هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
299-kahf-fa-ansarian.mp3
5.38M
#صوت_ترجمه #صفحه_299 سوره مبارکه #کهف
#سوره_18
#جزء_15
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
#متن_تفسیر #صفحه_299 سوره مبارکه #کهف
#سوره_18
#جزء_15
از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
299-kahf-ta-1.mp3
7.69M
#صوت_تفسیر #صفحه_299 سوره مبارکه #کهف
بخش اول
#سوره_18
#جزء_15
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
299-kahf-ta-2.mp3
5.35M
#صوت_تفسیر #صفحه_299 سوره مبارکه #کهف
بخش دوم
#سوره_18
#جزء_15
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°
@zohoreshgh
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
برای دریافت دعا و زیارتهای مورد نظر روب لینک بزنید
#زیارت_ناحیه_مقدسه 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100396
#زیارٺ_عاشـورا 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100397
#حدیث #کساء👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100398
#دعــاے_عهـــد 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100399
#دعای_ششم #صحیفه #سجادیه👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100400
#دعای_هفتم #صحیفه_سجادیه👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/106379
#زیارت #جامعه_کبیره 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100401
#دعای_عدیله👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100402
#دعای_جوشن_صغیر👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100403
#دعای_یستشیر👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/103866
#امام_زمان_عج
🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#حضرٺ_ارباب_سلام✋
دارم همه دم روی تمنّـا به حسین
محتاجترم از همه ؛ امّا به حسین
نزدیکترین جواب را میشنـــوم
از دور سـلام میکنمتا به حسین
#من_الغریب_الے_الحبیب❤️
#السلام_علیک_یاسیدالشهدا✋
#صبحتون_حسینی ⛅️
#اللهم_الرزقنا_حرم
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#سلام_امام_زمانم 😍✋
ما عاشق بے قرار یاریم همہ
بر درد فراق او دچاریم همہ
از پاے بہ جان او نخواهیم نشسٺ
تا سر بہ قدومش بسپاریم همہ
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
✨اللَّهُمَّاجْعَلْنٰا مِنْأَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
آهاۍ زمستون❄️🌨
حواست جمع باشد
دور تو و عاشقانه هایت را
خط خواهم کشید
اگر با آمدنت،
آقای من یڪ سرفه کند
#حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
هــمـیـــــــشـــــــه
در خیابان
از ⇦ دیدنم 👀
لذت می بَرَد...😍
میدانی چه کسی؟
⇦ خــــدا را میگویم☺️❣
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۱۳ و ۱۱۴ وقتی به گودال قتلگاه رسیدند د
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۱۱۵ و ۱۱۶
انگار واقعا شهدا با خدا عشقبازی میکردند. دیگره اونقدر عزیز شده بودند که خودشون تعیین میکردند دوست دارن چجوری شهید بشن...یکی مثل شهید ابراهیم هادی میگفت که دلش نمیخواد چیزی ازش پیدا بشه و همین شد..یکی دیگه گفته بود که دوست داره مثل اربابش شهید بشه باز هم همون شد....
روز دوم رسید.چه حال و هوایی داشتند بچهها! مخصوصا مهرزاد که شیفته خدا و شهدا شده بود.
آماده شدند برای رفتن به کنار اروند رود. برای اروند ماشین گرفتند. ون بزرگی سوارشان کرد و تا اروند آن ها را رساند.
به آن جا که رسیدند،آقای یگانه بچهها را جمع کرد و برای آن ها سخنرانی کوتاهی انجام داد تا بیشتر با این منطقه آشنا شوند.
_ خب بچه ها حواستون به من باشه خوب گوش کنید. میدونم همه خسته این اما خواستم بیارمتون اینجا تا هم یکم خرید کنین هم با این منطقه قشنگ آشنا بشین. صحبتام زیاد طول نمیکشه پس گوش بدید...اینجا اروندروده (به عربی:شط العرب) رودخانه پهناوریه در جنوب غربی ایران و در مرز ایران و عراق که از همریزش رودهای دجله،فراتوسپس کارون پدید اومده.درازای اروندرود از قرنه تا ریزشگاهش در خلیج فارس ۱۹۰ کیلومتر است.بصره، خرمشهر، آبادان،خسروآباد و فاو از جمله بندرهای مهم این آبراه هستند که نقش چشمگیری در رونق بازرگانی منطقه دارند.ایران و عراق پیشینه درگیریهای دیرپایی بر سر مالکیت و حق به کارگیری از این رودخانه دارند.این درگیری ها پیشینهای ۴۰۰ ساله داره و از زمان همجواری امپراطوری عثمانی با مرزهای غربی ایران آغاز شده.درطول این مدت قراردادهای بی شماری برای چگونگی بهرهبرداری از رودخانه میان دو کشور به امضاء رسیده.مهمترین این پیمانها پیمان۱۹۷۵ الجزایر هست که بخشی از اون درباره تعیین مرز در محل رودخانه است. این قرارداد تا امروز پابرجا ماندهاست...
مهرزاد به سخنان آقای یگانه به خوبی گوش میداد و آن ها را در حافظه ثبت میکرد و خیلی دلش میخواست بیشتر از اینجا بداند اما آقای یگانه زود بحث را تمام کرد و بچه ها برای خرید رفتند.مهرزاد خیلی زود وابسته آن جمع صمیمی شده بود. پیش اقای یگانه رفت و گفت:
_این جا خیلی قشنگه.حس خوبی به آدم میده.
آقای یگانه لبخندی زدو گفت:
_هنوز شلمچه رو ندیدی....
همیشه پدرش چنین طرز فکری به او داده بود که مردم برای پول شهید میشدند.!اما او تازه فهمیده بود که شهید شدن..از جان و مال و ناموس گذشتن نه تنها کار شهدا که کار امام حسین علیهالسلام هم بوده.و هیچکدام برای مال و منال جان خود را به خطر نمی انداختند. هرچه بود دنیایی نبود، خدایی بود.یک دلیل خدایی داشت. مثل عاشق شدن مقدس بود. فکر مهرزاد دیگر جایی برای حورا نداشت. تمام ذهنش را شور اشتیاق این سفر روحانی پر کرده بود.تمام قلبش درگیر نام یازهرایی بود که روی سر بند شهدا دیده بود.تمام دلش پیش شهیدی بود که دعوت نامه آن جا را به دستش داده بود..کاش این سفر او را کمی تکان بدهد...کاش او را عوض کند.
بعد همه راهی طلائیه شدند.
آنجا هم بسیار قشنگ و زیبا بود.با پای پیاده روی خاک داغ راه رفتن اول کمی مهرزاد را اذیت کرد اما بعد دیگر کسی مهرزاد را با کفش ندید.
سخنرانی آقای یگانه آنجا کمی بیشتر شد.
_پیش از آغاز جنگ در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۵۹ برپایه گزارش گروهان ژاندارمری هوزگان، نیروهای عراقی روبروی پاسگاه طلائیه قدیم با ۱۰۰ دستگاه تانک و روبروی پاسگاه طلائیه جدید با سنگرسازی و انتقال نیروها برای حمله آماده میشدند...طلائیه از روزهای آغازین جنگ تا عقبنشینی عراق در عملیات بیت المقدس در دست نیروهای عراقی بود..
هر چه می گذشت و جاهای دیگر که می رفتند مهرزاد بیشتر از پیش عاشق و دیوانه این مناطق می شد. گوشی اش از ساعتی که پایش را در خرمشهر گذاشت خاموش بود. قصد روشن کردن هم نداشت. دلش می خواست در این سفر فقط برای خودش باشد.
آقای یگانه وقتی مهرزاد را مشغول نماز خواندن روی خاک گرم طلائیه دید لبخند عمیقی بین ریش های پر پشتش نمایان شد و زیر لب گفت:
_یا ارحم الراحمین.. سنه قوربان یا الله.
آن شب آقای یگانه قصد کرد به بچه ها شام فلافل بدهد و بعد هم در گروهبانشان بازی دسته جمعی بر پا کند...حسابی آن شب به مهرزاد خوش گذشت. حال دیگر با همه صمیمی شده بود وحسابی با پسرا گرم میگرفت...
او آقای یگانه را مانند پدری جوان و دل سوز می دانست که راه درست را به او نشان داده بود.
شب بعد از بازی بچه ها از خستگی خوابشان برد ولی مهرزاد چشم روی هم نگذاشت. تحوّلی آشکار را درون خود حس میکرد. دستی به صورتش کشید که تیزی ته ریش کوتاهش را حس کرد...مگر با ته ریش جذاب تر نمی شوند؟پس چرا خود را شبیه دخترا کند و تمام ریشش را با تیغ بزند؟ ریش به او بیشتر می آمد پس تصمیم گرفت دیگر کوتاهشان نکند.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است