نماهنگ《تیغ خون》، براساس مستند زخم پیوار اثر سهیل کریمی، با شعر و تدوینِ #علیرضا_رأفتی، شاعر عضو #دوره_چهارم_آفتابگردانها را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید.
https://www.aparat.com/v/zRbYp
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
منتظر ایستاده ام؛ از کی؟
از همان ابتدای بی تو شدن
ساعت صفر وعدهی ما بود
ساعت صفر، سوم بهمن
منتظر ایستادهام؛ اینجا
زیر این گنبد همیشه کبود
که یکی بود و هیچکس جز او...
که یکی بود و بودنِ تو نبود
زیر این گنبد کبود از ابر
همنشین است بغض با لبخند
هرکجا باهماند این دو نفر
دست در دست مرگ آمدهاند
دست در دست مرگ آمدهاند
بغض و درد و سکوت و رسوایی
همه جمعاند در من بی تو
شهروندان شهر تنهایی
همه جمعاند جز تو و باران
در من، این سرزمین ابراندود
خشک افتاده قلب تشنهی من
قلب نه! این کویر خونآلود
آسمان مثل من پر از بغض است
هر دو با فكر مرگ درگیریم
خشکسالی ادامهدار شده
ما نباریم، زود میمیریم
ابر خشکیده و خسیس انگار
قصدِ دریا شدن ندارد؟ حیف...
در قوانین شهر بی باران
من و تو ما شدن ندارد، حیف...
□
منتظر ایستاده ام؛ از کی؟
از همان ابتدای بی تو شدن
ساعت صفر وعدهی ما بود
ساعت صفر، سوم بهمن
#محمد_سعید_زارع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یک
کس غیر تو رهسپار این جاده نشد
اینگونه برای مرگ آماده نشد
ای برگ به باد رفته! غیر از تو کسی
بر چوبهی دار خویشتن زاده نشد
دو
مانند سپیده بر شب تار بزن
سرمستی خود را همهجا جار بزن
چندیست که شوق سربلندی دارد
برخیز و سری به چوبهی دار بزن
سه
در پارك ببين پرندهها در تب و تاب
اندوه بزرگشان همان دانه و آب
آنسوتر از اينهمه عطش، گنجشکی
آرام نشسته روی تنديس عقاب
#حمید_رضا_نظری
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو بودی و چه بود؟
چه اتفاقِ تازه یا چه نظمِ کهنهای؟
تو رفتی و یکی
خرابِ خاطرات
میانِ کافهها کلافه شد
تو رفتی و یکی
یکی نه، من!
تو رفتی و دوباره چند شعر
به شعرهای ناتمامِ من اضافه شد!
#سید_علی_لواسانی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چشمان تو کتاب تماشایی من است
این شعر نیست؛ مایهی رسوایی من است
یک عمر صرف حوصله شد تا تو آمدی
تنهاییام گواه شکیبایی من است
ویرانهای که بعد تو بر جای مانده است
دیوارهای خانهی تنهایی من است
تنها منم که با تو به باران نشستهام
یک چتر، سقف خانهی رویایی من است
آری مرا نگاه کن آری که چشمهات
روشنترین دلایل زیبایی من است
باید تو را سرود و پس از آن سکوت کرد
اما کدام واژه به شیدایی من است
#الهام_عظیمی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
سرود، صبحِ ازل، شعرِ نابِ بودن را
ادامه داد سپس تا ابد، سرودن را
به هر که درخورِ معناش، واژهای بخشید
به تو ستوده شدن را، به من ستودن را
به گیسوانِ تو ایجازی از گره بخشید
به دستهای من آرایهی گشودن را
به استعارهی چشم تو و دل من، ساخت
میان آهن و آهنربا، ربودن را
به هر نسیم، که تشبیهی از تنفّس توست
سپرد، گرد ملال از جهان زدودن را
و سرنوشت تو را و مرا، نبودن کرد
گذاشت آن که از اوّل، بنای بودن را!
#امین_رضیپور_جویباری
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چشمم دوباره خیس شد از نم نم سکوت
رخت سیاه کرده به تن در غم سکوت
بغضم شکست و باز صدای شکستنش
گم شد میان همهمهی این همه سکوت
وقتی که نیست نام تو در بین واژههام
معنا شدهست مسالهی مبهم سکوت
اینجا کسی به غیر خودم نیست یار من
خوب است آشنام به زیر و بم سکوت
با سنگِ حرف میشکنی حرمت مرا
تو آدمِ صدایی و من آدمِ سکوت...
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پر است از عطر یاس و نرگس و ریحان، شبستانش
شبستانی که میروید بهشت از روح و ریحانش
شبستانی مقرنس آنچنان زیبا که لایوصَف
ملائک بر سر سجّاده محو نقش ایوانش
و چشمانداز مُلک لمیزل در چارسویش سبز
شکفتهست آسمانها در حیات نوربارانش
مقدّسمعبدی، عرش الهی فرش محرابش
قیامتعالمی، پیغمبران حیرانِ حیرانش
حریمش بام معراج است و آلاللّه زوّارش
به هیزمکش بگو هرگز نخواهد دید ویرانش
به هیزمکش بگو از شرّ خود بگریز سوی او
که او نور علی نورست و جانبخشیست احسانش
فقیران را، یتیمان را، اسیران را چهها بخشید!
مسلمانش شوی شاید رسد دستت به دامانش
بیا تسبیح برداریم و تسبیحش بهجا آریم
که از آیات ربّانیّه سرشارست عرفانش
سلاماللّه، مشتاق ملاقاتش رسولاللّه
بإذناللّه جبرائیل روحاللّه مهمانش
کلاماللّه، حبّاللّه، بغضاللّه، حکماللّه
جلالاللّه، خلقاللّه، یکیک، تحت فرمانش
جمالاللّه، نوراللّه، وجهاللّه، ستراللّه
حجاب از «قل هو اللّه أحد» برداشت سلمانش
◾️
هیالسّرّ الخفیّ فی لیلةالإسرا و لاتُدرَک
به اسم أعظم مکنونهاش زنده شهیدانش
مقامی برتر از لولاک دارد بانوی افلاک
که قدرش را نمیفهد کسی الّا علیجانش
علی را ایستاده دیدهام تا دیدهام تنها
علی تنها علی حق است و توحیدست ایمانش
علی تنها علی آیینهی زهراست ای مردم!
خداوندی که بیهمتاست بیهمتاست قرآنش
جمالاللّه، رستاخیز برپا کرد در آتش
گلستانی شد از خون خدا -جانها به قربانش-
◾️
«سلامش را تو پاسخ گوی و در بگشا》 به دیدارش
علی را سایهبانی نیست الّا بیتالأحزانش
دریغا آن یداللّهی که بیتاللّه را افراشت
میان چاه خلوت کرده با معبود سبحانش
چه کردید آی هیزمهای دوزخ! آشیانش را
که غرق آه میبینم پریشانِ پریشانش
چه کردید آی هیزمخشکها با قامت طوبا
که میبینم بهارش را خزانتر از زمستانش
اگر خواری به او نازکتر از گل گفته با توسن
بزن ای رعدِ هستیسوز از بنیان بسوزانش
◾️
نمیدانم کجا این قصّه را باید به پایان برد
که اقیانوس طوفانی مِهآلودست پایانش...
#علیرضا_محمدعلیبیگی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
عمریه درد میکشیم ولی
باید امّید رو کشیده نوشت
با مداد سیاه تا سر صبح
باید از قصهی سپیده نوشت
پی اخبار راست چی شد که
تو دروغای غرب میگردیم
پی خورشید، غرق تو دلِ غرب
چند ساله که صبحو گم کردیم
توی میدون حریفمون نشدن
صحبت از صلح نقشهی تازهست
مردم شهر من بترسید از
اسب چوبی که پشت دروازهست
عینک دودیمونو برداریم
وقتی حق پشت ابر تردیده
آسمون ابریه ولی خورشید
پشت ابرم که باشه خورشیده
زندگی مشکله ولی امّید
مثل چشمه تو کوه میجوشه
ما همون ملتیم که حتی
بعدِ مرگم سپید میپوشه
پیش رو روشنه، اگه امّید
خونه خونه تو شهر پخش بشه
خوان به خوان سختیا گذشتنیان
اگه رستم سوار رخش بشه
مینویسم از آفتاب امید
که به شبهای تار بربخوره
از دل خاک یاس در میاد
ریشهی یأس اگه تبر بخوره
#علیرضا_میرزایی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به سرنوشت، به اين بخت نامراد سلام
به آن دلی كه مرا میبَرد ز ياد سلام
برای من غم پنهان و آشكار يكیست
به بغض گمشده در چهرههای شاد سلام
نسيم، پيك پريشان عطر يار من است
به گيسوان رها در مسير باد سلام
قدم به ديدهی منّت گذاشتی امشب
خوش آمدی بنشين اشك خانهزاد! سلام
به آن كه در طلب عشق جان سپرد، درود
به آن كه پای غم يار ايستاد، سلام
#امير_تيموری
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پیش از تو
انقلاب یک خیابان بود
با کافههایش
و کتابهایی غریب
با اندوه زنانی
که گرسنگیشان را دف میزدند
باصورتهای پهن در آفتاب
با صدای سردآلود مردی
که داد میزد چایی...
تو آمدی
دستهایم را گرفتی
تا در شلوغی انقلاب تا ولیعصر
شوری بلالها
طعم دهانم را عوض کند
که چهارشنبههایم
برود سمت امامزاده صالح
سمت عکسهای بغضآلود من
تو بپرسی《گریههایت برای چیست؟》
من به چشمهایت نگاه کنم
و بیشتر اشک بریزم
که پیش از تو
من غریب بودم
با عصرهای دو نفره
که نمیدانستم
خندههای یک زن میتواند
نهفته در آواز خواندن مردی باشد
#ملیحه_سادات_قاضی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به خاک پای حضرت سلطان علی بن موسی الرضا (ع)
چنان که میبرد عطش ز طفلِ تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیشِ عطر تو نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت، در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظهای ببر ز چشمها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو؟
تویی که قبل هر سوال دادهای جواب را
هزار غصه هست و من به امرِ فابک للحسین
برای گریههای خود بهانه کردم آب را
نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگِ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟
بگو به باد لااقل که کم کند شتاب را
رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود، که مجلس شراب را...
بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی
و مادری که آمدهست وا کند طناب را...
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha