eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
55.9هزار عکس
57.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ظهور نزدیک است
🕌وقت اذان درهای آسمان باز است 🙌دست دعا و عجز و نیاز بالا ببریم 🙏جهت تعجیل در ظهور امام غریبمان مهدی زهرا سلام الله علیهم 🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀 🦋 💚 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🌸🎙استاد آیت الله موضوع : ، موجب دوری از امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
پاسخ شهید به همسرش که اصرار داشت با او به جبهه برود
وقتی آقا گفتند: از بالا رفتن آمار غصه شون می گیره دلم ریخت... حواسمان هست که آمار فوتی های مان روی ۱۵۰ می چرخد؟! جان است! سرمایه آدمی است! یک بار هم بیشتر نداریمش ، حیف است که با کرونا از دست بدهیم، بیایید کمی به خودمان سختی دهیم... به خاطر کادر درمانی مان، به خاطر همهٔ مدافعان سلامت! از وقتی آقا گفتند "غصه دار میشن" دلم آشوب شد... با خودم عهد کردم که برای دل نائب امام عجل الله تعالی فرجه الشریف رعایت کنم و در کوچه و خیابان با ماسک رفت و آمد کنم 👇 این بین خودمون بمونه🙈☺️☺️ 🌷🌷🌷🌷🌷 الکی بهونه دست این کرونا ندیم... •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
🍃بد نیست گاهی اوقات بشنویم از مردانی که وقتی دور دور ادعا بود بازنده میدان بودند و وقتی پای و به میان می‌آمد حریف می‌طلبیدند آنان که بی بهانه پای می‌ایستادند و در مرد میدان بودند.🙂 . 🍃اینبار هم قلم دلدادگی سربازی را روایت میکند که بی بهانه و در مسیر قدم برمیداشت. . . 🍃 از یک جایی به بعد دغدغه اش شد و مسیر ولایت را گرفت تا به آخرش رسید و پایانی متفاوت در دفتر زندگی اش ثبت شد. ‌. 🍃 قلبش بیقرار برای میتپید ، دور تا دور حرم را گرفته بودند و محال بود سید مهدی بنشیند و نظاره گر این صحنه هولناک باشد ، برخواست لباس به تن کرد دیگر وقت نشستن نبود وقت خوردن های بیهوده و ای کاش هایی که ‌هیچوقت پایانی نداشت نبود ، وقت جنگ بود ، وقت دور کردن بود که در گوششان از خوانده بودند و را به کام خودشان کرده بودند آنهایی که بوی دلار های مشام‌شان را تیز کرده بود و به همین بهانه سوریه شد قتلگاه هزاران . . 🍃سید مهدی رفت و مهر خونین روی دفتر زندگی اش خورد رفت و پایانی متفاوت برایش رقم خورد.😌 ، بی ریایی ، ، اراده و از خود گذشتن و.... همه و همه او را یک قدم به آرزوی دیرینه اش نزدیک میکرد.🌹 . 🍃شهادت را نمیشود با و آه خرید گاهی لازم است تغییر کنی از پیله گناه دربیایی و ای سبک بال بشوی و خود را در بیندازی و آنوقت است خدا آغوشش را برایت باز میکند...❤️ . 🍃کمی و تغییر لازم است پس سرباز...😉 . ✍️نویسنده : . . 📅تاریخ تولد : ۱۵ مهر ۱۳۶۳ . 📅تاریخ شهادت : ۱۰ تیر ۱۳۹۲ . 🥀مزار شهید : اهواز •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کسی که در قوه‌ی قضائیه خیانت می‌کند باید دو برابر مجازات بشود! 🔹تذکر ۵سال پیش رهبر انقلاب در دیدار خصوصی با مسئولان قضایی 🌍 eitaa.com/shakhes1 ایتا 🌍http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روح اله زم تو اغتشاشات اخیر : برای ما فرقی نمیکرد روحانی یا فرد دیگه بیاد سرکار ، فقط باید آدمای نزدیک به خامنه ای مثل قالیباف و رئیسی رای نیارن ، چون اگر اونا میومدن نمی شد مردم رو از نظر وضعیت اقتصادی ناراضی کرد و به خیابون ها کشید 👤 حسین پویا 🌍 eitaa.com/shakhes1 ایتا 🌍http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☎️زنگ عبرت: 🔴چرا سکه شد ۹ میلیون و ۳۰هزار تومان! چرا؟! ♦️توصیه حسن مصطفوی به رای مجدد به حسن روحانی و دولت تدبیر... 🌍 eitaa.com/shakhes1 ایتا 🌍http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
🔸 امام علی (ع) می‌فرمایند: هرکس از عادت‌ها پیروی کند، به درجات [عالیه] نرسد. 📚 میزان الحکمه ج ۸، ص ۲۹۸ @Afsaran_ir
⭕️ آمریکا افول می‌کند 🔻 نوام چامسکی در صحبت‌های خود عنوان کرده است: فروپاشی آمریکا آشکار‌تر از آن است که بتوان آن را انکار کرد ... 🔸 پیش‌تر امام خامنه‌ای در سال ۹۷ فرموده بودند: «کسانی که به سازش گرایش دارند بدانند، آمریکا رو به افول است.» ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ما می‌توانیم! ♦️ايران، رتبه پانزدهمِ جهان در تولید علم را دارد... ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
⭕️ چرا رهبری به مسئولین توصیه کردن که ماسک بزنن؟! 🔹چون مردم رفتار مسئولین را رصد می‌کنند و خود به خود، یک جامعه این توصیه‌های بهداشتی را، رعایت می‌کنند.... 👈 النّاس علی دینِ ملوکهم ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پاسخ قاطع به کسانی که این‌ روز‌ها نقش اپوزوسیون به خود گرفتن! 🔹چراغی را که ایزد برفروزد/ هرآنکس پف کند، ریشش بسوز ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 شهید آيةالله مطهری(ره) نقل مي كند؛👇 🔮 ماجرای عجیب و شنیدنی زنى كه حجاب را رعايت نمى كرد و در نتيجه به عنايت و کرامت حضرت امام رضا (علیه السلام)متحول شد!!! http://eitaa.com/joinchat/3440181265Cd19ddafce4 برای دیدن کلیپ های زیبا و جالب به کانال مراجعه نمایید. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3440181265Cd19ddafce4 🌷❄️🌷❄️🌷❄️🌷❄️🌷❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به همه شهدایی که مرز ها برایشان معنی نداشت! نماهنگ نسیم افغانی با صدای ایمان حیدری @Bisimchimedia
شهید محمدرضا دهقان می‌گوید... @Bisimchimedia
چله ے ❤️ روز نهم بهـ نیت سلامتے صاحب عصر(عج)و تعجیل فرجشون و سلامتی رهبر عزبزموݧ، 🌠 رفع بلا و گرفتاری و دفع ویروس منحوس و شفای عاجل همه مریض ها💐 مرتفع شدن مشکلات مالی و اقتصادی و ادای قرض و دین 👌 ازدواج و عاقبت بخیری جوونا 🌸🌼 براورده بهـ خیر شدن حاجاٺ همگے🙂 پس همه 🌹 و جا نمونید 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ 💛 از امروز به ما بپیوندید @zohoore_ghaem 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
زیارت آل یاسین به اضافه « المستغاثُ بِکَ یابنَ الحَسَن » ۷۸۶ مرتبه را در به ساحت مقدس (عجل الله) سفارش می کردند. @jannatolmahdi313 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله ے 💛 روز سی و دوم بهـ نیت سلامتے صاحب عصر(عج)و تعجیل فرجشون و سلامتی رهبر عزبزموݧ، 🌠 رفع بلا و گرفتاری و دفع ویروس منحوس و شفای عاجل همه مریض ها💐 مرتفع شدن مشکلات مالی و اقتصادی و ادای قرض و دین 👌 ازدواج و عاقبت بخیری جوونا 🌸🌼 براورده بهـ خیر شدن حاجاٺ همگے🙂 و ثوابش رو هدیه میکنیم محضر حضرت 🌹فاطمه🌹 سلام الله علیها حتما یه گوشه چشم پاره تن رسول الله به دل ما دنیا و آخرتمون رو متحول خواهد کرد پس همه 🌹 و جا نمونید 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ 💛 از امروز به ما بپیوندید @zohoore_ghaem 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
هدایت شده از ظهور نزدیک است
شیعه در خواب و امامش به دعای سحر است.... 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
✍️ 💠 بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمی‌کرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است. ابوالفضل گمان کرد می‌خواهد طلاقم دهد که سینه در سینه‌اش قد علم کرد و را به صلّابه کشید :«به همین راحتی زنت رو ول می‌کنی میری؟» 💠 از اینکه خطاب شدم خجالت کشید، نگاهش پیش چشمان برادرم به زمین افتاد و صدای من میان گریه گم شد :«سه ماهه سعد مُرده!» ابوالفضل نفهمید چه می‌گویم و مصطفی بی‌غیرتی سعد را به چشم دیده بود که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد :«این سه ماه خواهرتون پیش ما بودن، اینم بلیط امشب‌شون واسه !» 💠 دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمی‌آمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود که بلیط را در جیبش جا زد، چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت :« حافظتون باشه!» و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت. دلم بی‌اختیار دنبالش کشیده شد و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود که صدایم زد :«زینب...» 💠 ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود و دلم می‌خواست فقط از او بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم و حضورش را خوردم :«سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه کنار مردم باشیم، اما تکفیری‌ها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا نجاتم داد!» نگاه ابوالفضل گیج حرف‌هایم در کاسه چشمانش می‌چرخید و انگار بهتر از من تکفیری‌ها را می‌شناخت که آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد :«اذیتت کردن؟» 💠 شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم، تا کنیزی آن چیزی نمانده و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم :«داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!» و نمی‌دانستم نام خانه زخم دلش را پاره می‌کند که چشمانش از درد در هم رفت و به‌جای جوابم، خبر داد :«من تازه اومدم سوریه، با بچه‌های برا مأموریت اومدیم.» 💠 می‌دانستم درجه‌دار است و نمی‌دانستم حالا در چه می‌کند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانه‌اش کرده بود که سرم خراب شد :«می‌دونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟ موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم، حالا باید تو این کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟» از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که اینهمه دنبالم گشته و فرصت نشد بپرسم که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد. 💠 بی‌اختیار سرم به سمت خروجی چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا می‌رود. دلم تا انتهای خیابان تپید، جایی که با مصطفی از ماشین پیاده شدیم و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم. 💠 هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه می‌رفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد می‌کشید تا به آن‌سو نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بی‌قراری تا انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است. بوی دود و حرارت آتش، خیابان را مثل میدان کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ شده بود که دیگر از نفس افتادم. 💠 دختربچه‌ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه‌هایی از خون به زردی می‌زد و مادرش طوری ضجه می‌زد که دلم از هم پاره شد. قدم‌هایم به زمین قفل شده و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و پیکرهایی که دیگر چیزی از آن‌ها باقی نمانده و اگر دست ابوالفضل نبود همانجا از حال می‌رفتم. 💠 تمام تنم میان دستانش از وحشت می‌لرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی می‌چرخید و می‌ترسیدم پیکره پاره‌اش را ببینم که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه (علیهاالسلام) کاری کند. ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان می‌کشید، می‌خواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش می‌کردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد. 💠 به پهلو روی زمین افتاده بود، انگار با خون داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا می‌کشید، با یک دستش به زمین چنگ می‌زد تا برخیزد و توانی به تن زخمی‌اش نمانده بود که دوباره زمین می‌خورد. با اشک‌هایم به (علیهاالسلام) و با دست‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا می‌زد... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110