#هرگز_فراموش_نمیشوی
#صفحه_7⃣1⃣
وقتى تو مقام امامت را به ابراهيم(ع)عطا كردى، او از تو حاجتى را طلبيد. در آيه 84 سوره "شعرا" حاجت او را چنين مى خوانم:
(وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْق فِي الاَْخِرِينَ).
"خدايا! براى من در ميان آيندگان، نامى نيكو برجاى بگذار".
او از تو خواست تا يادش براى هميشه زنده بماند و راه و روش او در ميان آيندگان ادامه يابد.
آيا تو اين دعاى ابراهيم(ع)را مستجاب كردى؟
آرى، تو اين دعاى او را مستجاب كردى. در آيه
سوره "مريم" چنين مى خوانم:
(وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْق عَلِيًّا).
تو نسلى پر از خير و بركت به ابراهيم(ع)و خاندان او عنايت كردى، از رحمت خاص خود به آنان عطا نمودى و براى آنان نام نيك و مقام برجسته اى در ميان همه امّت ها قرار دادى.
سخن مهمى از پيامبر به ما رسيده است. در آن سخن، اشاره شده است كه منظور از واژه "علىّ" در اين آيه، "علىّ بن ابى طالب" است.
ابراهيم(ع) از تو مى خواهد به او "نام نيك" عطا كنى. تو هم خواسته او را "على" قرار دادى.
به اين مثال دقت مى كنم: "ديروز پارسا آمد". اگر واژه "پارسا"، نام شخص باشد، معناى آن اين مى شود كه كسى كه نامش پارسا است، آمد، اگر اين واژه يك صفت باشد، معنا چنين مى شود: "كسى كه پرهيزكار است و از گناه دورى مى كند، آمد".
در آيه 50 سوره "مريم" واژه "على" آمده است: (...وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْق عَلِيًّا).
قرآن مى گويد ما آن "نام نيك" را "على" قرار داديم، واژه "على" به معناى كسى است كه مقامى بزرگ دارد. (على، دقيقاً به معناى بزرگ است).
اگر اين واژه را به معناىِ صفت بگيريم، معنا چنين مى شود: "ما آن نام نيك را بزرگ قرار داديم". ابراهيم(ع)از تو خواست كه به او در آيندگان "نام نيك" عطا كنى و تو هم نام نيك او را بزرگ و با عظمت قرار دادى تا همگان او را با احترام ياد كنند.
اگر به حديث پيامبرتوجّه كنيم ديگر بايد واژه "على" را به معناى اسم شخص بگيريم و معنا چنين مى شود: "ما آن نام نيك را على بن ابى طالب قرار داديم".
🌼🌼🌼🌼☘☘☘☘☘
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_شش
#صفحه_8⃣1⃣
ابراهيم(ع)مى دانست كه انسان ها نياز به الگويى دارند كه به او اقتدا كنند، او از تو خواست تا نام و ياد او را در آينده زنده نگاه دارى و از نسل او كسى قرار بدهى كه مرام و آيين او را زنده نگاه دارد. اين دعاى ابراهيم(ع)بود، تو هم دعاى او را مستجاب كردى و از نسل او، على(ع)را برگزيدى و او را جانشين آخرين پيامبر خود قرار دادى.
على(ع)كسى بود كه با رشادت، شجاعت و صبر خود، دين حق را زنده نگاه داشت. اگر على(ع)نبود، همه زحمت هاى محمّد(صلى الله عليه وآله)از بين رفته بود و آيين يكتاپرستى نيز از بين مى رفت و ديگر يادى از ابراهيم(ع)هم باقى نمى ماند.
دشمنان اسلام و منافقان مى خواستند ريشه اسلام را از جاى بركنند، قرآن را نابود كنند و آيين يكتاپرستى را از بين ببرند. اين على(ع) بود كه از دين تو پاسدارى كرد و باعث شد نام و ياد ابراهيم(ع)زنده بماند. اين تو بودى كه على(ع)را برگزيدى و به او مقام امامت دادى و او را جانشين محمّد(صلى الله عليه وآله)قرار دادى.
تو ابراهيم(ع)را به عنوان دوست خودت انتخاب كردى و او از تو "نام نيك" در ميان آيندگان تقاضا كرد و تو على(ع)را برگزيدى و اين گونه دعاى ابراهيم(ع)را مستجاب كردى.
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_هفت
#صفحه_9⃣1⃣
? ايستگاه 7
چهارمين پيامبرى كه از او سخن به ميان مى آيد موسى(ع)است. "تو از درختى با او سخن گفتى و برادرش هارون را وزير و كمك او قرار دادى".
موسى(ع)در مصر به دنيا آمد و در كاخ فرعون بزرگ شد، وقتى او به سنّ جوانى رسيد، حادثه اى براى او پيش آمد و ناچار شد از مصر فرار كند. او از مصر به "مَديَن" آمد. مدين، نام منطقه اى در شام (سوريه) بود.
او با شعيب(ع)كه پيامبرى از پيامبران بود، آشنا شد و با دختر او ازدواج كرد. موسى(ع)از مال و ثروت دنيا هيچ چيز همراه خود نداشت، براى همين شعيب(ع)به او گفت: "مهريه دخترم اين است كه هشت سال براى ما گوسفندان را به چرا ببرى".
موسى(ع)پذيرفت، او هشت سال براى آنان چوپانى كرد، دو سال ديگر هم اضافه ماند.
سرانجام موسى(ع)تصميم گرفت به مصر بازگردد، او با شعيب(ع)خداحافظى كرد و با خانواه اش آماده حركت شد. راه مصر از صحراى سينا مى گذشت.
موسى(ع)راهى طولانى در پيش داشت، شبى، در سرما و طوفان گرفتار شد و موسى(ع)در آن تاريكى راه را گم كرد و به سوى كوه "طور" رفت.
موسى(ع) نمى دانست كه به چه مهمانى بزرگى فرا خوانده شده است، او نمى دانست كه اين گم كردن راه، بهانه اى براى رسيدن به كوه طور بوده است. او به خانواده خود گفت: "شما اينجا بمانيد، من آتشى ديدم، به آنجا مى روم شايد بتوانم شعله اى از آن را براى شما بياورم".
موسى(ع)به سوى آتش آمد، ديد نور از درختى شعله ور است، نزديك تر آمد، ناگهان تو با او سخن گفتى: "اى موسى! من خداى تو هستم. تو را برگزيدم، پس به آنچه به تو وحى مى شود، گوش فرا بده! منم خداى يكتا كه هيچ خدايى جز من نيست...".
به موسى(ع)فرمان دادى: "اى موسى! عصايت را بر زمين انداز!". موسى(ع)عصاى خود را بر زمين انداخت، ناگهان آن عصا مار بزرگى شد و به سرعت به تكاپو افتاد. ترس، تمام وجود موسى(ع)را فرا گرفت و فرار كرد، تو او را صدا زدى و گفتى: "اى موسى! برگرد و عصايت را بگير و از آن نترس، من آن را به صورت اوّلش باز مى گردانم".
اينجا بود كه آرامش به قلب موسى(ع)بازگشت، او دست دراز كرد و سر آن مار را گرفت، ناگهان آن مار به عصا تبديل شد.
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_هفت
#صفحه_0⃣2⃣
خدايا! تو بالاتر از اين هستى كه جسم داشته باشى، تو هرگز به شكل نور، ظاهر نمى شوى، تو جسم ندارى و هرگز به شكلى ظاهر نمى شوى، اين درخت، جلوه اى از نور تو بود، آن شب تو نورى را آفريدى و بر آن درخت جلوه گر كردى.
اگر كسى مى توانست تو را با چشم ببيند، ديگر تو خدا نبودى، بلكه يك آفريده بودى!
هر چه با چشم ديده شود، مخلوق است. هر چيزى كه با چشم ديده شود، روزى از بين مى رود و تو هرگز از بين نمى روى!
تو موسى(ع)را به پيامبرى مبعوث كردى تا فرعون را به يكتاپرستى فرا بخواند و مردم را از گمراهى نجات دهد. به او گفتى: "اى موسى! به سوى فرعون برو كه او طغيان كرده است".
موسى(ع)مى دانست اين مأموريّت بزرگى است، پس چنين گفت: "بارخدايا! صبر و بردبارى به من عطا كن و سينه ام را گشاده گردان تا بر سختى ها شكيبا باشم... براى من ياورى از خاندانم قرار ده، هارون برادرم را براى يارى كردن به من قرار بده".
اينجا بود كه به موسى(ع)چنين گفتى: "اى موسى! آنچه را كه خواستى به تو دادم، صبر و بردبارى به تو عطا كردم... برادرت را يار و ياور تو قرار دادم".
هارون برادر موسى(ع)بود، سنِّ او بيشتر از موسى(ع)بود. هارون قامتى بلند و زبانى گويا و فكرى عالى داشت. پس از دعاى موسى(ع)تو مقام پيامبرى به هارون عطا كردى.
هارون با كمال رغبت و اشتياق، موسى(ع)را در اين راه يارى كرد و همراه او به كاخ فرعون رفت. بعد از سال ها، وقتى موسى(ع)چهل شب به كوه طور بازگشت، هارون جانشين او در ميان مردم بود. هارون در همه مراحل مأموريّت موسى(ع)، او را يارى نمود.
❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_هشت
#صفحه1⃣2⃣
? ايستگاه 8
پنجمين پيامبرى كه از او سخن به ميان مى آيد عيسى(ع)است: "تو او را بدون پدر متولّد كردى و به او معجزات عطا كردى و با روح القُدُس ياريش نمودى".
مادر عيسى(ع)، مريم(س)بود. او دخترى بود كه در بيت المقدس عبادت مى كرد. تو جبرئيل را به سوى او فرستادى، جبرئيل به شكل انسانى زيبا بر مريم(س) ظاهر شد. مريم(س) دخترى پاكدامن بود، او وقتى ديد مردى به خلوتگاه او راه پيدا كرده است به وحشت افتاد و گفت: "من از شرّ تو به خداى مهربان پناه مى برم".
جبرئيل به او خبر داد كه از طرف تو آمده است تا به او فرزندى عطا كند. مريم(س)گفت: "چگونه براى من فرزندى باشد در صورتى كه هيچ مردى با من تماس نگرفته است؟". جبرئيل گفت: "فرمان خداى تو چنين است". سپس جبرئيل در آستين مريم(س)دميد و او حامله شد.
مدتى گذشت، موقع وضع حمل او فرا رسيد، او از شهر خارج شد و آرام آرام به سوى بيابان رفت و به درخت خرماى خشكيده اى پناه برد و فرزندش را به دنيا آورد. او در اوج نگرانى بود.
در همين فكرها بود كه صدايى به گوشش رسيد: "غمگين مباش". آن صداى فرزندش عيسى(ع)بود، تو او را به قدرت خود به سخن آوردى تا به مادرش آرامش را هديه كند، عيسى(ع)با مادر چنين گفت: "غمگين مباش".
مريم(س)با شنيدن اين سخنان آرام شد. وقتى او به شهر بازگشت مردم ديدند كه او نوزادى را در آغوش گرفته است، همه با تعجّب به او نگاه كردند، آنان جلو آمدند و از او سؤال كردند كه اين كودك را از كجا آورده اى؟
او پاسخى نداد، ناگهان عيسى(ع)به سخن آمد و چنين گفت: "من بنده خدا هستم! خدا به من كتاب آسمانى و مقام نبوّت عطا كرده است، من پيامبر خدا هستم... خدا از من خواسته است كه تا زنده ام، نماز بر پا دارم و زكات بدهم و به مادرم مهربانى كنم...".
همه از شنيدن سخن عيسى(ع)تعجّب كردند، آنان فهميدند كه معجزه بزرگى روى داده است. اين سخن، چقدر زيبا، كوتاه و پر معنا بود...
تو به عيسى(ع)معجزاتى دادى تا مردم بدانند او فرستاده توست، او را بر انجام امورى قادر ساختى كه يك انسان معمولى هرگز نمى تواند انجام دهد.
از عيسى(ع)خواستى تا به مردم چنين بگويد: "اى مردم! من از جانب پروردگار براى شما معجزه اى آورده ام، من از گِل براى شما چيزى شبيه پرنده مى سازم، آنگاه در آن مى دمم، به اذن خدا آن گِل، پرنده اى مى شود. نابينايان و بيماران شفا مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم...".
❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_نه
#صفحه _2⃣2⃣
? ايستگاه 9
در اين دعا از پنج پيامبر (آدم، نوح، ابراهيم، موسى و عيسى(عليهم السلام)) سخن به ميان آمد. تو پيامبران زيادى داشته اى و براى آنان دينى را مشخّص كردى و از مردم خواستى از آنان پيروى كنند.
هر پيامبرى، جانشين خود را مشخّص كرد. همه پيامبران و جانشينان آنان، يكى بعد از ديگرى، نگهبان آيين يكتاپرستى بودند، آنان حجّت تو بر انسان ها بودند.
اين برنامه اى بود كه تو براى هدايت انسان ها قرار دادى. آرى، انسان در طول تاريخ، حتّى يك روز هم بدون راهنما نبوده است، تو همواره وسيله هدايت انسان را فراهم نمودى. اين برنامه تو باعث شد تا هرگز حق گم نشد و باطل نتوانست حق را از بين ببرد. هميشه كسانى بوده اند كه چراغ حق را روشن نگاه داشته اند.
* * *
تو انسان را آفريدى و به او اختيار دادى، تو راه حقّ و باطل را به او نشان مى دهى، او بايد خودش راهش را انتخاب كند. تو هرگز قبل از واضح شدن حقّ از باطل، كسى را عذاب نمى كنى، تو پيامبران را فرستادى و آنان حقّ را براى مردم بيان كردند.
عدّه اى ايمان آوردند و عدّه اى هم كافر شدند، تو باز به كافران مهلت دادى و زمانى كه مهلت آنان به پايان رسيد، عذاب را بر آنان نازل كردى.
آرى، اگر تو پيامبران و جانشينان آنان را نمى فرستادى، كافران در روز قيامت مى گفتند: "خدايا! چرا قبل از آن كه به عذاب گرفتار شويم، پيامبرى براى ما نفرستادى تا سخن تو را براى ما بخواند و ما از آن پيروى كنيم؟"، امّا تو برنامه هدايت را اجرا كردى و هيچ كافرى در روز قيامت نمى تواند بگويد اگر كسى مرا راهنمايى مى كرد، حق را انتخاب مى كردم. اين سخن از هيچ كس پذيرفته نيست. تو حق را براى همه آشكار كردى.
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_نه
#صفحه_3⃣2⃣
به راستى هدف تو از فرستادن پيامبران چه بود؟ آيا تو مى خواستى پيامبران مردم را به زور هدايت كنند؟
هرگز.
هدف تو اين بود كه پيامبران زمينه خوب بودن مردم را فراهم كنند و آنان به اين هدف رسيدند. آرى، تو مى خواستى زمينه هدايت را براى انسان ها ايجاد كنى تا اگر كسى بخواهد راه خوب را انتخاب كند، بتواند اين كار را انجام بدهد.
اين يك راز مهم است: وقتى تو اين هدف خود را براى پيامبران بيان كردى، آنان هرگز در كار خود دلسرد نشدند، دشمنان ظلم و ستم فراوان به آنان روا داشتند، ولى آنان وظيفه خود را انجام دادند.
آن كس كه مى خواهد مردم خوب بشوند، وقتى مى بيند كه مردم خوب نشدند، مى سوزد و خواه ناخواه به بن بست مى رسد و دلسرد مى شود.
ولى كسى كه مى خواهد زمينه هاى خوب شدن را فراهم كند، هميشه موفّق است، او كار خودش را مى كند، راه را براى كسانى كه طالب باشند، آشكار مى كند، او به هدف خود رسيده است هر چند كه مردم، خوب نشوند.
وقتى كسى اين بينش را پيدا كرد، از بى اعتنايى كردن و از انزوا نجات پيدا مى كند، او وظيفه اش را انجام مى دهد، وظيفه او ايجاد زمينه هدايت است. او زمينه هدايت را ايجاد مى كند و برايش فرقى ندارد كه ديگران حرفش را مى پذيرند يا نه.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_ده
#صفحه_4⃣2⃣
? ايستگاه 10
برنامه اى كه براى هدايت انسان ها اجرا كردى از آدم(ع)آغاز شد و در هر زمان و براى هر قومى، پيامبرى فرستادى، تا اين كه زمان محمّد(صلى الله عليه وآله)فرا رسيد. تو او را به پيامبرى برگزيدى و كامل ترين كتاب آسمانى و كامل ترين دين را به او ارزانى داشتى و او را آخرين پيامبر خود قرار دادى. بعد از او هرگز پيامبرى نخواهد آمد.
محمّد(صلى الله عليه وآله)برترين برگزيده تو بود و او را بر همه مخلوقات برترى دادى، او عصاره همه پيامبران بود، همه خوبى ها و كمالات آنان را در خود جمع كرده بود. هيچ كس به اندازه او نزد تو گرامى نبود.
آرى، تو او را بر همه پيامبران مقدّم داشتى و او را براى هدايت همه بندگانت (از جنّ ها و انسان ها) فرستادى و شرق و غرب دنيا را زير فرمان رسالتش گستراندى. دين اسلام، محدود به زمان و مكان خاص نيست، همه زمان ها و مكان ها را در برمى گيرد و تا روز قيامت اين دين، پابرجا خواهد بود.
💕💕💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_یازده
#صفحه_5⃣2⃣
? ايستگاه 11
"تو بُراق را در اختيار محمّد(صلى الله عليه وآله)قرار دادى و او را به معراج بردى".
ماجراى سفر معراج پيامبر چه بود؟
تو جبرئيل را از آسمان به زمين فرستادى، او همراه خود "بُراق" را آورده بود، بُراق، مركبى بهشتى بود كه تو براى محمّد(صلى الله عليه وآله)آماده نموده بودى تا او بر آن سوار شود و سفر خود را آغاز كند. بُراق، مانند اسب بهشتى، دو بال داشت و با سرعت برق پرواز مى كرد و مى توانست تمام دنيا را در يك چشم به هم زدن بپيمايد.
سفر پيامبر آغاز شد، او به سوى بيت المقدس رفت، در آنجا روح هاى پيامبران جمع شده بودند.
پيامبر وارد بيت المقدس شد و به سوى محراب رفت، جبرئيل اذان گفت، پيامبر در محراب به نماز ايستاد، همه پيامبران پشت سر او نماز خواندند.
سپس پيامبر به آسمان ها عروج كرد، او به آسمان اوّل رسيد، همه فرشتگان به استقبال او آمدند. پيامبر به فرشته اى كه مأمور جهنّم است، رسيد، از او خواست تا جهنّم را به او نشان بدهد، آن فرشته، پرده از جهنّم برداشت، يكى از درهاى جهنّم را باز كرد، آتش شعله كشيد...، پيامبر جهنّم را ديد و از مأمور جهنّم پرسيد:
ــ آنان كيستند كه زبان خود را قيچى مى كنند؟
ــ اى محمّد! آنان سخنورانى هستند كه خود به گفته هايشان عمل نكردند.27
ــ آنان كيستند كه با ناخن، صورت خود را مى خراشند !
ــ اى محمّد! اينان كسانى هستند كه غيبت مردم مى كردند.
ــ آن زنان چرا بر گيسوان خويش آويزان شده اند؟
ــ اى محمّد! اين جزاى آنانى است كه موى سرِ خود را به نامحرم نشان مى دادند.
پيامبر افراد ديگرى را در حال عذاب ديد...، سپس نگهبان جهنّم دستور داد تا درِ جهنّم بسته شود.
پيامبر به حركت خود ادامه داد، به فرشته ديگرى رسيد، او عزرائيل بود و به پيامبر سلام كرد و گفت: "من هر روز، پنج بار به همه خانه ها سر مى زنم و اگر ببينم عدّه اى بر مرده اى گريه مى كنند به آنان مى گويم: گريه نكنيد، كه من به سوى شما هم باز مى گردم".
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#صفحه_6⃣2⃣
پيامبر به حركت خود ادامه داد، آسمان دوم و سوم را پشت سر گذاشت، در هر آسمانى، فرشتگان به او خوش آمد گفتند. پيامبر به آسمان چهارم رسيد، در آسمان چهارم "بيت المعمور" قرار دارد، بيت المعمور، كعبه فرشتگان است، آن ها دور آن طواف مى كنند.
جبرئيل اذان گفت، فرشتگان، پشت سر پيامبر صف بستند و نماز بر پا شد.
بعد از نماز، پيامبر حركت كرد، از آسمان پنجم و ششم گذشت، در آسمان هفتم دو نهر ديد: "نهر كوثر و نهر رحمت ". پيامبر از نهر كوثر مقدارى آشاميد و سپس در نهر رحمت، غسل كرد و به سوى عرش رفت.
پيامبر وارد عرش شد، در آنجا فرشته اى را ديد كه همواره در حال شمردن بود، او فرشته باران بود و از اوّل دنيا تا روز قيامت، عدد قطره هاى باران را حساب مى كرد. پيامبر به او گفت:
ــ آيا تو تعداد قطره هاى باران هايى را كه از اوّل خلقت تاكنون باريده است مى دانى؟
ــ آرى. با اين حال من نمى توانم يك چيز را شمارش كنم؟
ــ چه چيزى را؟
ــ اگر عدّه اى جمع شوند و اسم تو را ببرند و بر تو صلوات بفرستند من نمى توانم ثواب آن صلوات را حساب كنم.
سفر پيامبر ادامه پيدا كرد، او وارد بهشت شد، او درخت "طوبى" را ديد، درختى بزرگ كه در همه خانه هاى بهشتى شاخه اى از آن وجود داشت . زير اين درخت چهار نهر جارى بود: نهرى از آب گوارا، نهرى از شير، نهرى از شراب بهشتى، نهرى از عسل.
پيامبر از بهشت عبور كرد و به مَلَكُوت رسيد، جبرئيل به پيامبر گفت: "اگر به اندازه سر سوزنى جلوتر بيايم، پر و بال من مى سوزد".
پيامبر جلوتر رفت... صدايى به گوش پيامبر رسيد: "اى احمد!"، پيامبر احساس كرد كه اين صدا شبيه صداى على(ع)است!
تو به پيامبر چنين گفتى: "اى احمد! من به قلب تو نظر كردم، ديدم كه هيچ كس را به اندازه على، دوست ندارى ! براى همين با صدايى مانند صداى على با تو سخن مى گويم تا قلب تو آرام گيرد".
آرى، تو جسم نيستى، هرگز مثل انسان ها سخن نمى گويى، تو صدايى را ايجاد كردى تا پيامبر آن را بشنود، تو آن صدا را شبيه صداى على(ع)قرار دادى.
🍃🍃🍃🍃❤️❤️❤️❤️❤️
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_یازده_دوازده
#صفحه_7⃣2⃣
ــ چه كسى از بندگان مرا بيشتر دوست دارى؟
ــ بارخدايا، تو خود بر قلب من آگاهى دارى.
ــ آرى، من مى دانم، ولى اكنون مى خواهم از زبان خودت بشنوم !
ــ پسر عمويم على را بيش از همه دوست دارم.
ــ در روز قيامت تو شيعيان على را شفاعت خواهى كرد.
وقتى پيامبر اين سخن را شنيد به سجده رفت، هيچ كس نمى داند سجده او چقدر طول كشيد...
پيامبر مهمان تو بود... فقط تو مى دانى كه چه سخنانى به او گفتى... وقت بازگشت فرا رسيد... جبرئيل در انتظار پيامبر بود. پيامبر نزد او بازگشت و سپس آسمان ها را يكى بعد از ديگرى پشت سر گذاشت و به سوى زمين آمد...
بر اين باورم كه معراج پيامبر در بيدارى بوده است، او با جسم خود به آسمان ها رفت، اين يك معجزه بزرگ بود.
? ايستگاه 12
خدايا! تو علم گذشته و آينده را به پيامبر دادى، او از همه حوادثى كه تا روز قيامت در اين جهان روى مى دهد، باخبر بود. تو از علم خود به او بهره فراوان دادى.
بعضى از انسان ها وقتى مقدارى بيشتر از ديگران مى دانند، دچار غرور و تكبّر مى شوند، امّا پيامبر همواره متواضع و فروتن بود، علمى كه تو به او داده بودى او را به منزل بندگى رسانده بود. او نسبت به تو از همه متواضع تر بود، او بر روى خاك مى نشست و زندگى زاهدانه اى داشت.
💞💞💞💞🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_سیزده
#صفحه_8⃣2⃣
? ايستگاه 13
وقتى تو محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى فرستادى، عدّه زيادى بت ها را مى پرستيدند، رهبران آنان، منافع خود را در بت پرستى مردم مى ديدند و براى همين تمام تلاش خود را به كار بردند تا مانع موفقيّت محمّد(صلى الله عليه وآله)بشوند.
سرانجام محمّد(صلى الله عليه وآله)مجبور شد كه از مكّه به مدينه هجرت كند. بعد از مدتى بت پرستان سپاهى را تشكيل دادند و به جنگ او آمدند. اينجا بود كه تو ترس را در دل دشمنانش انداختى و اين گونه او را يارى كردى، تو جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان بزرگ خويش را فرستادى تا او را يارى كنند.
در روز جنگ "بَدر" تو جبرئيل را همراه با پرچمى نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)فرستادى. وقتى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)اين پرچم را برافراشت، ترس و وحشت عجيبى در دل دشمنان پديدار گرديد و آنان شكست خوردند.
* * *
در آيه 33 سوره توبه، اين وعده را به پيامبرت دادى كه او را بر دشمنانش پيروز كنى و روزگارى فرا برسد كه در سرتاسر جهان، هيچ دينى غير از دين اسلام نباشد و كفر نابود شود هر چند كافران از اين كار تو، ناراحت شوند.
اين وعده تو چه زمانى محقّق مى شود؟
روزگار ظهور مهدى(عج).
آن روز است كه تو دين اسلام را بر همه جهان مسلّط مى كنى، آن روز، روز باشكوهى است. در آن وقت، از ظلم و ستم هيچ خبرى نخواهد بود.
ظهور مهدى(عج)، وعده توست و سرانجام وعده تو، فرا مى رسد. اندكى صبر، سحر نزديك است...
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst