نور
می شکند در
میخ داغ می خورد بر تن
#هایکو
#مادر
#هایکو
غم هایم را شمرده أم
تعداد کمی نیست
اولین هایکو باغ انار نوشته شد.
یقینا بهتر می نویسید....
یا علی
گرما...
آرامش...
آغوش مادر...
#هایکو
#امید
در هوای سرد
فصل زمستان
سلام بهار، بهار نو
#هایکو
#لطافت
در...
نفرین به تاریکی...
ظلم به مادرم...
#هایکو
مونولوگ نویسی قاعده خودش رو داره...خیلی سخت نیست.
هایکو هم به نظرم سخت نیست ولی این چندتایی که خوندم خیلی هاشو رعایت کرده بودند
با اینکه ترجمه شده بود ولی ...
در کل هایکو نوشتن خیلی اولویت نداره...همینکه تنوعی بشه و قلم ها رو راه بندازه خوبه.
پس یقینا برای نوشتن هایکو باید هایکو بنویسید. نه شبه هایکو.
#هایکو
غم بود
شادی آمد
غم رفت
#هایکو
سال بود
تحویل آمد
سال تحویل شد
باغ
آتش
باغبان نیست
#هایکو #پیاده
داغ
دل
کاروان نیست
#هایکو #لطافت
ماه میآید
ابر میبارد
چاه دردهای عمیق دارد
#هایکو #پیاده
ناراحت شدی؟
فکر کردم خوشحال میشی...
بییایید هایکو دَر وَکونیم بفرستیم به شرکت سونی...نفری یک وایو جایزه بگیریم. توش با فتوشاپ بننویسیم مرگ بر آمریکا.
هایکو می نوشتم و به دل می گفتم: هایکوی تن تنانی تا نخوری ندانی.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🌀قواعدی از هایکو که برای مونولوگ و دیالوگ نویسی خوب است🌀 ۱.کل هایکو را با یک نفس باید بتوان خواند.
رویش شکوفه
آرتین
شاخه را زدند.
مثلا #هایکو
💠 #حق همسایه
🔸 امام سجاد علیه السلام:
حق همسایهات اینهاست:
1.در غیاب او آبرویش را حفظ کنی
2.در حضورش احترامش کنی
3.هرگاه مورد ستم قرارگرفت یاری اش کنی
4.در جستجوی عیبش نباشی و از لغزشهایش درگذری
5.بدی هایش را بپوشانی
6.اگر نصیحت پذیر است او را به تنهایی نصیحت کنی
7.با او معاشرتی نیکو داشته باشی.
رساله حقوق
برای توضیحات بیشتر می توانید به آدرس زیر مراجعه فرمایید👇🏼👇🏼👇🏼
https://b2n.ir/e79005
#احادیث_روزانه
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
نور
دلم باران میخواهد. خدایا بارانی بفرست که بشوید دلم را. روحم را. من نیاز به پاکی دارم.
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
✅ اسامی برگزیدگان نخستین جشنواره ملی راه روشن
نفر اول مقاله: حسین دولتدوست از کهگیلویهوبویراحمد
نفر دوم مقاله: علی الوندی از همدان
نفر سوم مقاله: اصغر طهماسبی بلداجی از چهارمحالوبختیاری
نفر اول داستان : علیرضا لطفی از همدان
نفر دوم داستان : فاطمه جمشیدی از اصفهان
✨نفر سوم داستان: 🌺محبوبه سلیمانی از تهران🌺
نفر اول شعر : محسن کاویانی از قم
نفر دوم شعر : عذرا رضایی از همدان
نفر سوم شعر : محمد حسین محمدی از فارس
نفر اول خوشنویسی : حامد شاه حسینی از بوشهر
نفر دوم خوشنویسی : علی عابدینی از گیلان
نفر سوم : ستار ولینژاد از لرستان
نفر اول کلیپ : رکسانا چهل پسران از قزوین
نفر دوم کلیپ : فاطمه معافی از قزوین
نفر سوم کلیپ : آیدا شهابی باهر از همدان
نفر اول موشن : شیدا کلاته عربی از تهران
نفر دوم موشن : فاطمه کراتی از خراسان جنوبی
نفر سوم موشن : -عدم برگزیده-
نفر اول پادکست : مهدی آمن از قم
نفر دوم پادکست : فرزانه وطن نواز از همدان
نفر سوم پادکست : کوثر سیروس از هرمزگان
نفر اول فضای مجازی : ربابه نجاری از همدان
نفر دوم فضای مجازی : پارسا فرهنود از گیلان
نفر سوم فضای مجازی : محمد جواد اصلانی از همدان
نفر اول نقاشی : فاطمه شاه حسینی از بوشهر
نفر دوم نقاشی : نگین شاهسونی از فارس
نفر سوم نقاشی : زهرا قاسمی از کرمانشاه
نفر اول عکاسی : مهدی ایمانی از آذربایجان شرقی
نفر دوم عکاسی : امیرحسین کمالی از اصفهان
نفر سوم عکاسی : سمانه شیرازی از مازندران
💠 دبیرخانه جشنواره ملی راه روشن 💠
هدایت شده از 💠 جشنواره ملی راه روشن 💠
🔴 فوری 🔴
☑️ جشنواره ملی راه روشن تمدید شد
☑️ آخرین مهلت ارسال آثار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۱
☑️انتخاب آثار برتر : ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
☑️آیین اختتامیه : مهر ماه سال ۱۴۰۱
🎁 جوایز نفرات برگزیده :
📜اهدای گواهینامه معتبر حضور و لوح تقدیر رسمی به تمامی منتخبین جشنواره +
🥇۱۰ نفر اول
۱۰ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی
🥈۱۰ نفر دوم
۷ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی
🥉 ۱۰ نفرسوم
۵ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی
🔸 موضوعات جشنواره راه روشن شامل:
نکات ، پند ها ، آموزه ها ، پیام ها ، نامه ها و فرمایشات تربیتی حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه میباشد
✅ جهت شرکت در جشنواره و ارسال آثار به آیدی زیر پیام و مراجعه فرمایید :
@Raah_rooshan
✅ کانال جشنواره :
https://eitaa.com/joinchat/3367239862C8e6ac13bae
هدایت شده از عبور نوشتهها🖋️
♨️♨️♨️♨️♨️
♨️♨️♨️
♨️♨️
♨️
«پتک داغ»
چکش را روی میلهی داغ کوبید. خاطرش رفت توی کوچه. چشمهایش مدام میچرخید. دلش هم مرتب فرو میریخت. چکش را دوباره کوبید روی آهن. اینبار چرخش چشمهایش روی دخترک جوانی ثابت ماند که از دکان عطاری، بیرون آمد. چشمهای خمار دخترک با مژههای تاب دارش، تمام ذهنش را پر کرد. چشمش افتاد به دکانهای توی کوچه. این نقشی که روی دلش خورده بود، با بقیهی نقشهای نگاه هرزش فرق میکرد. در آهنگری را بست. به کاسب دکان روبه رویی اشاره کرد که حواسش به مغازهی او باشد. با قدمهای بلند به سمت دخترک حرکت کرد. پیچ کوچه تمام شد. رسیده بودند به کوچهی آشتیکنان. عرق از سر و صورتش میبارید. غیر از او و دخترک، کسی توی کوچه نبود. چشمش افتاد به پیچ و تاب پایین چادر دخترک. دستش را مشت کرد.
چکش را محکمتر روی آهن کوبید. با ساعد دست راست، عرقش را پاک کرد. عرق، هم از گرما بود، هم شرم از یادآوری آن روز.
به دخترک نزدیک شد. صورت دخترک با چشمهای خمارش روی صفحهی قلبش حک شده بود.
نفس عمیقی کشید. سیخ گداخته شده، شکل کج و معوجی گرفته بود.
دست راستش را به سمت دخترک دراز کرد. مچ دست او را از پشت گرفت. دخترک مثل برق گرفتهها به سمتش برگشت. تا نگاهش به دخترک افتاد، قلب پر نقش و نگارش تالاپی پایین افتاد. زمان متوقف شده بود. اخمهای دخترک درهم شد. دستش را محکم از دستهای زبر و بزرگ او بیرون کشید. کوچهی تنگ را با ترس و سرعت دوید. چند بار به دیوار کوچه خورد اما چند ثانیه بعد از جلوی چشمهای او محو شد.
میله را جابهجا کرد. دستش راستش را بالا آورد. به سوختگی مهر شدهی کف دستش نگاه کرد. به طرحی شبیه یک چشم. درد توی تنش پیچید.
توی کوچه مات و مبهوت به جای خالی او نگاه کرد. دو زانو روی زمین افتاد. هیکل چهارشانهاش تکان میخورد. در خودش چنین خبط و خطایی را تصور نمیکرد. نهایت گناهش چشمهای بی در و پیکرش بود. قلبش مصحف بصرش، شده بود. دلش میخواست قلبش را، نه، بصرش را از جا بکند. تنش خیس عرق بود. کف دستش را محکم به دیوار کوچه زد. به سختی رو پایش ایستاد. تا به آهنگری برسد چند بار به دیوار کوچه خورد. فلزهای گداخته شده را به حال خود رها کرد. با قلب و ذهنی گداخته به خانه رفت.
مادرش باز برایش خواب دیده بود. با آب و تاب از دختری برایش تعریف کرد که هم نجیب است و هم زیبا. کلافه و پریشان، چشمش به مادر بود. کف دست راستش را نگاه کرد. نفسش را با یک آه طولانی بیرون داد. مثل همیشه مخالفت نکرد. چشمهایش را موافقت گونه باز و بسته کرد. مادر اول با چشمهای گرد شده، نگاهش کرد و بعد به خودش آمد و کل کشید.
چکش را بلند کرد و با تمام قدرت روی میله کوبید. نگاهش با غم روی نوشتهی دست نویس خودش افتاد. خواستگاری آن روز که یادش افتاد، پتک دیگری بر سر میله کوبید. از کنار حوض آبی خانهی زیبای دختر نجیب و زیبا، گذشتند. کفشهایش را بعد از مادر درآورد. نگاهش به پردهای افتاد که انداخته شد. گوشهی لبش بهخاطر دیده شدن پنهانی بالا رفت. زیر لب گفت: «من خودم ختم نگاههای یواشکیام.» قلبش به ضرب داغ شد. کف دست راستش را نگاه کرد. مشتش را جمع کرد و محکم فشرد. درد در تمام دستش پیچید. همان دستی که توی آشتیکنان دراز شده بود.
پرده که افتاد، دخترک کنار پنجره تکیه داد. پاهایش توان ایستادن نداشتند. روی زمین سقوط کرد. قلبش به در و دیوار میکوبید، مثل آن روز کوچه آشتیکنان که خودش، به در و دیوار کوبیده شد. عرق سرد روی پیشانیاش نشست، مثل آن روز که تا صبح عرق سرد، روی پیشانی داغش نشست.
میله را داخل آتش کرد. دوباره روی سطح آهنی گذاشت. محکمتر از قبل روی آن کوبید.
نیامدن دختر و دادن جواب منفی، آرامش را به وجودش تزریق کرد. تلاش کرد تا مادر متوجه خوشحالیاش نشود. بعد از خداحافظی، کمر خم کرد برای پوشیدن کفش. چشمش به پردهی کنار رفتهی پنجره افتاد. دخترکی با چشمهای خمار و مژه های تابدار نگاهش میکرد. همان که روی صفحهی دلش نقش بسته بود. اراده کرد از جا بلند شود اما نتوانست. روح از بدنش رفته بود. مادر، نگران خم شد. در گوشش موعظه کرد. آبرویشان در خطر بود اما او جانی نداشت برای بلند شدن.
کار میله تمام شد. سیخ داغی از کوره در آورد. یک نگاه به کف دست راستش کرد، یک نگاه به تابلوی دستنویسش.
از خانهی دخترک زیبا و نجیب و نقش بسته در قلبش یکسره به آهنگری رفت. وقتی رسید لرز تمام وجودش را گرفته بود. یک میله را گداخته کرد. میله آماده شد. با پتک روی سرش کوبید. آن قدر زد تا به شکل بیضی در آمد. میله را کف دست راستش گذاشت. فریادش، جگر آب کن بود. دستش را توی کاسهی آب کرد. با اشک و ناله به طرحی که شبیه چشم شده بود، نگاه کرد. لبخند زد. با دست سوخته روی تکهی کاغذ نوشت:
«القلب مصحف البصر»*
*قلب، کتاب چشم است.
#داستانک
#حکمت_نهجالبلاغه
#نگاه
#چشم
┄•●❥@obooreneveshteha
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
✅ اسامی برگزیدگان نخستین جشنواره ملی راه روشن نفر اول مقاله: حسین دولتدوست از کهگیلویهوبویراحمد
به سرکار خانم محبوبه سلیمانی خیلی خیلی بابت کسب رتبه در جشنواره ملی راه روشن تبریک عرض میکنم.
ایشون از فعالان ناربانو هستند و همچنین از بیلچههای ناربانو.
پس هم به ایشون تبریک میگم، هم به خودم😊 و هم به مدیر مجموعه آقای واقفی.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
به سرکار خانم محبوبه سلیمانی خیلی خیلی بابت کسب رتبه در جشنواره ملی راه روشن تبریک عرض میکنم. ایشو
من هم تبریک عرض میکنم. اینم جایزه 🎁. باز شود دیده شود....چرا بیشتر ندادین🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ " #اسمم_آمریکاست "
⛔️⛔️⛔️🇺🇲🇺🇲⛔️⛔️⛔️
خواننده و شاعر #سیدصادق_آتشی
معرفی آمریکا از زبان خودش به مناسبت #سیزده_آبان
انتشار بدید تا جایی که میشه شنیده بشه
لینک آپارات hd
https://www.aparat.com/v/2oT1y
@sadeghatashi7
@ANARSTORY
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اگر به قطعیات و یقینیات دین #عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه، پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعا حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما راضی است، و از چه کارهایمان قطعا ناراضی است.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
pay.eitaa.com/v/p
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت اقا امام حسن عسکری براقا
امام زمان وتمام شیعیان مبارک 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 انیمیشن | ماجراهای سیامک و برانداز
😂🔥 یه شعارنویسی معرکه
🆔@Tanzsiysi
1_1293882724.mp3
10.98M
#مولودی✨
اومده خدای دلبری...😍💚!
#ولادتامامحسنعسگری
هدایت شده از زهرا
#شهیدمحمدمعماریان
شهید نوجوان 16 ساله
تاریخ تولد: 1349/05/20
تاریخ شهادت: 1365/10/06
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای 4
محمد در 20 مرداد 1349 در شهر قم در خانواده ای دوستدار اهلبیت علیهم السلام متولد شد. محمد در 12 سالگی به بسیج پیوست، در 13 سالگی به جبهههای نبرد اعزام شد، در 16 سالگی در 6 دی 1365 در عملیات کربلای 4 در شلمچه به شهادت رسید و سه سال بعد، مادرش را شفا داد و ماجرایی عجیب آفرید. هم اکنون مزار محمد و هدیه ای که پس از شهادت به مادرش داده موجب حاجت روایی بسیاری گردیده است. پیکر محمد در گلزار شهدای علی بن جعفر (علیه السلام ) شهر قم، قطعه 12، ردیف 7، شماره 69 آرامیده است.
شهیدی که حضرتآقا از او بعنوان
شهیدکرامت یاد کردند.
شب عاشورا کرامتش را شامل حال مادر میکند و او شِفا میگیرد.
داستان زندگی اشرف السادات را در کتاب
📗"#تنهاگریهکن" مطالعه کنید
#شهیدانه
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
ولادت اقا امام حسن عسکری براقا امام زمان وتمام شیعیان مبارک 🌹🌹🌹
عید است همگی سه تا صلوات بلند. نشنیدم. دوباره😍
💠 #شیعه
🔹 امام علی (علیه السلام):
شیعیان ما:
1️⃣ بخاطر ولایت ما با یکدیگر بذل و بخشش میکنند
2️⃣ بخاطر دوستی ما با یکدیگر دوستی میکنند
3️⃣بخاطر زنده نمودن معارف و تعالیم ما با یکدیگر دیدار میکنند
4️⃣ اگر خشمگین شوند ستم نمیکنند
5️⃣ اگر شاد شوند زیاده روی نمیکنند
6️⃣ مایه برکت برای همسایگان خویش هستند
7️⃣ با اطرافیان در صلح و صفا به سر میبرند.
✨ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ علیه السلام الْمُتَبَاذِلُونَ فِی وَلَایَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِی مَوَدَّتِنَا الْمُتَزَاوِرُونَ لِإِحْیَاءِ أَمْرِنَا الَّذِینَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا وَ إِذَا رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا بَرَکَةٌ عَلَی مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا
📚 کافی/ج3/ص333
#احادیث_روزانه
pay.eitaa.com/v/p/
﷽؛انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است که قدش تا زمین کشیده شده. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6
هدایت شده از KHAMENEI.IR
-807395584_-1501276087.mp3
7.98M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشآموزان
📥 Khl.ink/f/51250