🔴❌ در حاشیه ناله ها و اشک های عبدالحمید در نماز جمعه دیروز زاهدان‼️
✍قاسم روانبخش
1.سخنان دیروز شما با سخنان جمعه به اصطلاح شما خونین زاهدان تفاوت ماهوی دارد آن روز از برادری و وحدت سخن گفتی و امروز از دشمنی و ناراحتی، کدام اظهارات شما درست است؟!
2.نصب میکروفون جلوی دهنی و مظلوم نمایی در سجاده در قالب دعا نشان از صحنه ساختگی این صحنه می دهد. آيا دستور العمل جدیدی از عربستان سعودی برایت رسیده است.
3.شما از ضرورت آزادی برای خود و ملت ایران سخن به میان آورده اید. شما با این که می دانید یک اقلیت مذهبی هستید از آزادی برگزاری نماز جمعه با این تعداد و تاسیس مرکز مهم حوزه و دانشگاه مکی برخوردارید و براحتی هر چه مایلید در خطبه های نماز جمعه بیان میکنید آیا چنین آزادی برای شیعیان مدینه و مکه هم فراهم است. زندانی شدن رهبر شیعیان مدینه آیتالله عمروی به مدت 45 سال و صدور حکم اعدام برای ایشان، ممنوعیت اقامه جمعه و حتی جماعت در یک باغ دور از مدينه و زندانی کردن فرزند ایشان از آزادی های اعطایی دولت سعودی به شیعیان است! اعدام شیخ نمر و گردن زدن ده ها جوان شیعه در یک روز و شقه شقه کردن خاشقچی در کنسول گری سعودی نیز نشانه دیگری از آزادی بیان و قلم در قبله آمال شما یعنی سعودی است!!
🔸این درحالی است که بیش از 43 سال است با راهبرد وحدت شیعه و سنی همه نوع آزادی برای برادران اهل سنت فراهم شده است. در مدارس و دانشگاه ها و حتی در پستهای حساس سیاسی حضور داشته و دارند؟!
4. در باب اتهام کشتن برخی شهروندان در نماز جمعه یک ماه پیش، لطف کنید به فیلم های دوربین هایی که در اطراف نماز جمعه ضبط کرده بود و در رسانه هم پخش شد مراجعه کنید همه چیز روشن است. روشن است که در هیچ کجای دنیا حمله به مقر پلیس آن هم با سلاح قابل تحمل نیست.
5. اگر اعضای نفوذی داعش که در لابلای افراد تحریک شده توسط شما توانسته بودند کلانتری را خلع سلاح کنند چه به روزگار شهر و استان می آوردند و بی تردید یکی از اهداف آن ها شما بودید چرا که برای آتش افروزی به خون شما نیاز داشتند.
6.حفاظت از کلانتری و مقابله با حملات مسلحین به کلانتری به نفع شما و مردم تمام شد. حالا این انصاف است که بعد از گذشت یک ماه به یاد جمعه خونین ادعایی بیفتید و اشک و ناله بریزید و دوباره مردم را تحریک کنید و جمعی را برای حمله به زیر ساختهای شهر چراغ سبز نشان بدهید؟!
#ثامن | #روشنگری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#فتنه
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #پانزدهم از فردا مصاحبه با خانواده شهدای مدافع حرم شروع میشود اولین مصاحبه م
⚜علمــدارعشــق
قسمت #شانزدهم
آخرای تابستان بود...
همه جمع شده بودن خونه ما
پدرشوهر و مادرشوهر نرجس سادات
و خانواده همسرسیدهادی
جمع شده بودیم تا تاریخ عروسی بچه ها مشخص کنیم
قرارشد عروسی سیدهادی عرفه باشه
عروسی نرجس سادات عید غدیر
بدون مولودی
تقریبا دوهفته ای تا شروع ترم سوم مونده بود
این دوهفته من با دخترا شدیدا مشغول بودیم
آرایشگاه مزون و....
قراربود نرجس سادات و سیدمحسن بعد از عروسی برن قم ساکن بشن..
چون دیگه درس سطح ۱ سیدمحسن تموم شده بود برای سطح ۲ گویا حوزه قم غنی تراز منابع فقهی بود
سیدهادی اینا هم میرفتن کرمانشاه چون هادی از طرف سپاه منتقل شده بود کرمانشاه
ترم سوم دانشگاه شروع شد..
برای منم یه شروع نو بود
فردا از صبح تاشب کلاس دارم اتفاقا با استاد مرعشی هم کلاس دارم
قراربراین شد من کارت دعوت استاد مرعشی و زهرا اینا برم
سیدهادی استاد دعوت کرده بود
آقاجون هم حاج کمیل را
قراربود من کارت ببرم بدم به زهرا
کلاس صبحمون تموم شده تو سلف نشسته بودیم
زهرا داشت با لب تاپش کار میکرد
منم دارم به حرفاش گوش میدم
توهمین حین مرتضی و صبوری اومدن میز بغل دستی ما نشستن
یهو یاد کارت عروسی افتادم
- راستی زهرا برات کارت عروسی آوردم
دیدم صداش بغض آلودشد
*نرگس عروس شدی؟
- توروخدا کم خوشحال شو زهرا
* جان زهرا بگو کارت عروسی
کیه ؟
- مال نرجس... چرا ناراحتی شدی؟
* هچی چیزه..
- چیزه چیه ؟
*آخه...
_درست حرف بزن منم بفهمم
با یه نگاه خشم آلود به برادرش گفت :
_اونیکه باید بگه که ساکته فعلا
- والا من که نمیفهمم تو چی میگی
دارم میرم نماز میای؟
*تو برو منم تا یه ربع دیگه میام
-؛باشه
مرتضــــی
نرگس سادات که از سلف خارج شد زهراخواهرم به سمتم اومدمعلوم بود خیلی داره خودش کنترل میکنه تا داد نزنه
نشست کنار علی و کارت گرفت سمتم
زهرا: بفرما آقامرتضی... اگه الان کارت عروسی خودش بود چیکار میخاستی بکنی برادرمن
دستم بردم وسط موهام با ناراحتی گفتم :
_چیکارکنم آخه زهرا
زهرا : چیکارکنی ؟ .. هیچی بشین تا یکی دیگه بیاد دستشو بگیره بره
+ نگو خدانکنه
_زهرا درد من فقط مطرح کردن خواستگاری با نرگس سادات نیست
زهرا: پس چیه؟
+ میترسم... میترسم... نرگس سادات بین منو استاد مرعشی،... استاد مرعشی انتخاب کنه
زهرا: استاد مرعشی؟
+ یعنی تا حالا متوجه نگاه های استاد به نرگس سادات نشدی
زهرا: نه... یعنی میگی استادمرعشی هم از نرگس سادات خوشش میاد؟
+ آره من مطمئنم
زهرا: آهان یعنی تو نری خواستگاری نرگس سادات... استاد مرعشی هم به خاطر تو حرفی نمیزنه
انقدر حرف دلت نزن تا دست تو دست یکی دیگه بیاد جلوی چشمات بشینه
+چیکارکنم آخه خواهرمن
زهرا: هیچی بشین تا کارت عروسیش برسه دستت
نرگــس سـادات
نمازمو خوندم از مسجد دانشگاه خارج شدم تو حیاط مسجد استاد مرعشی دیدم..
صداش کردم
- استاد
برگشت سمتم
•• بله بفرمایید
- سلام استاد خسته نباشید
•• ممنونم همچنین.. درخدمتونم خانم موسوی
کارت عروسی گرفتم سمتش گفتم استاد خدمت شما.. حتما با مادر بزرگوارتون تشریف بیارید
به چشم دیدم رنگ رخ استاد پرید
•• خانم موسوی ازدواج کردید؟
+نه استاد... کارت دعوت عروسی سیدهادی هستش خودش وقت نداشت
دادمن بیارم
انگار خیلی خوشحال شد
•• بله ممنونم خیلی زحمت کشید ان شاالله خوشبخت بشند
- ممنونم
به خودم گفتم این زهرا و استاد شدیدا مشکوک میزننا
کلاس بعدازظهرمون با استاد مرعشی بود
•• سلام بچه ها خسته نباشید یه هدیه ویژه برای بچه های نخبه کلاس دارم
همهمه بچه ها بالا گرفت
_چی استاد.. استاد بازم نخبه ها..
•• ساکت ... خانمها موسوی ،کرمی و آقای صبوری... این هدیه ویژه من برای نمرات درخشانتون در طی این سه ترم متوالی هست....
