eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
914 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
safar900k.apk
46.02M
📌احساس خوب در هیئت بودن و سفر کربلا را با سفر نهصد کیلومتری تجربه کنید 🔰همراه با سرگرمی و بازی، اطلاعات خود را درباره امام حسین(ع) بالا ببرید. ✅امکانات: - دارای 10 مرحله اصلی - سوالات خوب و هوشمند جهت بالا بردن معرفت حسینی - پخش صوت بهترین مداحی ها و نماهنگ های مذهبی - دارای انمیشن‌های دلنشین - گرافیک فوق العاده دانلود کنید،ضرر نمیکنید... 📱 دانلود از کافه بازار: https://cafebazaar.ir/app/ir.game.karbala ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @gam_dovvom
و چهل روز گذشت از خون خدا شدنت و سلام ها چه زیبا بر فراز بام‌ها از دور به تو خواهد رسید... و سلام خدا بر پابرهنگان در راهت و درود خدا بر قلب‌های شکسته‌ی جاماندگان درگاهت و سلام خدا بر آنان‌که از پیاله‌ی چای تلخ عراقی، مست می‌شوند... و درود خدا بر کوله به دوشان که بارشان التماس دعاهای جاماندگان است... و سلام خدا بر گنبد و ضریح و بارگاهت و درود خدا بر اشک‌های فرود آمده بر تربتت و کشیده‌ام سلامم را از نزدیک‌ترین نقطه‌ از جانب من تا نزدیک‌ترین نقطه از جانب تو از قلب من تا قتلگاه تو ...
کجاست؟ کسی هست امشب مهمان حسین بن علی باشد؟
ممکن ای صبح طلوع... نمی‌دانم سِرَّش چیست گاهی که نمی‌خواهی بگذرد، می‌گذرد! زود هم می‌گذرد... حتی گمان می‌کنی زودتر از همیشه هم می‌گذرد. این حال دل بی قرار من است... که ضجه می‌زند، خواهش و تمنا می‌کند، اصلا التماس می‌کند، نه! طلوع نکن! نیا... که اگر می‌دانستی لحظه عروجت بر قله آسمان با سقوط عرش بر زمین یکی خواهد شد، خودت نمی‌آمدی... اما...! گوش کن! می‌شنوی؟ صدای همهمه‌ای چونان زنبوران عسل به گوش می‌رسد... دل‌های دیگری هم در این شب بی‌تابند... همان‌ها که تا خود صبح دل به عشق بازی دادند... همان‌ها که دل به تاریکی خیمه ندادند و نرفتند... ماندند تا اندکی، فقط اندکی دیرتر ندای هل من ناصر مولا بلند شود... این‌ها هم دل‌هایشان برای ظهر فردا می‌تپد... چرا که چشم انتظار وصالند... او بی قرار و من بی قرارم او به شوق وصل و من از هجر فراق ...
سلام بر شما عزیزان🌱 ان‌شاءالله در موکب «لشگر فرشتگان» با محوریت بانوان شهید، روز اربعین پذیرای شما عزیزان خواهیم بود. مکان موکب، روی سکوی سالن جدید گلستان شهداست. موکب سوم، تقریباً روبه‌روی مزار شهید زینب کمایی✨🥀 منتظر دیدارتون هستیم. التماس دعا. http://eitaa.com/istadegi
سلام بر شما عزیزان🌱 ان‌شاءالله در موکب «لشگر فرشتگان» با محوریت بانوان شهید، روز اربعین پذیرای شما عزیزان خواهیم بود. مکان موکب، روی سکوی سالن جدید گلستان شهداست. موکب سوم، تقریباً روبه‌روی مزار شهید زینب کمایی✨🥀 منتظر دیدارتون هستیم. التماس دعا. http://eitaa.com/istadegi
Labbayk-Ya-Hosein.mp3
2.4M
🖤🥀 از حبیب و حر و زهیر و جَوْن و بُرَیْر و مسلم بخوان... 🎤مهدی سلحشور بیست‌وششم ♥️ @ANARSTORY http://eitaa.com/istadegi
من به منظومه حسین، سیاره کربلا دعوت شده‌ام. حتی شام اول هم با کاروان فرشتگان است. حوریه ها در تمام مسیرِ سفر چشمانشان به اشک نشسته است.
لیلا مثل برق‌گرفته‌ها زل زده بود به آن دو نفر و تکان نمی‌خورد. مردی درشت‌هیکل و سر و سبیل‌تراشیده، انگشتان پهنش را روی گلوی مادرش گذاشته بود و با هر عربده‌ای فشار دستش را بیشتر می‌کرد. صورت خانوم‌جون که همیشه مثل ماه شب چهارده می‌درخشید رو به خسوف رفت‌. صدای خرخر ضعیفی از میان لبان کبودش شنیده شد و دست‌هایش کنار بدنش افتاد. مرد دستی به ریش‌ دراز خضاب‌کرده‌اش کشید و قهقهه‌ای مستانه سر داد. کیف مخملی را از دست خانوم‌جون کشید و به سمت در دوید. هنوز دو قدم بیشتر نرفته بود که ایستاد. سرش را برگرداند و با چشم‌های سرخ دریده سر تا پای لیلا را برانداز کرد و روی چشمان درشت مشکی‌اش میخکوب شد. دست و پای لیلا به لرزه افتاد. صدای تاپ‌تاپ قلبش را می‌شنید. یک قدم به عقب رفت. دور و برش را نگاه کرد. خانه‌ بین‌راهی که برای استراحت یک‌شب کرایه کرده بودند یک اتاق کوچک بیشتر نداشت و با یک قدم بزرگ می‌توانست به در چوبی آن برسد. صدای تک‌گلوله‌ای از دوردست شنیده شد. پشت‌بندش چند فریاد الله‌اکبر به گوش رسید که نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. لیلا زیر چشمی به مرد نگاه کرد. سنگینی چشم‌هایش را از روی لیلا برداشته بود و به این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخاند و زوزه می‌کشید. صدا به چند متری خانه رسید. مرد با لگد در را بازکرد و بیرون دوید. یک لحظه بعد صدای رگبار و به دنبالش زوزه گرگی زخمی بلند شد. خانوم‌جون سرفه‌ای کرد و شروع کرد به تند تند نفس کشیدن. لیلا دوید سمت مادرش و چسبید به سینه‌اش. بغض چند دقیقه‌ای‌اش ترکید و اشک، نگاه خشک و بهت‌زده‌اش را سیراب کرد. یک منزل بیشتر تا کربلا فاصله نبود. شنیده بود تا نزدیکی دیوارهای شهر آمده‌اند؛ اما زیارت اربعین، نذر هرساله مادر بود. بلند شد و دستی به صورت از مرگ برگشته مادر کشید. - بلند شو مادر. خود آقا سربازاشو کمکمون فرستاده. بلند شو مادر
زائر الحسین.mp3
4.33M
🔈 🕌 در این مسیر همه یه اسم دارن، زائر حسین... 🔸 باز خاطرات آشنای مشایه مبل‌های آفتاب‌خورده، کنار جاده... موکب‌های سر راه... مجمعه‌های پر از میوه روی سر جوونا... تاول‌های دردناکِ دوست داشتنی... 🔷 اینجا بیت الحسین است. دیگر هیچ کس تشنه نمی‌ماند. 🎙اخگر @Taalei_edu ❤️ @anarstory
هدایت شده از القطره 🔊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان شگفت انگیز شیخ عدنان، مفتی اهل سنت عربستانی درباره ی امام حسین (علیه السلام) و سرگردانی مجری در برنامه تلویزیونی ! ❗️ هرکس در عزای حسین غمگین نشود ، کافر و منافق است 📎 📎 📎 علیه السلام 🆔@alqatreh
هفت شهر عشق قسمت سوم(1).mp3
4.88M
🎙️ ✨هفت شهر عشق✨ قسمت سوم 🔹یزید خوب می‌داند که امام‌حسین اهل سازش نیست 📜از یزید به امیر مدینه؛ از حسین برای من بیعت بگیر و اگر خودداری کرد... @anarstory
عاشورا.mp3
2.98M
🎙️ عاشورا تقابل دو تفکر ✨ 💠 تقابلی به قدمت و بلندای تاریخ ⚠️اکنون در هزاره تاریخ، تو کدام سو ایستاده‌ای⁉️ @anarstory