eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
727 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۰ توصیف از بارداری که کمتر شنیده‌اید: ✍اشرف پهلوانی، طلبه و مدافع سلامت مادر و کودک 🔶 بارداری تاریخ‌ساز است. چون زندگی زنان را به دو دوره قبل از مادری و بعد از آن تقسیم می‌کند. 🔶 بارداری دارو است. چون باعث بهبودی نسبی برخی بیماری‌های خود ایمنی، مثل روماتیسم مفصلی و بیماری ام اس می‌شود. 🔶 بارداری اکسیر زندگی است. چون سرطان‌های خطرناکی مثل سرطان تخمدان و پستان را به میزان قابل توجّهی، کاهش می‌دهد. 🔶 بارداری جُربُزه می‌خواهد! چون هر کسی نمی‌تواند این وظیفه سنگین را به سرانجام برساند. 🔶 بارداری کاتالیزور است. چون بارمسئولیتش، باعث تسریع رشد روح زن می‌شود. 🔶 بارداری آینده‌ساز است. چون رشد و تکامل جنینی که فردای جامعه را می‌سازد در این دوران است. 🔶 بارداری تولید نیاز می‌کند. چون یک‌سری نیازهای جسمی و روحی روانی زن در این دوران افزایش پیدا می‌کند. 🔶 بارداری تولید حق می‌کند. چون حق شکر و اطاعت در این دوران و پس از آن، بر دوش فرزند گذاشته می‌شود. 🔶 بارداری با دو دوتا چهارتای دنیا منافات دارد! چون نُه ماه تمام، سختی است و حسن ختامش بزرگترین دردهاست؛ اما کلّی آدمها برای چشیدن این سختی‌ها، هزینه‌ها می‌کنند. 🔶 بارداری شکلات تلخ است. چون با تمام سختی‌ها و تلخی‌هایش شیرین است و دوست‌داشتنی. 🥀چشیدن این شکلات خوشمزه را برای تک‌تک زنان سرزمینم آرزومندم. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تجلی عشق سیده فاطمه موسوی باردئی کوچه های دلتان را مفروش از گل های محمدی کنید که سرمایه وحدت و ذخیره عظمت مسلمین از راه می رسد. تولد خورشیدیست که به زمین آمد و شبِ زمین را تبدیل به روز کرد. پسری به دنیا امده که به یمن قدوم مبارکش عرشیان بین زمین و آسمان در رفت و امد هستند و زمین را لاله باران می کنند. تاج آفرینشی که سیاه و سفید و فقیر و غنی برای او فرقی ندارد. میلاد عزیزیست که عرش رابه هیجان اورده و فلک نظیر چهره ی او را ندیده است. آری تولد پیامبر اخلاق و مهر است. ولادتی که در مکه اتفاق افتاد و سایه بان حمایت این دردانه ی خلقت همیشه بر سر مظلومان بوده است. مولود زیبای امنه که تا نامت برده می شود چراغهای صلوات در جانمان فروزان می شود، میلادت مبارک‌مان باشد. گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند عرشیان و فرشیان نام محمد(ص) می‌برند فرارسیدن هفته وحدت و میلاد سراسر نور پیامبر مهر و رحمت حضرت محمد (صلوات الله علیه) و امام جعفر صادق(علیه السلام) تهنیت! @AFKAREHOWZAVI
. رایحه‌ی حضورنجمه صالحی دلِ هجران کشیده‌ام در شعاعِ نورِ وصلِ تو، گم می‌شود؛ دست روی قلبم می‌گذارم تا حس کنم لطافتِ گلبرگ محمدی را عطر حضورت را، عمیق، نفس می‌کشم به جبرانِ ثانیه‌هایِ بی‌تو بودن کاش مثل تو جاودانه می‌ماند، این حس و حال! https://virasty.com/najmehsalehi/1695922608607186932 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. دل‌گویه‌ای با ناهید کیانی ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد ناهید جان سلام خداقوت، دست و پنجه‌ات طلا. وقتی فهمیدم از دور مسابقات آسیایی حذف شدی، تصمیم گرفتم با شما درد دل کنم. ناهید جان! به الله وسط پرچم‌مان قسم، چقدر از باختت ناراحت شدم و چقدر امید داشتم به مدالت. اصلا در شمارش طلا‌ها، مدالت را کنار گذاشته بودم. اما نشد. اما روزگار پستی و بلندی دارد، بالا و پایین دارد. خیلی شنیدیم شکست مقدمه پیروزی‌است. حتما درست است به شرطی که درس بگیریم. اصلا خدا شاید تلنگری می‌زند که حواسمان جمع شود که از علت تامه همه وقایع غافل نشویم. رنگ خدا و بوی خدا در شکست‌ها بیشتر حس می‌شود، وقتی که دلت می‌شکند و سیم بندگی وصل وصل می‌شود. شاید سختی‌ها تلنگری برای ناشکری باشد، برای شکری که فراموش شده. برای شکری که با ناشکری طاق زده شده. گاهی تلخی‌ها آزمون بندگی است که بله خدا هست. حضرت امیر(ع) فرمودند:« عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم یعنی خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها گشوده شدن گره‌ها و نقض اراده‌ها شناختم. ناهید جان! پرچم قشنگ‌مان را مراقب باش و محکم بگیر، درست مثل پرچمداری بازی‌های آسیایی محکم محکم. نکند رنگ و ریو دنیای فراموشی، زیبایی‌های زندگانی‌مان را از یاد ببرد. هیچ جای دنیا خبری نیست، هرچه هست در دست خداست، عزت و ذلت. هم می‌دهد و هم می‌گیرد. خدا کند کفران نعمت نکنیم. ناهید جان در زیر سایه محبت اهل بیت بمانی و در زیر لوای پرچم ایران عزیزمان همیشه بدرخشی. @AFKAREHOWZAVI
. «حفره» ✍زهرا نجاتی و آخرین خانه‌ی من و تو همین‌جاست. همین حفره باریک که ارتفاعش به قدر ارتفاع و حجم جسممان خواهد بود. وحیدا فریدا.. تنهای تنها.. نه مدرک و پز اجتماعی، همراهمان خواهد بود، نه از آنچه غیر از ملکات با خودمان همراه کرده‌ باشیم. از تمام کسانی که روزی دعوتمان می‌کرده‌اند به گناه، نه از آنها که می‌گفتند:_ انجام بده، گناهت پای ما، و نه از آنها که ادعای عشق به ما داشتند، خبری نخواهد بود. جسمی پاک نخواهیم داشت، و وضعی که از ما فرار خواهند کرد. ما می‌مانیم و آنچه با خود کرده‌ایم. ما می‌مانیم و دل که به یاد وه کسی تپیده است. ما می‌مانیم و تنها آنچه رنگ و بوی عادت و ملکه، در ما دارد. ما می‌مانیم و صدق نیت‌ها، نه مهربانی‌ها که دلیل مهرها، غضبها، تردیدها، عمل‌ها. ما می‌مانیم و حفره‌ای تاریک که تنها برای عده‌ای که دنیایشان به رنگ حسین فاطمه بود، روشن و درخشان خواهد بود. و کسانی که عشق در رابطه آنها و امام رئوف، حرف اول را می‌زده، مرگ و قبری، منور به نورش، خواهند داشت. امشب شب جمعه‌ است، هم یاد آن تنهایی کنیم، هم یاد کسانی که سال‌ها و ماهها و روزهاست زیر سنگینی لحد، آرام گرفته‌اند و فرصتی به جز لطف ما، برای نورانیت خانه ابدیشان ندارند. 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃 @AFKAREHOWZAVI
. افتخاری ✍نرگس سلیمانی واژه‌ی"افتخاری" می‌تواند یکی از زیباترین واژه‌ها در دنیای پسوندها باشد، و تویی که به دل آتش زدی و در دل ما "آتش نشان افتخاری" شدی! درست در زمانی که شیطان داشت بذر ناامیدی از نسل جدید را در دلمان می‌کاشت و عجیب ما را وسوسه می‌کرد که امید آقاجان‌مان را به آینده و نسل آینده نبینیم! "رفتی" و یا بهتر بگویم "آمدی" و دهه هشتادی‌ها را جور دیگری سربلند کردی! همان طوری که حججی سربلند کرد ما دهه هفتادی ها را! آمدنت به دنیای قهرمان‌ها که نه، به دنیای پهلوان‌ها چقدر پر برکت بود آتش نشان افتخاری! @AFKAREHOWZAVI
. باند سبز ✍️ فاطمه خانی حسینی سر شانه‌هایم آتشی کوچک نشسته بود و با پارچه لباسم بازی می‌کرد؛ به تدریج آتش، با تنم نیز هم‌بازی شد و تمام وجودم را در آغوش گرفت. تنم می‌سوخت، لااقل چیزی که احساس می‌کردم از تنم مانده؛ اما وضع چشمانم بدتر بود. مثل اینکه بسوزی و بخواهی بدوی و آتشت شعله‌ورتر شود. من نمی‌دویدم، تکان نمی‌خوردم، اما با پلک زدنم بیشتر می‌سوختم و دلم می‌خواست ضجه بزنم؛ اما دهانی برای ناله نداشتم. شاید ناله زدن مانند قطره‌ای روی دردم بریزد و از آن بکاهد. هرلحظه بیشتر و بیشتر می‌سوختم و آتشم شعله‌ورتر می‌شد. پوستم سوخته بود اما آتش از درونم برخاسته بود؛ گرما و عطش روز عاشورا را کاملا حس می‌کردم، قطره‌ای آب برای کویر تنم، حکم