هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤برای محسن بن علی (ع)
رفتی
...............
آمدی ابر شوی... عشق بباری! رفتی
آمدی نور به عالم بسپاری رفتی
آنقدَر شوق شهادت به سرت بود پسر
قبل از اینکه به جهان پا بگذاری رفتی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_حضرت_محسن_ع
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
نوحه فاطمیه
اگر در روزگار غربتت بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
اگر در کوچه ها همصحبتت بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
بمیرم که حسن بوده، میان آن چهل نامرد
«مرو مادر بیا برگرد، مرو مادر بیا برگرد»
«چه زهرایی چه زهرایی
چه مولایی چه مولایی»
***************************
اگر در کوچه ها پشت سرت بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
اگر در خانه پیش بسترت بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
شنیدم محسنت پر زد، تمامت درد بود و درد
«مرو مادر بیا برگرد، مرو مادر بیا برگرد»
«چه زهرایی چه زهرایی
چه مولایی چه مولایی»
***************************
اگر همسفره و همخانه ات بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
اگر پروانه ای بر شانه ات بودم چه می کردم!؟
نمی دانم نمی دانم
اگرچه زینبت آمد ولیکن جسم تو یخ کرد
«مرو مادر بیا برگرد، مرو مادر بیا برگرد»
«چه زهرایی چه زهرایی
چه مولایی چه مولایی»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
امّت سکوت
............
از چه می نالید #زهرا؟! از #سکوت امّتی
از چه می بارید #زهرا!؟ از #سقوط امّتی
دستشان بر چشمشان بود و لبالب غرق ذکر
#بیبصیرت بود چشمان قنوت امّتی
یک نفر در شهر، تارِ نامسلمانی تنید
طعمه کرد این طور حق را #عنکبوت_امّتی
آن امامی که خدا #علمالیقینش خوانده است
مانده در تاب و تب شرط و شروط امّتی
کاش #جعفر می رسید از راه، آن فرمانده که
گوش بر فرمان او بوده به #موته، امّتی
#پاره_قرآن به میخ در نشست این بار... آه
شد کلام وحی، گم در جیغ و سوت امّتی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤🌷 تقدیم به #حضرت_زهرا (س)
بلیط
...............
بلیط در دستم بود و پشت یک گیشه
پی تئاتری با ده زنِ هنرپیشه
صدای دسته و طبل آمد از خیابانی
مرا به سمت خودش برد! رفتم و پیشِ-
مغازه دار عزیزی که حال سبزی داشت
میان جمعیتِ گریه کن، زدم ریشه
گذشتم از دل تاریخ با دَم مداح
که با مرور غمی، زد به جان من تیشه:
کتک زدند زنی را و همسرش می دید
زنی که داشت به همراه، باری از شیشه
صدای مستعمان رفت و رفت بالاتر
و من به خود گفتم: «ای خدا...! مگه میشه!؟»
چنین جسارت محضی که کرد آن ملعون
نمی کند کفتارِ گرسنه در بیشه
بلیط در دستم شد مچاله و آن روز
نمایشی را دیدم، سراسر اندیشه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15