فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای انگشتری که برای تجربهگر
دردسر ایجاد کرد...
این کلیپ خیلی نکته مهمی داره!
#زندگی_پس_از_زندگی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#داستان_آموزنده
🔆نصيحت به عمر بن عبدالعزيز و بازگشت فدك
يكى از راويان حديث ، به نام هشام بن معاذ حكايت كند:
روزى عمر بن عبدالعزيز وارد شهر مقدّس مدينه گرديد و من در خدمت او بودم كه يكى از غلامانش ، به نام مزاحم و گفت : حضرت ابو جعفر، محمّد بن علىّ عليه السلام مى خواهد وارد شود.
عمر بن عبدالعزيز گفت : اجازه دهيد وارد گردد.
همين كه امام باقر عليه السلام وارد شد، عمر مشغول گريه بود، حضرت فرمود: تو را چه شده است كه گريه مى كنى ؟
وسپس افزود: اى عمر بن عبدالعزيز! دنيا نوعى از بازار كسب و تجارت است ، عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى از آن خارج مى گردند در حالى كه زيانكار و خسارت ديده اند.
و عدّه اى ديگر وقتى از اين دنيا بروند پشيمان و نادم خواهند بود كه چرا براى آخرت خود توشه اى برنگرفته اند.
سوگند به خداوند متعال ، ما اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، صاحبان حقّ هستيم و كلّيّه اعمال و كردار بندگان بايستى از برابر ديدگان ما بگذرد.
اى عمر بن عبدالعزيز! تقواى الهى پيشه كن و در درون خود پيرامون دو چيز بينديش :
اوّل آن كه دقّت كن چه چيزهائى را دوست دارى كه همراه تو باشد تا در پيشگاه خداوند سعادتمند باشى .
دوّم آن كه متوجّه باش ، از چه چيزهائى ناراحت هستى و تو را ناپسند آيد، كه همانا در پيشگاه خداوند تو را سرافكنده مى گرداند و مانع عبور تو از صراط خواهد شد.
اى عمر بن عبدالعزيز! درب ها را به روى مردم و مراجعين خود بگشاى و مانع ها را برطرف نما و سعى كن كه هميشه يار و ياور مظلومان و طردكننده ظالمان و متجاوزان باشى ؛ و سپس افزود: هر كه داراى سه خصلت باشد، ايمانش كامل است .
عُمَر با شنيدن اين سخن ، دو زانو نشست و گفت : ياابن رسول اللّه ! آن سه چيز را بيان فرما؟ همانا شما اهل بيت نبوّت هستيد.
حضرت فرمود: اوّل آن كه هنگام شادمانى و خوشحالى گناه و معصيتى مرتكب نشود، دوّم آن كه هنگام غضب و ناراحتى حقّ را فراموش نكند؛ و سوّم آن كه هنگام دست يافتن به امور و اموال دنيا آنچه حلال و مباح او نيست تصرّف نكند.
راوى گويد: چون سخن به اين جا رسيد، عمر بن عبدالعزيز دستور داد تا قلم و كاغذ آوردند و سپس حواله انتقال فدك را - كه خلفاء قبل از او غصب كرده بودند - تحويل امام محمّد باقر عليه السلام داد.
📚خصال شيخ صدوق : ج 1، ص 104، ح 64
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#حدیث_روز
📛 آثار فحش و دشنام
🌟 امام صادق علیه السلام
📛هر که به برادر مسلمانش دشنام دهد
1⃣ خداوند برکت و روزیاش را از او میگیرد؛
2⃣ و او را به خودش واگذار میکند
3⃣و زندگی اش را برایش تباه میکند.
✍ متن حدیث :
مَن فَحَشَ عَلي أخيهِ الْمُسلِمِ نَزَعَ اللهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ و وَكَلَهُ إلي نَفسِهِ و أفسَدَ عَلَيهِ مَعِيشَتَهُ.
