eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
728 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. سیندرلا ✍طیبه فرید همه آن ها که توی خانه شان دختر دم بخت داشتند،رفته بودند میهمانی .قرار بود پسر پادشاه برازنده ترین دختر شهر را انتخاب کند و دستش را بگیرد و باهم بروند زیر سقف بلند قصر زندگی کنند. کالسکه دم در منتظرشان بود.نا خواهری های چُلُفته و بی بخار سیندرلا درست چند لحظه قبل از این که پایشان را از خانه بگذارند بیرون،لباسی که موش ها برای او دوخته بودند را پاره کردند!آن‌ ها از پسر پادشاه هم اُسکُل تر بودند!چند خط پایین تر می نویسم چرا. وقتی کالسکه نامادری سیندرلا داشت از دید او محو می شد دیگر برای رفتن به جشن هیچ امیدی نداشت.آقای شارل نویسنده سیندرلا ، به اینجای داستان که رسید نگاهی به دور و برش انداخت.راهی باقی نمانده بود.متنِ داستان کششِ یک نجات حقیقی را نداشت.فقط یک اتفاق غیر قابل پیش بینی و یک دست غیبی می توانست سر آن بزنگاه دست سیندرلا را بگیرد.شارل دستش را برد بیرون پیرنگ تا هر طور شده پای فرشته مهربان را به داستان باز کند.کفش های کوچک شیشه ای نقطه آغاز سیر صعودی قهرمان قصه اش بود.عاقبت هم به مراد دلش رسید!عین پسر پادشاه توی داستان نارنج و ترنج خودمان! چند وقتیست دارم اثری را می خوانم که بی شک جزو شاهکارهای ادبی از ابتدای تاریخ انسان تا امروزست،شما هم دارید می خوانید.داستانی که شروعش با حادثه است ،وسطش با حادثه است و با تعلیق های جورواجور و متنوعی به پایان خوشش نزدیک می شود.داستانی که برخلاف سیندرلا،نه کفش های کوچک شیشه ای در آن قهرمان را به اوج‌ می رساند و نه یک عامل زورکی نچسب مثل فرشته مهربان. شاهکار ادبی پیش روی ما سیندرلا دارد .سیندرلایی که پایش را با کفش های کوچک شیشه ای اش جا می گذارد.انگار که از اول نبوده. شاید اگر آقای شارل قهرمان های این اثر شاهکار را دیده بود قصه سیندرلا پیش چشمش رنگ می باخت. قهرمانهایی که فریاد چشم‌هایشان خواب زمستانی نواده های سیندرلا را از سرشان پرانده.آدم هایی که یک عمر ترکیب حوادث عالم را از دریچه چشم‌ نامادری و ناخواهری های او می دیدند.زندگی های کوچک ،آرزوهای کوچک،دنیای بی آرمان دونِ دنی... قهرمان های این کتاب صدها هزار بار محبوب تر از پسر پادشاه شهرند.ملاک آدم شایسته بودن، توی این اثرِ شاهکار ایمان است.قهرمان های این کتاب ابوعبیده هاهستند،یحیی سنوارها ،محمد ضیف ها....مشت های نمونه ی خروار. آدم ها بجای دریدن هم برای رسیدن به آرزوهای کوچک ،پاهایشان را می دهند ،دست هایشان را ،جانهایشان را ،برای رسیدن به آرمان های بزرگ... مردم جهان قهرمان های صادق و واقعی را دوست دارند.انگار عصر کفش های کوچک شیشه ای تمام شده. ما بعد التحریر: این روزها ملاک سنجش آدمیت فلسطین است.اصلا خدا این ها را انتخاب کرده که نه فقط شرق عالم که غرب عالم را هم بیدار کند.شاید دور نباشد روزی که مسیحیان و یهودیان آزادیخواه و‌مومن عالم را پشت خاکریز های مقاومت ببینیم که در دفاع از آرمان اسلام علیه دشمن غاصب می جنگند.ان شاالله. @AFKAREHOWZAVI
. عمل صالح ✍خالقی بنا به فرموده‌ی امام خامنه‌ای، برای تحقق هر خواسته‌‌ای، با توجهِ افکار عمومی، عرف شدن و فهمیده شدن آن توسط مردم، که همان «گفتمان‌سازی» و یا «فرهنگ‌سازی» است؛ آسان خواهد شد. یکی از موارد، برای رسیدن به خواسته‌ها و پیشرفت کشور این است که، مسئله‌ی «کار» در نزد جامعه به شکل «ارزش» دیده شود. اگر فقط به عنوان ابزاری برای تولید باشد، به طور طبیعی دیگر ارزش و احترام ذاتی نخواهد داشت، چون کارگر می‌شود ملعبه‌ی دست سرمایه‌دار و بس. طبق فرموده معصومین (علیهم‌السلام) اسلام برای کار «ارزش» ذاتی قائل است و آن را عبادت و عمل صالح به شمار می‌آورد. با این نگاه، در نظام اسلامی، می‌بایست همه شتابان برای به انجام رساندن آن کار با هم مسابقه بگذارند. و این مسابقه در صورتی خواهد بود که فضای جامعه در جهت افزایش ایمان مردم حرکت کند. چون عمل صالح و ایمان هر دو بر هم اثر گذاشته، در صورت تقویت یکی دیگری نیز تقویت خواهد شد؛ در این صورت، تحقق خواسته‌ها و پیشرفت حاصل می‌شود در زمانه‌ای که در نبرد اقتصادی با استکبار جهانی هستیم، هر کاری که منتج به قوی شدن ایران باشد؛ عمل صالح است. بنابراین کارگر و کارآفرین ما که سربازان جبهه حق هستند و مجاهدت می‌کنند برای رسیدن به ایران قدرتمند، دارای ارزش ذاتی هستند. با این نگاه، می‌توان در جهش تولید گام برداشت و سطح عمل صالح را بالا برد. دولت در ازای مجاهدت کارگران و کارآفرینان وظیفه دارد؛ حال جامعه کارگری را خوب کند، چون تاثیر بزرگی در بهبود حال کل جامعه دارد. یادی کنیم از امام راحل _که بزرگترین عمل صالح از صدر اسلام تا به امروز را انجام داد و آن برپایی نظام اسلامی است_ فرمودند: « حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- و لو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا مى‌کند براى اسلام... و حفظ اسلام بر همه کس واجب عینى است.» (صحیفه امام خمینی، ج۱۵، ص۳۶۵) . با این نگاه، هر چه مجاهدت در برابر رفع چالش‌های دشمن یا نگاه لیبرالی و سکولار مدیران کشور، محکم‌تر و شدیدتر باشد اجر آن عظیم‌تر. حفظ جمهوری اسلامی نیز با عمل صالحِ مجاهدانه و مخلصانه است؛ که مُیّسر می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖خیزشِ بیداری ✍آمنه عسکری منفرد آن روز که خمینی عظیم، «فلسطین را پاره تن اسلام» و «روز قدس» را روز‌ همه‌ی اسلام و مبارزه با استکبار معرفی‌کرد، آن زمان که رهبر انقلاب سخن از «خیزش بیداریِ اسلامی» و «فرهنگِ جهانیِ مقاومت» می‌زد، به یقین خبر از روزهای بیداری حاصل از مقاومت داشتند. در اولین روزهای پس از عملیات کوبنده‌ی طوفان الاقصی که رهبر انقلاب هشدار دادند رژیم صهیونیستی دچار شکست غیرقابل ترمیم گشته است، قطعا این موجِ عظیم بیداری و شکوفایی حقانیت و ظلم ستیزی در عالم قابل پیش‌بینی بود. اینک پس از گذشت هفت ماه جرم و جنایت، ظلم و خونریزی بی‌حد و نسل‌کشی در غزه توسط رژیم غاصب صهیونیستی، خروش عظیم دانشجویان و اساتید آزاده‌ی دانشگاه‌های امریکا و کلمبیا علیه رژیم تروریستی اسرائیل و حمایت‌های بی‌حد و مرز امریکا از نسل‌کشی در غزه، فریاد بلندی است که عالم را به خیرت واداشته. آری! این بیداری، حاصلِ ندایِ« یا ربّ یا ربّ» کودکانِ رنج‌دیده‌، صبور، مقاوم و غیور فلسطینی است که هفت‌ماه است در میان سیل آتش و خون به بزرگترین پناه عالم تکیه کردند؛ این خیزش، حاصلِ مقاومت و دلاوری مردانِ سلحشور جبهه‌ی‌ مقاومت است که خبرِ شهادتِ دسته‌جمعی نزدیکترین اعضای خانواده‌شان، نه تنها آنان را از پای ننشاند، بلکه جان و روحشان را چون فولاد آبدیده کرد تا با اراده‌ای قوی‌تر درجبهه‌های مقاومت بایستند. این فریادِ مقاومت که امروز از حلقومِ آزادگان بیدار دنیا بلند شده، صدای حلقوم‌های نوزدانی است که در هفت‌ماه اخیر، به خاطر قطع برق و نبودِ امکانات پزشکی در بیمارستای غزه، مظلومانه در گلو خفه شد، صدای فریاد رسای نوزدانی که در رحم مادران مظلوم آسمانی شدند، صدای بغض مادران غیوری که با دستان خویش فرزندانشان را کفن‌پوش کردند... این صدایِ حقانیت مظلومانِ عالم است که در گوشِ زمان پیچیده تا بساطِ ظلم و تعدی و طومارِ استکبار و استبداد را برای همیشه در هم بپیچد. آری! این خیزش و این فریادِ جهانی در حمایت از غزه، حاصلِ جوشش و جاری شدنِ خونِ گرمِ آگاهی‌بخشِ مقاومت و حقیقت در کالبدِ سرد و بی‌روح دنیایی است که قرنها در تسخیر فریب، غفلت و ناآگاهی استعمار و استبداد بوده و اینک با سرعتی غیرقابل باور به سمتِ آگاهی، بیداری و حقیقت درحرکت است. آری! این همان نظم جدید در عالَم است که توسط ولیّ خدا وعده داده شده بود. @AFKAREHOWZAVI
دریای اردیبهشتی ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد آمده بودند بمانند. پرتغالی‌ها را می‌گویم. این از قلعه‌هایشان پیدا بود، از استحکام و زیبایی چیزی کم نگذاشته بودند، برای خود زمین بازی، کلیسا و... ساخته بودند. نه یکی، نه دوتا، بلکه در بهترین و استراتژیک‌‌ترین مناطق خلیج فارس، فرقی نمی‌کرد خاکش سرخ باشد مانند جزیره هرمز یا مستحکم باشد مثل جزیزه قشم. توپ‌های جنگی‌شان را با کبر و غرور، در اطراف قلعه‌ها مستقر کرده بودند و در خیال خام سلطه بر این دریای باشکوه غرقه بودند. اما امامقلی رویای سروری بر خلیج فارس را برایشان به کابوسی هولناک تبدیل کرد... و دست آخر هم آنان را برای همیشه از خلیج همیشه‌فارس بیرون کرد... شاخاب‌پارس باشی یا خلیج فارس یا بحر ایران، فرقی ندارد، زیرا همیشه هویتت را با نامت حفظ کرده‌ای. همیشه، تاریخ اسنادی به یادگار می‌گذارد که به مزاج تحریف‌کنندگان خوشایند نیست، مثل قدیمی‌ترین نقشه‌های جهان که نام زیبای تو را فریاد می‌کنند. مثل قدیمی‌ترین کتب که در تاریخ مکتوب، استواری تو را نمایش می‌دهند. ایران پر است از مردانی چونان رئیسعلی که حتی تاب دیدن پرچم بیگانه را بر روی بارو‌های تو نداشتند. فرق نمی‌کرد که بیگانه از جنس دولت غیرفخیمه باشد یا دیگر هم‌دستانش. خون ریخته‌شده یاران رئیسعلی بر کرانه خلیج همیشه‌فارس، نشانه مظلومیت، اما اقتدار نام ایران دارد. کم نیستند همانند نادر مهدوی‌ها که خواب از چشم متجاوز بگیرند. «کجاست آن شجاعت و توکل و عشقی که مثل «نادر مهدوی» یا «بیژن گرد» بر یک قایق موتوری بنشیند و به قلب ناوگان الکترونیکی شیطان در خلیج فارس حمله برد؟ می‌پرسد این شجاعت و توکل و عشق به چه درد می‌خورد؟ هیچ! به درد دنیای دنیاداران نمی‌خورد اما به کار آخرت عشاق می‌آید که آنجاست دار حاکمیت جاودانه عشاق».(سید مرتضی آوینی) خلیج فارس یعنی تمام زیبایی جزیره هفت‌رنگ هرمز، یعنی بزرگی و صلابت قشم، یعنی همه صفای مردم لارک، یعنی نجابت زنانی با پوشش جنوب، یعنی همه خنده‌های کودکانه بچه‌ها در کوچه‌پس‌کوچه‌های بندرعباس. یعنی دستان پینه‌بسته مردان غیور این سرزمین بعد از چیدن خرمای نخلستان، یعنی زبان فارسی با لهجه جنوبی، یعنی بوم سبز، بوموسی، یعنی بزرگی و کوچکی تنب‌هایت، یعنی زردکوه و آریانا، یعنی دفاع و صیانت از جایی به نام پارس. چقدر در اوج مظلومیت، زیبایی! دریای اردیبهشتی! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⛺️برپایی چادر به ظلم، بستن چادر به زور... ✍زينب نجیب مدتی پیش، اسرائیل پیشنهاد ایجاد شهرهای بزرگ چادری در رفح را به عنوان بخشی از طرح تخلیه غیرنظامیان فلسطینی، داده بود. طرحی که در آن هدفی جز قتل عام مردم بی‌گناه غزه نداشت. چراکه چادرها، نه در سوز و سرمای زمستان، پناهگاه مناسبی برای کودکان فلسطینی بودند و نه در فصل گرما، خنکای وجود مردم داغدیده و آواره خواهد بود. اما...اما.. امروز همین چادرها، نماد اعتراضات وسیع اهالی علم و دانش در سرزمینی شده است، که بزرگترین نقش را در حمایت‌ از جنایت‌های اسرائیل، بازی می‌کند. دانشجویان و اساتیدی که با برپایی چادر در صحن دانشگاه، تحصن کرده و فریاد دفاع ازمظلومیت یک ملّت را بلند کرده‌اند. آری، گاهی حتی چادرها روایت می‌کنند... در نقطه‌ای از زمین، مردمی به ظلم، آواره‌ی بیابان شده و چادر برپا می‌کنند و اسرائیل از برپایی آن، حمایت می‌کند... و در نقطه‌ای دیگر، چادرهایی به جرم دفاع از همان آوارگان، بسته می‌شود... @AFKAREHOWZAVI
اسوه ی ایثار ✏️م *صالحی ✍معلمی شغل وحرفه نیست، بلکه ذوق و هنرو توانمندی است. معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی،نخست ویژه ی ذات اقدس الهی است وسپس شغل انبیاء... هنر معلمی این نیست که فقط به تدریس بپردازد، بلکه او باید روحیات انسانی را در شاگرد پرورانده و روحیات غیر انسانی او را از بین ببرد. . معلم، انسان مقدسی است که تأثیر کلام وی، بیشتر از تأثیر کلام پدر و مادر است. معلم عزیزم! آن زمان که پای دَرسَت می نشستم و تو الفبای عشق را به من می آموختی، دلم از گوهر کلمات خالی بود و من با انبوهی از حرف ها به خانه بر می گشتم و شبانگاهان، با یاد تو به خواب می رفتم. سال ها از آن لحظات شیرین می گذرد، ولی هنوز یاد و نامت دردلم زنده است و تو را می ستایم که همچون انبیاء، به تعلیم و تربیت عشق می ورزیدی. آن زمان برایم از دانایی می گفتی، محبت را می آموختی و زندگی را هجا می کردی، و من در سایه سار وجودت پیش می رفتم و امروز به احترام نامت قیام می کنم، در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم. تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه ها و لغزش گاه های زندگی نیفتم. @AFKAREHOWZAVI
بالهایم را در شمع وجودش بسوزانم.... ✍محمد جانی «ن وَالْقَلَمِ وَمَایسْطُرُونَ؛ ن ،سوگندبه قلم وآنچه می نویسند.»(سوره قلم آیه 1) آری، سوگند به قلم و آنچه که می‌نگارد تا برای همیشه ماندگار بماند و یاری‌گر انسان‌ها در گذرگاه زمان باشد. به نام او که می‌آفریند؛ انسان را در جوهره ذات انسانیت با شخصیت ملکوتی و انسانی تا طریقه ره یافتن به بارگاه دوست را چند صباحی در این کره خاکی بازجوید تا شاید ره به سوی خیر و سعادت رهنمون نماید. می‌خواهم؛ از شخصیتی سخن گویم که قلم را یارای نوشتن نیست و زبان قاصر از بیان جملات است که اگر دریا مرکب شود و برگ‌های درختان قلم گردد، در مقابل آن به انتها خواهد رسید، اما به رسم ادب چند خطی می‌نگارم تا شاید جبران گردد. شخصیتی که چهره ملکوتی به خود گرفته و یاری‌گرم در این دریای مواج زمانه و تلاطم، تشویشها و اضطراب است، شخصیتی که روح زندگی و طراوت را در کالبد بی جان و بی روحم زنده کرد و با دم مسیحایی‌اش بار دیگر ضربان قلبم را به تپش انداخت. بند، بند وجودشان لطافت بهار و لبخند ملیحشان محبت آفتاب را در ذهنم تداعی می‌نماید. امید را در برق نگاهشان می‌یابم و آنگاه که مانده‌ام در کوچه پس کوچه‌های تاریک زمانه، فانوس پندها و اندرزهایشان روشنایی بخش رهم می‌گردد. آنگاه که از ترس هجوم افکار در گوشه تنهایی زانو غم بغل گرفته‌ام، ندای ملکوتی شان روحم را به نوازش می‌آورد و مرا به سمت قوی‌ترین قدرت و پناهگاه(خداوند) رهنمون می‌نماید و سخنانشان چون مرواریدی گردن آویز وجودم می‌گردد و آنگاه مرا به طواف خانه عشق می‌کشاند تا پروانه‌وار بالهایم را در شمع وجودشان بسوزانم و آنگاه خاکسترم در یادها به خاطره بماند. استاد ارجمندم پیشاپیش فرا رسیدن روز استاد را به شما تبریک عرض می‌نمایم. @AFKAREHOWZAVI
. معلم عزیزم! ✍م *صالحی صدایت، قاصدک‌هایی هستند که خبر از آینده ای روشن، از روزهای نیامده برایمان می‌آورند. همیشه خستگی‌هایت را پشت لبخندهای ما گم می‌کنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی می‌دهند، لبخندهایی که بوی امید می‌دهند، لبخندهایی که بوی بالندگی می‌دهند. همیشه دلگرممان کردی تا جاده‌های پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گل‌هایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛ خسته نباشی... پیشاپیش روز وهفته معلم بر اساتید محترم مبارک باد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «معلمانه» ✍سیده ناهید موسوی اردیبهشت ماه که به روز معلم می‌رسیم. ناخودآگاه یاد تک تک معلم‌های دوران ابتدایی می‌افتم، از کلاس اول تا پنجم‌ دقیقا با چهره و فامیلی در ذهنم نقش می‌بندند. دوره راهنمایی که سه کلاس بود و چند دبیری، یعنی برای هر درس یک معلم خاص داشتن را تجربه کردیم درواقع دوران گذر ما از ابتدایی و دنیای کودکانه به دوران نوجوانی و کشف استعدادها و مهارت‌ها بود. اوایل حتی فکر کردن به حفظ اسامی ده معلم یا بیشتر برایمان سخت بود، اما همان چند وقت ابتدای سال تحصیلی تمام اسامی آن‌ها را با تیپ و نوع شخصیت حفظ می‌کردیم. بعد از آن به دوران پُرحاشیه و خاص دبیرستان رسیدیم زمانیکه حس استقلال طلبی و بزرگ شدن کاذب در دورنمان به جوشش افتاده بود. حقیقتا ما تغییراتی کردیم اما نه در آن حدی که تصورش را در ذهن داشتیم. بگذریم ولی هر معلمی عطر و بُوی خاص خودش را داشت، هر معلمی تاثیر کلام‌اش با دیگری زمین تا آسمان فرق می‌کرد. برخی از باب دلگرمی و نصیحت وارد می‌شدند و تعدادی سَبک‌شان فقط تُندی و تَشر زدن بود. گاهی که جمله‌هایی پَندآموز از آنان در ذهنم مرور می‌شود به خود می‌گویم فلان معلم حق داشت حرف درستی می‌زد بعد از آن همه سال تازه به عمق معنا و منظورشان رسیدم‌. چند سال پیش که فرصت کوتاه معلمی نصیبم شده بود. به این نکته پی بردم که معلمی را عشقِ پیوسته لازم است، باید از درون وجود به کلاس چهار دیواری که در آن زمان مخصوص متعلق به شماست انرژی و مهربانی تزریق کنید. در هرلحظه آماده برای پاسخگویی سوالات گوناگون باشید، لباس معلم، رفتار و کردار، لحن صحبت کردن حتی راه رفتن آن همگی می‌تواند آموزش و الگو باشد. در حرفه معلمی غم و اندوه را باید پشت دَر کلاس جا گذاشت و هر صبح شروعی نو را با دانش آموزان ساخت. اینگونه است که معلمی هُنر عاشقانه زیستن و آموختن می‌شود. من اما از هر معلمی در دوران تحصیل، یک چیز با ارزشی آموختم، یک پَند، یک لبخند زیبا، یک هنر و حتی صبوری پیشه کردن را به من آموختند. به یاد شعر تبریک روز معلم همیشگی ما؛ « معلم عزیزم، شمع شدی شعله شدی سوختی تا هنرت را به من آموختی!» @AFKAREHOWZAVI