eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر خوبی از دوست عزیزم محسن عرب خالقی 👌🖤 یا از نيمه شب گذشته و خوابش نبرده بود طفل سه ساله ای كه دگر سالخورده بود در گوشه خرابه ،به جای ستاره ها تا صبح ،زخم های تنش را ،شمرده بود از ضعف،نای پاشدن از جاي خود نداشت آخر سه روز بود، كه چيزی نخورده بود بادست های كوچكش، آرام و بی صدا از فرط درد، بازوی خود را فشرده بود اين نيمه جان مانده هم از، لطف زينب است ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر آن گنج را به دست خرابه سپرده بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 تقدیم به امام حسن (ع) سکوت ................ بقیع، فصل شکفتن... بقیع، فصل رسیدن بقیع، مثل کبوتر... بقیع، حس پریدن هنوز گیجم و دارم مرور می کنم ای عشق منِ خراب کجا و خرابه های تو دیدن خرابه گفتم و قلبم دمشق شد! چه بگویم از آن فرشته کوچک، از آن به خاک کشیدن حسن! چه حال غریبی ست حال و روز مدینه کجاست کوچه ی سیلی!؟ کجاست آهِ بریدن!؟ خدا کند که بیاید عزیز فاطمه از راه که دلخوشیم به یک انتقام سخت، شدیداً حسن که بود که حُسنش به آسمان باران داد حسن که بود جمالش به خاک، روح دمیدن سکوت کردن او را نشان عجز نبینید که او مربی عباس بوده در جنگیدن کجایی ای همه ی خلق، سرخوش از جریانت کجایی ای نفس صبح در هوای تپیدن شبانه بین روایات کوچه باغ نگاهت قدم زدیم تو را تا حوالی فهمیدن قم المقدسه
💚 برای امام حسن (ع) خاطرات کوچه 😭 ........................... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید زهرا را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از علی، آخر گرفت باغبانی خسته از مسجد رسید و شوکه شد او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، پیغمبر گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «حسین - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست عبدالله و قاسم را علی اکبر گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از صلح گفت و... جنگ را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر شب جمعه، در اندیشه من بود کمیل صبح فردا دلم از ندبه ی بی یار شکست قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز کربلا و اربعین را باید از سلطان گرفت هر که جامانده بگوید یا رضا و یا رضا کربلا را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اربعین، میعاد دلداران شده اینروزها حاج قاسم ها کجایند!؟ این سپاه مهدی اَست قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به زائران حسین و مشتریان همیشگی اربعین به دنبال ...‌.‌......... مادرم با تبی از آه به دنبال من آمد آب را ریخت و ناگاه به دنبال من آمد رعد و برقی زد و باران، عطش شوق به من داد رفتم و کوچه چه جانکاه به دنبال من آمد صخره ها آب شدند از خبرِ داغ من و او کوه شد مثل پر کاه به دنبال من آمد به دل چاه سپردم گِله را، تاب نیاورد! اشک، جاری شد از آن چاه به دنبال من آمد راهیِ جاده شدم از نجفِ نور و... امیری تا شدم با همه همراه، به دنبال من آمد دل به دریای فراتی زدم از جنس رهایی از طریقُ العلما ماه به دنبال من آمد «کربلا ۵ کیلومتر»؛ رسیدم به تو یعنی!؟ گرمِ خود بودم و یک شاه به دنبال من آمد بو کشیدم حَرمش را؛ که اذانی پر از آغوش با علیاً ولیُ الله به دنبال من آمد قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوغات اربعین سال ۱۴۰۲ مسیر نجف-کربلا (طریق العلما)🖤 🌷تقدیم به صحابه نبی (ص) و یار علی (ع) جناب میثم تمار فراز ........ اشک ها باید بریزد بر فراز دارها هر که دارد بینشی چون میثم تمارها اشک باشد قطره ای که می چکد بر سنگِ دل معجزه یعنی همین تکرار در تکرارها زندگی، بذر است و... ایمان، نخل و... خرما، بندگی عشق باشد! می شود آسان تمام کارها روز و روزی، قسمت آن بندگانی می شود که نمی خوابند از اندوهِ شبْ بیدارها میثم است و یک جهان، نور خدا در طور او او که هم یعقوب شد هم یوسفِ بازارها خوشه های معرفت، دستار او را پاره کرد چند قرنِ بعد آمد بر لبِ عطارها این عِمامه، حاجی و... اندیشه ی ما کعبه است نکته ی باریک تر از موست در دستارها بعثتی در خویش برپا کرد در روز غدیر میثمی که یار مولا شد نه یار غارها! تیغِ باور را فرود آورد بر فرقِ ریا تا که باشد ذوالفقار حیدر کرارها کوچه های شهر هستند از دل او باخبر او خبر دارد چه می گویند این دیوارها کس چه می داند همینکه رد شده از کوچه ها شاید افتاده زمین و گفته زهرا... بارها او به زندان بلا افتاد و یاران نبی کربلا را دیده و... در لشکر انکارها! بی قرارِ جنگ بود این شیر صفین و جمل بندِ زندان آمد و نگذاشت با مختارها... آنکه خرما می فروخت آخر خودش خرما شد و اشک نخلستان درآمد از غروبش بارها بر صلیب نخل ها رفت و مسیحا شد به خلق تا که خونش دم دهد بر روضه ی مسمارها نخل شد تابوت و برد او را به عرش کبریا رفت تا آرام گیرد در برِ عمارها آن درختی که سرش را داد سرزنده تر است می شود سرسبزتر دنیا از این کشتارها قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا