eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
401 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🖤 به پیشگاه بوریای خون ............... تنَش قرآن و هر برگی به نعل تازه... تا خورده میان بوریای خون، شده چون فرش پا خورده تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است چه دیده خواهرش بر نیزه که اینطور جا خورده چرا نفرین نکردی آه ای موسی به ساحرها!؟ شنیدم که دهان نیلی ات خیلی عصا خورده شنیدم در تنور خولی آتش را بغل کردی تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی - زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده اگر چه مثل ضربه های بی هوا خورده گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده! نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو دلم قالوا بلیٰ گفته ست و مُهر مبتلا خورده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی تاب .............. هرچه گفتیم ای ، ما را هم ببر از دل بی تاب ما اما تو نگْرفتی خبر قسمت نشد در ؛ پس لااقل ، مهمانمان کن یک قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻به پیشگاه 🖤 نور .................... نور از تو گرفته ست ، همهْ هستی ما شب زدگان در پی خورشیدپرستی هر کس که در آیینه ی تو دیده خودش را تا قله ی «نور» آمده از جاده ی پستی انگورِ به دل جام حرا رفت روز چهلم، کوه به رقص آمد و مستی تا شعر بگیرد نفسم از لب چشمش باید بشود لب به لب از جام الستی ای ساده و پیچیده ترین شعر خداوند بودی غزل سعدی و بر سینه نشستی ۱ قم المقدسه ...................................... ۱. سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد (ص) 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻🤦🏻👌🏻 پیشکش به مولایم در شگفت! ................... دارد در شگفتم از ، از و در سختگیر و در صاف و ساده کافران و مشرکان در حیرتند از شور و شینش ، موسی و... باشد اژدهایی یک سرش ، دیگر سرش تیغه اش، برق نگاه حضرت و رعد آن، ... که باشد آسمان ها زیر دِینش دسته اش یعنی ، آن رشیدی که جهانی را شِفا بخشیده، و خنجری شد در ، زِین اَبش بود زینِ اسبِ شامیان شد واژگون با نُطق زِینش ، انگوری از بود و رسیدند زائران از و و تا کجا تاریخ را می خواهی ای عالَِم بگردی!؟ قبل تو گشتند خیلی ها... نخواهد آمد عینش! را نگیر از ما...! بگیر از ما خدایا هرچه که دوری می اندازد میان ما و بینش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزوه حنین نبردی است که در وادی حنین بین مسلمانان و قبایل هوازن به رهبری مالک بن عوف و ثقیف و نیز قبایل بنی هلال و نصر و جشم صورت گرفت. که در آن مسلمانان به پیروزی رسیدند. این جنگ پس از فتح مکه رخ داد. محمد به قصد جنگ با این قبایل که بت‌پرست بودند، به سمت حنین حرکت کرد و آنان که از این تصمیم آگاه شده بودند؛ تصمیم گرفتند در انتهای دره‌ای که گذرگاهی به منطقه حنین بود، پشت صخره‌ها و شکاف کوه‌ها کمین کنند و به محض ورود ارتش اسلام به این دره عمیق و طولانی، آنان را زیر رگبار تیر و سنگ بگیرند. پیامبر نیز که متوجه دشمن شده بود، از صفوان بن امیه برای مسلمانان صد زره امانت گرفته بود، خودش نیز دو زره بر تن کرده و کلاهخود بر سر گذاشته بود، و سوار بر اسبی سفید در پشت سر ارتش اسلام حرکت می‌کرد. مسلمانان شب را در دهانه دره استراحت کردند و پیش از روشن شدن هوا وارد گذرگاه حنین شدند که مورد حمله ناگهانی دشمن واقع شدند. منافقان لشکر اسلام از این حمله به شدت خوشحال شدند؛ تا آنجا که ابوسفیان نتوانست جلو خودش را بگیرد و گفت: «مسلمانان تا دریا خواهند گریخت.» سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شدند و هر کس سراسیمه به سویی می‌دوید و فقط ده نفر از جمله ایمن، علی بن ابی طالب، عباس بن عبدالمطلب و هفت نفر دیگر از بنی هاشم در کنار محمد ماندند. محمد به عمویش عباس گفت به مردم بگو: «ای انصار که پیامبر را یاری کردید و ای کسانی که با او بیعت کردید! به کجا می‌گریزید؟ رسول خدا اینجاست.» سپس دستش را به آسمان بلند کرد و این‌گونه دعا کرد: «بار خدایا! حمد و سپاس از آن توست. هر شکایتی به پیشگاه توست و تو تنها کمک‌کننده هستی.» آن‌گاه مشتی سنگریزه به سوی مشرکان پرتاب کرد و آنان را نفرین کرد. بعد سر به آسمان بلند کرد و گفت: «بار خدایا! اگر مسلمانان در این صحنه نابود شوند، تو دیگر پرستش نمی‌شوی.» از طرف دیگر، وقتی انصار صدای عباس عموی محمد را شنیدند بازگشتند، شمشیرها را از غلاف بیرون کشیدند و لبیک‌گویان آماده نبرد شدند. محمد با دیدن این صحنه گفت: «اکنون جنگ شدت می‌گیرد و پیروزی از آسمان نازل می‌شود.» مسلمانان این بار کفار را شکست دادند و غنائم فراوانی به دست آنان رسید. دلیل شکست اولیه مسلمانان در این نبرد، غرور کاذبی بود که به لشکر ۱۲هزار نفری خود داشتند. از بی‌نظیرترین صحنه‌های جنگ، دلاوری علی بن ابی‌طالب بود که با شمشیر دولبهٔ خود (ذوالفقار) تعداد زیادی از کفار را کشت. (از مسائل حاشیه ساز این نبرد تقسیم غنائم به دست محمد بوده است به نحوی که به اشراف قریش سهم بسیار زیاد و بیشتری نسبت به انصار مدینه بخشیده می‌شود به‌ویژه ابوسفیان و دیگر تازه مسلمانان قریش، که موجب طعنه زنی و نارضایتی انصار می‌گردد و محمد در خطابه‌ایی از آنان دلجویی می‌نماید) نام این جنگ در کتاب قرآن در سوره توبه، آیه ۲۵ آمده‌است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا