eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
470 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
196 ویدیو
33 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭✋🏻 ..................... روز اول شد دلم، گفتم حسین روز دوم آسمانی شد دلم، گفتم حسین را گریه کردم روز سوم تا روز آخر نهروانی شد دلم، گفتم حسین تن به دریای زد چشمان من غرق شعر و شعرخوانی شد دلم، گفتم حسین در وداعم با پر شد قنوتم از هرچه که شد دلم، گفتم حسین ، اول دلتنگی دیوانه هاست با سلامی قدکمانی شد دلم، گفتم حسین سوختم در سردیِ از غمت آتشفشانی شد دلم، گفتم حسین قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 تقدیم به اولین مظلوم عالم ........... بیاورید به عمق نگاه او یک چاه که با ستاره بگوید چه رفت بر سر ماه! پس از شکستن ساقه، پس از دریدن گل تمام پنجره‌ها یکصدا سرودند: آه کسی که پشت و پناه زنان نه، مردان بود میان کوچه‌ی غربت، نداشت پشت و پناه به یکی، این نشان قدرتِ کیست!؟ یک طرف و یک طرف، همان که جای لگدهاش مانده بر دیوار کشید دستش را بین کوچه‌های نگاه سکوت روی سکوت و نگاه پشت نگاه سقوط روی سقوط و گناه پشت گناه نبی کجاست ببیند!؟ پس از طوافِ نشد از آن همه، یک مرد با همراه به غیر چند نفر نخل، آشنایی کو!؟ نبود در همه‌ی شهر، چه که غزل شد درون حنجره‌ام چه واژه‌ها که نشستند بر دلم ناگاه ، شد و در رجزها خواند ، شد و آخر، بلای جان سپاه به شام اسارت، زبان گویا بود که شیرِ خطبه‌ی او حمله کرد بر روباه جواب کرده مرا خواب! در سرم دلم هوای دارد و سحر به قاصدک چشم‌های سرخم گفت تمام می شود این روزهای سرد و سیاه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 تقدیم به اولین مظلوم عالم ........... بیاورید به عمق نگاه او یک چاه که با ستاره بگوید چه رفت بر سر ماه! پس از شکستن ساقه، پس از دریدن گل تمام پنجره‌ها یکصدا سرودند: آه کسی که پشت و پناه زنان نه، مردان بود میان کوچه‌ی غربت، نداشت پشت و پناه به یکی، این نشان قدرتِ کیست!؟ یک طرف و یک طرف، همان که جای لگدهاش مانده بر دیوار کشید دستش را بین کوچه‌های نگاه سکوت روی سکوت و نگاه پشت نگاه سقوط روی سقوط و گناه پشت گناه نبی کجاست ببیند!؟ پس از طوافِ نشد از آن همه، یک مرد با همراه به غیر چند نفر نخل، آشنایی کو!؟ نبود در همه‌ی شهر، چه که غزل شد درون حنجره‌ام چه واژه‌ها که نشستند بر دلم ناگاه ، شد و در رجزها خواند ، شد و آخر، بلای جان سپاه به شام اسارت، زبان گویا بود که شیرِ خطبه‌ی او حمله کرد بر روباه جواب کرده مرا خواب! در سرم دلم هوای دارد و سحر به قاصدک چشم‌های سرخم گفت تمام می شود این روزهای سرد و سیاه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15