eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
908 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستم از حسم بگویم. دیدم گم شده‌ام. خواستم از شنیده‌هایم بنویسم؛ گفتم «شنیدن کی بوَد مانند دیدن!» منه ندیده از چه بنویسم؟! وقتی حتی نمی‌دانم آن لحظه که گنبد مولا را می‌بینی چه بر سر دلت می‌آید! وقتی حتی نمی‌دانم «جاماندن» یعنی چه! از کدام فراق بنویسم؟! وقتی وصالی ندیده‌ام. حتی خجالت می‌کشم بگویم حالِ من، حال زیارت نرفتگیست. خجالتم وقتی بیشتر می‌شود که یکی با آب و تاب از خاطرات ستون‌ها و موکب‌ها و... می‌گوید. من فقط تماشا می‌کنم و از بی حسی و حسرت چشمانم می‌فهمد «زیارت نرفته‌ام». در چشمانش پرسشی است: «چطور توانستی؟!» شاید هم سرزنشی: «چطور توانستی؟!» حتما کوتاهی از من بوده وگرنه ارباب... سخنران امشب گفت:«جون بن ابی مالک غلام سیاه امام حسین علیه السلام بود که امام اذن جهاد به وی نداد. او هم دل حسین را سوزاند. گفت: «چون من سیاهم نرم؟! بو هم میدم. اصل و نسب خاصی هم ندارم» امام او را در بغل گرفت. گریه کرد و از خدا خواست رویش را سفید، بویش را معطر و جایگاهش را نزد رسول‌ قرار دهد» «اَللّٰهُمّ الرزُقنٰا حَرَمْ،حَرَم، حَرَم»