آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #شانزدهم آخرای تابستان بود... همه جمع شده بودن خونه ما پدرشوهر و مادرشوهر نر
⚜علمــدارعشــق
قسمت #هفدهم
تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد
منو زهرا کنارهم نشسته ایم هم ردیف ما همسر و برادر زهرا نشستن
برای ناهار و نماز یه جا توقف کردیم
بعداز اقامه نماز با بچه ها به سمت رستوران حرکت کردیم
بچه ها داخل رستوران همهمه ای ایجاد کرده بودن
زهرا با برادر و همسرش دور یه میز نشستن
منم ترجیح دادم تنها باشم
استادمرعشی داشت بایکی از آقایون حرف میزد
تا حرفشون تمام شد اومد سمت من
استاد: چرا تنها نشستید خانم موسوی
- خانم کرمی با برادر و همسرش نشسته
منم دیگه مزاحمشون نشدم
استاد: اجازه هست من هم میزتون بشم
- بله بفرمایید
استاد: حقیقتا خانم موسوی خیلی وقته میخام باهتون صحبت کنم اما نمیشه
- من درخدمتم استاد
تا استاد اومد حرف بزنه... یهو سر وکله زهرا پیداشد
زهرا: استاد ببخشید با نرگس سادات کار دارم
استاد :خواهش میکنم... بفرمایید
زهرا منو برد سمت میزشون و گفت پیش خودم باش
- زهرا تو چته
بعداز خوردن ناهار به سمت اصفهان حرکت کردیم ساعت ۶ غروب بود که رسیدیم محل اسکانمون
یه هتل خیلی شیک که از قبل رزو شده بود
منو زهرا تو یه اتاق بودیم
مرتضی و صبوری و استاد مرعشی هم یه اتاق دیگه
با صدای اذان صبح گوشیم از جا بلندشدم
روسریمو مدل لبنانی بستم چادرلبنانیم سر کردم و به سمت حسینه هتل رفتم
بعداز اقامه نماز
استاد مرعشی تو سالن دیدم
با چشمای خواب آلود بهش سلام دادم
- سلام استاد
•• سلام قبول باشه خانم موسوی چقدر چادر بهتون میاد
- ممنونم استاد
بعداز صرف صبحونه با اعلام استاد سوار اتوبوس شدیم و به سمت نیروگاه هسته ای نطنز حرکت کردیم
یاد یه خاطره از کیک زرد افتادم
برای زهرا که تعریف کردم... با صدای بلند خندید
•• خانم کرمی به چی میخندید
زهرا : استاد خانم موسوی یه خاطره خیلی جالب گفتن
•• میشه برای منم تعریف کنید
- بله... حدود ۱۵ سالم بود که برای اولین بار اسم کیک زرد از صدا وسیما شنیدم
پیش خودم فکرمیکردم واقعا یه کیک خوردنیه که تقسیمش میکنن و به هر بیماری یه مقداری میدن
استاد : چه برداشت جالبی
بعداز ۲ ساعت به نیروگاه نطنز رسیدیم
بازرسی های ویژه انجام شد..
و حالا باید خودمون استریل شدیم که مبادامیکروبی و ویروسی و چه چیزهای ازاین دست با خودمون وارد سایت ها بشه
منو زهرا و آقای صبوری فقط مجاز به مشاهده بودیم
من شروع کردم به غرغر کردن
- خوب چرا ماآورده وقتی حتی اجازه حتی لمس چیزی نداریم
استاد از پشت سرم گفت
استاد: خانم موسوی خسته شدید
- خیلی استاد... چرا ما اومدیم... خوب همین فیلمش بعدا سر کلاس میدین
استاد : چون تو سفر میشه طرف مقابل شناخت
شش بار تواین ده بار رفتیم نیروگاه هسته ای
غمناک ترین قسمت حضورمون تو نیروگاه حضور درسایت شهید احمدی روشن
روز هفتم استاد مرعشی اعلام کردن حاضر باشیم بعداز ناهار برای گردش به سی و سه پل و زاینده رود بریم
لب پل نشسته بودم
زهرا و همسرش داشتن تو زاینده رود قایق سواری میکردن
استاد مرعشی اومد با فاصله نیم متری کنارم نشست
•• خانم موسوی میخاستم حرفمو بزنم
یهو صدای مرتضی مانع از ادامه حرف شد...
مرتضی : استاد میاید بریم قایق سواری
استاد : گویا این خواهر و برادر نمیخان من حرف بزنم فعلا بااجازه...
- بفرمایید
اردو تموم شد ما برگشتیم خونه...
سه روز از عروسی بچه ها میگذره...
و هرکدوم رفتن سر خونه و زندگی خودشون
امروز بعداز ظهر با استاد مرعشی کلاس داریم
وارد کلاس شدیم
استاد جلوتراز ما سرکلاس حاضرشده بودن
تااومدم بشینم
•• خانم موسوی لطفا بعداز کلاس تنها در کلاس بمونید... باشما یه کار شخصی دارم
- بله چشم استاد
کلاس تموم شد
همه بچه ها از کلاس خارج شدن منو استاد تنهایی تو کلاس موندیم
استاد رفتن سمت در کلاس و در باز گذاشتن..
•• خانم موسوی حقیقتا این حرف خیلی وقته میخام بهتون بگم... تو اردو هم که بارها نیت کردم بهتون بگم.. اما خانم کرمی و برادرشون مانع شدن
- بله حق باشماست من الان در خدمتم
بعداز ده دقیقه با تامل و خجالت گفت
•• میخاستم اگه اجازه بدید با مادرم برای امر خیر مزاحمتون بشیم
- استاد حقیقتا اصلا انتظار این حرف نداشتم.. اجازه بدید من فکر کنم
•• بله حتما
رفتم سلف تا زهرا خداحافظی کنم برم خونه
باید با آقاجون مشورت کنم
تا وارد سلف شدم زهرا اومد سمتم
زهرا: استاد چیکارت داشت نرگس سادات!
- ازم خواستگاری کرد
زهرا : چییییییییی
- إه چه خبرته سلف گذاشتی رو سرت
زهرا : تو جوابت چیه ؟
- پسر خوبیه... شاید جواب مثبت دادم
زهرا: نرگس سادات توروخدا درست تصمیم بگیر.. تو کیسای مذهبی تر از استاد مرعشی هم داری
- زهرا باز گنگ داری حرف میزنیا من برم خونه باید با آقاجونم حرف بزنم
فعلا یاعلی
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
✳️مصرف زنجبیل در وعده صبحانه چه فوایدی دارد؟👇
🔸با مصرف زنجبیل هر روز صبح احساس نیاز به خوردن کمتر میشود. بهترین روش مصرف زنجبیل به منظور کاهش وزن، جوشانده زنجبیل یا آب زنجبیل است
+ زنجبیل با بالابردن دمای بدن،متابولیسم را افزایش داده و موجب چربی سوزی میشود
#صبحانه
#سلامت
✅#کانال_رسمی_سلامت_بمانید
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۵۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 چگونگی شروع آشوب در زندان اوین به روایت دوربینهای مداربسته
✅پیشنهاد ویژه ویژه 👌👌
#فتنه
#زندان_اوین
🎋〰🍂
@Alachiigh
#اطلاعیه 📣📣
#جلسه_تحلیل_صوتی 🇮🇷
🛑 گفتگوی صوتی و پرسش و پاسخ 🛑
🎙 سخنران:
استاد گرامی آقای محمد لسانی
(کارشناس رسانه از موسسه سراج)
🖋 موضوع جلسه:
«ناگفتههای فضای مجازی
در اغتشاشات اخیر»
🕣 زمان:
دوشنبه ۲ آبان ساعت ۲۱:۳۰
🔶 جلسه در کانال تحلیل صوتی روبیکا:
https://rubika.ir/tahlil_samen
💠 =================
🇮🇷 معاونتسیاسیسازمانبسیج
🎋〰🍂
@Alachiigh
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 اعتراف اپوزیسیون پس از چهل سال مبارزه علیه جمهوری اسلامی: بهترین میوه انقلاب 57 ، جمهوری اسلامی، (امام) خمینی و خامنه ای بود!
🔷 اپوزیسیون مبتذل ایرانی که نزدیک به نیم قرن به دنبال براندازی در ایران است اما در این سال های طولانی هنوز عاجز از معرفی فردی کاریزماتیک و اثرگذار در جامعه ایرانی است تا آنجا که اینطور در شبکه های خود مجبور به اعتراف می شوند که جمهوری اسلامی، امام خمینی و امام خامنه ای بهترین میوه های این انقلاب به شمار می آیند!
#بیداری
🎋〰🍂
@Alachiigh
🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع
⭕️متنی که به نام جواد رضویان در فضای مجازی منتشر شد
🔻امشبم همه میخوابیم
🔹چه اونا که گفتن پای نظام و سپاه هستند...
🔸چه اونها که علیه سپاه شعار دادند و فحش دادند ...
🔹ولی یک عده پای همون پدافند، پای همون شاسی، امشب نمیخوابند !! ۴۰سال است که نمیخوابند !!
🔸برادر عزیزی که پای پدافند نشستی دست و دلت نلرزد !!
حتی اونی که دارد فحش میدهد به امید بیدار بودن تو، خودش و زن و بچه اش راحت میخوابند ...
✅ تو صبور باش
🔹اينها داعش نديده اند. جهاد نكاح و فروختن ناموس را به نظاره ننشسته اند. تجاوز به زن و فرزند را در مقابل چشم شان شاهد نبوده اند
🔸كسى اطفال دوساله آنها را مجبور نكرده با سر بريده پدر فوتبال كند
🔹زنده پوست كندن و به آتش افكندن و هر روز و هر ساعت انتحار و انفجار و هزاران جنايت و قصه نا گفته كه هيچ درنده اى در حق هم نوع خود نكرد
🔸تو صبور باش كه قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتارايد
🔹قدر يك شب در امنيت خوابيدن را از افغانستانى بپرس و از آواره سوری و عراقی و لبنانی
🔸آنها به عظمت کار تو و بزرگی و جایگاه سردار علمدارت بهتر واقفند تا برخی هموطنان ایرانی تو که این روز ها به تو فحش دادند.
🔹انها نمیدانند و در عجبم که چگونه درک نمی کنند که اگر تو نباشی داعش حسرت همین فحش دادن را نیز به دل آنها خواهد گذاشت
🔸ترامپ هم دیگر توئیت نخواهد کرد و شعار دهندگان نیز هیچگاه مرد میدان نبوده اند
🔹اینها در پناه امنیتی که تو و سردارانت برای تأمین آن از جان مایه گذاشتی فقط نامردانه و نابخردانه بلدند فحش بدهند
🔺تو صبور باش و پای ماشه بمان.
#حجاب #ثامن | #لبیک_یا_خامنه_ای
#جواد_رضویان
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #هفدهم تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد منو زهرا کنار
⚜علمــدارعشــق
قسمت #هجدهم
وارد خونه شدم...
عزیزجون رفته بود خونه همسایمون برای کمک به آش نذری
رفتم لباسام عوض کردم اومدم تو پذیرایی
روم نمیشود به آقاجون بگم
آقاجون : نرگس جان بابا چیزی میخای به من بگی؟
- آقاجون میخام یه چیزی بهتون و باهاتون حرف بزنم
آقاجون : باشه بابا بریم حیاط
رفتیم حیاط رو تاپ دونفر نشستیم...
_آقاجون شما به من اطمینان دارید؟
آقاجون : گل ناز بابا این چه حرفیه
چی شده باباجان
- آقاجون قول بدید ازدستم ناراحت نشید
آقاجون - چشم بابا... بگو چی شده
- حاج بابا... استادم ازمن امروز خواستگاری کرد
آقاجون : خب باباجان این اون مقدمه چینی نمیخاستم دخترم وقتی یه دختر بزرگ میشه هزارتا خواستگار داره
توام که سه ترم این آقا میشناسی فکرات بکن جواب بده
اما نرگس سادات تا نگفتی بله من پشتم اما با گفتن بله باید تا آخر به پای بله ای که گفتی بمونی
- آقاجون اجازه میدید برم شلمچه فکر کنم جواب بدم
آقاجون : آره بابا برو
وارد اتاقم شدم...
گوشیمو برداشتم شماره خانم قاجاری گرفتم
تو دیدار از خانواده شهدا باهاش آشناشدم مسئول جمع آوری آثار شهدای استان قزوین بود
بعداز چندتا بوق جواب داد
خانم قاجاری : الو سلام موسوی جان خوبی خواهر؟
- ممنونم شماخوبی ؟پسر کوچولتون خوبه ؟
خانم قاجاری : ممنون اونم خوبه جانم کاری داشتی عزیزم
- خانم قاجاری من قصد دارم یک دو روزه برم شلمچه کاروانی هست تو این مدت اعزام بشه؟
خانم قاجاری : آره عزیزم.. ما خودمون فرداشب میریم.. یه دونه هم جای خالی داریم شهدا طلبیدنت
- پس اسم منو بنویسید
خانم قاجاری : باشه حتما
- ممنونم یاعلی
یاعلی
رفتم تو پذیرایی
- آقاجون فرداشب میرم شلمچه
آقاجون : به سلامتی... ان شاالله بهترین تصمیم بگیری
- ان شاالله
ساکم بستم و گذاشتم گوشه اتاقم
صبح پاشدم رفتم دانشگاه تا از زهرا خداحافظی کنم
به استاد مرعشی بگم فعلا سر کلاسش نمیرم
استاد مرعشی تو سالن سایت هسته ای دیدم رفتم سمتش
_استاد.... سلام استاد خوب هستید
•• ممنونم.. شما خوبید؟
- ممنون.. استاد یک هفته ای سرکلاستون نمیام
•• چرا؟
- میخام برم راهیان نور
•• ان شاالله خیره التماس دعا
- ان شاالله... استجابت دعا
رفتم دفتر بسیج
- سلام زهرا
زهرا: سلام خوبی ؟
-ممنون توخوبی؟.. اومدم خداحافظی
زهرا :کجا ان شاالله
- دارم میرم راهیان نور تا به پیشنهاد خواستگاری استاد مرعشی فکرکنم
زهرا : ان شاالله موفق باشی.. التماس دعا
- استجابت دعا
ساعت ۱۰ شب راه افتادیم به سمت اهواز
تقریبا ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم مدرسه ای که محل اسکان بود
زنگ زدم خونه گفتم رسیدم
اونروز هیچ جا نرفتیم
اما روز بعد راهی شلمچه شدیم
کفشام ورودی شلمچه درآوردم و قدم به خاک مقدس شلمچه گذاشتم
یه قسمت کاملا خالی از سکنه را انتخاب کردم
اول دو رکعت نماز زیارت خوندم
بعد نشستم رو خاک و شروع کردم به درد دل کردن
شهدا من این چادر از شما دارم...
خودتون هم کمکم کنید...
درمورد ازدواج یه تصمیم عالی بگیرم...
یا شهید ململی تو منو تو مسیر عفت حجاب قرار دادی ....
خودتم کمکم کن تا تو امر ازدواج هم یه تصمیم عالی بگیرم
بعداز روزاول رفتیم هویزه ،
سوسنگرد و
دهلاویه
روزدوم صبح رفتیم طلائیه
وای واقعا عجب طلای طلائیه
بعدازظهر دوم منطقه فتح المبین
و چذابه
فتح المبین خیلی منطقه سرسبزی بود
اما وقتی نماز مغرب و عشا خوندیم به غربت منطقه پی بردم
برنامه روز سوم خیلی خاص بود
دیدار از مسجدجامع خرمشهر و جزایر مجنون
شب سوم
خواب دیدم تو شلمچه ام شب ململی یه سری از رزمنده ها دارن عزاداری میکنن
منتظر موندم مراسم تموم بشه
رفتم سمتش
احوال پرسی کردیم
بهم گفت
_خواهرموسوی به این بگو نه بهتر از اینو سرراهت میذارم
مسافرت تموم شد و من تصمیم گرفتم جواب منفی بدم
وارد دانشگاه شد استاد مرعشی پیدا کردم
- استاد شرمنده جواب من منفی
•• چرا
- جریان خوابمو کاملش براش گفتم
•• خانم موسوی پیش شهیدتون برای بنده خیلی دعا کنید
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
✳️گوجه فرنگی از مرگ سلولهای مغزی جلوگیری میکند!👇
🔸همچنین با جلوگیری از مرگ سلولهای مغزی توجه و تمرکز شما بیشتر شده و ذهنتان متمرکز تر میشود
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh