eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
724 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
204 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پُست غلامیِ تو احراز نکردم 🕊روزهای‌آخر مهمانی‌ات، الهی بالحسین العفو 🕊 @AFKAREHOWZAVI
، یك (۱) فخری مرجانی قرآن در مطالب فطری، طوری صحبت فرموده كه بی‌سواد و عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد و... در هر نقطه از جغرافیای عالم، اگر مختصری سالم و سلامت باشند، خیلی چیزها می‌آموزند. یکی از حقیقت‌های فطری که قرآن ما را به آن توجه و تذکر می‌دهد، خواب و عالم رؤیا است. خواب چیزی است كه هیچ انسانی نمی‌تواند بگوید من از آن سر درنمی‌آورم. هر کسی توجه عمیق به این واقعیت كند، خیلی چیزها می‌فهمد. احتیاجی به كلاس یا تابلو نیست. خودش از درون خودش و با زبان فطرت، به خیلی از حقایق راه پیدا می‌كند. قرآن فقط توجه می‌دهد. بقیه بستگی به تلاش انسان دارد. خداوند در سوره روم، آیه۲۳ می‌فرماید:«وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یسْمَعُونَ»؛ و از نشانه‌هاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مى‌شنوند نشانه‌هايى قطعى است. خداوند در این آیه، خواب را یكی از آیات خدا معرفی می‌كند؛ آن‌ هم خیلی صریح و روشن. قبل از خواب نیرویم به صفر می‌رسد. اگر دو سه روز بی‌خوابی ادامه پیدا کند، توان تكان‌خوردن برای نوشیدن یک جرعه آب‌ هم ندارم. در خواب، چه اتفاقی می‌افتد كه من قدرت پیدا می‌كنم؟ من با خوردن، یک‌سری انرژی‌ها از این عالم طبیعت به دست می‌آورم، مثلاً زمانی که ضعف می‌کنم، عسل می‌خورم، میوه می‌خورم و...؛ انرژی به دست می‌آورم و كار می‌كنم. این‌ها انرژی‌های مادی است كه من با خوردن به دست می‌آورم و خودم هم می‌فهمم كه منبع آن انرژی از كجا است. اما یك انرژی دیگری هست كه این انرژی‌‌های مادی در حكومت او كاربرد دارند. آن انرژی خاصی است كه از كباب و عسل به دست نمی‌آید؛ بلکه این‌ها، در حكومت یك نیروی دیگری است كه وقتی من بی‌خواب شوم و آن انرژی کم شود، انرژی‌های مادی كارساز نیست. اگر ۱۰روز بی‌خواب بمانم، هر چیزی به من بدهند، معدۀ من با كیسه فرقی نمی‌كند و نمی‌تواند آن را هضم كند. چشم با همۀ انرژی‌ای كه دارد، دیگر نمی‌تواند ببیند، گوش نمی‌تواند بشنود، دست نمی‌تواند كار كند. همه این انرژی‌ها در زیر فرمان او است. وقتی به خواب می‌روم، من را كجا می‌برند؟ این انرژی در كجا و چگونه تزریق می‌شود؟! چه كسی تزریق می‌کند؟ كِی من را از این بدن می‌برند؟ كِی من را به این بدن برمی‌گردانند؟ خود فطرت از خودش می‌پرسد و خودش دنبال جواب آن است. خودش می‌فهمد به‌ سوی نقطه‌ای كشیده می‌شود و آن «هیچ‌بودن خودش» است. آن منیّتی كه همۀ عالم را پر کرده است، هیچ می‌شود. درك این مطلب به قشر و جنس و سن خاصی احتیاج ندارد. هر كس نورانیت عقلش بیشتر شود، همان مقدار به آن نقطه کشیده می‌شود كه من هیچم و فقط نمودی دارم. هر چه از درون به این حقیقت نزدیك می‌شود؛ آنگاه آمادگی پیدا می‌كند برای درك یك‌سری معارف نورانی كه ذهنی نیست. در این صورت فــطرت را درون خود حس می‌كند. اینکه خواب دست من نیست، این را تمـام فطرت‌ها می‌توانند بفهمند و احتیاج به سن و سواد و جنس و... ندارد. با خود بگوید راستی خواب در اختیار من نیست؛ هیچ انسانی این قدرت را ندارد که در مقابل خواب مقاومت کند. @AFKAREHOWZAVI
1⃣ ................................................ 💠 وقت نوشتن؛ وقت زندگی ✍ نجمه صالحی، دانشجوی دکتری تاریخ اسلام وقتی می‌توان از کلمات، برای نشان دادن سلامتی، خوبی، فراوانی و مهربانی استفاده کرد. وقتی می‌توان از كلمات، برای اعلام موجودیت و پویا بودن فکر و اندیشه بهره برد. وقتی می‌توان از كلمات، نه برای توصيف موقعيت، بلكه برای تغيير آن استفاده کرد. وقتی می‌توان از کلمات، بذر امید را در جان دیگران کاشت یعنی تأثیر کلمات شگفت‌انگیز است‌. وقتی نوشتن، نوعی تفکر و استخدام واژه‌ها برای آرایش کلام است و کلام، تنها رسانه‌ی فکر. وقتی نوشتن، نوعی از برقراری ارتباط با انسان‌ها و جهان پیرامون است با بهره‌گیری از واژه‌هایی که حاکی از تجربه‌ها، حقایق و ایده‌ها است. وقتی نوشتن، بهترین مونس در امواج دریای متلاطم زندگی می‌شود و می‌توان با آن به دل دریا زد و از امواج نترسید. می‌نویسم تا یادم نرود که این تلاطم‌ها همیشگی نیست و آرامش پس از آن شیرین‌تر است. می‌نویسم تا نوشتن جزئی از من شود و به زندگی‌ام طرح تازه‌ای بزند، می‌نویسم و کلمات را با خود تکرار می‌کنم تا بدانم که سرنوشت را می‌شود از سر نوشت. ♡نوشتن را دوست دارم. امام صادق علیه السّلام: اُکتُبُوا، فأِنَّکُم لا تَحفَظُونَ حَتّی تَکتُبوا؛ بنویسید، چرا که شما هرگز (علوم خود را) حفظ نمی‌کنید، مگر آن که بنویسید. *کافی، ج2، ص۵۲ @HOWZAVIAN
✏️نویسا بمان... ✍سیده ناهید موسوی بنویس، تا با چیدن حروف واژه‌های امید، آرامش، مهربانی و محبت جوانه بزند. بنویس، تا بجای یک‌بار در دنیا دوبار زندگی کنید. بنویس، تا روحت قوی و خون قدرت در رگ‌هایت جریان پیدا کند. بنویس، مشکلات و سختی‌ها را زیر‌ پا بگذار تا از آن‌ها پله بسازی و به اوج برسید. بنویس، تا جهان تازه‌ای به رویت گشوده شود و با نگاهی نو دنیا را تماشا کنید. می‌نویسم، تا با خلق کلمات ترس و ناامیدی درونم را به نور هدایت کنم. می‌نویسم، از تمام خوبی‌ها و بدی‌های روزگار و آدمیان تا تفاوت‌ها را پیدا کنم. می‌نویسم، از تمام تلخی ها و شیرینی های زندگی تا از آن‌ها درس بیاموزم. می‌نویسم، از انسان‌های قوی که بی هدف زندگانی نکردند و تجربه شدند. می‌نویسم، شاید که حرف دلِ مظلوم و دل شکسته‌ای را نوشته باشم. می‌نویسم، به هر قیمتی زیرا، قلم گرفتن را به دست‌هایم آموختم. می‌نویسم، تا از تهدید برای خود فرصت بسازم، فرصتی برای خوب کردن حال خود. ن و القلم و ما یسطرون* نون، سوگند به قلم و آن‌چه می‌نویسند. *سوره قلم @AFKAREHOWZAVI
. 🔖"تاریخ، تکرار قصه‌ها" کافی است رشته‌ای را با علاقه انتخاب کنی، تمام تلاشت را برای اثبات اهمیت رشته‌ تحصیلی‌ات به کار می‌گیری و ادعاهای بزرگی مثل مادر رشته‌ها بودن و ... را بیان می‌کنی، به خصوص اگر رشته‌ تحصیلی‌ات مظلوم باشد و تو هم مسئول دفاع از هر مظلومی. استادمان همیشه می‌گفت که تقوا داشته باشید و غربت رشته‌تان باعث نشود تا از آنچه هست بزرگنمایی کنید و این نشان دادن واقعیت است که جذابیت رشته را مضاعف می‌نماید. هیچ وقت سِرّ مظلوم ماندن رشته تاریخ را نفهمیدم، چطور تاریخ مظلوم بود، در حالی که مردم تکرار تاریخ را می‌دیدند؟ حالا آن علاقه تاریخی تو را نشانده پای دیدن واقعیتی که هر لحظه دیدن و در واقع تجربه‌اش غم‌ها بر دل می‌اندازد. تمام تلاشت را‌ می‌کنی تا فقط ببینی و ببینی، ذهنت را از هرگونه مقایسه، تصور و تصدیقی نجات دهی و فقط ببینی. مگر می‌شود ماجرای مردمانی را ببینی که قصه‌شان با آب و مظلومیت و دینداری گره خورده است و تو ذهنت را فقط آنجا نگه داری؟ داستان تشنگی شهید شدن عده‌ای، تو را یاد... و تو در این میان، تمام تلاشت را می‌کنی تا یاد فرات که آب‌ها داشت و نزد خودش مردمانی را تشنه گذاشت، نیفتی! تلاش می‌کنی پیکرهای تکه شده و تکه استخوان‌های پیدا شده‌شان بعد از سال‌ها، ذهنت را سمت قصه گردان کمیل نبرد، سمت فکه و روایت تفحص‌ها! این حجم تشابه را نمی‌توانی درک کنی! نکند اینجا کربلاست! نکند اینجا حتی کربلای ایران است! آنجا ولی همه چیز فرق دارد! مسیر بیابانی نیست؛ جنگلی است! تاچشم کار می‌کند درخت است، مردمانش چشم رنگی‌اند و خبری از نشانه‌های ظاهری مردم ما نیست؛ پس چرا قصه‌هایشان آن‌قدر مشترک است؟! وحالا تکرار تاریخ را بیشتر از هر لحظه ای درک کرده‌ای! فرقی نمی‌کند عرب باشی یا آریائی یا حتی چشم رنگی اروپایی! وقتی طرفدارحق باشی، همیشه باطلی هست که حق به مذاقش خوش نیاید و آن‌ وقت می‌شود قصه کربلاها کربلای حسین _ع_ ،کربلای بچه‌های خمینی _ره_، کربلای سربرنیتسا... @AFKAREHOWZAVI
. 🔖دیدار رهبری با دانشجویان در ماه رمضان جوان‌های عزیز! راه روشن انقلاب را با جدیت دنبال کنید/ کشور به آرمان‌خواهی و امید و عقلانیت احتیاج دارد. راه روشن را جوان‌های عزیز! با جدّیت دنبال کنید؛ راه روشن انقلاب و اسلام و کشور و نظام و این‌ها را با جدّیت دنبال بکنید. 📌کشور به شماها نیاز دارد. احتیاج دارید به آرمان‌خواهی، به امید، به عقلانیت. 🔹آرمان‌خواهی یعنی همان افقهای دور که اشاره کردم. این اگر نباشد امکان ندارد. آرمان‌خواهی موتور حرکت است، موتور پیشران حرکت آرمان‌خواهی است. 🔹 امید؛ سوخت این موتور است، اگر امید نباشد این موتور حرکت نمیکند. آرمان‌خواهی در دلش میماند غصه‌اش را میخورد اگر امید وجود نداشته باشد. 🔹عقلانیت؛ هم فرمان این موتور است. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹ @AFKAREHOWZAVI
. ✔️اندر احوالات مقوله‌ی دینداری مردم قسمت اول ✍زينب نجیب امروز در برخی محافل به اصطلاح روشنفکرانه و به قلم تاریک‌اندیشانِ‌ روشنفکرنما مطالبی شنیده و خوانده می‌شود که نه به طرز ماهرانه و هنرمندانه که به شیوه‌ای ناشیانه و مغرضانه چنان مغالطات را به هم تنیده‌اند که تنها تشویق هم‌قطاران خود را با خود همراه می‌کنند و همیشه سوسوی امیدی به پذیرش آن از سوی عموم مردم دارند. البته در بسیاری از موارد، این مردم هستند که در بزنگاه‌ها مسیری خلاف آنچه آنان ترسیم کرده‌اند انتخاب می‌کنند. و اما سخن ایشان درباب جایگاه دین در جامعه ایرانی؛ موارد استدلال ایشان بدین گونه است: ۱. فرود دینداری در سال‌های اخیر آن هم با شیب تند. البته هیچ سندی بر این قول ارائه نمی‌شود و صرفاً در مقام یک ادعا باقی می‌ماند. ۲. عدم باور و پذیرشِ حکومت بر این موضوع که مردم فاصله زیادی با دین گرفته‌اند. بر این ادعا هم هیچ سندی ارائه نمی‌شود و تنها به عدم رفراندوم توسط خود حکومت و عدم نظرسنجی از مردم اشاره می‌شود. که البته این جنابانِ جامعه‌شناس، خود بهتر می‌دانند که این نظریه چقدر مضحک می‌نماید. اما نگارنده برای مخاطب، این نکته را یادآور می‌شود که در هیچ جای دنیا و در هیچ حکومتی در طول سال‌های حیاتِ آن حکومت، هیچ‌گونه رفراندومی برگزار نمی‌شود. این در حالی‌ است که جمهوری اسلامی ایران به مناسبت برخی مناسک ملّی مانند ۲۲ بهمن و روز قدس و به دلیل انتخابات به تعدادِ حداقل دو برابر سال‌های حیاتش، خود را به رفراندوم گذاشته است. از سوی دیگر، رفراندوم در حکومت اسلامی معنا ندارد. یعنی اگر افراد یک سرزمین مسلمان‌اند یا باید در حال تشکیل حکومت اسلامی باشند یا اگر این حکومت تشکیل شده باید در مسیر حفظ آن و آرمان‌هایش و البته رفع نواقصش حرکت کنند نه اینکه آن را به رأی بگذارند. ۳. کاهش حضور در مساجد، روزه‌خواری، عدم پرداخت خمس از دیگر استدلال‌های این جنابان است. این مطلب را هم بدون سند و آمار دقیق مطرح کرده‌اند که البته نگارنده کامل رد نمی‌کند اما فراگیر نمی‌داند. ۴. از دیگر دلایل ایشان این است که پیاده‌روی اربعین و یا حضور میلیونی مردم در زیارتگاه‌ها مانند مشهد و قم و جمکران نمی‌تواند به معنای دینداری مردم باشد. زیرا این مناسک حواشی دین است و نه خود دین. این مطلب را با شماره ۵ با هم پاسخ می‌دهم. ۵. تمسک به برخی شاخص‌ها مانند آمار انتخاب اسامی غیراسلامی بر کودکان. سؤال می‌پرسم چطور چنین آماری می‌تواند شاخص دینداری باشد و مثلا استفاده از اسامی ایرانی به‌جای اسامی ائمه نشان از بی‌دینی تلقی شود اما حضور میلیونی مردم در اربعین، اعتکاف، کمک‌های مؤمنانه، حضور در حرم رضوی در لحظه تحویل سال و... نمی‌تواند نشان از علاقه مردم به دینداری باشد؟ این عالیجنابان، بعد از کلی آسمان‌ریسمان کردن، از هدف اصلی نگارش و سخن خود پرده برداشته و به نقد تقابل با مسئله‌ی کشف حجاب در جامعه‌ی ایران می‌پردازند. از نگاه این آقایان، قانون حجاب ضربه‌ی مهلکی به دین می‌زند و از آنجا که در ایراد استدلال‌های به‌اصطلاح آبکی دستی بر آتش دارند؛ کشف حجاب را با قتل و دزدی مقایسه کرده و معتقدند دزدی و قتل حرام شرعی نیستند و فقط برای حفظ نظم اجتماعی جرم شناخته شده‌اند و به عبارتی عرف عقلا آن‌ها را جرم می‌انگارند نه حکم خداوند. لذا امروز که عرف، کشف حجاب را پذیرفته است، جرم نیست و قوانین از این زاویه باید تصویب شود. عجبا بر این استدلال! به نظر می‌رسد این نکته آخر را مخاطب خود پاسخ خواهد داد.... پایان قسمت اول ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
. امام؛ خود دوست داشتنی من خانم دکتر مریم رنجبر با ارسال متنی به جمع نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست علاقه و محبت انسان به امام و پیشوای خود در این عالم ناشی از دو علت است: یکی حب ذاتی که خدواند در وجود هر انسانی به ودیعه قرار داده است و دیگری علم به ضعف و نقض درونی و ذاتی. به‌عبارت دیگر انسان از یک سو به ذات خود علاقه‌مند است و از سوی دیگر به ضعف و نقض ذاتی خود واقف است بنابراین انسان به ذات خویش و از طرفی به کمال ذات خویش علاقه وافری دارد. انسان کامل خود فعلیت یافته و تکامل یافته انسان است همان خودی که نقضی در آن نیست همان ذاتی که به مقصد رسیده است و این همان میدان مغناطیس هدایت امام است که نفوس با ویژگی حب ذاتی را همانند براده‌های آهن به سوی خود می‌کشاند و با دستگیری و هدایت "ایصال الی المطلوب" به خود دوست داشتنی می رساند. @AFKAREHOWZAVI
. «عدالت پنداری یا عدل الهی» ✍فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین گاهی از خود سؤال می‌پرسم که به راستی آن عدلی که مردم از عدالت علی (ع) یاد آور هستند، همان عدلی است که اگر بر طبع مردم امروزی جاری شود خوشایند خواهد بود؟ و آن را عدالت محض خواهند پنداشت؟ به راستی اگر امام علی (ع) در عصر کنونی حاضر بود به انواع بی عدالتی متهم نمی شد و افراد مدعی با باورها و توصیف‌های ذهنی خویش، مصادیق اجرای عدالت در جامعه را تعریف و مطالبه نمی‌کردند؟ در پاسخ به سوالات حاضر، ذکر تنها چند مورد از دوران حاکمیت امیرالمومنین(ع) و بیان برخی تصمیم‌های حکومتی ایشان قابل توجه است؛ چراکه در عصر علی (ع) نیز چگونگی اجرای عدالت او بر مذاق بسیاری ناخوشایند بود و بسیاری از مردم زمانه ایشان، درک قابلی از تصمیم‌های امام را از خود نشان نمی‌دادند؛ آنان امام زمان‌شان را جنگ‌آور می‌شناختند چرا که تنها خلیفه‌ی بعد از رسول خدا (ص) بود که سه جنگ داخلی[بین مسلمانان] را جایز دانسته و به دنبال آن، بسیاری از مخالفان و معاندان را در جنگ‌ها کشته بود و خانواده‌های آنان را به عزا و غم نشانده بود. آن‌ها در فرمان جهاد امام سستی می‌کردند و در هنگام اتخاذ تصمیم، امیرالمؤمنین(ع) را به پذیرش نظر خود ملزم می‌دانستند و پس از نمایان شدن اشتباهات‌شان امام را متهم به کوتاهی می‌کردند (۱) آن‌قدر که علی (ع) در وصف آنان فرمود: شما (مردمی) بسيار طعنه‌زن، عيب‌جو، روى‌گردان از حق، پرمكر و حيله هستيد (۲). در عملکردی دیگر علی (ع) وقتی حکومت را به دست گرفت سه تن از فرزندان عباس عموی خویش را به امارت منصوب کرد؛ عبیدالله را به یمن فرستاد، عبدالله را به بصره و بحرین را به قئم سپرد (۳) و به قول امروزی‌ها نزدیکان خویش را منصب داد*. حال آنکه اگر سروری دادن به اقوام نزدیک از منظر امام معصوم بی عدالتی بود، قطعا امام چنین عملی را مباح نمی‌دانست، در همین یک فقره تصور کنیم که اگر در جامعه فعلی چنین امری رخ دهد چه خواهد شد؟ آیا تصور بی عدالتی در نزد عموم اوج نخواهد گرفت؟ به راستی که اگر اجرای عدل شیرین و گوارا بود، چرا مردم زمان علی (ع) در حالی که از بی‌عدالتی خلفای قبل به ستوه آمده بودند، آن را نمی‌پذیرفتند و در اجرای آن سهیم نمی‌شدند؟ و چرا عموم مردم همانند فرمان‌برداری عمار و مالک و دیگران سر در برابر عدل و تصمیم های علی (ع) خم نمی‌کردند؟ و آیا اگر علی (ع) را به زمان کنونی بیاورند طعنه جویان، عدالت را در عملکرد علی (ع) با آنچه که می‌پندارند همسو خواهند یافت؟ * بیان این مطلب به منزله دفاع از چنین اقداماتی نیست و صرفا برای مثال عرض شد چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران چنین مواردی تخلف شمرده می‌شود (ر.ک: قانون طرح مدیریت تعارض منافع). (1) برای جنگ صفین، حکمیت، ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ۷۵۲و ۷۵۸. (2) مكارم شيرازى، پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، ج 5، ص 192. (3) پیشین، ۷۱۱. پ.ن: اخیرا یکی از آقایان منسوب به اصلاح طلب در فضای مجازی، رای دادگاه نظامی ایران درباره حادثه هواپیمای اوکراین را بی عدالتی محض خوانده بود. @AFKAREHOWZAVI
✍زهره قاسمی رحم کن بر حال زارم ای خدا ای عزیزِ مهربانِ آشنا گرچه با دستان خالی آمدم دست خالي برنگردانی مرا فرصت شبهای نورانی گذشت چنگ حسرت خورده بر قلب گدا کوله بارم را گرفته گرد غم بس که پر شد با گناهان و خطا هر سحر آمد ندای سبز تو: بنده ی آلوده ام با من بیا تا نگاه مهر تو راهی نبود پای افلیجم ولی مانده کجا؟! خواب دیدم قهر کردی با دلم اشک شد زقّوم و مشکل شد دوتا از عذاب دوری ات میسوختم کوه درد آوار شد بر ماجرا آتشی دور صدایم شعله زد نفسِ من شد ، هیزم روز جزا ناله ای عمق نگاهم را گرفت: فَارضَ عنّی ... ای خدای انبیا من نمک خوردم ولی نشکسته ام ظرف را ای نازنین مولای ما دست من بوی نوازش تا گرفت از صف مطرود ها گشتم جدا ماه مهمانی! وجودت گوهر است عاشقت هستم وَ میدانم چرا برگ آزادی برای عالمی تو بهشتی ، رحمتی، ای کیمیا لحظه های آخر است و سفره ات جمع شد ، ای ماه خوبِ با صفا باز باران تمنایم چکید من حسین آورده ام بهر شفا خسته ام از بغض تکراری خود کاش امضا میشد آخر کربلا... @AFKAREHOWZAVI
. آستین چین‌دار ✍فاطمه میری طایفه فرد از همین مانتو‌های بازاری تنش بود، جلو باز و آستین سه ربعی. یک شال هم انداخته بود دور سرش، موهایش هم کمی بیرون بود و به صورتش می‌خورد نهایت یک کرم زده باشد. کنار آخرین غرفه حجاب نمایشگاه قرآن با همسرش ایستاده بود و مانتو‌ها را رصد می‌کرد. - بیا بیا سعید این قشنگه؟ و با دستش مانتو سفیدی را برانداز می‌کرد که آستین بلندی داشت و مچش با چین زیبا شده بود. -سعید این مدل آستین خیلی قشنگه. -آره خوبه از اینی که پوشیدی بهتره قطعا اصلا از قیافه نمی‌شد حدس زد که این خانم دنبال یک مانتو زیبا و در عین حال اسلامی‌ست، ولی سلیقه‌اش این را می‌گفت. -مدل دیگه‌ای بود آخه؟ همین قشنگه خوشم اومد بردارم؟ -بردار فقط همه‌ی رنگ‌هاشو ببین -واسه عید مانتو گرفتما، حقوقت... -تو چی کار داری دارم دیگه. از این مدلا دیگه پیدا نمیشه... این تشنگی از نبود لباس مناسب اسلامی در بازارها، در ساعات آخر نمايشگاه قرآن موج می‌زد. کم نبودند سعید‌هایی که دلشان به این مانتوهای بازار، رضا نبود ولی مجبور بودند. شاید هم حوصله لباس دادن به خیاط را نداشتند. کم نبودند از این خانم‌هایی که اسمش را نفهمیدم ولی قلبش و دلش لباسی مناسب می‌خواست و نمی‌یافت. نمايشگاه قرآن تمام شد و خیلی‌ها بودند که دلشان می‌خواست به این مدل‌ لباس‌های اسلامی در همه‌ی ایام سال، دسترسی داشته باشند. در جامعه اسلامی دسترسی به مایحتاج دینی امری طبیعی است. امروزه این امر طبیعی را در پوشاک بانوان‌ نمی‌بینیم. شاید اگر در مسئله عرضه و تقاضای بازار ملزومات حجاب بیشتر دلسوزی می‌شد، شاهد خیابان‌های قشنگ‌تر و معنوی‌تری بودیم. دیر شده، اما قطعا می‌شود تا حدود زیادی از کاستی‌ها را جبران کرد. فقط یک سؤال پیش می‌آید امسال چرا نمايشگاه قرآن کمتر از سال‌های اخیر بود؟ @AFKAREHOWZAVI
🌠ایستگاه پایانی سحرهای زلال مغفرت! ✍️زهراسعادت سحرگاهان،کنج خالی دلهای بیقراردر خلوتی دست نیافتنی شرح حال درد مبارک انتظار را با زمزمه جوشان "بک یا الله "فریاد میزنیم و پایان غربت تلخ آیینه تمام نمای الهی را طلب مینماییم ! قرنهاست آزادگان جهان وامدار درد فراقی ناتمام هستند تا دنیای زندگیشان شکرستان شود از شهد حضورش و منتظرند تا دنیا سرشار از عطر حضور ذخیره الهی گردد!! سحرهای ناب ماه ضیافت الله آسمان دلگیر دنیایمان بانوای روحبخش "ربّنا"میزبان باران اجابت به فراخوان جانهای پریشانی است که در آشفته بازار دنیا گم شده اند و تو را طلب میکنند! مگر قلبهای دردمند خاکی در رنج فقدان حضور نورانی ات کاری جز منتظر حضور سبز شما بودن هم در پهنای زمین دارد؟! مگر جانفرساتر از درد انتظار هزارساله فرزندی از سلاله ولایت،غمی داریم؟! مگر میشود در سحرهای مبارک ِفرخنده شبهای قدر دستان رو به آسمانمان،تقدیر بشر را به نزول قامت رعنای گل نرگس بر منبر دلهای سوخته در آتش فراقمان گره نزنیم؟! شاکریم به تجلّی نور رمضان، که تصویرمهتابِ قامت نورانی شان را در کاسه پرآب چشمهای بر در مانده مان مهمان کرد! زیر سقف آسمان آخرین سحرها به درگاه خداوندی اش عرضه میداریم: "خسته ایم از این ماههای بی حضور تفسیر سلیس "زیارت جامعه" که هلال روی ماهش حلول نمیکند!" کاش به "کهف حصین"ظهورشان غافل نبوده باشیم و سهمی از غربت جانکاهشان نصیب و جرعه ای از درد فراق را چشیده باشیم!! @AFKAREHOWZAVI