دریا را داشت. چشمانم در دود و گرما بسته شد و در خنکای باد کولر بیمارستان، باز. تنم بی‌حس بود، دستانم رمق نداشت. آن لحظه فقط برای خداحافظی با دل مادرم و نگاه پدرم آمده بودم. دست راستم را که در بین باندها گم شده بود؛ بالا آوردم، فقط همین... همیشه از صحبت‌های هنگام خداحافظی خوشم نمی‌آمد، فکر می‌کنم حرف‌هایی که در طول مهمانی می‌زدیم خیلی مهم‌تر از کلام آخر است، مهمانی من در این دنیا تمام شده بود و حرف‌هایم نیز ... تقدیم به شهید نوجوان علی لندی 🔗متن کامل در صفحه یادداشت @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «ل۳۱ عاشورا» ✍سیده ناهید موسوی مصداق «ما رأیتُ إلا جمیلا ...» این دیالوگ تاریخی و ماندگار میان مهدی باکری و احمد کاظمی است.« کاش این‌جا بودی احمد، نمی‌دونی چه بهشتیه...» از فیلم‌ «غریب» تا سریال «عاشورا»، کردستان یا خوزستان فرقی نمی‌کند. شهید محمد بروجردی‌ها و شهیدان حمید و مهدی باکری ها مردانه و با اخلاص ایستادند،فقط برای دفاع از خاک وطن از خانه، خانواده و فرزندان خود گذشتند تا میهن به دست دشمن نیفتد. درک این همه دلاوری و مردانگی برای یک انسان معمولی بسیار سخت است، باید خواند و شنید و در تاریخ کنکاش کرد و فیلم‌ها تماشا کنید. تا ذره‌ای از این انسانیت ستودنی شهدا را احساس کرد. سه‌ برداران باکری که تا به امروز به خانه بازنگشتند. علی باکری به دست ساواک شهید شدند، حمید و مهدی که در عملیات جزیره مجنون شهید می‌شوند و تا بحال پیکرشان بازنگشته است، مزار و آرامگاهی ندارند اما نام‌هایشان زنده و بزرگ مردانی بی مثال اند و الگویی برای امروز و فردای این مرز و بوم هستند. سریال عاشورا، به کارگردانی آقای حجازی فر، روایت زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری و یادی از حماسه سازان لشکر ۳۱عاشورا است. مهدی باکری نظامی ایرانی و از فرماندهان سپاه پاسداران در دفاع مقدس است. شهردار ارومیه و مشغول خدمت به مردم شهر بودند. اما حضور در جبهه را به پشت میز اداره و کارهای اداری ترجیح می‌دهند. شرایط سخت است اما آقا مهدی باکری در طول جنگ مجبور به انتخاب می‌شوند. برادرشان حمید همانند دیگر رزمندگان شهید می‌شوند و تا راهی برای خروج شهدا پیدا نشود، عقب کشیدن پیکر حمید جایز نیست. یا همه را می‌آوریم یا هیچکس حتی اگر برادرم باشد. فرمانده لشکر ۳۱عاشورا، شهید مهدی باکری، در لحظات حساس و سخت بهترین و منصفانه ترین تصمیمات را می‌گیرد. به موقع جدی و محکم است گاهی هم شوخی می‌کند به سرباز و رزمنده، پیر و جوان احترام می‌گذارد. دشمن عزمش را جزم کرده و سخت می‌تازد، اما او همچنان مقاومت می‌کند. شما بروید ما هستیم! اگر اتفاقی برای شما بیفتد روحیه رزمندگان از بین می‌رود! من هستم غیر ممکن است بچه‌های مردم را زیر آتش و گلوله رها کنم... آذری زبان و اهل ارومیه است اما وقتی اسم وطن و دفاع از خاک و ناموس باشد. در هر خطه که لازم است حاضر می‌شوند. در مرز و هور فرقی ندارد.کافیست شهید باکری پرورش داده باشید. تاریخ ساز و ماندگار می‌شوید به شرطی که از نفس خود، مادیات، مقام و منصب ها بگذرید، شهدا همگی درس هستند و چراغ هدایت برای بشریت، الان اما جبهه شاید خط مقدم، گلوله و خمپاره نباشد، اما جنگ هست، با رسانه، تفکرات، فرهنگ و عقاید، مجازی ولی کاملا حقیقی است. آگاهی و دشمن شناسی از هر زمان دیگری اکنون بیشتر نیاز است. تلنگر اصلی برای مسولین کشور است، صرف وعده دادن و حضور در ادارات، کار پیش نمی‌رود. برای ایران قوی باید کف میدان حاضر و مردم داری کرد تا دولت مردمی به کمال خود برسد و دِین خود را به شهیدان دفاع مقدس ادا کند. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا