروی نجف تا کربلا
🌐 برای انجام ثبت نام اولیه و اعلام آمادگی جهت حضور در موکب از طریق این فرم اقدام فرمایید.
https://survey.porsline.ir/s/iPJWAse7
🔻 همچنین میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر به کانال اطلاعرسانی موکب مراجعه نمایید.
🆔 @SciTechMukeb
✅«برهان کیهانشناختی کلام (برهان حدوث جدید)»- The Kalam Cosmological Argument
👤ویلیام کریگ (متولّد 1949)، فیلسوف تحلیلی آمریکایی و الهیدان مسیحی، با الهام از متکلّمین اسلامی و با استفاده از دستاوردهای فیزیک و کیهانشناسی، برهانی را برای اثبات وجود خدا سامان داد که در فلسفه دین معاصر بسیار مورد توجّه و بحث قرار گرفته است.
🔵صورتبندی برهان:
1)هر آنچه که وجودش [از منظر زمانی] آغازی داشته باشد، برای آغاز وجودش علّتی هست.
2) عالم وجودش آغازی داشته است.
نتیجه: برای آغاز وجود عالم علّتی هست.
🔹استدلالهای کریگ برای مقدّمه اوّل:
الف) شهود عقلایی: این شهود متافیزیکی بدیهی است که چیزی نمیتواند از "هیچ" به وجود بیاید.
ب) تعلیق به محال: اگر اینطور نباشد، غیر قابل توضیح خواهد بود که چرا چیزهایی به صورت تصادفی و رندم مدام به وجود نمی آیند؟
ج) ارجاع به تجربه: هم تجربیات روزمره ما و هم پژوهشهای علمی ما مدام این موضوع را تأیید کرده اند و هیچ وقت رد نکرده اند. اصولاً اگر غیر از این بود علم توسعه نمی یافت.
🔹استدلالهای کریگ برای مقدّمه دوم:
🔸استدلالهای فلسفی:
الف) بی نهایت واقعی و بالفعل (Actual Infinity) نمیتواند وجود داشته باشد، و از آنجایی که سلسله رویدادها از ازل تا کنون، مصداقی از بینهایت واقعی و بالفعل است، نمیتواند وجود داشته باشد.
ب)بی نهایت واقعی و بالفعل نمیتواند از طریق اضافه شدن پی در پی حاصل شود، و از آنجایی که بینهایت واقعی و بالفعل مربوط به گذشته ازلی با اضافه شدن پی در پی حاصل میشود، گذشته ازلی نمیتواند وجود داشته باشد.
🔸استدلال بر مبنای فیزیک و کیهانشناسی:
شواهد تجربی متعدّدی که از مُدل مِهبانگ حمایت میکند، به همراه قضایای تکینگی اوّلیه و همچنین صورتهای کلاسیک و تعمیمیافته از قانون دوم ترمودینامیک، نشان میدهد که عالم آغازی داشته است.
📚یک منبع خوب برای مطالعه بیشتر:
فصل سوم از کتاب
The Blackwell Companion to Natural Theology (2009)
🔴 کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
12.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 «مسئله تنظیم ظریف کیهانی»
‼️ شواهد تجربی و محاسبات نظری نشان می دهند که قوانین و ثوابت فیزیکی و شرایط اولیه کیهان به نحو بسیار بسیار دقیق و ظریفی همان مقادیر بسیار نامحتملی را دارند که برای آنکه کیهان بتواند پذیرای حیات شود لازم است.
🔸 آیا این مسئله نیاز به تبیین و توضیح دارد؟
❓اگر آری، کدام یک تبیین بهتری است: شانس و تصادف، چند جهانی، یک نظریه بنیادی احتمالی و یا طراحی الهی؟
🔴 کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
📌«آیا مکانیک کوانتومی اصل علّیت را نقض میکند؟»
🔸در مکانیک کوانتومی استاندارد، قبل از اندازهگیری نمیتوان از مقدار کمّیتهایی چون مکان و تکانه برای جسم سخن گفت. برای مثال، فرض کنید میخواهیم اسپین (تکانه زاویهای ذاتی) الکترونی را در راستای مشخّصی اندازه بگیریم. نتیجه آن ممکن است 1/2+ یا 1/2- باشد. طبق مکانیک کوانتومی استاندارد، ذرّه پیش از اندازهگیری هیچ یک از این دو مقدار را ندارد. در واقع، تابع موج الکترون در حالت برهمنهی (Superposition) از حالتهای مربوط به 1/2+ و 1/2- قرار دارد. در لحظه اندازهگیری، تابع موج الکترون به صورت کاملاً تصادفی به یکی از این دو حالت رُمبش میکند و ما مقدار مربوط به آن را مشاهده میکنیم.
🔹اینکه گفته میشود «به صورت تصادفی»، بدین معنا نیست که اطّلاعات ما درباره الکترون قبل از اندازهگیری ناقص بوده است، بلکه بدین معناست که درست در لحظه اندازهگیری، الکترون یکی از این دو مقدار را به صورت تصادفی کسب میکند. در واقع اینکه اسپین الکترون در لحظه اندازهگیری 1/2+ شد و 1/2- نشد، هیچ علّت خاصی نداشته است و تصادف محض بوده است. بنابراین بعضاً گفته میشود که مکانیک کوانتومی اصل علّیت را زیر سؤال میبرد چون شامل رویدادهایی بدون علّت است.
برای ارزیابی دقیقتر این ادّعا باید با دو اصطلاح آشنا شویم:
🔺اصل موجبیت علّی (Causal Determinism): طبق این اصل، وضعیت جهان در هر لحظه، وضعیت آن را در لحظه بعد به طور کامل متعیّن و مشخّص میسازد. به عبارت دقیقتر، علّت شرط کافی برای تحقّق معلول است. یعنی اگر این رویداد خاص رخ دادهاست، امکان نداشته است که رخ ندهد، زیرا وجود علّت برای تحقّق آن کافی بوده است و آن را وجوب بخشیده است. طبق مکانیک کوانتومی استاندارد، در هنگام اندازهگیری این اصل نقض میشود. زیرا اگر خروجی اندازهگیری 1/2+ بوده است، بر حسب اتّفاق اینگونه بوده است و میتوانسته است 1/2- باشد. در واقع، چیزی در لحظه پیش از آن نبوده است که این نتیجه را برای اندازهگیری قطعی و متعیّن سازد.
🔺اصل عام علّیت (General Causal Principle): طبق این اصل، هر رویدادی در جهان دارای علّتی است. به عبارت دقیقتر، شرط لازم برای تحقّق هر رویداد وجود علّت آن است. دقّت کنید که در اینجا از شرط لازم سخن گفته شده است و نه شرط کافی. یعنی از وجود آن علّت خاص لزوماً نمیتوان وجود این معلول خاص را نتیجهگرفت، امّا برعکس آن ممکن است: از وجود معلول میتوان نتیجه گرفت که علّت آن وجود داشته است. در اینجا علّت به معلول وجوب نمیبخشد و آن را قطعی نمیسازد. در مکانیک کوانتومی این اصل عام همچنان برقرار است. زیرا اگر نتیجه اندازهگیری ما یک الکترون با اسپین 1/2+ (معلول) را نشان دهد، به طور قطع میتوانیم نتیجه بگیریم که در لحظه پیش از اندازهگیری، الکترونی وجود داشته است که تابع موج آن بر حالت اسپین 1/2+ عمود نبوده است(علّت). به عبارت دیگر، اگر علّت وجود نداشت، تحقّق معلول ناممکن بود.
🔵 خلاصه بحث و جمعبندی: در تفسیر استاندارد از مکانیک کوانتومی، اگرچه موجبیت علّی (لااقل در سطح جهان فیزیکی) زیر سؤال میرود امّا همچنان اصل عام علّیت برقرار است. لازم به ذکر است که آنچه در برخی براهین اثبات وجود خدا در فلسفه (مثل برهان کیهانشناختی کلام) نیاز است همین اصل عام علّیت است و نه موجبیت علّی. نکته دیگر اینکه، برخی تعابیر مهمّ دیگر مکانیک کوانتومی مثل مکانیک بوهمی و تفسیر چندجهانی، حتّی موجبیت علّی را نیز محترم میشمارند.
🔴 کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology
مفهوم علیت در فلسفه ارسطویی-اسکولاستیکی، بهجای اینکه فرآیند را بهعنوان یک حالتِ مستقل و درحالتغییر درنظر بگیرد، هر فاز از حرکت یا تغییر را نیازمند یک عاملِ فعال و مستقیم میداند. این دیدگاه، که میتوان آن را تحت عنوان «علیتِ همراه» نامید، تأثیرات عمیقی بر درک ما از کیهان و پدیدههای آن دارد. در چارچوب کیهانشناسی ارسطویی-اسکولاستیکی، «#علیت_همراه» چند پیامد مهم را به دنبال دارد.
اولاً، برخلاف دیدگاههای مدرن که یک فرآیند را پس از شروع، قادر به ادامهی مستقل میدانند، این مفهوم تأکید میکند که حتی یک فرآیند ثابت نیز در هر لحظه نیازمند تولیدِ مجدد و تأثیر مداوم از یک علت است. بهعبارتی، تداوم یک حرکت یا تغییر، نه به دلیل اینرسی یا قوانین طبیعی، بلکه به دلیل حضور مداوم یک عامل فعال است که آن را حفظ میکند. ثانیاً، «علیتِ همراه» مفهوم «#کنش_از_راه_دور» را رد میکند. در این دیدگاه، هر تغییری نیازمند تماس مستقیم بین علت و معلول است و تأثیرگذاری یک عامل بر دیگری بدون وجود یک واسطه فیزیکی ممکن نیست. این مفهوم، در تضاد با برخی نظریههای مدرن فیزیک مانند گرانش نیوتنی است که کنش از راه دور را ممکن میداند.
این دو پیامد در کنار هم، این امکان را که علتِ متافیزیکی همهی حرکات در خارج از کیهان قرار داشته باشد، درحالیکه علت فیزیکی اولیهی پدیدههای حرکت در مرکز یا نزدیک آن باشد، کاملاً رد میکنند. بهعبارتی، اگر یک علتِ اولیه در خارج از کیهان وجود داشته باشد، نمیتواند مستقیماً بر حرکات و تغییرات درونِ کیهان تأثیر بگذارد، مگر آنکه یک سیستم از عوامل واسط وجود داشته باشد که این تأثیر را از بیرون به درون منتقل کنند. این سیستم انتقال حرکت و تغییر، که در قلب فیزیک "علیت همراه" قرار دارد، نشاندهندهی پیچیدگی و انسجامِ جهانِ ارسطویی-اسکولاستیکی است که در آن، هر تغییری نتیجهی مستقیم یک سلسله از علل و معلولات متصل بههم است.
ازآنجایی که خداوند در اندیشهی مسیحیت، جهانِ کیهانِ باستانی را تصاحب کرده بود، استفادهی «نظاممند» از قدرت لایزال خود را به شرایط موجود در این چارچوب فیزیکی محدود کرد. این محدودیت، که در نگاه اول ممکن است عجیب بهنظر برسد، درواقع با آموزههای مسیحیت همخوانی قابلتوجهی دارد. در الاهیات مسیحی، اعمال نجات الهی، مانند رستگاری انسانها، نیازمند ارتباط مستقیم و حضور خداوند در جهان مادی است. این ارتباط، که در قالب تجسد #مسیح به اوج خود میرسد، نشان میدهد که خداوند، علیرغم قدرتِ مطلق خویش، به قوانین جهان فیزیکی احترام میگذارد و برای تعامل با مخلوقات خود، از طریق واسطهها و ابزارهای مادی عمل میکند.
در این چارچوب، فیزیک ارسطویی-اسکولاستیکی، با تأکید بر علیتِ همراه و رد کنش از راه دور، بهخوبی با آموزههای مسیحیت سازگار است. این فیزیک، نه تنها مفهوم تجسد را تبیین میکند، بلکه نشان میدهد که چرا خداوند، برای انجام اعمال نجات الهی، ناگزیر از ورود به جهانِ مادی و پذیرش محدودیتهای آن است. به عبارت دیگر، فیزیک ارسطویی، با ارائه یک مدل کیهانشناختی منسجم و مبتنی بر علیت، به الهیات مسیحی امکان میدهد تا مفهوم تجسد را به شکلی #منطقی و قابلفهم تبیین کند.
ارسطوگرایی، با ارائه این چارچوب، به یکی از پرسشهای بنیادین مسیحیت، یعنی «چرا خدا انسان شد؟»، پاسخ میدهد. این پرسش، که توسط #آنسلم کانتربری مطرح شده بود، بهدنبال درک انگیزهی الهی برای تجسدِ مسیح است. ارسطوگرایی، با تأکید بر علیتِ همراه و محدودیتهای کنش الهی در جهان مادی، نشان میدهد که تجسد، نه یک عمل اختیاری یا تصادفی، بلکه یک ضرورت ناشی از ماهیت جهان و رابطه خداوند با مخلوقاتش است.
هانس بلومنبرگ
پیدایش جهان کپرنیکی
✅ حلقهی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle