eitaa logo
زیر چتر☔ شღـבا בر امانیم🥀‌ٖؒ 🕊
1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
35 فایل
بسم‌رب‌الشہداء والصدیقین 💫‌ نام کانال: زیر چتر☔شღـבا בر امانیم🥀‌ٖؒ ‌‌شروع‌خادمی:1401/11/05🇮🇷 پایان خادمی:انشاءالله‌شہادٺ♥️ شهید دعوتت کرده پس بمون😉🍃 ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏 لینک کانال: @zirechatreshohada1401 مدیر کانال: @razmandegan1400
مشاهده در ایتا
دانلود
یه‌جاخوندم نوشته‌بود : کسایی‌که‌کانال‌داریدحواستون‌باشه اعضای‌کانال‌وقتشون‌روبرای‌دیدن‌وخوندن پیام‌میذارند،ومیتونن‌به‌خاطروقتشون‌شما رودرآخرت‌بازخواست‌کنند.پس‌به‌این‌دلیل حواستون‌به‌پست‌هاباشه ‌. شایدپست‌های‌این‌کانال‌روزی‌به‌یکی‌تلنگری‌زد . ماتوقیامت‌چیزی‌نداریم‌بابت‌جبران‌وقت‌ ارزشمندتون‌پس‌ازهمین‌حالا بزرگواران ، حلالمون‌کنید ...(:✋🏻 اول از همه ان شاءالله که در این سال جدید ، مقدمات برای ظهور حجت حق (عج) محیا بشه...🤲🏻🌱 ان شاءالله که سالی پر خیر و برکتی را پشت سر گذاشته باشید و با قلبی پر امید به خدا و توکل بر اهل بیت و شهداء ، آماده باشید برای خدمت به شهداء و سالی با برکت و عمری با عزت وعاقبت بخیر داشته باشید ان شاءالله🤲 دعاتون میکنم✋🏻 التماس‌دعا‌ی‌فراروان از کلیه اعضای کانال 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 امید است در راه به ، ما را یاری رسانید . ✍️بی صبرانه منتظر زیبا ، و شما خوبان هستیم . خادم کانال ...👇 🆔 @razmandegan1400 ما را دنبال کنید🙏 کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 زماني بچه ها در پيكر يكي از را كه از نيروهاي بود، كشف كردند.... اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند آن بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: كه پيدا نشد، پس پيكر را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك را هم پيدا كردند. راوي : شادی روح و شهدا 👇┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 ... زیر بارانِ‌گناه و غفلت گرفتار شده‌ایم... به شما پناه آورده ایم.. چرا که میدانیم زیر چتر در امان می مانیم ... گام های ما در راه شماست دست ما را بگیرید ... ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭کار جالب و بدیع این دختر خانم برای تبلیغ حجاب را حتما ببینید ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ماه مبارک رمضان بود که عکسی برای من ارسال کرد . پرسیدم : آقامهدی موضوع این عکس چیه؟ در جواب پیامم گفت : سفره افطار را ببین همسرم . این عکس در دست تو بماند به امانت ، تا آن زمان که من شدم، آن وقت به کسانی نشان بده که می‌گویند : « هر کسی بره سوریه نونش تو روغنه » نشان بده و بگو : این سفره افطار هست . . ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🥀💐🌷🕊🌷💐🥀 تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار كردید؟ گفتند بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند مي ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، و يا شود . راوی : ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 کانال ما 👇       # زیر چتر شهداء🌷 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 ماه رمضان فرا رسید، گرم‌ترین و طولانی‌ترین روزهای تابستان بود. از اوایل صبح تشنگی آغاز می‌شد. حداقل زمان ممکن را بیرون می‌آمدیم. عده‌ای برای خنک شدن با ملحفه خیس زیر پنکه سقفی دراز می‌کشیدند. عده‌ای دیگر دائماً زیر دوش بودند. مخازن آب که بر پشت بام قرار داشتند فلزی و آب آ‌نها بالطبع گرم بود. بعد ازظهرها که گرما بیشترین شدت خود را داشت و گاه به 50 درجه می‌رسید،‌ بیرون آسایشگاه می‌نشستیم و با شلنگ و آب آن بازی می‌کردیم. تشنگی بیداد می‌کرد ، 10 ساعت از سحری می‌گذشت ، به قطرات آب نگاه می‌کردم ، چقدر زیبا بودند و جان داشتند ، فکر می‌کردم هیچ‌چیز در زندگی نمی‌توانست آن‌قدر دوست داشتنی باشد. بعضی از آن‌ها کروی، بعضی با حجم‌های منحنی زیبای دیگر، موقعی که از دهانه شیلنگ بیرون می‌آمدند رقص‌کنان اول به بالا و بعد با طنازی خاصی به پایین می‌آمدند. بازی نور در این قطرات چه شگفت‌آور بود، روشنایی بود و سپیدی و پاکی . نمی‌توانم با کلام آن ارتباط خاصی را که بین جان تشنه‌ام و آب زلال پیدا می‌شد بیان کنم ، همین قدر می‌توانم بگویم آب کاملاً زنده بود. یقین دارم حیات داشت چرا که کاملاً با من دوستی می‌کرد. آب این گونه بود تا وقتی تشنگی بود، در لحظه افطار، به‌محض اینکه اولین جرعه آب را می‌نوشیدم، تمام آن سِحر باطل می‌شد. راوی : سید حسین هاشمی یاد باد آن روزگان یاد باد شادی روح و و سلامتی ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 نامه در ماه رمضان سال 1366به یکی از همرزمانش اما برادرم چون وظیفه یک دوست آن است که از هر جهت مواظب دوستش باشد لذا من هم با همه بی لیاقتی خود چند نکته را متذکر می گردم و آن اینکه برادر ، ماه رمضان ، ماه قرآن است و شادابی دلهای بیدار با طراوت قرآن ، بلکه مهمتر از آن ، حیات ما قرآن است و با او بودن و پس هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن و در پناه قرآن زشتی ها را از خودمان دور کنیم و با توسل و تمسک به قرآن خوبی ها را در خود پرورش دهیم و بارور کنیم. برادرم ؛ خیلی از برادران در موقعیت سنی شما ارتباط خوبی با قرآن و کتابهای خودسازی داشته اند و خوب از خودشان مواظبت می کردند اما همین که چند صباحی از عمرشان گذشت بی حال شدند و حال عبادت و مناجات و مطالعه کتب اسلامی را از دست دادند. لذا مواظبت کن از حالات خودت تا دچار این کسالت روحی نشوی ، که ان شاءالله هیچ وقت نخواهد شد و این تذکرات به خودت قسم ، به خودم هست نه به تو. به هر حال از شما خیلی التماس دعا دارم." راوی : ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 بعد از مراسم تشییع دو نفری زیر سایه دیوار گلزار درچه نشستیم . با شوخی به من گفت : دعا کن در ماه رمضان نشوم و یا اگر شدم ، پیکرم را بعد از ماه رمضان بیاورند که مردم در گرما اذیت نشوند ... صحبتش یک شوخی بود ولی درست سال بعد ، در ماه رمضان به رسید و پیکرش جا ماند تا بعد از ماه مبارک همینست دیگر ... در ماه رمضان شد ... اما طبق قراری ڪه با خدا داشت پیڪرش بعد از ماه مبارک تفحص و تشییع شد . ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈
🌴💐🕊🌹🕊💐🌴 یه قرآن جیبی داشت که هر جا وقت داشت ، آن را تلاوت می کرد . همیشہ دائم الوضو بود و به نماز اول وقت تو هر شرایط و مکانی اهمیت می داد . ولادت : ۶۴/۱۲/۲ - تهران : ۹۵/۱/۱۸ - سوریه مزار : ورامین ـ پاکدشت روستای ارمبویه شادی روح و ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شکنجه به جرم نماز و روزه روزه گرفتن جرم سنگینی بود اما آن سال اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را می‌گرفتیم و در یک پلاستیک می‌ریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدیم و این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند، موقع افطار می خوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها را شکنجه کردند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401 ┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