قراره بچه های ترم بالایی رشته شما ببریم نیروگاه هسته ای نطنز
با رئیس دانشگاه صحبت کردم شما سه دانشجوی نخبه هم با بچه های ترم بالایی بیاد
این اردوی علمی - سیاحتی محسوب میشه و حدود ۱۰ روز طول میکشه
دوروز دیگه ساعت ۷ صبح دانشگاه باشید که حرکته
تایم کلاس تموم شد من و زهرا و آقای صبوری رفتیم پیش استاد
_استاد خیلی ممنون.. خیلی زحمت کشیدید
•• خواهش میکنم.. یاعلی
از زهرا خداحافظی کردم رسیدم خونه
- سلامممممم براهالی خونه
آقاجون : سلام بر شیطون خونه
- آقاجون من شیطونم
آقاجون : تو عشق بابایی نرگس خانم..
رفتم جلو سرم گذاشتم رو پاش
_آقاجون خیلی دوستون دارم
آقاجون سرم بوسید و گفت
_سلامت باشه دخترم... منم دوست دارم
_من برم اتاقم وسایلم بذارم بیام
آقاجون : برو بابا
وسایلم گذاشتم برگشتم تو حال
- حاج بابا چای میخورید براتون بریزم
آقاجون : زحمتت میشه بابا
- نه آقاجون..
دوتا فنجون چای ریختم بردم تو حال
_آقاجون پس فردا دانشگاه بچه ها میبره اصفهان برای نیروگاه هسته ای.. منم جزوشون..
اجازه میدید برم؟ آقاجون : آره بابا برو
#داستان_شب #پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
🔹قانونى داريم كه هميشه ثابت است
“ما به محيطمان عادت ميكنيم”
اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید ،،شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۵۵ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید عبدالرضا مجیری🌹
✍چند ماه پیش آمده بود سر مزار شهید مجیری و گریه میکرد؛ از برادران افغانی بود؛ میگفت
«آقای مجیری مرد آقایی بود»
علت آشنایی با ایشان را پرسیدم و گفت:
من زباله های بازیافتی جمع میکنم؛ کارتن خوابم؛ سحر هایی که کنار پیاده رو های میدان شهدا میخوابیدم،او را برای نماز صبح میدیدم. در صورتی که اکثر مردم به چشم حقارت آمیز به من نگاه میکنند اما ایشان به من سلام میکرد و دست میداد و جویای احوالم میشد و...!!!
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍂
@Alachiigh
❌🔴واکاوی اغتشاشات اخیر
♦️گزیده ای از سخنان حجتالاسلام حاج حسین طائب (مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه)
📌برنامه دشمن
🔸بر اساس اجماع دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی از اردیبهشت ۱۴٠۱ آمریکاییها، رژیم غاصب صهیونیستی و انگلیس دنبال بودند که سال ۱۴٠۱ را سال اغتشاش در ایران قرار دهند و این برآورد برای مسوولان گزارش شده بود و رهبر انقلاب نیز هشدار این اتفاقات را در سالگرد رحلت امام (ره) بیان کردند.
🔸شروع حرکت از دانشگاههای تهران با مسائل صنفی و سپس گسترش به دانشگاههای کشور، پیوند زدن به مدارس و معلمان، سپس مسائل قومی و مذهبی و بعد هم اگر موفق شدند حمله به مراکز حساس سناریوی دشمنان بود.
🔸نیروی انتظامی به دلیل آنکه درگیر مسأله تامین امنیت اربعین بود روایت اولی از ماجرای فوت خانم امینی ارائه نداد و دشمن به دروغ روایتسازی کرد و بعد هم با ایجاد مظلومیت و تولید خشم کار خود را برای اغتشاش شروع کرد. طراحی با مساله قومیتی آغاز شد و بعد هم به دنبال حادثهسازی در قوم لر، بلوچ و ترک حرکت خود را دنبال کردند.
🔸در فتنه ۸۸ آمریکاییها ندا آقاسلطان را شناسایی کردند و از قبل فیلم و مجسمه آماده شد و بعد هم در میدان فتنه حادثه ایجاد، سپس به سرعت فیلمها منتشر و در خارج از کشور خیابانها به نام وی نام گذاری شد.
🔸در سال ۹۲ هم یک خانم دوتابعیتی را پیدا کردند که در کشورهای همسایه زندگی میکرد و طراحی کرده بودند در آستانه انتخابات به بهانه بازدید از خانواده این فرد را به داخل کشور کشانده و بعد هم با طراحی عملیات انتخابات را به اغتشاش بکشند که به فضل الهی هم تیم ترور دستگیر شد و هم فیلمهایی که از قبل ساخته بودند کشف شد.
🔸امسال دشمنان اغتشاش را از مسائل قومی شروع کردند و بعد هم به دانشگاه و مدارس کشاندند، اما با حضور به موقع نیروهای امنیتی موضوع جمع شد و اینها مجبور شدند آخرین مرحله یعنی پروژه زندانها را عملیاتی کنند تا زندانیان را وارد آشوب کنند که در این پروژه هم ناکام ماندند.
📌هدف دشمن
🔸هدف دشمنان این است که قدرت جمهوری اسلامی را مهار کنند و میگویند جمهوری اسلامی در روند جهانی در حال قدرت یافتن است و این قدرتمندی مدل حکمرانی جدید در جهان ایجاد کرده و دموکراسی غرب را به چالش کشیده است پس باید آن را تضعیف کرد.
🔸آمریکاییها گفتند آمریکا باید تا سال ۲۰۲۵ رهبر دهکده جهانی شود و اگر این اتفاق نیفتاد آمریکا به سمت فروپاشی خواهد رفت، در دوره دو ساله دموکراتها دو بار سند استراتژی امنیت ملی خودشان را منتشر کردند. آمریکاییها در سند جدید نوشتند: «دنیا در حال تغییر است و ما در مرحله حساسی در تعیین رقابت برای آینده جهان هستیم برای شکل دادن به آینده نظم بینالمللی در میانه یک رقابت استراتژیک قرار داریم، اکنون در سالهای اولیه یک دهه تعیین کننده برای آمریکا و جهان هستیم، اقداماتی که انجام میدهیم تایید میکند که این دوره عصر درگیری و اختلاف و یا آغاز آینده موفق و باثبات به رهبری آمریکا است، جهان در حال تقسیم شدن و ناپایدارتر شدن است و در این دهه سرنوشت آمریکا و جهان تعیین میشود.»
📌رقبای آمریکا
🔸آمریکا ۲ سال پیش سه رقیب برای خودش معرفی کرده است. قدرتهای تجدیدنظرطلب مثل چین و روسیه به عنوان تهدید اول، قدرتهایی مثل ایران و کره شمالی به عنوان تهدید دوم و گروههای فراملی مثل انصارالله، جهاداسلامی سه تهدیدی بودند که آمریکاییها در این سند عنوان و پیامدهایی را هم در پی این تهدیدات ذکر کردند. عدم رعایت احترام آمریکا توسط رقبا، عدم اعتماد کشورهای متحد به آمریکا و تقویت نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه سه پیامد تهدیداتی بود که آمریکاییها اعلام کردند.
🔸آنها گفتند چین رقیب جدی ما در رهبری جهانی است چرا که هم از نظر تکنولوژی و هم اقتصاد رشد کرده است، دومین رقیب روسیه است که در جنگ اکراین صلح اروپا را به مخاطره انداخته است و بیثباتی را به سایر مناطق توسعه میدهد و سومین تهدید اساسی خودشان را دولتهایی معرفی کردند که دموکراسی غربی را به چالش میکشند و الگویی جدید از حکمرانی جهانی ارائه میدهند که در راس این کشورها ایران است.
📚سخنرانی در گردهمایی تجدید بیعت بسیجیان اصفهان با شهدا
#ثامن | #روشنگری | #لبیک_یا_خامنه_ای
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆⭕️حتما ببینید
علی علیزاده:
چرا میگوییم جمهوری اسلامی، جای درست تاریخ ایستاده؟ چون بعد از به قدرت رسیدن درسال ۵۷ به هیچ کجا حمله نکرد. کارمندان بی بی سی و صدای آمریکا و ایران اینترنشنال، کجا ایستاده اند؟
✅کامل ببینید
ـــــــــــــــــــــــ
#فتنه
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❌مداحی که شده
شریک دزد و رفیق قافله !!!!!!!!
تکرار کربلا ...😭
✅شیر مادر حلالت 👌👌
#فتنه
#مداح
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #شانزدهم آخرای تابستان بود... همه جمع شده بودن خونه ما پدرشوهر و مادرشوهر نر
⚜علمــدارعشــق
قسمت #هفدهم
تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد
منو زهرا کنارهم نشسته ایم هم ردیف ما همسر و برادر زهرا نشستن
برای ناهار و نماز یه جا توقف کردیم
بعداز اقامه نماز با بچه ها به سمت رستوران حرکت کردیم
بچه ها داخل رستوران همهمه ای ایجاد کرده بودن
زهرا با برادر و همسرش دور یه میز نشستن
منم ترجیح دادم تنها باشم
استادمرعشی داشت بایکی از آقایون حرف میزد
تا حرفشون تمام شد اومد سمت من
استاد: چرا تنها نشستید خانم موسوی
- خانم کرمی با برادر و همسرش نشسته
منم دیگه مزاحمشون نشدم
استاد: اجازه هست من هم میزتون بشم
- بله بفرمایید
استاد: حقیقتا خانم موسوی خیلی وقته میخام باهتون صحبت کنم اما نمیشه
- من درخدمتم استاد
تا استاد اومد حرف بزنه... یهو سر وکله زهرا پیداشد
زهرا: استاد ببخشید با نرگس سادات کار دارم
استاد :خواهش میکنم... بفرمایید
زهرا منو برد سمت میزشون و گفت پیش خودم باش
- زهرا تو چته
بعداز خوردن ناهار به سمت اصفهان حرکت کردیم ساعت ۶ غروب بود که رسیدیم محل اسکانمون
یه هتل خیلی شیک که از قبل رزو شده بود
منو زهرا تو یه اتاق بودیم
مرتضی و صبوری و استاد مرعشی هم یه اتاق دیگه
با صدای اذان صبح گوشیم از جا بلندشدم
روسریمو مدل لبنانی بستم چادرلبنانیم سر کردم و به سمت حسینه هتل رفتم
بعداز اقامه نماز
استاد مرعشی تو سالن دیدم
با چشمای خواب آلود بهش سلام دادم
- سلام استاد
•• سلام قبول باشه خانم موسوی چقدر چادر بهتون میاد
- ممنونم استاد
بعداز صرف صبحونه با اعلام استاد سوار اتوبوس شدیم و به سمت نیروگاه هسته ای نطنز حرکت کردیم
یاد یه خاطره از کیک زرد افتادم
برای زهرا که تعریف کردم... با صدای بلند خندید
•• خانم کرمی به چی میخندید
زهرا : استاد خانم موسوی یه خاطره خیلی جالب گفتن
•• میشه برای منم تعریف کنید
- بله... حدود ۱۵ سالم بود که برای اولین بار اسم کیک زرد از صدا وسیما شنیدم
پیش خودم فکرمیکردم واقعا یه کیک خوردنیه که تقسیمش میکنن و به هر بیماری یه مقداری میدن
استاد : چه برداشت جالبی
بعداز ۲ ساعت به نیروگاه نطنز رسیدیم
بازرسی های ویژه انجام شد..
و حالا باید خودمون استریل شدیم که مبادامیکروبی و ویروسی و چه چیزهای ازاین دست با خودمون وارد سایت ها بشه
منو زهرا و آقای صبوری فقط مجاز به مشاهده بودیم
من شروع کردم به غرغر کردن
- خوب چرا ماآورده وقتی حتی اجازه حتی لمس چیزی نداریم
استاد از پشت سرم گفت
استاد: خانم موسوی خسته شدید
- خیلی استاد... چرا ما اومدیم... خوب همین فیلمش بعدا سر کلاس میدین
استاد : چون تو سفر میشه طرف مقابل شناخت
شش بار تواین ده بار رفتیم نیروگاه هسته ای
غمناک ترین قسمت حضورمون تو نیروگاه حضور درسایت شهید احمدی روشن
روز هفتم استاد مرعشی اعلام کردن حاضر باشیم بعداز ناهار برای گردش به سی و سه پل و زاینده رود بریم
لب پل نشسته بودم
زهرا و همسرش داشتن تو زاینده رود قایق سواری میکردن
استاد مرعشی اومد با فاصله نیم متری کنارم نشست
•• خانم موسوی میخاستم حرفمو بزنم
یهو صدای مرتضی مانع از ادامه حرف شد...
مرتضی : استاد میاید بریم قایق سواری
استاد : گویا این خواهر و برادر نمیخان من حرف بزنم فعلا بااجازه...
- بفرمایید
اردو تموم شد ما برگشتیم خونه...
سه روز از عروسی بچه ها میگذره...
و هرکدوم رفتن سر خونه و زندگی خودشون
امروز بعداز ظهر با استاد مرعشی کلاس داریم
وارد کلاس شدیم
استاد جلوتراز ما سرکلاس حاضرشده بودن
تااومدم بشینم
•• خانم موسوی لطفا بعداز کلاس تنها در کلاس بمونید... باشما یه کار شخصی دارم
- بله چشم استاد
کلاس تموم شد
همه بچه ها از کلاس خارج شدن منو استاد تنهایی تو کلاس موندیم
استاد رفتن سمت در کلاس و در باز گذاشتن..
•• خانم موسوی حقیقتا این حرف خیلی وقته میخام بهتون بگم... تو اردو هم که بارها نیت کردم بهتون بگم.. اما خانم کرمی و برادرشون مانع شدن
- بله حق باشماست من الان در خدمتم
بعداز ده دقیقه با تامل و خجالت گفت
•• میخاستم اگه اجازه بدید با مادرم برای امر خیر مزاحمتون بشیم
- استاد حقیقتا اصلا انتظار این حرف نداشتم.. اجازه بدید من فکر کنم
•• بله حتما
رفتم سلف تا زهرا خداحافظی کنم برم خونه
باید با آقاجون مشورت کنم
تا وارد سلف شدم زهرا اومد سمتم
زهرا: استاد چیکارت داشت نرگس سادات!
- ازم خواستگاری کرد
زهرا : چییییییییی
- إه چه خبرته سلف گذاشتی رو سرت
زهرا : تو جوابت چیه ؟
- پسر خوبیه... شاید جواب مثبت دادم
زهرا: نرگس سادات توروخدا درست تصمیم بگیر.. تو کیسای مذهبی تر از استاد مرعشی هم داری
- زهرا باز گنگ داری حرف میزنیا من برم خونه باید با آقاجونم حرف بزنم
فعلا یاعلی
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
✳️مصرف زنجبیل در وعده صبحانه چه فوایدی دارد؟👇
🔸با مصرف زنجبیل هر روز صبح احساس نیاز به خوردن کمتر میشود. بهترین روش مصرف زنجبیل به منظور کاهش وزن، جوشانده زنجبیل یا آب زنجبیل است
+ زنجبیل با بالابردن دمای بدن،متابولیسم را افزایش داده و موجب چربی سوزی میشود
#صبحانه
#سلامت
✅#کانال_رسمی_سلامت_بمانید
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۵۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 چگونگی شروع آشوب در زندان اوین به روایت دوربینهای مداربسته
✅پیشنهاد ویژه ویژه 👌👌
#فتنه
#زندان_اوین
🎋〰🍂
@Alachiigh
#اطلاعیه 📣📣
#جلسه_تحلیل_صوتی 🇮🇷
🛑 گفتگوی صوتی و پرسش و پاسخ 🛑
🎙 سخنران:
استاد گرامی آقای محمد لسانی
(کارشناس رسانه از موسسه سراج)
🖋 موضوع جلسه:
«ناگفتههای فضای مجازی
در اغتشاشات اخیر»
🕣 زمان:
دوشنبه ۲ آبان ساعت ۲۱:۳۰
🔶 جلسه در کانال تحلیل صوتی روبیکا:
https://rubika.ir/tahlil_samen
💠 =================
🇮🇷 معاونتسیاسیسازمانبسیج
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 اعتراف اپوزیسیون پس از چهل سال مبارزه علیه جمهوری اسلامی: بهترین میوه انقلاب 57 ، جمهوری اسلامی، (امام) خمینی و خامنه ای بود!
🔷 اپوزیسیون مبتذل ایرانی که نزدیک به نیم قرن به دنبال براندازی در ایران است اما در این سال های طولانی هنوز عاجز از معرفی فردی کاریزماتیک و اثرگذار در جامعه ایرانی است تا آنجا که اینطور در شبکه های خود مجبور به اعتراف می شوند که جمهوری اسلامی، امام خمینی و امام خامنه ای بهترین میوه های این انقلاب به شمار می آیند!
#بیداری
🎋〰🍂
@Alachiigh
🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع
⭕️متنی که به نام جواد رضویان در فضای مجازی منتشر شد
🔻امشبم همه میخوابیم
🔹چه اونا که گفتن پای نظام و سپاه هستند...
🔸چه اونها که علیه سپاه شعار دادند و فحش دادند ...
🔹ولی یک عده پای همون پدافند، پای همون شاسی، امشب نمیخوابند !! ۴۰سال است که نمیخوابند !!
🔸برادر عزیزی که پای پدافند نشستی دست و دلت نلرزد !!
حتی اونی که دارد فحش میدهد به امید بیدار بودن تو، خودش و زن و بچه اش راحت میخوابند ...
✅ تو صبور باش
🔹اينها داعش نديده اند. جهاد نكاح و فروختن ناموس را به نظاره ننشسته اند. تجاوز به زن و فرزند را در مقابل چشم شان شاهد نبوده اند
🔸كسى اطفال دوساله آنها را مجبور نكرده با سر بريده پدر فوتبال كند
🔹زنده پوست كندن و به آتش افكندن و هر روز و هر ساعت انتحار و انفجار و هزاران جنايت و قصه نا گفته كه هيچ درنده اى در حق هم نوع خود نكرد
🔸تو صبور باش كه قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتارايد
🔹قدر يك شب در امنيت خوابيدن را از افغانستانى بپرس و از آواره سوری و عراقی و لبنانی
🔸آنها به عظمت کار تو و بزرگی و جایگاه سردار علمدارت بهتر واقفند تا برخی هموطنان ایرانی تو که این روز ها به تو فحش دادند.
🔹انها نمیدانند و در عجبم که چگونه درک نمی کنند که اگر تو نباشی داعش حسرت همین فحش دادن را نیز به دل آنها خواهد گذاشت
🔸ترامپ هم دیگر توئیت نخواهد کرد و شعار دهندگان نیز هیچگاه مرد میدان نبوده اند
🔹اینها در پناه امنیتی که تو و سردارانت برای تأمین آن از جان مایه گذاشتی فقط نامردانه و نابخردانه بلدند فحش بدهند
🔺تو صبور باش و پای ماشه بمان.
#حجاب #ثامن | #لبیک_یا_خامنه_ای
#جواد_رضویان
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #هفدهم تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد منو زهرا کنار
⚜علمــدارعشــق
قسمت #هجدهم
وارد خونه شدم...
عزیزجون رفته بود خونه همسایمون برای کمک به آش نذری
رفتم لباسام عوض کردم اومدم تو پذیرایی
روم نمیشود به آقاجون بگم
آقاجون : نرگس جان بابا چیزی میخای به من بگی؟
- آقاجون میخام یه چیزی بهتون و باهاتون حرف بزنم
آقاجون : باشه بابا بریم حیاط
رفتیم حیاط رو تاپ دونفر نشستیم...
_آقاجون شما به من اطمینان دارید؟
آقاجون : گل ناز بابا این چه حرفیه
چی شده باباجان
- آقاجون قول بدید ازدستم ناراحت نشید
آقاجون - چشم بابا... بگو چی شده
- حاج بابا... استادم ازمن امروز خواستگاری کرد
آقاجون : خب باباجان این اون مقدمه چینی نمیخاستم دخترم وقتی یه دختر بزرگ میشه هزارتا خواستگار داره
توام که سه ترم این آقا میشناسی فکرات بکن جواب بده
اما نرگس سادات تا نگفتی بله من پشتم اما با گفتن بله باید تا آخر به پای بله ای که گفتی بمونی
- آقاجون اجازه میدید برم شلمچه فکر کنم جواب بدم
آقاجون : آره بابا برو
وارد اتاقم شدم...
گوشیمو برداشتم شماره خانم قاجاری گرفتم
تو دیدار از خانواده شهدا باهاش آشناشدم مسئول جمع آوری آثار شهدای استان قزوین بود
بعداز چندتا بوق جواب داد
خانم قاجاری : الو سلام موسوی جان خوبی خواهر؟
- ممنونم شماخوبی ؟پسر کوچولتون خوبه ؟
خانم قاجاری : ممنون اونم خوبه جانم کاری داشتی عزیزم
- خانم قاجاری من قصد دارم یک دو روزه برم شلمچه کاروانی هست تو این مدت اعزام بشه؟
خانم قاجاری : آره عزیزم.. ما خودمون فرداشب میریم.. یه دونه هم جای خالی داریم شهدا طلبیدنت
- پس اسم منو بنویسید
خانم قاجاری : باشه حتما
- ممنونم یاعلی
یاعلی
رفتم تو پذیرایی
- آقاجون فرداشب میرم شلمچه
آقاجون : به سلامتی... ان شاالله بهترین تصمیم بگیری
- ان شاالله
ساکم بستم و گذاشتم گوشه اتاقم
صبح پاشدم رفتم دانشگاه تا از زهرا خداحافظی کنم
به استاد مرعشی بگم فعلا سر کلاسش نمیرم
استاد مرعشی تو سالن سایت هسته ای دیدم رفتم سمتش
_استاد.... سلام استاد خوب هستید
•• ممنونم.. شما خوبید؟
- ممنون.. استاد یک هفته ای سرکلاستون نمیام
•• چرا؟
- میخام برم راهیان نور
•• ان شاالله خیره التماس دعا
- ان شاالله... استجابت دعا
رفتم دفتر بسیج
- سلام زهرا
زهرا: سلام خوبی ؟
-ممنون توخوبی؟.. اومدم خداحافظی
زهرا :کجا ان شاالله
- دارم میرم راهیان نور تا به پیشنهاد خواستگاری استاد مرعشی فکرکنم
زهرا : ان شاالله موفق باشی.. التماس دعا
- استجابت دعا
ساعت ۱۰ شب راه افتادیم به سمت اهواز
تقریبا ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم مدرسه ای که محل اسکان بود
زنگ زدم خونه گفتم رسیدم
اونروز هیچ جا نرفتیم
اما روز بعد راهی شلمچه شدیم
کفشام ورودی شلمچه درآوردم و قدم به خاک مقدس شلمچه گذاشتم
یه قسمت کاملا خالی از سکنه را انتخاب کردم
اول دو رکعت نماز زیارت خوندم
بعد نشستم رو خاک و شروع کردم به درد دل کردن
شهدا من این چادر از شما دارم...
خودتون هم کمکم کنید...
درمورد ازدواج یه تصمیم عالی بگیرم...
یا شهید ململی تو منو تو مسیر عفت حجاب قرار دادی ....
خودتم کمکم کن تا تو امر ازدواج هم یه تصمیم عالی بگیرم
بعداز روزاول رفتیم هویزه ،
سوسنگرد و
دهلاویه
روزدوم صبح رفتیم طلائیه
وای واقعا عجب طلای طلائیه
بعدازظهر دوم منطقه فتح المبین
و چذابه
فتح المبین خیلی منطقه سرسبزی بود
اما وقتی نماز مغرب و عشا خوندیم به غربت منطقه پی بردم
برنامه روز سوم خیلی خاص بود
دیدار از مسجدجامع خرمشهر و جزایر مجنون
شب سوم
خواب دیدم تو شلمچه ام شب ململی یه سری از رزمنده ها دارن عزاداری میکنن
منتظر موندم مراسم تموم بشه
رفتم سمتش
احوال پرسی کردیم
بهم گفت
_خواهرموسوی به این بگو نه بهتر از اینو سرراهت میذارم
مسافرت تموم شد و من تصمیم گرفتم جواب منفی بدم
وارد دانشگاه شد استاد مرعشی پیدا کردم
- استاد شرمنده جواب من منفی
•• چرا
- جریان خوابمو کاملش براش گفتم
•• خانم موسوی پیش شهیدتون برای بنده خیلی دعا کنید
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
✳️گوجه فرنگی از مرگ سلولهای مغزی جلوگیری میکند!👇
🔸همچنین با جلوگیری از مرگ سلولهای مغزی توجه و تمرکز شما بیشتر شده و ذهنتان متمرکز تر میشود
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۵۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh