سید الشهدا دیگه همین حدودا بود که فرمودند
الان انکسر ظهری و ...
یعنی حدوداً از این زمان دیگه آقا با کمر شکسته باید صحنه کربلا رو مدیریت کنه ...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
سید الشهدا دیگه همین حدودا بود که فرمودند الان انکسر ظهری و ... یعنی حدوداً از این زمان دیگه آقا با
سیدالشهدا همین که رسید کنار بدن عباس بلند بلند گریه کرد. مقاتل نوشتند... بکا شدید. آقای ما بلند بلند گریه کرد.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
سیدالشهدا همین که رسید کنار بدن عباس بلند بلند گریه کرد. مقاتل نوشتند... بکا شدید. آقای ما بلند بلند
دیگه وقت نشد خیلی کنار جسم خونین عباس بن امیرالمومنین بمونه. دشمن خیلی بی حیا بود...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
دیگه وقت نشد خیلی کنار جسم خونین عباس بن امیرالمومنین بمونه. دشمن خیلی بی حیا بود...
خون رو از چشمهای عباس زد کنار.
درسته مشک دیگه آب نداره ولی به روی عباس نیارید. عباس همه وجودش شرم شد. فوقف العباس متحیرا یعنی همین. یعنی دیگه بدون دست نمیتونست برگرده بجنگه و مشک پیدا کنه و بره به سمت خیمهها. عباس نمیدونست باید چیکار کنه.
عمو عباس ما الان نمیدونیم چیکار کنیم. ای عموی خوبم دست ما رو بگیر ای بی دست کربلا. قربون چشمای خونینت برم آقا. چیکار کنیم. ما هم واقفِ متحیریم. به خاطر رقیه جواب مارو بده آقا. به خاطر علی اصغر جواب مارو بده.
الان توی این جنگ نرم و رسانهای دستهای ما رو بریدن. آب گوارای معارف اسلامی رو نمیذارن به لب تشنه دختر و پسرمون برسونیم.
خودت ما رو از حیرت و توقف نجات بده آقای خوب من. به جسم اربا اربای علی اکبر قسمت میدم.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
درسته مشک دیگه آب نداره ولی به روی عباس نیارید. عباس همه وجودش شرم شد. فوقف العباس متحیرا یعنی همین.
دیگه همین زمانها بود که حسین علیهالسلام، جسم خونین عباس رو رها میکنه روی زمین گرم کربلا و میره به سمت خیمه ها...جلوی لشکر. میرسه جلوی خیمه عباس و عمودش رو میکشه.
طولی نمیکشه که طفل رضیع رو میذارن توی بغل حسین ... مقاتل نوشتند همون جلوی خیمه بود که تیر سه شعبه زوزه کشان رسید و حسین ... نوشتند آقای ما ... دیگه نمیتونم بگم.
اینجا خون گلوی طفل شیرخوار رو به آسمان میریزه. مقاتل نوشتند یک قطره از این خون به زمین برنگشت.
حسین با بچه ها و اهل حرم خداحافظی میکنه. دردهای عالم من الازل الی الابد...
سنگ به پیشانی حسین علیه السلام میزنند. حسین پیراهن بلند عربی را بالا میاره تا خون پیشانی رو پاک کنه. از این فرصت استفاده میکنه و تیر سه شعبه بعدی رو میزنه...میزنه توی قلب حسین. قلب مهربان حسین علیه السلام. آقای ما به این خوبی. چطور دلشون اومد بکشنش. مگه حسین چکارشون کرده بود؟ بچه های حسین چکار داشتند بهشون؟
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
دیگه همین زمانها بود که حسین علیهالسلام، جسم خونین عباس رو رها میکنه روی زمین گرم کربلا و میره به
این تیر که از قلب حسین عبور کرد از جلو نشد بیرونش بیاره. آقای ما چیکار بکنه خوبه؟! نه عباس داره...نه علی اکبر داره...هیچکس نیست...یک مرد تنها ایستاده و یک دشت نامرد. تا چشم کار میکنه نامرد...سی هزار نفر...سی هزار تا کفتار. یک شیر.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
این تیر که از قلب حسین عبور کرد از جلو نشد بیرونش بیاره. آقای ما چیکار بکنه خوبه؟! نه عباس داره...نه
دیگه همین موقع ها بود که آقای ما از اسب افتاد زمین...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
دیگه همین موقع ها بود که آقای ما از اسب افتاد زمین...
نزدیکای گودال ...