eitaa logo
آفتابگردان‌ها
566 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتابگردان‌ها
هو الباقی با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای از اعضای دوره پنجم آفتابگردانها به سوگ مادر خویش نشسته‌اند. مجموعه مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض می‌کند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است. @Aftab_gardan_ha
واسه اینکه پدر تنها نباشه پسر می‌خواد تو میدون پا بذاره تو گهواره سر اومد دیگه صبرش چه قد واسه شهادت بیقراره چرا بی‌تابه و آروم نداره؟ شاید دلتنگ روی ماه سقاست باید خیلی مواظب بود آخه سفیدی گلوش از دور پیداست فقط یه غنچه‌ی شش‌ماهه بودی رو دستای پدر گل کردی آخر نشون مرد درده، مرد میدون! چه دردایی تحمل کردی آخر حسین از رفتنت حسرت به دل موند یه بارم از لبت نشنید «بابا» تو رو آروم زیر خاک خوابوند لالا لالا لالا لالا لالا لا یکی می‌شه تو میدون اربا اربا یکی هم با سه‌شعبه می‌شه پرپر اگه باشی علی فرقی نداره که اصغر باشی دیگه یا که اکبر @Aftab_gardan_ha
غم نیست مرا مگر نبودِ غم تو جاری نشده‌ست بر لبم جز دمِ تو در دنیا هیچ پرچمی نیست حسین! اینگونه برافراشته چون پرچم تو @Aftab_gardan_ha
خبر رسیده به من ای فرشته‌های خدا سپرده‌اند علی‌اصغر مرا به شما سپرده‌اند که از شیرِ دایه‌های بهشت بنوشد و بشود مرهمش که «فیه شفا» نمی‌کند گله‌ای تُنگ من که برگشته‌ست دوباره ماهی تشنه به خانه‌اش دریا ولی ملائکه! من مادرم، دلی دارم هنوز دل‌نگرانم برای آن لب‌ها هنوز دل‌نگرانم برای طفلی که مرا گذاشته با گاهواره‌اش تنها بگو فرشته! که آرام و تخت خوابیده‌ست بگو که دست خدا تاب می‌دهد او را شده‌ست دست پدر حال حجرِ اسماعیل بگو طواف کنندش فرشته‌ها به دعا برای ذبح عظیمی که نذر حق کردیم گرفته‌ایم چه شب‌ها به گریه‌اش احیا نخورده اصغر من بی‌ وضوی من شیری نداده بوسه به او جز به نام حق، بابا برای اصغر من زمزمی بجوشانید قسم به مروه شما را قسم به سعی و صفا جواب گریه‌ی او را خداپسند دهید که تلخ داده جوابی به گریه‌اش حالا سفارش پسرم را نمی‌کنم دیگر علی‌ست زندگی‌ام، جان او و جان شما @Aftab_gardan_ha
بابای من آهنگری دارد او توی شغلش یک هنرمند است با اینکه دشوار است کار او روی لبش هر لحظه لبخند است زنجیرهایی ساده و زیبا می‌سازد او از چوب و از آهن او ساخته در کارگاه خود زنجیر خوبی هم برای من امشب حسینیه عزاداری‌ست همراه بابا می‌روم آنجا امسال هم زنجیرهایش را او می‌دهد هدیه به هیئت‌ها @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام دلشوره ز خاطرات خیبر دارند عمری‌ست به دل کینه‌ی حیدر دارند دیدند که همنام علی هستی تو رفتند که نیزه بیشتر بردارند @Aftab_gardan_ha
هم هیچ گلی، پس از تو سیراب نشد هم هیچ شبی، پس از تو مهتاب نشد آن روز که تشنه روی خاک افتادی بی‌شرمی خاک بود اگر آب نشد @Aftab_gardan_ha
رسید روز غمِ سررسید ساعت سه زمان رسید به سر، سر رسید ساعت سه زمان به وسعت تاریخ در تکاپو بود و داشت تا به ابد می‌دوید ساعت سه زمان شبیه زنی ایستاده بی‌حرکت در آن قیامت عظمی چه دید ساعت سه دو آفتاب ببیند که آسمان آن روز شبیه صبح گریبان درید ساعت سه زمان چه دیر گذشت و چه پیر شد زینب که سال‌ها به درازا کشید ساعت سه کنار پیکر او ایستاده بود زمان نشسته بود زمین نا‌امید ساعت سه @Aftab_gardan_ha
در امتداد واقعه در عصر اشک و آه برگشته‌ای بدون سوارت به خیمه‌گاه دلواپس کسی‌ست نگاهت قدم قدم گاهی اگر به پشت سرت می‌کنی نگاه یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ... چشمت به خون نشسته چرا اسب سر به راه؟ ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟ بی تو کجای معرکه او... آه ذوالجناح! با بادهای سرخ سماعی‌ست خون‌چکان هر سنگ روضه‌خوان شده بر خاک روسیاه تن‌ها رها به دشت... خدایا چه بی‌سپر! سرها به نیزه رفته... دریغا چه بی‌گناه! فریادِ یا بُنَیَّ جهان را گرفته است بوی مدینه می‌وزد از سمت قتلگاه @Aftab_gardan_ha
این زمزمه در عرش برین افتاده هفتاد و دو قطعه از نگین افتاده هر گوشه‌ی دشت کربلا می‌بینیم یک تکه از آسمان زمین افتاده @Aftab_gardan_ha
می‌داد از آسمان خبر، یک خورشید از روز دهم، قصه‌ی سر، یک خورشید منظومه‌ی عاشقانه‌ای ساخته‌اند هفتاد ستاره، یک قمر، یک خورشید @Aftab_gardan_ha
سه سال عمر کمی بود، تا خرابه‌نشینی برای اینکه سری را میان تشت ببینی تو گریه کردی و دنیا شنید سوز غمت را عزیزِ حضرت بابا! چه خطبه‌های مبینی! خدا کند که نگاهت به روی نیزه نیفتد خدا کند که عمو را چنین غریب نبینی چقدر خاک بیابان که بوسه ریخت به پایت چقدر تاولِ گل کرده بود تا که بچینی بیا دوباره به آغوش آسمانی بابا نبود شأن حضورت خرابه‌های زمینی چقدر آه تو سوزاند خیمه‌های ستم را سفیر کوچک بابا، پیام‌آور دینی نهال یاس حسینی، میان این‌همه آتش اگرچه سوخته معجر، هنوز سبزترینی سه ساله بودی و داغی چشیده‌ای که بماند سه سال عمر کمی بود، تا خرابه‌نشینی... @Aftab_gardan_ha