eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
💢مکرراً دوستان در اینجا، ایتا و ... از بنده درخواست می‌کنند در خصوص مسائل اقتصادی و شرایط کشور در این حوزه توضیح دهم. اما این حقیر کارشناس اقتصادی نیستم،،، ولی یک موضوع را در این حوزه می‌فهمم: 🛑دنبال علیرضا اکبری ها در حوزه نفوذ اقتصادی باشیم... نفوذ در حوزه‌های اقتصادی جدی است. 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📛سلبریتی داریم تا سلبریتی 🔴🎥❌سلبریتیهای هنری، ورزشی و تجاری ترکیه به همراه مردم طی پویشی تلویزیونی بنام TekYurek (یکدل) اقدام به اهدا پول و سایر داراییهاشون به زلزله زدگان کردند که در ساعات اولیه مبلغی بیش از پنج میلیارد دلار جمع آوری شد. ❌ سلبریتیهای ما فقط دنبال ویدیو، عکس و سوژه برای غر زدن و گرفتن لایکند 😏 ❌فرق سلبریتی ایران و ترکیه اینه که اونا اومدن در یک برنامه تلویزیونی با مردم تلفنی صحبت و باهاشون همدردی کردن و بهشون دلگرمی دادن و تحت نظارت دولت برای اون شماره حساب مخصوصی که اعلام شده پول جمع کردن! 💢در همه دنیا سلبریتی ها ابزار حکومتن و فقط در چهارچوب معین شده فعالیت میکنن! #سلبریتی_بی_وجود #سلبریتی_باغیرت #زلزله_ترکیه 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎉🎊🎉🌺 ♥️🎶حضرت باران.... سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی 💐بعثت پیامبر اکرم (ص) مبارک باد💐 ⚜✨نماهنگ زیبای عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 🎋〰❄️ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜رمان نقاب ابلیس #قسمت15 (مصطفی) بعد مدت‌ها دوباره به سالن رزمی می‌روم. خیلی وقت بود، کارهای بسیج ن
⚜نقاب ابلیس آمدن پر سر و صدای بچه‌های سرود، از یادم می‌برد به علی بگویم چقدر دوستش دارم. عباس با لبخند همیشگی‌اش پشت سر بچه‌ها می‌آید. بچه‌ها مسجد را روی سرشان گذاشته‌اند. مرتضی با ذوق می‌دود طرفم: -تک‌خوان شدم مصطفی! پشت لبش دارد سبز می‌شود، اما هنوز بچه است! همه پسرها همین‌طورند! -سلامت کو بچه؟ -سلام. عباس دست می‌زند روی شانه مرتضی: -صدای خوبی داره، حیفه ازش استفاده نکنه! چرا مسابقات قرائت قرآن شرکتش نمی‌دین؟ -والا ما خبر نداشتیم! دستتون درد نکنه داداش ما رو شکوفا کردین! بچه‌ها که می‌روند، عباس می‌نشیند کنارم و بی مقدمه می‌پرسد: -قضیه این فرقه شیرازی‌ها چیه؟ سر درد و دلم باز می‌شود: -ای بابا... چه میدونم... یه عده از این شیعه لندنیا... به قول این علی آقا شینگلیسی‌ها اومدن هیئت گرفتن حرفای شیرازی رو به خورد مردم میدن. حالا ما داریم سعی می‌کنیم روشنگری کنیم ولی حاج آقای مسجد رو گرفتن زدن. ذولجناح منم که دیدین به چه روزی انداختنش! لبهایش را جمع می‌کند: -عجب... یکم مشکوک نیستن؟ آخه معلومه سرشون به کار خودشون نیست که این رفتارا رو می‌کنن. -منم همین فکر رو می‌کنم. باید حواسمون به اربعین و بیست و هشت صفر باشه. -گزارش می‌دین به سپاه؟ یک لحظه از ذهنم می‌گذرد، نکند آمده که زیر زبانم را بکشد؟ اما از فکرم خجالت می‌کشم. سیدحسین الکی به کسی اعتماد نمی‌کند. -آره فعلا بیشتر از این کاری نمیشه بکنیم؛ ولی هنوز یه واحد مشخص اطلاعات نداریم. حس می‌کنم توی این محیط لازمه چندنفر جدی پای کار اطلاعات پایگاه وایسن. جرقه‌ای در ذهنم می‌خورد. چطور است اطلاعات را به حسن و عباس بسپارم؟ (حسن) به قول عباس، اینکه اینجا هستیم الان ثوابش از عزاداری بیشتر است. امیدوارم همینطور باشد. مصطفی نگران بود و به نظر بچه‌ها، نگرانی‌اش به جاست. علی روز قبل را کامل وقت گذاشت و با بچه‌های فرهنگی، سیر نمایشگاهی درباره شیعه لندنی دارند. صبح اما وقتی رسیدیم مسجد، دیدیم چندتا از پوسترها را پاره کرده‌اند. حاج کاظم به موقع رسیده بود. صبح که آمدیم و دیدیم بین کلمات جمله «ما تشیعی که مرکز تبلیغاتش لندن است را نمی‌خواهیم» فاصله افتاده و پوسترش با عکس آقا پاره شده، همه وا رفتیم اما خداراشکر، عباس حدس می‌زد این اتفاق بیفتد و به علی گفته بود از پوسترهای آقا دوتا بزند. معلوم است این عباس دوست سیدحسین است که انقدر کله اش خوب کار می‌کند! اصلا برای همین ماجراها مصطفی گفت بیاییم اینجا و حواسمان به هیئت «محسن شهید» باشد. من نظرم این است که روی موتور باشیم و دیدشان بزنیم اما عباس می‌گوید اینجوری تابلو می‌شویم. می‌رویم آخر مجلس، در حیاط می‌نشینیم. این عباس هم کله‌اش خوب کار می‌کند هم چشمانش! انقدر دقیق مجلس را می‌پاید و سخنان سخنران را یادداشت می‌کند که حیران می‌مانم. بدون نگاه به دفترچه و بدون نقطه می‌نویسد. مداح درباره شفا گرفتن فرزند افلیج یکی از خادمان هیئت می‌گوید که نذرکرده قمه بزند و فرزندش الان بهتر از ما راه می‌رود! چقدر اهل بیت پیامبر مظلوم و غریبند که عده‌ای به راحتی حکم‌شان را نادیده می‌گیرند. چقدر ناراحت کننده است که کسانی از احساسات پاک مردم به اهل بیت سوءاستفاده می‌کنند و نمی‌گذارند اسلام ناب محمدی شناخته شود. بیشتر از اینکه حواسم به مجلس باشد، محو دست تند و نگاه نافذ عباس شده‌ام. برای همین وقتی عباس می‌زند به شانه‌ام و می‌گوید «پاشو بریم» یک‌باره از جا می‌پرم. چشمانم از چیزی که می‌بینم گرد می‌شود. قمه، تیغ، نه...! دست و پایم را گم می‌کنم. با صدایی خفه به عباس می‌گویم: -چکار کنیم؟ الان وقت رفتن نیستا... عباس با صدایی آرام‌تر از من می‌گوید: -می‌خوای وایسی نهی از منکر کنی که با همون قمه‌ها حسابمون رو برسن؟ نباید تابلو کنیم که! پاشو بریم گزارش بدیم... گرچه مجلس پارتی نیست که نیروی انتظامی بریزه همه رو جمع کنه! دل نگاه کردن به صحنه را ندارم. عباس یک چشمش به قمه زن‌هاست و یک چشمش به در خروجی. وقتی می‌رسیم به مسجد، همراه دسته عزاداری وارد می‌شویم. هوای مسجد را نفس می‌کشم. بوی دروغ نمی‌آید. مصطفی که پیداست از صبح تا الان این سو و آن سو دویده، سراغمان می‌آید: -چی شد انقدر زود برگشتین؟ عباس دست مصطفی را می گیرد و به کناری می‌کشد، اما من امان نمی‌دهم که حرف بزند: -دارن قمه می‌زنن سید! تو روز روشن دارن قمه می‌زنن... مصطفی که تا الان بعد این‌همه جست و خیز، سرحال بوده، با شنیدن حرفم وا می‌رود. عباس حال مصطفی را می‌فهمد که حرفی نمی‌زند. مصطفی به دیوار، کنار عکس آقا با فتوایشان درباره حرمت لعن علنی تکیه می‌دهد! ✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه  دارد... 🎋〰❄️ @Alachiigh
✳️ماهی کیفیت اسپرم مردان را بالا میبرد. 🔸اسید چرب امگا ۳ که در ماهی به وفور یافت می شود، باعث بهبود سلامت اسپرم میشود 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید مهدی توسن🌹 ✍مهدی می گفت: رفته بودم روستا. همه طرفدار سینه چاک شاه بودند و من هم طرفدار امام خمینی. بحث مان خیلی بالا گرفت تا جایی که مقابل هم ایستادیم. عصبانی شدند و با زنجیر افتادند به جان من. هر گاه یاد زنجیرهای آن روز می افتم، یاد امام موسی کاظم (علیه السلام) را برایم تداعی می کند. کاش دوباره ضرب شلاق ها تکرار می شد تا درک می کردم امام موسی کاظم (ع) چه رنج هایی کشیدند. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ❌🛑رمزگشایی از سکوت «معنادار» محمود احمدی‌نژاد 🔻روزنامه آرمان ملی نوشت: 🔹سکوت محمود احمدی‌نژاد شاید مهم نباشد، اما تجربه نشان داده معنادار است. محمود احمدی‌نژاد نسبتی با سکوت ندارد و حدود یکسال قبل از هر فرصتی برای انتقاد به نهادهای مختلف کشور استفاده می‌‌کرد. 🔸میزان این انتقادات به اندازه‌‌ای بود که برخی اطمینان داشتند از ترکیب مجمع تشخیص مصلحت کنار گذاشته خواهد شد، اما در ماه‌‌های منتهی به معرفی اعضای این مجمع یکباره سکوت کرد و دیگر خبری از گذاشتن میز در میدان ۷۲ نارمک برای سخنرانی او نشد.  🔺برخی هدف او را فضاسازی برای راه‌یافتن یارانش به مجلس دوازدهم می‌‌دانند بنابراین به نحوی رفتار می‌‌کند که حاشیه‌‌ای برای آنها ایجاد نشود. حضور یاران احمدی‌‌نژاد در دولت سبب شد تا آنها برای حضور در مجلس دوازدهم هم تلاش کنند. 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ⁣⁣⁣⁣🌸🎊🌸🎊🌸 ـ⁣⁣⁣⁣🎊🌸🎊🌸 ـ⁣⁣⁣⁣🌸🎊🌸﷽ ـ⁣⁣⁣⁣🎊🌸 ـ 🔴 🔴 عرض سلام و تبریکات صمیمانه عید 🌸 📖بزودی مسابقه تستی از محتوای کتاب برگزار میشود. ♦️از تمامی عزیزانی که *کتاب یا فایل* رو تهیه کردند دعوت میکنم تا در این مسابقه شرکت کنند. 🌱به امید شرکت همه ی شما عزیزان در این مسابقه 🌱 موفق باشید🌺 🎊🌸 🌸🎊🌸 🎊🌸🎊🌸 🌸🎊🌸🎊🌸
1_1897766266.pdf
4.58M
🔴📣توجه 🔵📣توجه 🟥🟧🟨 📗 فایل PDF کتاب «یک وَن شُبهه» 🍃🌹 پاسخ به مجموعه‌ای از سوالات پر تکرار این روزهای جامعه 😊👌 🔴👇👇🔵 ✅فایل را بخوانید و در مسابقه شرکت کنید 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨از بعثت او جـهان جـوان شد گیتـى چو بهشت جـاودان شد ✨این عیـد بـه اهل دیـن مبـارک بـر جملـه مسـلمیـن مبـارک 🎥⚜👆♦️کلیپ زیبای مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم ♥️ 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️🔴 حجابُ آخوندا ساختن؟ 🔆 در تمام ادیان الهی و حتی غیر توحیدی به بدن‌ زن، عریانی و برهنگی توجه ویژه‌ای شده است. ⛔️ بدن زن در جهان تبدیل به یکی از ابزارهای سرمایه‌گذاری و یک صنعت پردرآمد شده است و سالانه میلیاردها دلار از آن به دست می‌آید. ‼️ عریان شدن زنان به سود و منفعت سرمایه‌داران در جهان است بنابراین برای تحقق آن از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کنند‌. این درحالی‌ است که درحقیقت بدن زن مجرای خلقت خداست و خداوند از طریق بدن زن انسان را خلق می‌کند و خانواده را تحکیم می‌بخشد. 🎋〰❄️ @Alachiigh
📸💢 مهم‌ترین نکات امنیتی و دفاعی بیانیه مشترک ایران و چین 👌👌 🎋〰❄️ @Alachiigh
🔴میرحسین و خاتمی خون بیشتری طلب می‌کنند! 📛تیر سه‌شعبه موسوی، خاتمی و اصلاح‌طلبان به سمت گلوی نظام 📛 هماهنگی چپ‌های ستادی برای فتنه آینده 🔺میرحسین موسوی، از اضلاع فتنه ۸۸ که به دلیل توبه نکردن و اصرار بر ناامنی در محدودیت به سر می‌برد اخیراً بیانیه‌ای را به بهانه اغتشاشات منتشر و در قالب ۳ بند خواستار "برگزاری رفراندوم برای تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، تشکیل مجلس مؤسسان و همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق باموازین(!)" شده بود. 🔺پس از این بیانیه که عملا خواستار براندازی نظام جمهوری اسلامی شده بود؛محمد خاتمی،دیگر لیدر اصلاح‌طلبان که او نیز به دلیل توبه نکردن و اصرار بر ناامنی در انزوا به سر می‌برد هم اقدام به صدور بیانیه کرد و طی آن رهبری و ساختار حاکمیتی کشور را "صخره ستبر بن بست در مقابل اصلاح‌خواهی" اصلاح‌طلبان قلمداد و مدعی نومیدی مردم از حکومت ایران شده بود؛در قالب۱۵بند پیشنهاداتی را مطرح کرد که اگرچه صراحتا اسمی از حمایت از موسوی در آنها نیست لکن در تلمیح و باطن؛نقش آتش تهیه را برای اظهارات موسوی ایفا کرده‌اند. 🔺در ادامه و پس از سکوت چند روزه این تصور پیش آمد که چپ‌های ستادی"موضع عقلانی سکوت"را انتخاب کرده‌اند اما در بعد از ظهر روز کاری چهارشنبه گذشته و در آستانه تعطیلات۳روزه؛ ناگهان"بیانیه جبهه اصلاحات ایران در ارتباط با بیانیه‌های اخیر مهندس میرحسین موسوی و حجةالاسلام و المسلمین سیدمحمدخاتمی"در برخی رسانه‌ها منتشر شد و وارد فضای"همپوشانی"شد. 💡هوش سفید 🎋〰❄️ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜نقاب ابلیس #قسمت16 آمدن پر سر و صدای بچه‌های سرود، از یادم می‌برد به علی بگویم چقدر دوستش دارم. ع
⚜رمان نقاب ابلیس (الهام) کتاب‌هایی که داده هم بیشتر درباره سکولاریسم است و از زبان اندیشمندان خارجی و معدودی مثلا اندیشمند ایرانی، تلاش دارد اثبات کند دین یک تجربه و احساس شخصی است نه نیاز جامعه! بعد هم خیلی نرم به تبلیغ و ترویج عقاید بنیادین بهاییت مانند میثاق و مظهر الهی و... می‌پردازد (به دلیل خطر شدید انحراف این کتب ضاله، از نامبردن آنها معذوریم). اصلا دردمان همان وقت شروع شد که دین را از زندگی‌مان کنار زدیم و الان به جایی رسیده‌ایم که باید توی سرمان بزنیم و بگوییم چرا انقدر آمار افسردگی در جوامع مدرن بالا رفته؟ دلیلش هم واضح است. دین را اگر از جامعه حذف کرد، کفاف نیازهای فردی را هم نمی‌دهد؛ چون انسان درون غار زندگی نمی‌کند که فقط نیاز فردی داشته باشد! با وجود اینکه مطمئن شده‌ایم خانم حسینی سعی دارد عقاید بهایی را به شکلی فریبنده به خورد مردم بدهد، چندان ناامید نیستیم. مریم برای عادی کردن ماجرا، چندبار دیگر هم به مراسم می‌رود، اما درحال طراحی سوالات مسابقه کتاب‌خوانی هستیم. پول هم از نذرها و کمک‌های مردم جور شده و توانسته‌ایم تعداد قابل توجهی کتاب بخریم. مریم تمام وقتش را گذاشته تا کتاب را خلاصه کند و بریده‌های کتاب را به صورت بروشور چاپ کنیم. در کل، با هزار و یک بدبختی بسته فرهنگی مختصری آماده کرده‌ایم برای بیست و هشت صفر. سعی کرده‌ایم شبهات را تا جایی که شده به زبان ساده پاسخ بدهیم. مصطفی جعبه‌ها را پشت صندوق عقب ماشین پدرش -که الان دست ماست- می‌گذارد و مریم صندلی عقب می‌نشیند. راه می‌افتیم برای پخش بسته. در خانه‌ها را می‌زنیم و ضمن تسلیت ایام، درباره مسابقه کتاب‌خوانی توضیح می‌دهیم. چند کوچه پایین‌تر که می‌رویم -حوالی خانه همان مثلا مادر شهید- خانمی با گرفتن بسته می‌پرسد: -ممنون ولی دیروز بهم کتاب دادین. بی آن که بخواهم، اخم‌هایم درهم می‌رود؛ اما سعی دارم عادی جلوه دهم و به زور می‌خندم: -ما امروز شروع کردیم به کتاب دادن. کی کتاب بهتون داد؟ -گفتن از طرف موسسه (...) اومدن. می‌گفتن یه موسسه خیریه‌ست و اینا. خدا خیرشون بده، یه صدقه‌ای هم دادم که بدن به بچه‌های بی بضاعت. -شما ازشون کارت خواستین؟ -نه... می‌گفتن برای فقرای اقلیتهای مذهبی هم کمک جمع می‌کنن. خمس و زکات و فطریه هم می‌گیرن. حس می‌کنم شاخ‌هایم درحال روییدن است. تعجبم را به روی خودم نمی‌آورم چون باید زیر زبانش را بکشم: -آفرین... حالا چی دادن بهتون؟ -چه میدونم مادر... بذار برم بیارم. خداراشکر که همکاری می‌کند. می‌رود و چندلحظه بعد با یک کتاب برمی‌گردد. کتاب باریکی است. با خواندن عنوان کتاب، چشمانم از حدقه بیرون می‌زند. یکی از ضاله‌ترین کتاب‌هایی که به مریم هم داده بود؛ وای من! باید بر خودم مسلط شوم. آرام می‌پرسم: - به همه همسایه‌ها میدادن؟ -آره. گفتن هدیه‌ست. -آهان... حالا شما این هدیه ما رو هم بگیرین بخونین... ما از طرف مسجدیم؛ ولی حاج خانم، هرکسی اومد گفت از موسسه خیریه‌ام اول مدارکش رو دقیق ببینین. چون من چیزی درباره این موسسه نشنیدم و فکر نکنم معتبر باشن. -خدا خیرت بده دخترم. بیا، این کتابش رو بگیر، ببین چیه؟ یه موقع حرفای ضاله نداشته باشه! خدا به چنین آدم‌های هوشیاری خیر بدهد. لبخند می‌زنم و تشکر می‌کنم که حواسش هست هرکتابی ارزش خواندن ندارد! ✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه  دارد... 🎋〰❄️ @Alachiigh
✳️برای اصلاح فرم کمر و زیبایی اندام 🔸دست ها را مانند تصویر در پشت سر قفل کنید و 5 ثانیه در این حالت نگه دارید و سپس دست ها را تعویض کنید. 🔸10بار در روز این حرکت را تکرار کنید 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید سعید زقاقی🌹 ✍ مادرم! فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش کنند و زنان ما عفت را، وقتی جامعه ما را "بی غیرتی"و"بی حجابی"در بر گرفت، مادرم آن وقت گریه کن که اسلام در خطر است... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢♦️👌از این مدل پلیس ها نیاز فوری داره کشورمون🇮🇷 کلام مستدل، و برخورد قاطع و محترم ✅ بسیار عالی ..احسنت 👌👌 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔵🎥 ساخت خانه‌ای مقاوم در کمتر از ۱۰۰ روز ساکن ، خانه‌ای وضد_آتش، بدون هیچگونه میخ و میلگرد و تیرآهن و پیچ و مهره، در مدت فقط سه ماه ساخته که تاکنون هیچ فردی در هیچ کجای جهان موفق به انجام آن نشده! ♦️این معمار نخبه به عشق میهن، به ایران بازگشته تا این خانه‌ها رو در ایران بسازد و شیوه ساخت را به مهندسان آموزش دهد. 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🛑مجلس متفاوت «مهدی رسولی» در خوی مهدی رسولی مداح اهل‌بیت با حضور در کمپ های اضطراری زلزله زدگان خوی ضمن دیدار با گروه های جهادی، به اجرای برنامه در یکی از کمپ ها پرداخت که با استقبال پرشور مردم روبروشد. گروه‌های جهادی هیئت ثارالله زنجان از اولین روزهای زلزله در منطقه مشغول خدمت رسانی است. 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 مجری تلویزیون رفته ترکیه و به مقایسه تنوع خودروها در ترکیه پرداخته: مافیای دلالی خودرو در کشور کاری کرده که در ایران داشتن یک خودروی معمولی هم آرزوی دست‌نیافتنی گردد 💢اما ما مردم منتظریم از نهادهای نظارتی ، مجلس و ریاست محترم جمهوری که ویژه تر برای تنظیم بازار همانند کالاهای اساسی واردات خودرو با گمرکی هم را تسهیل و پیگیری کنند تا آن شاالله مافیای هفت سر خودروسازی و دلالی در کشور سر از بدنش جدا گردد و مردم عزیز کشورمان به جای هزینه بالا برای خودرو این هزینه را صرف مسکن و بهتر شدن معیشت و رفاه خانواده خود کنند 🎋〰❄️ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜رمان نقاب ابلیس #قسمت17 (الهام) کتاب‌هایی که داده هم بیشتر درباره سکولاریسم است و از زبان اندیشمند
⚜رمان نقاب ابلیس (مصطفی) ضربه آرامی به در می‌خورد و مریم می‌آید داخل. همراه جواب سلامش آهی از ته دل می‌کشم. چقدر زحمت کشید سر آماده کردن بسته فرهنگی. قبل از توضیح من، خودش تکه‌های کاغذ پاره را روی میز می‌بیند. چند قدم به سمت میز برمی‌دارد و کتاب پاره شده سایه شوم را در دست می‌گیرد و نشانم می‌دهد: -مصطفی چی شده؟ چرا اینا پاره‌ست؟ به لبه میز تکیه می‌دهم: -امروز اینا رو انداخته بودن دم در مسجد. نمی‌دونم چرا تا ما یه حرکت می‌زنیم سریع جواب میدن. نمی‌دونم چی رو می‌خوان به رخمون بکشن؟ اینکه انقدر جسورن و پشتشون گرمه؟ یا چی؟ مریم کتاب را - که از وسط دو نیم شده- روی میز می‌گذارد و برشورهای پاره شده را برمی‌دارد. وقتی عکس پاره شده آقا را می‌بیند، اندوه نگاهش چندبرابر می‌شود. حق هم دارد. من هم وقتی دیدم عکس آقا پاره شده، حس کردم قلبم را زخم زده‌اند. سرش را بالا می‌آورد و نگاهم می‌کند: -می‌خوان ما دست برداریم، مصطفی! با اینکه دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشد، با لحنی دلگرم کننده می‌گویم: -ولی ما دست برنمی‌داریم، درسته؟ هنوز تایید نکرده که الهام می‌آید داخل. سلام کرده و نکرده می‌پرسد: -راسته که یکی از بسته‌ها رو پاره پوره کردن انداختن در مسجد؟ با دست به کاغذهای پاره اشاره می‌کنم. الهام برعکس مریم، نمی‌رود که نگاه‌شان کند. بهتر، اگر عکس پاره شده آقا را ببیند، او هم قلبش زخم می‌شود. -مصطفی اینا چرا اینجوری می‌کنن؟ دستی به صورتم می‌کشم: -لابد می‌خوان شاخ و شونه بکشن که مثلا سرمون به کارمون باشه! سکوت چند دقیقه‌ای، باعث می‌شود صدای تمرین گروه سرود را بشنویم: -ما در غلاف صبر/ پنهان چو آتشیم/ لب تر کند ولی/ شمشیر می‌کشیم! مریم سکوت بین‌مان را می‌شکند: -مصطفی صفر تموم شده ها! مامان اینا می‌خوان تدارک ببینن. تازه یادم می‌افتد باید بساط عروسی را هم وسط این همه کار راه بیندازیم. آوار می‌شوم روی دیوار: - وای کلا یادم رفته بود. الهام نگاهی به من می‌کند و نگاهی به عکس آقا که پاره شده: - آخه الان... الان باید همه انرژیمون رو بذاریم اینجا. اگه درگیر کارای عروسی بشیم... مریم روی صندلی می‌نشیند: -من با حسن حرف زدم. اونم همین رو میگه! عروسی دیر نمیشه اما اگه الان جلوی اینا واینسیم ممکنه خیلی دیر بشه ها! الهام همانطور که با چسب نواری عکس آقا را می‌چسباند می‌گوید: -اگه موافق باشی و موافق باشن، عروسی رو بندازیم عقب. لبخند می‌زنم؛ حرفم را الهام زد. طعم انبه زیر زبانم می‌رود! ✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه  دارد... 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❌✘ من شک دارم به همه چیز! ❌🔴 کشور اسلامی که در دستگاه‌هاش اینهمه فساد هست، آیا نباید به اسلامش شک کرد؟ 🎋〰❄️ @Alachiigh
خدا زمین رو مدور آفرید تا به انسان بگه همون لحظه‌ای که فکر می‌کنی به آخر دنیا رسیدی، درست در نقطه آغاز هستی. ✨✨⚜✨✨ 🎋〰❄️ @Alachiigh