۰:
⛔️تشویق جناب #تاجزاده به برهم زدن جو ورزشگاهها، در حقیقت نوعی تلاش برای ادامهی بازی #دروغ_دختر_آبی و گرم نگه داشتنِ این تنور تا #انتخابات (برای باج خواهی از نظام) و در راستای همان خط "تونس سازی" است که در روزهای ابتداییِ شروع این جریان توسط #پروانه_سلحشوری تبلیغ شد؛ هرچند ایجاد #آشوب توسط #اصلاحطلبان مسبوق به سابقه است اما بنظر میرسد اینبار برای اینست که از #پاسخگویی بابت وعدههایی که برای کسب رای به "سحر"ها داده بودند، عاجز شدهاند و امیدی به پیروزی در انتخابات آینده ندارند (همچون سال ۸۸) وگرنه خودشان بهتر از هرکسی میدانند که از طریق صندوق رای (همانند سال ۹۲ و ۹۶) به مراتب راحتتر از کف خیابان به خواستههایشان میرسند!!
#سرطان_اصلاحات
✍مهدی قاسم زاده
http://sapp.ir/antinofoozeqom
سکوت مقصران اصلی وضعیت فعلی
حاشیه ای مهم از متن #اعتراضات_بنزینی در #نجف_آباد
🔻🔻🔻
✳️ پس از اجرای مصوبه #گرانی و #سهمیه_بندی_بنزین و غافلگیری ملت در شب #میلاد_پیامبر_اکرم ، شاهد اعتراضاتی در سرتاسر کشور بودیم، اعتراضاتی که بیشتر رنگ #آشوب به خود گرفته بود.
در این بین در #نجف_آباد از روز شنبه ۲۵ آبان و در میدان اصلی شهر شاهد اعتراضات جدی بودیم که تا شب ادامه پیدا کرد و نیز در روز یکشنبه ۲۶ آبان این آشوب ها بصورت حادتر ادامه پیدا کرد و از حمله به مراکز بسیج تا حوزه علمیه و مراکز انقلابی شهر دریغ نشد.
✳️ طنز ماجرا اینجا بود که برخی از عوامل آشوب که معمولا از بین زنان بودند از افراد شناخته شده و به نوعی از جریان منتظری حساب می آمده و در انتخابات ۹۶ از فعالین ستاد روحانی بودند و ضمن توهین و حمله به نیروهای بسیجی و مقام معظم رهبری به ماهیگیری از این آب گل آلود پرداخته بودند.
✳️ این موضوع در حالی است که حتی اگر #جریان_آقای_منتظری در #نجف_آباد حضور منسوبان اش را در این آشوب ها انکار نماید، ولی هیچ گاه نمی تواند نقش خود را در حمایت همه جانبه از #دولت_تدبیر_و_امید به عنوان مسبب اصلی اوضاع کنونی کشور از #تورم گرفته تا #بیکاری و #گرانی_بنزین، انکار کنند.
✳️ مردم ولایتمدار کشور و نجف آباد فراموش نمی کنند که در انتخابات ۹۲ و ۹۶ #جریان_منتظری از بیت ایشان تا روحانیون مروج ایشان و دیگر هواداران برای رای آوردن رئیس جمهور فعلی از چیزی دریغ نکردند، مردم بیانیه ۷۰ امضایی عده ای از روحانیون مساجد نجف آباد و #هوادار_آقای_منتظری را در حمایت از دولت فعلی را فراموش نکرده اند.
✳️ روحانیون فعال حامی دولت در ماجرای انتخابات باید امروز پاسخگوی مردم باشند، اگر #گرانی_بنزین را به صلاح کشور می دانند، پس باید خود به صحنه آیند و مردم را نسبت به این مصوبه توجیه کنند و آنان را آرام کنند و یا اگر این تصمیم دولت را به صلاح نمی دانند پس باید نسبت به اقدامات و حمایت های انتخاباتی خود مسئولیت پذیر باشند و بخاطر نزدیک به ۱۰۰ هزار رایی که در این شهر برای دولت کنونی جمع کردند از پیشگاه خداوند و ملت عذرخواهی کنند.
روحانیونی چون #محمود_واحد و #غلامحسین_قیصری از بزرگان جریان آقای منتظری و فعالین انتخاباتی سال ۹۶ اولین مخاطبان این موضوع می باشند.
✳️ روحانیون هوادار آقای منتظری پس از این ماجراهای تلخ باید تصمیم قاطع خود را اتخاذ کنند و از سیاست یک بام و دو هوای خود دست برداشته و از این پس اگر قصد فعالیت سیاسی در انتخابات ها را دارند، باید تبعات اقداماتشان را بپذیرند و نه اینکه هزینه انتخاب سیاسی آنان را رهبری و نظام بپردازند و خود عافیت طلبانه تماشاگر ماجرا باشند و در مواقع انتخابات نمایان شوند.
✳️ همچنین اگر امروز تصمیم به سکوت گرفته اید، لطفا دوباره در آستانه انتخابات چند ماه آینده بساط بیانیه و طومار نویسی برای حمایت از کاندیدا های #اصلاح_طلب و #حامی_دولت، را پهن نکنید و مشتی هوادار که به تبع #آقای_منتظری از شما دنباله روی می کنند، را در چاهی دیگر نیاندازید.
#بنزین_روحانی
@WhowasMontazeri
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1327431703C6a2d9b1729
⬅️فتنه، در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا #خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه #آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و #آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است..
⬅️لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد.
ظهر به معنی پشت است .
⬅️حلب به معنی سرازیر شدن شیر .اشک چشم .اب دهان ولوله حالب که مجرای ادرار از کلیه به مثانه است هم از این ریشه است .
⬅️ضرع معانی زیادی دارد .از جمله نزدیک شدن به جیزی .ضعیف شدن .رام شدن .و پستان و ……
در این حکمت به همین معنای پستان بکار رفته است .
⬅️ باتوجه به معانی کلمات روشن مى شود که هدف امام این است که #انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید #آلت دست این و آن شود. باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
۲
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دوم 💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و ب
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سوم
💠 دلم میلرزید و نباید اجازه میدادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این #دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر میکنی از #سوریه میشه شروع کرد، من آمادهام!»
برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم میخواست تحریکم کند و سرِ من سوداییتر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!»
💠 از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمیدانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچهها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این #مبارزه تو هم کنارم باشی!»
سقوط #بشّار_اسد به اندازه همنشینی با سعد برایم مهم نبود و نمیخواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی دادهام که همان اندک #عدالتخواهیام را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمیشد فاصله این ادعا با پروازمان از #تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه #اردن بودیم.
💠 از فرودگاه اردن تا مرز #سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان #درعا است و خیال میکردم بههوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمیدانستم با سرعت به سمت میدان #جنگ پیش میرویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم.
من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً میدانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه میکرد و میدیدم از #آشوب شهر لذت میبرد.
💠 در انتهای کوچهای خاکی و خلوت مقابل خانهای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمدهایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد :«امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه!»
در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند و میخواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم :«خب چرا نمیریم خونه خودتون؟»
💠 بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و #اعتراض کردم :«اینجا کجاس منو اوردی؟» به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمیتوانستم اینهمه خودسریاش را تحمل کنم که از کوره در رفتم :«اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!»
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید :«تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش میزنن و آدم میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟»
💠 بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی #محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانههایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد :«نازنین! بذار کاری که صلاح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!» و هنوز #عاشقانهاش به آخر نرسیده، در خانه باز شد.
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بیقوارهتر میکرد. شال و پیراهنی #عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید :«با ولید هماهنگ شده!»
💠 پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم و نمیفهمیدم چرا هنوز #محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم.
سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :«#ایرانی هستی؟»
💠 از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خندهای ظاهرسازی کرد :«من که همه چی رو برا ولید گفتم!» و ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد :«حتماً #رافضی هستی، نه؟»
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی #شمشیر پرده گوشم را پاره کرد و اصلاً نفهمیدم چه میگوید که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد :«اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هفتم 💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاه
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هشتم
💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛ نمیدانستم اینهمه ساز و برگ #جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!»
تا رسیدن به خانه، در کوچههای سرد و ساکت شهری که #آشوب از در و دیوارش میپاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد.
💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بیهوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت و همین حال خرابم #خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی #جنگ به این شهر آمدهایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟»
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود...» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
💠 سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
📌پرچم هویت من است
مدتی است که یهودیان ساکن فلسطین، بر ضد اصلاحات نتانیاهو وارد عرصه اعتراض شده اند. وقتی شیوه اعتراضشان را می بینم؛ آنها را تحسین می کنم؛ نه صرفا برای اینکه این قوم غاصب درگیر اعتصابات و اعتراضات شده بلکه از این جهت که همه معترضان با پرچم همین رژیم اشغالگر به صحنه می آیند و هرگز حرمت پرچمشان را زیر پا نمی گذارند و چه زیبا فرهیختگی خود را به رخ معترضین دیگر کشورها می کشند!
#اعتراض/#آشوب
#رژیم_غاصب
✍#بارقه
•••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─•••
https://eitaa.com/zohoore_ghaem
🌼منتظران ظهور
#مسائل_سیاسی_روز
#وقایع_آخرالزمان
⭕️رک بگم
#پولدارها باید مالیات بدن
این مالیات هم خدمت میشه برای مردم #عادی
⭕️الانم پولدارا زورشون اومده
⭕️کسی که درآمد بالای ۵٠ مبلیون تومن داره باید مالیات بده
#دولت با این کار داره وابستگی خودش رو از #نفت کم میکنه
این یعنی #قدرت گرفتن #اقتصاد
این یعنی دیگه #فشارهای بین المللی در حوزه #تحریم ، به ما آسیبی #نمیرسونه
⭕️جمع بندی اینکه
سال بعد #دلار گران نخواهد شد و تازه #سقوط_عجیبی هم خواهد کرد
⭕️قیمت #مسکن هم بالا نمیره
بنده به شخصه با #اطلاعی که دارم ، سال بعد رو سال #شکوفایی_اقتصاد ایران میدانم
ما واقعا داریم به دوره #طلایی_اقتصاد کشور #وارد میشیم
⭕️زمینه های #صادرات فراهم شده
#کوریدورهای_انرژی و #تجاری احیا شده
#پتانسیلهای-منطقه ای به شدت #فعال شده
#حضور و #نفوذ ما در #بازارهای کشورهای #همسایه به شدت در حال زیاد شدنه
فروش #نفت به شدت #بالا رفته
و ....
⭕️قطعا عده ای با این #تحلیل بنده #موافق_نیستن
ایرادی نداره کافیه که #زمان بگذره تا به این عزیزان ثابت بشه
⭕️اونهایی که میگفتن قطعا #دلار تو پاییز به ٧٠ تومن میرسه ، الان با این حرفهای بنده #مخالفند
⭕️فقط اگه یهو دیدن یه اتفاقی افتاد دلار با کله اومد پایین #سکته نکنند
⭕️جدیدا هم یه چی یاد گرفتن به نام #اقتصاد_دستوری
که مثلا دولت داره به #زور_قیمتها رو #ثابت نگه میداره
⭕️شک نکنید با این #اقتصاد پر #مافیا اگر این اتفاق افتاده بود تا الان چندین بار #مملکت به #آشوب کشیده میشد
⭕️در ضمن در #حوزه_کشاورزی هم باید عرض کنم تمام #قیمتهای_کود_شیمیایی به زمان قبل #گرانی برگشته
اینو چندین #کشاورز به خود بنده #گزارش دادن
⭕️میگن سال بعد #حقوق رو ١٨ درصد زیاد کردن
⭕️#دولت برنامه داره #نقدینگی رو #کنترل کنه و در عوض #خدمت به مردم ارائه بده مثل #کشورهای_اروپایی
⭕️در #کشورهای_اروپایی هم #مالیات میگیرند و در عوض به مردم #خدمت ارائه میدن
⭕️کنترل #نقدینگی در کشور باعث کنترل #تورم میشه
⭕️بازم میگم
برخی مردم از بس #اخبار_منفی خوندن باور نمیکنند
⭕️ضعف #دولت هم در #اطلاع_رسانی #خدماتیه که داره #ارائه میده و یا قراره #ارائه بده
⭕️میوه اقدامات دولت در سال بعد به #ثمر میشینه
✅بازم به عده اون روز حتما شرمنده خواهند شد
⭕️به والله قسم قصد حمایت از #دولت رو #ندارم و هر چه که دارم میگم #اخباریه که از #اقدامات_دولت دارم
⭕️بنده دارم #آینده رو میبینم
آینده بسیار روشنه
شک نکنید
⭕️زمان #قاضی خوبی خواهد بود برای #تحلیل ما و حرف #اقتصاددانها
❗️❗️❗️و اما بعد ...
3⃣ادامه دارد....