🌺 💚 به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)
مدینه ی ظهور
..........................
ای که هستی در پی حیّ علی خیر العمل
می رسد روزی که می گیری حرم را در بغل
«هر که بامش بیش برفش بیشتر»، نَقلِ دل است
می روی تا که محقق گردد این ضرب المثل
روبرویت گنبد پیغمبر است و کوچه ای -
کوچه ای که از دلش می آید «الغوث»، «العجل»
سر که می چرخانی از شوقت می افتی بر زمین
هشت گلدسته به پایت ایستاده؛ بی بدل
باب علم و فقه، باب باقر است و صادق است
باب ایمان، سهم سجاد است از روز ازل
ذوالفقاری هست آویزان از ایوان حسن
تا نمادی باشد از شیر خدا، شیر جمل
فکر کن از «باب قاسم» وارد صحنش شوی
آن زیارت می شود شیرین تر از شهد و عسل
فکر کن زانو زدی در محضر بابُ الکرَم
آن عبادت که عبادت نیست، شعر است و غزل
در قنوت خالی ات، پُر می شوی از انتظار
دل به دریا می زنی و می شوی در اشک، حل
در خودت حس می کنی او را... همانکه می رسد
تا جهان خالی شود از قاب های مبتذل
سبز خواهد شد تمام کوچه های شهرمان
می رسد روزی... چراغان می شود کل محل
#محمد_عابدی
#اشعار_ائمه_بقیع
#اشعار_حسنی_مهدوی
قم المقدسه
👌😭 برای حسن بن علی (ع)
تحریم
..............
از صلح تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم
آنگونه که باید نشد اصلاح تو تکریم
تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا
گفتیم و نگفتیم چه ها کرد زر و سیم!
سهم تو نبوده ست به جز غربت و غربت
حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم
در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس
شد روزیِ هر پنجره با دست تو تقسیم
بگذار بیایم به شب سرد مدینه
تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم
ای با خبر از حال بدِ مردمِ این شهر
باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟
خواندی رجز از منبر و گفتی که ولی کیست
دادی همه را از خطر تفرقه ها بیم
لعنت به بزرگان و شیوخ متعصب
آنها که گرفتند به جای همه تصمیم
امروز همان ها به تو ایراد گرفتند
آنها که نگفتند به جز سازش و تسلیم
ما را حَسنیون به حُسینیه کشاندند
تا سبز شویم و نفسی عشق ببخشیم
از شور تو «قاسم» شده شیرینِ شهادت
با «همت» تو شعر و شعائر شده تعظیم
دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش
گفتم که حسن جان، همه ی من به تو تقدیم
تیر آمد و خوابید صدای نفس شهر
نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی
قم المقدسه
🖤😭 به پیشگاه #امام_حسن_مجتبی (ع)
عود
...................
در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود
او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود
کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد
همچنان اما #حسن، خاکی ترین موجود بود
دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد
روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود
پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی
گاه در محراب، محو صورتِ #محمود بود
رفت از دوش #نبی بالا و یک لبخند چید
ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود
او #نبی بود و #علی بود و #حسین و #فاطمه
در #حسن، چیزی فراتر از #حسن مشهود بود
از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن
«در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود»
آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست
انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود
چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد
#فاطمه، شمعِ شبستان و #حسن چون عود بود
بعدِ #مادر زندگی سخت است... #مادر، زندگی ست!
سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود
دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد
سر به چاهِ خانه برد و گفت #مادر، زود بود!
عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای
پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود
ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را
سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
💚❤️ به ساحت امام حسن (ع) و امام حسین (ع)
دو پسر
.................
بودند پس از شیرخدا آن دو پسر، شاه
خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه
خورشید، حسین است و حسن، ماهِ شبِ تار
عباس، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه
ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است
با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی الله
شد اشکِ خُم از غربت و اندوه علی، خشک
شد کرب و بلا...! با لبِ تاول زده گفت: آه
چشمان شما قطب نما بود و دل ما
در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه
تکلیف شما بود به یک چیز، ولایت!
او در پی صلح آمد و تو در پی اصلاح
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_حسینی
قم المقدسه
🖤😭 برای پیامبر مهربانی محمد (ص)
آفتاب
....................
او آفتابِ محضِ خدا بود و سایه داشت
آن سایه یا علی گفت! آن سایه، مایه داشت
دیگر ندید آمنه را آینه ولی
شکر خدا حلیمه پذیرفت و دایه داشت
تا عالَمی نمک گیر از سفره اش شوند
خرما و نان و آب، به قدر کفایه داشت
با مردمش سخن می گفت از امید و عشق
او ساده بود ساده... ولی چند لایه داشت
لنگِ فدک نبود که از عدل بگذرد
احمد، بهشت رضوان را در کرایه داشت
نهج البلاغه، خاطره ی اوست با علی
قرآن برای این دو برادر، صد آیه داشت
در لیلة المبیتش، همزاد مرگ شد
در این مسیر، همسفری سخت، پایه داشت
روز مباهله، دَمِ اهل کساء رسید
تا بهتر از خدا گوید چارپایه داشت!
او را هزار مرتبه کشتند اگر چه او
از جن و انس در صف محشر، طلایه داشت
با اینکه شکوه ها از دارالخلافه کرد
در خانه ی بصیرت، دارالولایه داشت
هرگز به روی خویش نیاورد، اگرچه که
یک سینه ی پر آه از طعن و کنایه داشت
بعد از سقیفه، سقف جهان را ترک گرفت
از آنچه رفت بر سر مکتب، گلایه داشت
#محمد_عابدی
#اشعار_نبوی
قم المقدسه