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
📚 منبع :
کافی ج۲ص۳۲۵
بحارالانوار، ج 73، ص 365
🌾🌾🌾🌾🌾
#داستان_آموزنده
🔆اسلام ايرانيان مقيم يمن
هنگامى كه دين مقدس اسلام آشكار شد و نبى اكرم دعوت خود را آغاز فرمود، حكومت يمن به دست ((باذان بن ساسان )) ايرانى بود. جنگهاى حضرت رسول (ص ) با قبايل عرب و مشركين قريش در زمان همين باذان شروع شد. باذان از جانب ((خسرو پرويز)) بر يمن حكومت مى كرد و بر سرزمينهاى حجاز و تهامه نيز نظارت داشت و گزارش كارهاى آن حضرت را مرتبا به خسرو پرويز مى رسانيد.
حضرت رسول (ص ) در سال ششم هجرى ، خسرو پرويز را به دين مقدس اسلام دعوت مى كرد. وى از اين موضوع سخت ناراحت شد و نامه آن جناب را پاره نمود و براى باذان عامل خود در يمن نوشت كه نويسنده اين نامه را نزد وى اعزام كند.
باذان دو نفر ايرانى را به نام ((بابويه )) و ((خسرو)) به مدينه فرستاد و پيام خسرو پرويز را به آن جناب رسانيدند و اين اولين ارتباط رسمى ايرانيان با حضرت رسول بوده است .
هنگامى كه خبر احضار حضرت رسول به ايران ، به مشركين قريش رسيد، بسيار خوشوقت شدند و گفتند ديگر براى محمد خلاصى نخواهد بود، زيرا ملك الملوك خسرو پرويز با وى طرف شده و او را از بين خواهد برد. نمايندگان باذان با حكمى كه در دست داشتند در مدينه حضور پيغمبر رسيدند و منظور خود را در ميان گذاشتند. حضرت فرمود: فردا بياييد و جواب خود را دريافت كنيد. روز بعد كه خدمت آن جناب آمدند حضرت فرمود:
- ((شيرويه )) ديشب شكم پدرش خسرو پرويز را دريد و او را هلاك ساخت .
پيغمبر فرمود: خداوند به من اطلاع داد كه شاه شما كشته شد و مملكت شما به زودى به تصرف مسلمين در خواهد آمد. اينك شما به يمن باز گرديد و به باذان بگوييد اسلام اختيار كند. اگر مسلمان شد حكومت يمن همچنان با او خواهد بود. نبى اكرم به اين دو نفر هدايايى مرحمت فرمود و آن دو نفر به يمن بازگشتند، و جريان را به باذان گفتند، باذان گفت :
- ما چند روزى صبر مى كنيم ، اگر اين مطلب درست از كار درآمد معلوم است كه وى پيغمبر است و از طرف خداوند سخن مى گويد، آنگاه تصميم خود را خواهيم گرفت .
چند روزى بر اين قضيه گذشت كه پيكى از تيسفون رسيد و نامه از طرف شيرويه براى باذان آورد. باذان از جريان قضيه بطور رسمى مطلع شد و شيرويه علت كشتن پدرش را براى وى شرح داده بود. شيرويه نوشته بود كه مردم يمن را به پشتيبانى وى دعوت كند و شخصى را كه در حجاز مدعى نبوت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتى او را فراهم نسازد.
باذان در اين هنگام مسلمان شد و سپس گروهى از ايرانيان كه آنهارا ((ابناء)) و ((احرار)) مى گفتند مسلمان شدند و اينان نخستين ايرانيانى هستند كه وارد شريعت مقدس اسلام گرديدند.
حضرت رسول باذان را همچنان بر حكومت يمن ابقا كردند و وى از اين تاريخ از طرف نبى اكرم بر يمن حكومت مى كرد و به ترويج و تبليغ اسلام پرداخت و مخالفين و معاندين را سر جاى خود نشانيد. باذان در حيات حضرت رسول در گذشت و فرزندش ((شهر بن باذان )) از طرف پيغمبر به حكومت يمن منصوب شد. وى نيز همچنان روش پدر را تعقيب نمود و با دشمنان اسلام مبارزه مى كرد.
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، صفحه 65 - 63.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 الفبای زندگی رو به بچهها یاد بدیم!
👈 این موضوع رو قبل از هر چیزی به کودکان منتقل کنیم.
🍃🍃🍃🍃🍃
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
پسرت را بگیر
سید بحر العلوم (ره) مى فرماید :
در عالم رؤیا دیدم در مدینه مشرف بودم و مرا جناب پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) احضار نمود. داخل حجره مقدسه شدم، دیدم جناب پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در صدر مجلس قرار گرفته و حسنین (علیهماالسلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در حاشیه مجلس قرار گرفته اند و جناب على (علیه السلام) سرپا ایستاده است.
به دست بوسى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مشرّف شدم، مرا مخاطب به خطاب «مرحبا بِوَلَدى» نموده و كمال محبت و مهربانى را درباره من مبذول داشت. مسأله اى چند سؤال نمودم. فرمودند : از امام زمان خود سؤال كن، پس صاحب الأمر را حاضر نمودند و مسائل خود را سؤال نمودم.
پس رو به فاطمه (سلام الله علیها) نموده فرمودند : پسرت را بگیر.
پس فاطمه (سلام الله علیها) دست مرا گرفته، به حجره خود برد و از من رویش را نمى گرفت. و گویا صورت مباركش الحال در نظرم هست. پس فاطمه (سلام الله علیها) براى من آش آورد كه همه حبوبات در آن بود. تناول نمودم و در نهایت شوق از خواب بیدار شدم.
چنان شرح صدرى براى من اتفاق افتاده بود كه هر چه بعد از آن در كتاب ها مى دیدم به یك مرتبه حفظ مى نمودم و همیشه طالب آن آش بودم.
روزى از مادرم سؤال نمودم كه آش به این صفت دیده اى؟
فرمودند : بلى، در عجم متعارف است كه مى پزند و جمیع حبوبات داخل آن مى كنند و آش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مى نامند
.
📚مردان علم در میدان عمل، ص ۳۷۵
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💫✨💫✨💫
اگه فرزند صالح ميخواهید:
✨رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميترسيد قلبتان گمراه بشود:
✨رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميخوايد شهيد از دنيا بروید:
✨رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه غم و غصه ي بزرگي داريد :
✨حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميخواهید خودتان و فرزندانتان پايبند نماز باشيد:
✨رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميخواهید همسر و فرزندانتان به شما وفادار باشند :
✨رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه خونه ي خوب ميخواهید:
✨رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِين
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميخواهيد شيطان از شما دور باشد :
✨رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه از عذاب جهنم ميترسید:
✨رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ميترسيد خدا اعمالتان را قبول نکند:
✨رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
┈┉┅━❀ ❀━┅┉┈
اگه ناراحتيد:
✨إنما أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَی الله❤️
💫✨💫✨💫
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌹داستان آموزنده🌹.
شخصى در برابر امام سجاد(عليه السلام) ايستاد و زبان به دشنام و ناسزا گويى گشود. حضرت(عليه السلام) سخنى به او نگفت. هنگامى كه گفتار او تمام شد و بازگشت، امام(عليه السلام) به يارانش كه آنجا نشسته بودند فرمود: شنيديد اين مرد چه گفت؟ دوست دارم همراه من بياييد تا پاسخ مرا به او بشنويد. عرض كردند: مانعى ندارد و آنها مايل بودند كه امام(عليه السلام) پاسخى همچون سخنان او بدهد؛ ولى ديدند امام(عليه السلام) در اثناى راه، اين را آيه شريفه را تلاوت مى كند: «وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(3)؛ ([پرهيزكاران كسانى هستند كه] خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم در مى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد)، با شنيدن اين آيه دانستيم كه حضرت نمى خواهد مقابله به مثل كند. هنگامى كه به منزل آن شخص رسيديم. امام(عليه السلام) او را با صداى بلند فرا خوانده و فرمودند: بگوييد على بن الحسين است. او از خانه بيرون آمد در حالى كه آماده شنيدن سخنان تند و شديد بود. در اينجا امام(عليه السلام) به او روى كرد و فرمود: برادر! تو الان نزد من آمدى و آنچه را مى خواستى گفتى اگر نسبت هايى را كه به من دادى در من هست من از خدا براى خودم آمرزش مى طلبم و اگر آنچه گفتى در من نيست براى تو طلب آمرزش مى كنم.
هنگامى كه آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام(عليه السلام) را بوسيد و گفت: من چيزهايى گفتم كه در تو نبود و لايق خودم بود».
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶#نماهنگ
(◠‿◕) دختران مایه برکت اند🦋
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : داستان هدایت و تحول هشام بن حکم از شاگردان امام صادق (علیه السلام)
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
🍃🍃🌹🌹🍃🍃
🌷 با_شهدا🌷
#سختیهای_لذتبخش....
🌷با آنکه اسفند بود و هوا رو به بهار میرفت، اما سرمای غرب کشور بیداد میکرد. جادهها عموماً بسته میشد و در سرما به هر طریقی جیره غذایی و ذخیره نفت میرسید، ولی باز به مشکل برمیخوردیم. اکثر اوقات آب قطع میشد و به ناچار از آب برف استفاده میکردیم. تا پایان زمستان در همین سنگرها مستقر بودیم. بیشتر وقتها برف سنگینی میآمد. شبها معمولاً آسمان صاف بود و صبح که بلند میشدیم از زور برف در سنگر را نمیتوانستیم باز کنیم. راحت یک متر و نیم برف جلوی در سنگر بود. نگهبان میآمد برفها را کنار میداد و راه را باز میکرد. در سرمای هوا رفت و آمدمان به بیرون مشکل بود و باید چارهای میاندیشیدیم. با بچهها جلوی سنگر را یکی دو متر ورق اضافه کردیم و کیسه خاک چیدیم و مثل دیواره سه طرفش را بالا آوردیم، رویش پیلت گذاشته و خاک ریختیم.
🌷باید به فکر آب گرم هم میبودیم. خودم یک مشعل نفتی گذاشتم و یک بشکه نفت خالی شده را نصف کرده و چهارپایه درست کردم از بغل هم یک برش دادم و شیر آب گذاشتم. بشکه مدام روی مشعل بود. داخلش برف میریختم و به راحتی برای سرویس بهداشتی، وضو و شستن ظرف و استحمام آب گرم داشتیم. گاهی ۱۵ روز جاده بسته میشد. رفت و آمد برای استحمام مشکلساز بود و ضمن اینکه بیرون از سنگر هم سرما و برف بود. همین بشکه آب گرم مشکل ما را حل میکرد و راحت گنجایش صد لیتر آب را داشت. شلنگی از بالا به شیر بشکه وصل بود و به راحتی کار دوش حمام را انجام میداد. دو متر کَفِ سنگر را هم بتن کرده و شیب داده بودم، لولهای هم گذاشته بودم که آبهای آلوده به دره سرازیر میشد.
🌷در چند ماهی که در این محور بودیم زمین والیبال هم درست کردم و یک تور دست بافت؛ تا بچهها با همان سبک و سیاق جبهههای خودمان در اوقات فراغت سرگرم باشند. خودم هم فوتبال بازی میکردم و همین بازی و شوخیها در وقت فراغت اخوت و یکدلی بین بچهها را بیشتر میکرد. حضور در این محیط و کنار هم بودن، از ترس ناشی از حمله ناگهانی دشمن میکاست. بعضی شبها که بچهها نگهبانی میدادند، نیمههای شب دور میزدم و دمی با آنها هم صحبت میشدم که احساس ترس نکنند و یا خدایی نکرده فکر نکنند چون من فرمانده هستم باید بخوابم و آنها نگهبانی دهند.
#راوی: فرمانده دلاور سید علیاصغر سیدالنگی
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
.
_🌹_پنجشنبه شد
و مقبرهی تنگ دلم تنگتر شد ...😔
آرزوی بودنت را
با شمعی روشن میکنم
آرام آرام
میسوزم و خاکستر میشوم
🌹اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات
_🌹_زیارت اهل قبور
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
نثار روح عزیزان خاموش فاتحه و صلوات🙏
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاحضرت_معصومه💝
زائران، یک در بهشت اینجاست
تربتش با صفاست، معصومه
در توسل به عترت و قرآن
باب حاجات ماست، معصومه
🌺🌺🌺🌺
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_مبارک #روز_دختر برتمام دختران گل خجسته و مبارک باد 🌺
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
#پنج_شباهت_دو_بانو
حضرت #معصومه (ص)
نسبت به حضرت #زهرا (س)
1⃣🔸دو پدر به دو دختر
#فداها_ابوها (پدر فدای دختر) گفتند
یکی پیامبر اکرم به فاطمه زهرا س
دیگری امام کاظم به فاطمه معصومه
2⃣🔸گفته شده است حضرت زهرا(س) و حضرت معصومه تنها زنانی هستند که #زیارتنامه_ماثوره (زیارتنامهای که سند آن به معصوم میرسد) دارند
3⃣🔸چند تا از #القاب حضرت معصومه شبیه القاب حضرت زهراست: حمیده، بِرّه، رشیده، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، سیده
4⃣🔸هر دو نامشان #فاطمه است
5⃣🔸هردو #شفاعت کننده روز قیامت هستند
#روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
💫✨💫✨💫
🌟پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:خانه ای که در آن دختران زندگی می کنند
1⃣🔹 در هر روز دوازده برکت و رحمت الهی نازل می گردد.
2⃣🔹و آن منزل مورد زیارت و دیدار ملائکه قرار می گیرد.
3⃣🔹و آن ملائکه برای پدر آن دختران- در هر روز و شب- ثواب عبادت یک سال را در نامه عمل او می نویسند[بشرطها]
📚ثواب الأعمال ص 240
#روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
💫✨💫✨💫
🌱 یا رب چه قشنگ است و چه زیبا حرم قم
🌱 چون جنّت اعلا، حرم محترم قم
🌱 بانوی جنان، اخت رضا، دختر موسی
🌱 دردانه زهرا و ملائک، خدم قم
🌱 این مژده بس او را که بهشت است جزایش
🌱 هرکس که زیارت کندش در حرم قم
🎊 سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) را به محضر حضرت ولی عصر (عج) و تمامی شیعیان تبریک عرض میکنیم.
❇️ امام جواد علیه السلام:
📜 مَن زارَ قَبرَ عَمَّتی بِقُمَّ، فَلَهُ الجَنَّهُ؛ (۱)
📃 هر کس قبر عمّه ام (حضرت معصومه علیهاالسلام) را در قم زیارت کند، بهشت پاداش او است.
⬅️ (۱). کامل الزیارات، ص ۵۳۶.
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
#ولادت حضرت معصومه علیها السلام
در این روز در سال 173 هـ دخت گرامی موسی بن جعفر علیه السلام، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به دنیا آمده است. (1)
پدر بزرگوار آن حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام، و مادر مکرّمه ی آن حضرت جناب نجمه علیها السلام مادر امام رضا علیه السلام است.
نام مبارکش فاطمه، لقب آن حضرت معصومه و در خانواده ی امام هفتم علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام را «فاطمه کبری» می خواندند. (2)
شیخ صدوق از سعد بن سعد روایت کرده است که از امام رضا علیه السلام درباره ی فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهم السلام سؤال نمودم.
امام رضا علیه السلام فرمودند :
«هر کس او را زیارت کند بهشت برای اوست». (3) در روایتی دیگر امام رضا علیه السلام می فرمایند :
«هر کس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که من را زیارت کرده است». (4) در روایت دیگری فرمودند :
«هر کس او را در حالی که شناخت به حقّش دارد زیارت کند بهشت بر او واجب می شود». (5)
در روایت دیگر جواد علیه السلام می فرمایند :
«هر کس عمّه ام را در قم زیارت کند بهشت برای اوست». (6)
📚 منابع :
1. زندگانی حضرت معصومه علیها اسلام و تاریخ قم : ص 34. و ... .
2. حیاة الست علیها السلام : ص 11. بحار الأنوار : ج 48، ص 288، 303.
3. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج 1، ص 299. و ... .
4. ناسخ التواریخ : ج 3، ص 68. و ... .
5. بحار الأنوار : ج 48، ص 317، ج 99، ص 266. و ... .
6. کامل الزیارات : ص 536. و ... .
❤️اللهم العن هارون و مامون❤️
❤️اللهم عجّل لولیّک الفرج بحق فاطمة المعصومه❤️
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌿🌺🌿🌸🌿
❤️ عظمت مقام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
✳️ مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند:
💠 علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی چهل شب در حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند.
پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (علیه السلام) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
🌸 حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
🌹حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها برود...
✳️آیت اللّه حاج سید محمد وحیدی(ره) از یکی از سادات برقعی نقل فرمودند که گفته بود:
شبی در عالم رؤیا محضر مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها رسیدم. مانع و حجابی در بین نبود.
احساس کردم که من محرم ایشان هستم و ایشان عمه ی سادات برقعی می باشند.
✨ از محضر مقدسشان سؤال کردم: «آیا شما به اهل قم، شفاعت خواهید فرمود؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «میرزای قمی(ره) برای شفاعت اهل قم کافی است. من برای همه ی شیعه شفاعت می کنم
📗کتاب فروغی از کوثر، زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام
🌿🌺🌿🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام:
🔸... وَ بِالصَّلَاةِ تَنَالُونَ الرَّحْمَةَ فَأَكْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى نَبِيِّكُم...
🔹با #صلوات است که به رحمت خدا دست پیدا میکنید،
پس بسیار #صلوات بفرستید.
📚تحف العقول، صفحه۹۲
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
💫✨💫✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه ویژه علماء به زیارت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علی
#دکتر_رفیعی
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆پيراهن يوسف و ابراهيم كجاست ؟
مرحوم شيخ صدوق ، راوندى و بعضى ديگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حكايت كند:
روزى در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين نشسته بودم ، آن حضرت فرمود: آيا مى دانى پيراهن حضرت يوسف عليه السلام چه بود و كجاست ؟
عرض كردم : خير، نمى دانم ؛ شما بفرمائيد تا فرا بگيرم .
امام عليه السلام فرمود: چون حضرت ابراهيم عليه السلام را خواستند داخل آتش بيندازند، جبرئيل امين عليه السلام پيراهنى از لباس هاى بهشتى برايش آورد و بر او پوشانيد و آتش در مقابلش سرد و بى اءثر شد.
و در آخرين روز حياتش آن را تحويل حضرت اسحاق عليه السلام داد و او نيز پيراهن را بر حضرت يعقوب عليه السلام پوشانيد كه اندازه قامت او بود.
و هنگامى كه حضرت يوسف عليه السلام به دنيا آمد، پدرش آن پيراهن را بر يوسف پوشانيد، تا آن جائى كه همان پيراهن را توسّط برادرانش براى پدر خود - كه نابينا گشته بود - فرستاد و او بينا گرديد و اين همان پيراهن بهشتى بود.
عرض كردم : اكنون آن پيراهن كجاست و چه خواهد شد؟
فرمود: الا ن نزد اهلش مى باشد و در نهايت ، تقديم قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه خواهد شد.
و هنگامى كه آن حضرت ظهور نمايد، آن پيراهن را بر تن مبارك خود مى نمايد و تمام مؤ منين در شرق و غرب دنيا، هر كجا كه باشند بوى خوش آن را استشمام خواهند كرد.
و او - يعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف - در تمام امور وارث تمامى پيغمبران الهى مى باشد.
📚إكمال الدّين : ص 327، ح 7، الخرايج والجرايح : ج 2، ص 691، ح 6، با تفاوتى مختصر.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹این هم خبر خوب، برای کسانی که عکس شهدا را به در و دیوار می زنند، یادواره شهدا می گیرند، به خانواده های شهدا سر کشی می کنند، شهدا را یاد می کنند و راه شان را ادامه می دهند.
#شهدا
🥀🕊🥀🕊🥀
🍂🍁🍂🍁🍂
🔴 سبک شمردن دیگران هرگز!
امام صادق (ع) به همراه بعضی از اصحاب و دوستان خود، برای انجام مناسک حجّ خانه خدا، به سوی مکه معظّمه حرکت کردند.
در مسیر راه، جهت استراحت در محلّی فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضی از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبک و بی ارزش می کنید؟
یکی از افراد از جا برخاست و گفت: یاابن رسول اللّه! به خداوند پناه می بریم از این که خواسته باشیم به شما بی اعتنائی و توهینی کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم.
حضرت صادق (ع) فرمود: چرا، تو خودت یکی از آن اشخاص هستی
آن شخص گفت: پناه به خدا، من هیچ جسارت و توهینی نکرده ام.
حضرت فرمود: وای بر حالت، در بین راه که می آمدی در نزدیکی جُحفه، تو با آن شخصی که می گفت: مرا سوار کنید و با خود ببرید، چه کردی؟
و سپس حضرت افزود: سوگند به خدا، تو برای خود کسر شأن دانستی، و حتّی سر خود را بالا نکردی؛ و او را سبک شمردی و با حالت بی اعتنائی از کنار او رد شدی! و سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس به یک فرد مؤ من بی اعتنائی و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنائی کرده است؛ و حرمت و حقّ خدا را ضایع کرده است.
( کافی: ج 8، ص 88، وسائل الشّیعة: ج 12، ص 272)
🍂🍁🍂🍁🍂
🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆غلام حاجى
خدا رحمتش كند يك درويش عباسى بود، توى مقبره خاتون آبادى ها بزرگانى در اين تكيه خاتون آبادى بودند كه اينها از اغتاب و اوتاد و از سادات بزرگوارند اين مرد خادم مقبره خاتون آبادى هابود، و خودش هم مَرد بزرگوارى بود. شب ها حالاتى داشت ، اصلا اين مرد خواب نداشت ، همه اش مشغول عبادت و ذكر و رياضت بود. ايشان براى من تعريف كرد:
غلامى بنام فولاد بوده كه نوكرىِ خانه حاجى را مى كرده ، غلامهاى ديگر از روى حسادتى كه به فولاد داشتند پيش حاجى بدگويى مى كردند.
حاجى مى گفته من تا با چشمانم نبينم حرفهاى شماراباورنمى كنم ، هر دفعه كه مى گفتند: حاجى مى گفت : من هنوز چيزى نديدم .
تااينكه سالى خشك سالى مى شود و همه جهت دعاى باران به تخت فولاد براى مناجات مى روند. فولاد نزد حاجى مى آيد و اجازه مى گيرد كه آقا اگر مى شود امشب به من اجازه بدهيد من آزادباشم .
حاجى براى مچ گيرى او را آزاد مى گذارد. غلام به طرف قبرستان تخت فولاد آب دويست وپنجاه ازاينجا عبور مى كرد و سابقا مرده شور خانه بود مى آيد و وضو مى گيرد و دو ركعت نماز مى خواند و صورتش را روى خاك مى گذارد و صدا مى زند خدا صورتم را از روى اين خاكها بر نمى دارم تا باران رحمت خودت را بر اين بندگان گنه كارت نازل كنى ، ديگر نمى خواهم اين مردم بيايند و به زحمت بيفتند.
حاجى مى گويد: يك وقت ديدم يك لكه ابرى بالا آمد و باران رحمت نازل شد. من طاقتم تمام شد و آمدم فولاد را صدا زدم و گفتم از اين تاريخ من خادم تو هستم .
غلام گفت : براى چه ؟ گفتم من شاهد قضاياى توى بودم و خدا هم بخاطر دعاى مستجاب تو باران را نازل كرد. از امشب من هر چه دارم مال تو باشد.
غلام وقتى فهميد كه خواجه پى به امور اوبرده ، گفت : اى ارباب تو مرا آزاد كن ، ارباب مى گويد: من غلام تو هستم . غلام سرش را روى خاك مى گذارد و مى گويد: خدايا اين خواجه مرا آزاد كرد، از تو مى خواهم مرا از اين دنيا آزاد كنى . خواجه مى بيند غلام سر از سجده برنداشت . وقتى نگاه مى كند مى بيند فولاد به رحمت خدا رفته . همانجابه خاكش مى سپارند.
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🌱🌱🌱🌱🌱🌱