eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - آتیش به در شعله زد - کربلایی حسنعلی بهرامی.mp3
6.52M
🏴🏴🏴🏴🏴 🙏صلی‌الله علیک یااباعبدالله 🤚 🙏صلی‌الله علیکِ یا فاطمه الزهرا 🤚 🙏به یاد سردار رشیدِ شهید قاسم سلیمانی 💔 🌴آتیش به در شعله زد ،،، 🌴به گل یاس حیدر ،،، 🎤کربلایی 👌بسیار دلنشین 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وجه خارجی ۸۸ 🔖 کدام راه به ایران ❗️ در گزارش اندیشکده بروکینگز، چطور روی جناح اصلاح‌طلب برای انقلاب مخملی حساب باز شده بود! 👇👇 💬 «..استفاده از جریان در داخل ایران بهترین راه است. شاخه دانشجویی اصلاح‌طلب‌ها و روشنفکران اصلاح‌طلب که زیربنای نظری جمهوری اسلامی را سست کرده‌اند، بهترین موقعیت را برای براندازی جمهوری اسلامی و انقلاب مخملی دارند..» ❇️ جلسه ۵۱۶ کلبه کرامت با موضوع « » - ۹۳/۳/۲۲ 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️مصرف نوشابه در هنگام تشنگی اشتباه ترین گزینه ممکن برای جبران آب از دست رفته بدن است❗️ 🔸آسیب فراوانی به کلیه‌ها میزند و باعث ایجاد سنگ کلیه میشود. 🍁〰🍂 @Alachiigh
✨✨✨✨ خدا پناه و قدرت ماست او یاری رسان ما در مصائب است با او ترسی نخواهیم داشت ✨✨✨✨✨✨ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۹۹ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید محمد مسرور🌹 خودش در دفترش یکی از خواب هایش را اینگونه می نویسید: “یک شب خواب دیدم،داشتیم با جمعی زیارت عاشورا می خواندیم، یک لحظه در قاب عکس، امام حسین (علیه السلام) را جلو خویش دیدم. آن عکس حرکت کرد و با من سخن گفت و گفت: هر وقت خواستی زیارت عاشورا بخوانی با معرفت بخوان و توجه ات به زیارت عاشورا باشد و آن را با تمام وجود بخوان و به معنای آن توجه داشته باش” کسانی که با محمد مدتی بوده اند همه از ادب او نسبت به قرآن و اسماء الله می گویند که هیچ وقت حاضر نمی شد وقت خواب و استراحت پایش به سوی قرآن دراز باشد. اینقدر این حساسیت زیاد بود که یکی از رفقایش می گفت: گاهی می شد وقت خواب با اینکه ظاهرا قرآن و اسماءالله ی نبود اما محمد خوابش نمی برد ومی گفت احتمالا چیزی هست و بعد از جستجو معلوم می شد واقعا چیزی بوده است. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اصلا چرا انقلاب کردیم؟ 🔹فتنه فقط سال ۸۸ بود بعد تمام شد؟ 🔹یه عده مشغولن به صفر کردن کیلومتر دستاوردهای انقلاب iransiasat 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جا داره به مناسبت ۹ دی یادی کنیم از این صوت محرمانه مهدی هاشمی مهدی هاشمی: استراتژی ما همیشه از روز اول همین بود که جلوی خامنه‌ای وایسیم - پس کی میخواید شروع کنید؟! - شروع کردیم، وقتی مامانم میگه بریزید تو خیابون … بیداری ملت 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴گادوین مِنشا( فوتبالیست حال حاضرِ تیم مس رفسنجان ) کادو کریسمس خودش رو به هزینه‌های تحصیل چهار کودک کم‌برخوردار که مجبور به ترک تحصیل شده بود داد، سلبریتی ایرانی هم هزینه چند توله سگ رو به عهده گرفت ✍️ رضا عبدی پور 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆👆👆👆👆👆 داداش ،من خودم تو کنسرت انریکو بودم.. بچه های مصاف بیشتر از چه قشری هستند حرفهای متفاوت استاد رائفی پور در پاتوق دهه هشتادی ها اختتامیه فصل اول پیشنهاد میکنم ببینید 👌👌 🍁〰🍂 @Alachiigh
📣📣 به اطلاع بزرگواران میرسانیم .. در پایگاه زینب کبری سلام الله علیها، بمناسبت گرامیداشت *یوم الله ۹ دی* و *دهه بصیرت* *نشست سیاسی* برگزار شد . که طی آن برنامه هایی از قبیل ➖قرائت حدیث کساء ➖اجرای سرود ولایی توسط کودکان ➖مسابقه همراه با اهدای جایزه نیز انجام پذیرفت مدعو و سخنران: حاج آقا احمدی تاریخ: ۷ دیماه ۱۴۰۰ مکان : مسجدالنبی شهرک شهیدمنتظری تعداد : ۷۵ نفر (س) ❤️الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحق الحسين ❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
📸 بی وجدان که باشی میشی خاتمی که اینجوری ۹دی دهن کجی میکنه به ملت و این پست رو منتشر میکنه پ ن : میرغوغا یا میرفتنه ، مسئله اینست...😏👍 رادار انقلاب 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
#اطلاعیه_مراسم 📣📣 🔰 برنامه تشییع پیکرهای مطهر شهدای دفاع مقدس در شاهین شهر همزم
☝️☝️☝️ 📣 اصلاحیه 📣 مراسم تشییع شهدا در برنامه فردا تغییر کرده و ان‌شاءالله از ساعت ۱۵ از محل میدان ولی عصر () تا سه راه فردوسی انجام می‌شود اجرتون با سیدالشهدا ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️وقتی می‌گوییم مردم با وجود تمام مشکلات و سختی‌ها، دل در گِرو انقلاب و راه شهدا دارند، دقیقا از مکتب حاج‌قاسم سلیمانی صحبت می‌کنیم: 👤 عبـدالمـجید خرقانی 🔴 واکنش مردم با دیدن بَدَل حاج قاسم سلیمانی! 🔹گله و شکایت مردم از وضعیت اقتصادی و مواجه شدن با بَدل حاج قاسم... 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من 🌺 قسمت 60 کاش می‌دانستم عزاداری‌هایش در سوریه چه شکلی‌ست؟ امسال هیئتمان را بدون حامد گر
🌺دلارام من🌺 قسمت61 نرگس با چهره‌ای سرخ و چشمان ورم کرده از اتاق بیرون می‌آید و در ایوان می‌ایستد. با دیدن من، دوباره بغضش می‌شکند؛ صدایم چند بار در گلویم می‌پیچد تا خارج شود: چرا نمیگید چی شده؟ زنگ می‌زنند، عمو در را باز می‌کند، علی‌ست که سلام دست و پا شکسته‌ای می‌کند و با دیدن من، سر به زیر می‌اندازد؛ راضیه خانم پشت سر علی وارد می‌شود و دست میزند سر شانه‌ام: چرا اینجا ایستادی عزیزم؟ بیا بریم تو، چقدر خاکی شدی! صدای همه پر از بغض است. می‌پرسم: چی شده؟ اینجا چه خبره؟ و با نگاهم صورتشان را می‌کاوم. بلندتر می‌نالم: چی شده؟ چرا بهم نمیگین؟ وقتی جواب نمی‌شنوم، دست به دامان علی می‌شوم که دارد می‌رود به اتاق. صدایم شبیه فریاد است: علی آقا! شما بگین چه خبره! علی در آستانه در می‌ایستد، پشتش به من است؛ سرش را روی چارچوب در می‌گذارد و شانه‌هایش می‌لرزند؛ الان است که قلبم از سینه بیرون بزند؛ راضیه خانم می‌خواهد آرامم کند: آروم عزیزم! چرا بی‌تابی می‌کنی؟ آروم باش تا بگیم! - آرومم... به خدا آرومم! شما که نمیگین ناآروم میشم. راضیه خانم می‌بردَم به اتاق، عمه را می‌بینم که نشسته بین جمع خانم‌ها؛ اشکی از گوشه چشم راضیه خانم سر میزند، عمه مرا که می‌بیند میزند توی صورتش: دیدی حامد شهید شد؟ صدایش چندبار در ذهنم می‌پیچد؛ درد عجیبی در ستون فقراتم می‌پیچد و بالا می‌آید تا برسد به مغزم؛ انگار یک جریان الکتریکی به سرم رسیده باشد، مغزم تکان می‌خورد؛ ضربان قلبم که تا الان داشت سینه‌ام را می‌شکافت، از حرکت می‌ایستد و احساس سرما می‌کنم، دنیای مقابلم رنگ می‌بازد و پلک برهم می‌گذارم که نبینمش. به طرف عمو می‌روم که با دو دست صورتش را پوشانده. - راست میگن؟ درسته؟ از عمو جواب نمی‌گیرم؛ علی را خطاب می‌کنم: واقعا حامد... درحالی که بغضش را می‌خورد تا جلوی من نشکند، سر تکان می‌دهد. سر می‌خورم کنار دیوار، درک چندانی از وقایع اطرافم ندارم، صداها را گنگ می‌شنوم و تصاویر را تار می‌بینم؛ نجمه شده ملازم من چون اصلا حواسم به خودم نیست، حتی گاه یادم می‌رود چه اتفاقی افتاده و وقایع در ذهنم ثبت نمی‌شوند؛ گاهی که دلداری‌ام می‌دهند و می‌گویند صبور باش، برایم سوال می‌شود که مگر چه اتفاقی افتاده؟! صدایم به سختی در می‌آید و راه گلویم بسته است؛ شاید بخاطر ضعف است که بدنم یخ کرده؛ اما دست خودم نیست که چیزی از گلویم پایین نمی‌رود. تنها واکنشم، اشک‌هایی‌ست که بی‌صدا از چشمم می‌جوشد؛ خانه شلوغ کلافه‌ترم می‌کند؛ دلم می‌خواهد تنها باشم تا دقیق تحلیل کنم چه اتفاقی افتاده، درک من از شلوغی، صداهای گنگ و مبهمی‌ست که خلوتم را بهم میزند؛ جلد قرآن جیبی در دستم عرق کرده. از ماشین پیاده می‌شویم؛ اول نمی‌دانم کجا هستیم اما چشمم به سردر گلستان می‌افتد؛ دیدن این بهشت، آرامم می‌کند؛ کسی صدایم میزند و درآغوشم می‌گیرد. شانه‌هایش از شدت گریه می‌لرزند، صدای مرثیه خواندنش در گوشم نامفهوم است، به خودم می‌آیم؛ اینکه مادر است! عمه برعکس او، ساکت و متین به سمت خیمه می‌رود؛ از عمه می‌پرسم: پس حامد کجاست؟ دستم را می‌گیرد و دنبال خودش می‌کشد؛ از بلندگوهای خیمه صدای مداحی می‌آید: سلام عزیز پرپرم/ سلام عزیز برادرم/ سلام فدایی حسین/ سلام مدافع حرم... یک آمبولانس جلوی در خیمه ایستاده و جلوی در کمی ازدحام است؛ حسم می‌گوید حامد هم آنجاست، از شوق قدم تند می‌کنم، کسی هلم می‌دهد و مردم راه را برایم باز می‌کنند، وارد خیمه می‌شوم. - حامد تو اینجایی؟ فکر کنم این جمله را بلند گفته‌ام، چشمانم فقط حامد را می‌بیند؛ می‌نشینم و دست می‌کشم به سر و صورتش؛ سربندی که به سرش بسته‌اند خونی‌ست. صورتش هم با وجود چند زخم، به ماه شب چهارده می‌ماند. به اندازه تمام هجده سالی که نداشتمش و دو سالی که با هم بودیم می‌بوسمش، می‌بویمش و نوازشش می‌کنم؛ مهم نیست کسی ببیند یا نه، التماس می‌کنم بیدار شود، آخر چه جای خوابیدن است بین این‌همه آدم؟ چقدر سر و صدای گریه‌ها زیاد است، مگر نمی‌دانند حامد تازه رسیده و خسته است، باید استراحت کند. چه لبخند شیرینی هم بر لب دارد! حتما خواب خدا را می‌بیند؛ بوی گلاب می‌دهد، بوی عطر، بوی حرم... بی‌توجه به صدای ناله‌ای که خیمه را برداشته، نگاهش می‌کنم. لب‌هایم را نزدیک گوشش برده‌ام و حرف میزنم. می‌خواهم گذشته و حال و آینده را یک دور باهم مرور کنیم، حال مادر خیلی بد است؛ شهادت که گریه ندارد! شاید مثل من، برای خودش گریه می‌کند وگرنه شهید که خوش به حالش است. همراه مداحی در گوش حامد می‌خوانم: سلام ماه منورم/ سلام یل دلاورم/ سلام مسافر بهشت/ سلام مدافع حرم... ادامه دارد... ⭐️جھت‌ِ مطالعہ‌ے هࢪ قسمٺ‌ از رمانها؛ 1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیسٺ 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭐️⭐️〰〰〰〰 ⚜عاشق خدا که باشی، حتی اتفاقای بدِ دنیا هم برات زیبا میشن، چون میدونی خدا آن ها رو سر راهت قرار داده برای پیشرفتت⚜ ⭐️⭐️〰〰〰 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۰۰ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید ماشالله رشیدی🌹 ✍پدرش می‌گفت: آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت. نیمه شب با صدای ناله اش از خواب پریدم. رفتم پشت در اتاقش.... سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه می‌کرد. می‌گفت: خدایا! اگر شهادت را نصیبم کردی، می‌خواهم مثل مولایم امام حسین (ع) سر نداشته باشم .مثل حضرت عباس (ع) بی دست شهید شوم ...😭 دعایش مستجاب شد و یک‌جا سر و دستش را داد... راوی: پدر شهید عکس بالا سمت چپ *سرداردلها* کنار مزار شهید💔 ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 | مکتب ، نیاز امروز ما 🍃🌹🍃 ⭕️ نفی بروکراسی: جدای از آنکه شهید سلیمانی مجاهد فی‌سبیل‌الله در میدان‌های رزم بود، در حوزه مدیریتی خود قائل به بروکراسی‌های دست‌وپاگیر و کاغذبازی‌های مرسوم نبود. او درعین بهره‌گیری از گزارش‌های کارشناسی، مرد میدان بود و اغلب تصمیمات خود را در میدان و با توجه به واقعیت‌های میدانی اتخاذ می‌کرد و خود در اجرای آن‌ها پیش‌قدم بود. 🔹 در نگاه او ظرفیت‌ها و امکانات داخلی آن‌قدر بود که پاسخ‌گوی حل مشکلات باشد و اگر قرار بود از ظرفیت‌های پیرامونی استفاده کند، راه مذاکره و تعامل عزت‌مندانه آن را بلد بود و از موضع اقتدار کشورش وارد گفتگو با بازیگران منطقه‌ای می‌شد، البته در این مسیر چون از مبانی معرفتی اسلامی سیراب‌شده بود و با اخلاص کامل در میدان‌ها قدم می‌گذاشت. 🔸 از سنی‌های فلسطین، لبنان و سوریه و افغانستان گرفته تا شیعه شیعیان عراق، لبنان و افغانستان و علوی‌های سوریه و زیدی‌های یمن شیفته او شده و به وی اعتماد می‌کردند و او را مرد عمل در میدان می‌دانستند نه مدیری که وعده بی‌مبنا می‌دهد. | 🍁〰🍂 @Alachiigh