eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
مَهِ یاس: جام جهانی قطر تنها یک مسابقه نبود، آینه‌ی بود که جان جهان را به نمایش گذاشت. ف.سادات{طوبی}: فوتبال ایران برایمان بسی درس بود و شگفتی.. در بازی اول، بازیکنانمان فشار زیادی را تحمل کردند، از فضای مجازی گرفته تا روی مستطیل سبز! فشارهایی که دل ملت را، قبل از سوت آغاز بازی شکست؛ انگار که بازی هنوز شروع نشده بود، تمام شد. هنوز دقایقی از شکستن دلمان نگذشته بود، که بینی دروازه‌بانمان هم شکست. با برخورد خودمان با خودمان، سنگربان اصلی تیم مصدوم شد و کار از همان‌جا بیخ پیدا کرد. انگار کیروش فهمیده بود، قرار است دروازه‌‌ خراب شویم، که دو دستی بر فرق سرش کوبید. و خلاصه حسابی دروازه خراب شديم و روحیه بچه‌ها در زمین مانند نبض بیمار رو به موت، ضعيف و ضعیف‌تر می‌شد. شرایط وخیم و وخیم‌تر می‌‌شد ، انگار داشتیم برای مریضی دعا می‌کردیم که دکتر جوابش کرده بود، چجور هم جوابش کرده بود. با هر گلی که می‌خوردیم به این فکر کردیم که از کی انگلیسی‌ها سیاه پوست شده‌اند و خبردار نشدیم؟ بعد به یاد آوردیم استعمار پیر را! و چقدر دلمان برایشان سوخت! حتی کمر نژادپرستی هم رگ به رگ شد! درست در آخرین لحظات بازی بود که امیدمان به احیا، بالا رفت. آن هم همزمان، با دعای مادری که از کیلومترها دورتر خودش را کشانده بود، برای توپ گرد سفید چرخان داخل بازی، در گوشی رسالتش را انجام داد و رفت. همان جا بود که زیباترین باخت زندگی‌مان را تجربه کردیم و از خوشحالی به هوا پریدیم و فریاد زدیم: «طارمی! نان پدرت، شیر مادرت، حلالت!» اما امروز! نمی‌دانستیم امید ببندیم به خواندن سرود پرافتخارمان یا بی‌خیالش شویم! در لحظاتی که چشم‌ها به دهان بازیکنان تیممان بود، لرزش لبانشان که را دیدیم ناخودآگاه ، اشکمان ریخت روی صورتمان و خجالت کشیدیم که به کناری‌مان نگاه کنیم.. و تحسینشان کردیم به خاطر غیرتشان.. نبض احیامان انگار شروع به زدن کرد و خدا فوج فوج فرشته‌هایش را فرستاد برای یاری مردان باغیرت کشورمان! چقدر دلگیر شدیم از چیزی به اسم تیر دروازه؟ یکی مان داد زد: -اصلا کی این تیر را وسط زمین کاشته؟ دیگری داد زد: - این ولزی‌ها! عجب خرشانسن! بچه هم بینمان بود! لبی گاز گرفتیم که زشت است.. مراعات لطفا! آخر بازی واقعا ناامیدی به سراغمان افتاد، صاحب الزمان را قسم دادیم که توپی از گوشه و کناری وارد دروازه شود، بعد خجالت کشیدیم که چندبار تا به حال برای فرجش اینقدر قسمش دادیم! باز خودمان را توجیه کردیم که این بار فرق دارد، بحث ایران نیست! بحث حرمی است به وسعت جمهوری اسلامی و عزتش جلوی هشت میلیارد چشم! خلاصه آخرش نمی‌دانستیم تخمه بخوریم؟ داد بزنیم؟ تسبیح بچرخاینم؟ ریش نداشته را پیش خدا گرو بگذاریم؟ چه کنیم؟ آخرش از همانجا شروع شد که ترکیبمان، شبیه اول بازی با انگلیس شد و یکی مان داد زد: -چرا چشمی را وارد زمین کرد؟ آقا دادمان در آمد. یکی پرسید: -چشمی فامیلی‌اش است؟ خب بعضی ها از بینمان روزبه را نمی‌شناخت، ریا نباشد خودمم همین‌طور! اما انگار خدا می‌شناخت، خوبش هم می‌شناخت. داشتم می‌گفتم کارمان از همان‌جا شروع شد که دعای مادری دوباره دست به کار شد و پسرش را جلوی لگد محکم دروازه‌بان فدای کشور کرد. خلاصه دقایق آخر بود که یدالله به کمک لب‌هایی آمدکه بخاطر شادی دل مردمانشان چند لحظه‌ای به هم جنبیدند و درست مانند لحظات قبل از سوت همین بازی، اشک‌ها ولبخندها، روی صورت تک تکمان ماندگار شد، برای تاریخ! ❤نورای جان❤: منم با پسرم برای شادی با پرچم کشور ایران قهرمان رفتیم دور دور برگشتنی یه آشنا بهم برگشت گفت اینقدر خوشحال نباشین تا دوسال دیگه قراره پرچمتون براتداز بشه ولی من از فرط شادی فقط لبخند زدم چهارراه که مرکز شهره پر از پلیس و یگان ویژه بود پلیس سر چهارراه با شکلات از شادی کننده ها پذیرایی می کرد خاتَم(ص): زنده باد تیم ملی غیور ایران شوت سرکش تیم ملی ایران، دهان متعفن اینترنشنال را سرویس کرد. مشت گره‌کرده‌ی ملت ایران، این بار از میان توپ چهل تیکه‌ی فوتبال بر فرق براندازهای بی‌غیرت، کوبیده شد. علی کریمی دود شد رفت هوا.... آمدند ایران را چهل تکه کنند، با توپ چهل تکه‌ی بچه‌های تیم‌ملی، خودشان هزار تکه شدند. چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پُف کند، ریشش بسوزد سپاهیان غیور مقر براندازها را در شمال اقلیم کردستان عراق موشکباران کردند... بچه‌های تیم ملی فک و در و دهان آنها را به توپ بستند... همین‌قدر متحد و یک‌دل.... زنده‌باد ایران پایدار... @ANARSTORY