eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتابگردان‌ها
🔔بایدها و نبایدهای شعر آیینی 🖋مدرس:‌ سیدجواد شرافت ⏰پنج‌شنبه‌ها ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۰۰ 📋طرح درس: ۱. توجه همزمان به مباحث ادبی و مطالب معرفتی ۲. استفاده از ظرفیت‌ها و ظرافت‌های زبان و موسیقی ۳. قابلیت قالب‌های مختلف و توجه به نقش تاثیرگذار احساس و خیال برای بیان اندیشه ژرف شیعی ۴. تبیین سیر اندیشه‌ها و چگونگی دریافت مضامین از آیات و روایات، ادعیه، تاریخ و سیره اهل بیت اطلاعات بیشتر: شمارۀ ثابت ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ داخلی ۱۲۹ و ۱۳۰ یا شمارۀ همراه ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ 🔔 دورۀ آموزشی «زنگ شعر» - زمستان ۱۳۹۹ 🔗 @zangesher
در جهان چیزی ندارم جز دعای مادرم آرزو دارم شود جانم فدای مادرم از خدا می‌پرسم امیدی برایم مانده است؟ پاسخم را می‌دهد با خنده‌های مادرم می‌شود تعبیر رویای قشنگ زندگی می‌پرم از خواب وقتی با صدای مادرم تا بخندد بار دیگر بگذرم از جان اگر کار بسیاری نکردم من برای مادرم لحظه‌ی جان دادنم این است تنها صحبتم هر چه ماند از خاک من باشد بقای مادرم @Aftab_gardan_ha
در گریه‌های بی‌صدا در آشپزخانه در هر دعای عهد، در قرآن روزانه در روی پایم ایستادن، در زمین خوردن در دست‌هایم را گرفتن، مهربانانه در حرص خوردن وقت غیبت‌های دانشگاه در چاشت‌های مدرسه، در چای صبحانه در هر اذان صبح《پا شو، دیر شد》گفتن در نور بخشیدن به گوشه گوشه‌ی خانه در چین پیشانیت، در برف شب موهات در هر سکوتت پیش این فرزند پرچانه ای گریه‌ات ویرانی دنیا و عقبایم ای خنده‌ات آبادی این حال ویرانه ای هر کجا پیداست عطرت! دوستت دارم ای معنی خانه، وطن، زن، عشق، ریحانه @Aftab_gardan_ha
🔸فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور، منتشر شد 💠 برای اطلاع از شرایط شرکت در این فراخوان به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید. ☑️@Aftab_Gardan_Ha ☑️ @ShahrestanAdab
به ایستادگی ای چارفصل میهنم! ای منحصر به فرد! تقویمِ تو خزانیِ دژخیمِ دوره‌گرد آخر چه بود سهم تو از آن همه نبرد؟ جز غصه روی غصه و جز درد روی درد دریا به گِل نِشست تو را، کوه گریه کرد باید برای این همه اندوه گریه کرد ای آبْ‌رفته پیکر در گردش زمان! تاریخ توست بستر طغیان این و آن باریده بود بر سرمان ظلم بی‌امان تا رایت قیام به پا خاست ناگهان از مشرق حماسه خروشی دگر دمید ذلّت به غرب آمد و ظلمت به سر رسید ظلمت به سر رسید، ولی بیم شب به جاست سرمای مرگ نیست اگر، سوز تب به جاست آتش به جا هنوز برادر! حطب به جاست از بنگِ کفر، نشئگی بولهب به جاست اما خوشیم باور ما مانده با علی سرداده‌ی ولایت اوییم، یاعلی عمری‌ست پای باورمان ایستاده‌ایم سرچشمه‌ی ارادت و کوه اراده‌ایم جز در مسیر دین و وطن جان نداده‌ایم چشم‌انتظارِ روشنیِ صبح جاده‌ایم چیزی به چشم روشنیِ ما نمانده است چیزی دگر به آخر دنیا نمانده است ای خونِ در مصافِ ستم، دم به دم به جوش! ای موجِ پرتلاطمِ همواره در خروش! چشمِ به راهِ آمدنش منتظر! به هوش! دارد صدای پای کسی می‌رسد به گوش بر ماست هم برای ظهورش دعا کنیم هم جان به راهِ آمدن او فدا کنیم @Aftab_gardan_ha
آغاز سومین اردوی دوره هشتم آفتابگردان‌ها - به صورت مجازی از ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۹ @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
آخرین روز ثبت نام🌻🌻
آفتابگردان‌ها
مهلت ثبت نام در دوره پنجم زنگ شعر تا پایان روز پنج‌شنبه ۷ اسفند ماه ۱۳۹۹ تمدید شد. . به سبب اینکه درخواست‌ها و کار ثبت نام‌های دوره پنجم زنگ شعر تا اکنون ادامه پیدا کرده است ان‌شاءالله کلاس‌ها از هفته آینده برگزار خواهد شد. با این حساب فرصتی برای تمدید چند روزه مهلت ثبت نام فراهم آمده است. خواهشمندیم بزرگوارانی که درخواست داشتند کار ثبت نام را به روز آخر موکول نکنند.🙏🌻 . اطلاعات بیشتر: شمارۀ ثابت ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ داخلی ۱۲۹ و ۱۳۰ یا شمارۀ همراه ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ (با آیدی تلگرام، بله و ایتا (@office4poem 🔔 دورۀ آموزشی «زنگ شعر» - زمستان ۱۳۹۹ 🔗 @zangesher @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
مهلت ثبت نام در دوره پنجم زنگ شعر تا پایان فردا پنج‌شنبه ۷ اسفند ماه ۱۳۹۹ است و این مهلت دیگر تمدید نخواهد شد. اطلاعات بیشتر: شمارۀ ثابت ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ داخلی ۱۲۹ و ۱۳۰ یا شمارۀ همراه ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ (با آیدی تلگرام، بله و ایتا (@office4poem 🔔 دورۀ آموزشی «زنگ شعر» - زمستان ۱۳۹۹ 🔗 @zangesher
بهار آمده، این را پرنده گفت به من بهار آمده چشم درخت‌ها روشن بهار! می‌شنوی؟ توی خانه حبس شدیم بیا برای ملاقات، پشت این روزن شنیده‌ام ز پرنده که سفره‌ات پهن است شنیده‌ام که دمیده دوباره گل به چمن دوباره زنده شده کوه و برفش آب شده لباس سبز به تن کرده و دریده کفن نسیم، آب چکانده به روی صورت خاک شده ز خواب زمستان بلند، دشت و دمن بدون آن که نگهبانِ باغ بو ببرد رسیده جام عقیقی ز ارغوان به سمن بهار! خاطره‌ی خوب و شاد! می‌بینی رسیده‌ایم به‌‌ فصل بلا و غم دیدن دوای این ریه یاس است، بوی یاس بیار اگر دوباره مسیرت گذشت از این برزن پرنده! باد صبا! دشت! دره! دامن کوه! به او دهید پیام مرا دهن به دهن @Aftab_gardan_ha
پایانِ یکه‌تازی پاییز می‌رسد برخیز آن بهار دل‌انگیز می‌رسد امروز اگر چو غنچه گره خورده کارمان روزی زمان خنده‌ی ما نیز می‌رسد گرچه اسیر دام سکوتیم، دستمان آخر به شاخه‌های غزل‌خیز می‌رسد در حسرت کمال اگر کال مانده است دل را به زلف یار بیاویز، می‌رسد در پیش شادی ابدی هست، غم مخور پایان این هزاره‌ی ناچیز می‌رسد @Aftab_gardan_ha
یک از بارش ابر، خاک بی‌خواب شده وز باد بهار، دشت بی‌تاب شده بیدار شو ای کبک، ز خواب سنگین خورشید طلوع کرده، برف آب شده! دو گل‌کرده بهار؛ غنچه‌ها غرق شهود هر چلچله هر چکاوکی گرم سرود هرآینه در حال نمازست وجود گل‌ها به قیام... ابر سرگرم سجود... سه تا هست بهار موسم اشراقم از خویش رها و خیره در آفاقم ...گل، سبزه، چنار، سار، لحنی سرشار... من غرق تماشای کسی در باغم @Aftab_gardan_ha
مبارک است آسمانِ آبی، مبارک است آفتاب و باران خوشا جوانه، خوشا شکفتن، خوشان‌خوشانی‌ست در بهاران بریز از منقل زمستان، هر آنچه ته‌مانده‌ است از اسفند بریز تا گل کند دوباره، بلوغِ پُرجوشِ شاخساران سلام کردم به نرگسی مست، جواب از بلبلی شنیدم به جز محبّت، به جز ملاحت، ندیدم از این بزرگواران چقدر شادند غم‌فروشان، پر از هیاهو همه خموشان به باده‌ریزی و نوش‌نوشان حواس‌جمع‌اند میگُساران به سبزوار درخت رفتم؛ سلام کردم به جان‌به‌کف‌ها کفن‌به‌تن آمدند گل‌ها، کفن‌به‌تن ‌مثل سربداران فقط نه این دید و بازدید است؛ فقط نه تبریک‌های عید است بهار یعنی به خود رسیدن، به رغم گمگشتِ روزگاران بهار یعنی همین گسستن ز خویش و در خویش تازه‌ گشتن بهار این است؛ ای زمستان! بهار این است؛ ای بهاران! بهارها آمدند و رفتند ولی تو می‌مانی ای همیشه! من آمدم تا تو را ببینم؛ خودِ خودت را به من بباران! از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
با سلام و آرزوی قبولی عبادات بانوان پذیرفته‌شده در نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) مشخص شدند اطلاعات بیشتر 👇👇👇 https://aftabgardanha.com/Content/ID/2599/بانوان دفتر شعر شهرستان ادب @Aftab_gardan_ha
چیزی نمی‌دانی از این اندوه پنهانم من نیز از غم‌های تو چیزی نمی‌‌دانم تو اهل باران و بهارانی و من اما از روزهای سرد بی‌رحم زمستانم ای آشنای موج‌ها، ای لنگر تسکین(۱) من در کنار تو رها از بیم توفانم بنگر‌ مرا، بنگر به اندوه غزل‌خیزم من آشنای زخم‌های ارگ ویرانم لبخند تلخی بر لبم جاری‌ست چون قیصر در خلوتم شعری از او آرام می‌خوانم: این‌روزها، این‌روزها، این‌روزها دیگر تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم(۲) ۱و۲: اشاره به قسمت‌هایی از شعرهای قیصر امین‌پور. @Aftab_gardan_ha
به یاد کاش دیده بودمت کاش دیده بودمت آری ای عزیز بارها و بارها دیده‌ام تو را دیده‌ام تو را ولی به خواب! دیده‌ام تو را و با تو خواب‌های من _خواب‌های بی‌ خیال، خواب‌های نامنظم شلوغ _ شاعرانه می‌شدند! کاش... ((ای دریغ و حسرت همیشگی)) تا هوای صبح با تنفس سلام تو بهاری است، تا زبان عشق با سرود شاعرانه‌های تو مثل چشمه، مثل رود در زمانه جاری است، تا چراغ کوچه، چشم آینه از نگاه آفتاب ناگهانی تو روشن است، تا همیشه‌ی خدا حسرت ندیدن تو با من است از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت خدیجه سلام‌ الله علیها میان خانه بهشت معطری دارد ز جنس بال مَلَک سایه‌ی سری دارد چه ثروتی به کف آورده تاجر مکه چه همسری و چه تابنده گوهری دارد در این معامله شاهد خداست، کالا عشق از این معامله مقصود دیگری دارد به وقف ثروت او دین ز مکه جاری شد که رودخانه هم از خویش بستری دارد خوشا به امّ ابیها چه مادری دارد خوشا به مادر زهرا چه دختری دارد نبی‌ست دار و ندارش چه غم که وقت وفات ز ارزش کفنی مال کمتری دارد خدیجه نیست و از او چه مانده؟ خیر کثیر خدیجه هست که جاری کوثری دارد @Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام چشم عالم به وفور از تو کرامت دیده‌ست جز کرامت به خدا! از تو کسی نشنیده‌ست واژه‌هایم همه شیرین شده‌اند از لطفت شعر هم از نفسِ گرم تو خرما چیده‌ست نیمه‌ی گمشده‌ی ماه خدا! آمدی و با تو هر لحظه‌ی افطار و سحر چون عید است ماه تااینکه خودش را به تو تشبیه کند چهارده بار به دور سر تو چرخیده‌ست در حریمت شده مأمور فراوان، یعنی دشمن از جسم علی‌وار تو هم ترسیده‌ست کاش در کنج سکوت حرمت جان بدهم گرچه آواز دلم در دو جهان پیچیده‌ست @Aftab_gardan_ha
حق را بلد بودند؟ ایمان را بلد بودند؟ این بی‌وفایان عهد و پیمان را بلد بودند؟ راز میان حنجر و خنجر چه بود آیا؟ سرّ نگاه سربداران را بلد بودند؟ یار علی بودند و آرام دل مالک؟ یا با فریب نیزه قرآن را بلد بودند؟ کی صبحدم والفجرشان خطّ مقدم بود؟ کی نیمه‌‌شب آیات باران را بلد بودند؟ این‌ها که سنگرگاهشان میز ریاست بود یک‌لحظه عاشورای میدان را بلد بودند؟ هرگز به کوه و دشت و صحرا راهشان افتاد؟ هرگز عطش‌خیز بیابان را بلد بودند؟ جغرافیای رنج تحمیلی به انسان را، تاریخ دردآلودِ ایران را بلد بودند؟ هربار حرف زور بازو شد عقب رفتند تنها گدایی کردن نان را بلد بودند در کوچه‌های تنگ غفلت گم نمی‌شد عشق این‌ها اگر راه شهیدان را بلد بودند @Aftab_gardan_ha
یک این گفت: عدم‌سازِ غم‌انگیزی بود آن گفت: سبک‌تازِ ستم‌خیزی بود پاییز گذشته بود و حیران بودم جز جذبه‌ی چشم تو مگر چیزی بود؟ دو یا قاصدکی در تله‌ی پرچین است یا با دل غنچه، عقده‌ای دیرین است باران یعنی از تپش دلتنگی در گوشه‌ای از جهان، کسی غمگین است سه با هرچه بلاست روبه‌رو بعد از تو سرگشته‌ی شهر، کو به کو، بعد از تو من با غم بی‌کسی ولی می‌سازم آه! این دل تنگ را بگو، بعد از تو چهار هر لحظه دچار امتحانی دیگر دلخوش به عبور کاروانی دیگر در هر راهی که می‌روم می‌بینم چاهی دیگر، برادرانی دیگر پنج ورد سحرم، ذکر شبانگاهم کو؟ سوزم، اشکم، آینه‌ام، آهم کو؟ من کی؟ وَ کجا؟ چگونه اینگونه شدم؟ آن من، منِ خوبِ ناخودآگاهم کو؟ شش سیل هیجان، میل تماشایم کو؟ ذوق ضربان، شوق سراپایم کو؟ در خاکیِ کوچه، از پی پاکی خویش می‌گردم و نیست، کودکی‌هایم کو؟ از مجموعه رباعی نشر @Aftab_gardan_ha