eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 سنگِ راه نباش! 🔻حجاب یعنی همین دقت در برخورد؛ که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است، سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند. 👤 استاد علی صفایی‌حائری 📚 کتاب نامه‌های بلوغ 🎋〰🍃 @Alachiigh
🇮🇷 📝 | چند نکته درباره بازداشت ، علی اف و آل احمد 🍃🌹🍃 🔻آیا این بازداشت ها غیرِ منصفانه و مستبدانه یا سیاسی است؟ 🔸توجه کنید که بازداشت ها از رسول اف و آل احمد شروع نشد. 🔹نقطه شروع علی قلهکی و ادمین های جریان اصولگرا بودند. 🔸ادمین هایی که نام انقلابی و ارزشی را با خود همراه داشته‌اند. 🔹اگر قرار بود نگاه جناحی، سیاسی، حزبی یا قبیله‌ای بر مسائل امنیتی حاکم باشد، بدیهی است که خبر بازداشت قلهکی و دیگر دوستان به حقیقت نمی پیوست. 🔺پس نمیشود و نباید بگذاریم که به بازداشت‌های اخیر رنگ و بوی سیاسی بدهند. ❌ گفتنی است: 1⃣ «محمد رسول‌اف» و «مصطفی آل‌احمد» که در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان و تهیه بیانیه براندازانه «تفنگت را زمین بگذار»، اقدام به التهاب‌آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند، بازداشت شدند. 2⃣ عصر دیروز «مصطفی تاج‌زاده» به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی با دستور قضایی بازداشت شد. | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🎥 کودکی که در اجرای سرود ، امام زمان را می‌بیند! 🎙 روایتگری ابوذر روحی از کودکی که پس از سرود سلام فرمانده گریه میکرد!! #بیداری 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 #قسمت_پنجاه_پنچم -اجازه بده تا فرودگاه بیام چند دقیقه سکوت کرد و گفت: باشه عزیز
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 هر چند روز یکبار علی زنگ میزد بهم اما خیلی کوتاه حرف میزد و قطع میکرد!!!!... روز هایی که باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره یی و حوصله بودم _ هرشب راس ساعت ۱۰ روبروی پنجره میشستم و به ماه نگاه میکردم. مطمئن بودم که علی هم داره نگاه میکنه و دلش برام تنگ شده _ با صدای گوشیم از خواب ییدار شدم دستم رو از پتو آوردم بیرون و دنبال گوشیم میگشتم زنگ گوشی قطع شد از ترس اینکه نکنه علی بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم با چشمای نیمه بازم قفل گوشی رو باز کردم مریم بود _ پوووفی کردم و دوباره روی تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم. گوشیم دوباره زنگ خورد با یی حوصلگی برش داشتم و جواب دادم - الو الو سلام دختر کجایی تو؟چرا دانشگاه نمیای ؟ - علیک سلام. حال و حوصله ندارم مریم وا یعنی چی مثل این افسرده ها نشستی تو خونه - خوب حالا کارم داشتی آره اسماء میخوام بیینمت، باهات حرف بزنم - راجب چی ؟ راجب محسنی ، ازم خواستگاری کرده - خندیدم و گفتم:محسنی ؟خوب تو چی گفتی ؟ هیچی ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقعا که، بعدشم سریع ازش دور شدم. - علی قبلا یه چیزهایی بهم گفته بود ولی فکر نمیکردم جدی باشه _ خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یه خواستگار برات اومده اونم پروندیش خندیدو گفت: واقعا که،حالا کی بیینمت ؟؟ - دیگه واسه چی میخوای بیینیم، تو که پروندیش یه کار دیگه ای دارم. حالا اگه مزاحمم بگو - من که دارم میگم تو به خودت نمیگیری إ اسماء - شوخی کردم بابا ، بعد از ظهر ییا خونمون دیگه هم زنگ نزن میخوام بخوابم پروووو. باشه، پس فعلا - فعلا گوشی رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد که گوشیم دوباره زنگ خورد. فکرکردم مریم ، کلی فوشش دادم ... بدون اینکه به صفحه ی گوشی نگاه کنم جواب دادم بله، مگه نگفتم دیگه زنگ نزن صدای یه مرد بود، رو صفحه ی گوشی نگاه کردم محسنی بود سریع گوشی قطع کردم خدا بگم چیکارت نکنه مریم _ دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بله بفرمایید ... سلام خوب هستید آبجی بعد از ازدواجم با علی بهم میگفت آبجی، از لحن آبجی گفتنش خندم گرفت - ممنون شما خوب هستید ؟ الحمدالله ببخشید میخواستم راجب یه موضوعی باهاتون حرف بزنم - خواهش بفرمایید نه اینطور ی که نمیشه. شما کی وقت دارید بیینمتون ؟ - آخه ... _ حرفمو قطع کردو گفت: علی بهم گفت ییام و ازتون کمک بگیرم اسم علی رو که آورد لبخند رو لبم نشست -بهتون اطلاع میدم. فعلا خدافظ خدافظ _ چند دقیقه بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعه با دقت به صفحه ی گوشی نگاه کردم. با دیدن صفر های زیادی که تو شماره بود فهمیدم علی سریع جواب دادم - الو سلام الو سلام اسماء جان خواب بودی ؟ - عزیزم بیدار بودم چه خبر - سلامتی. تو چه خبر کی میای ؟؟ إ اسماء تو باز اینو گفتی دوهفته هم نیست که اومدم _ إ خوب دلم تنگ شده منم دلم تنگ شده، حالاـبذار چیزیو که میخوام بگم باید زود قطع کنم - با ناراحتی گفتم: خب بگو محسنی بهت زنگ زد دیگه... - آره ازت کمک میخواد اسماء هرکاری از دستت بر میاد براش بکن... ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
هدایت شده از آلاچیق 🏡
✳️غذاهايي كه باعث تشديد ميگرن مي شوند:👇 🔹️سوسيس و كالباس 🔹️ماهي شور و دودي 🔹️كاكائو و شكلات 🔹️سس مايونز 🔹️قهوه 🔹️پنير كهنه *تندرست باشید همراهان آلاچیق* 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۵۵ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌹 مزارم را حسینیه کنید ✍حاج رجبعلی ذوالفقاری گفت: ‌شهید محمد هادی در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود داخل مزارم را سیاه پوش کنید تا حسینیه شود، به سنگ لحدم پارچه‌ای که به نام مبارک یا زهرا(س) متبرک است وصل کنید تا وقتی بلند شدم که جواب بدهم، به جای گفتن آه، یا زهرا(س) بگویم. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید قربان یعنی...؟ .mp3
5.34M
🌸🍃 🍃 -🔹می‌دانیم که باطنِ عید قربان، سر بریدن نفس هست! امــــا "سر بریدن نفس" یعنی چه؟ -🔹چه کسانی این مفاهیم را درک می‌کنند؟ به چه کسانی "اهلِ قربانی" می‌گویند؟ -🔹آیا من نیز به باطن عید قربان راه پیدا خواهم کرد؟ 🎊ویژه 🎋〰🍃 @Alachiigh
🔴دانشمندانمان را ترور می‌کنند و برای سلبریتی‌ها کف می‌زنند 🔷دکتر همسر دانشمند فضایی کشور: پیکر همسر من بدون هیچگونه آثاری از جراحت، کیلومترها دورتر از مکان بروز و ۲ روز بعد از بروز حادثه در سرزمین دیگری پیدا شده بود، در حالی که صحن مسجدالحرام دقایقی بعد از حادثه پاکسازی و تمیز شد و سعودی‌ها پیکر بیش از ۱۱۰ شهید این حادثه را جمع‌آوری کردند. 🔴(امنیتی های )حتی اجازه ندادند برای کشف حقیقت (در داخل کشور)کالبد شکافی شود. من خودم به کمیسیون حقوق‌بشر در ژنو رفتم جاهای مختلف هم اعتراض کردیم هیچکس پاسخ‌گو نبود.رهبر انقلاب فرمودند کمیته حقیقت‌یاب تشکیل شود و نباید در این مسیر خسته شوید. ایشان تاکید داشتند حتی اگر تا ۱۰ ‏سال هم طول بکشد باید مساله شهدای منا و مسجدالحرام مشخص شود‏.حالا سوال من این است ،کسانی که برای نابود کردن دانشمندان ایرانی اینطور تلاش و هزینه می کنند چرا باید برای سلبریتی های ایرانی کف بزنند؟ مگر اینها همان کسانی نیستند که دانشمندان ما همچون ، روشن و زاده را به شهادت رساندند؟ چرا در این جشنواره‌های جهانی به سلبریتی‌ها بها می‌دهند ولی برای از بین بردن دانشمندان ما اینطور هزینه می‌کند؟!اصلا خودتان قضاوت کنید! کدامشان کشور را رشد می‌دهند؟ ❌۴ساعت بعد از شهادت یک رسانه اسرائیلی نوشت: « ایران در حادثه سقوط جرثقیل در مکه جان خود را از دست داد». یعنی زودتر از اینکه اصلا کسی خبر داشته باشد یک دانشمند فضایی ایرانی در ‏حج حضور داشته است! bidariymelat 🎋〰🍃 @Alachiigh
🇮🇷 📝 پنج مغالطه بامزه در دفاع از بی‌حجابی 🍃🌹🍃 1⃣ یکم: میگه امروز نتیجه الزام است. ✅ مثل اینکه کسی بگوید عبور از چراغ قرمز بخاطر قوانین پلیس است. 2⃣ دوم: میگه کشف حجاب بیشتر شده است. ✅ یعنی اگر معتاد به تریاک، حشیش کشید، معتاد بیشتر شده؟ نکنه فکر می‌کنید کسی که امروز روسری برمیداره قبلا چادری بوده؟ 3⃣سوم: میگه این همه دزد چرا گیر دادین به حجاب؟ ✅ مثل این می مونه که پلیس به کسی که خونه اش رو دزد زده بگه درگیراختلاسیم، بماند بعد. 4⃣ چهارم: میگه این وضع بی‌حجابی نشون میده مردم به اصل حجاب بی‌اعتقاد شدن. ✅ یعنی اگر کسی غیبت کرد به اصل غیبت بی‌اعتقاد شده؟ کلا همه معصومند و هرکس گناه کرد از سرکافری است؟ 5⃣ پنجم: میگه حجاب اولویت نیست.! ✅ بله اولویت ما نیست. ولی ظاهرا اولویت ضدانقلاب هست. نمی‌بینید؟ حالا چه کنیم؟ بی‌خیال باشیم؟ ✍محسن مهدیان | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «راز عید قربان» 👤 استاد 🔅 روزی فرزند قربانی عظیم خواهد آمد و به عصای آهنین جهان را حکمرانی خواهد کرد... ▫️ ویژه ✅مصاف مهدیاران 👌👌👌 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 #قسمت_پنجاه_پنجم هر چند روز یکبار علی زنگ میزد بهم اما خیلی کوتاه حرف میزد و قط
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 _باشه چشم … من دیگه باید برم کاری نداری مواظب خودت باش - چشم. خدافظ خدافظ _ با حرص گوشی رو قطع کردم زیر لب غر میزدم(یه دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیمون شدم . حتما جلوی بقیه نمیتونست بگه دیگه خوابم پرید. لبخندی زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونه زیاد خوب نبود چون اردلان فردا باز میخواست بره سوریه برای همین تصمیم گرفتم که با محسنی و مریم بیرون حرف بزنم. _ یه فکری زد به سرم اول با مریم قرار میذارم. بعدش به محسنی هم میگم بیاد و باهم روبروشون میکنم. کارهای عقب افتادمو یکم انجام دادم و به مریم زنگ زدم و همون پارکی که اولین بار با علی برای حرف زدن قرار گذاشتیم، برای ساعت ۴قرار گذاشتم. _ به محسنی هم پیام دادم و آدرس پارک رو فرستادم و گفتم ساعت ۵ اونجا باشه. لباسامو پوشیدم و از خونه اومدم ییرون ماشین علی دستم بود اما دست و دلم به رانندگی نمیرفت... سوار تاکسی شدم و روبروی پارک پیاده شدم روی نیمکت نشستم و منتظر موندم. مریم دیر کرده بود ساعت رو نگاه کردم ۴:۳۵ دقیقه بود. شمارشو گرفتم جواب نمیداد. ساعت نزدیک ۵ بود، اگه با محسنی باهم میومدن خیلی بد میشد _ ساعت ۵ شد دیگه از اومدن مریم ناامید شدم و منتظر محسنی شدم . سرم تو گوشیم بود که با صدای مریم سرمو آوردم بالا ... مریم همراه محسنی ، درحالی که چند شاخه گل و کیک دستشون بود اومدن... _ با تعجب بلند شدم و نگاهشون کردم ، مریم سریع پرید تو بغلمو گفت: تولدت مبارک اسماء جونم آخ امروز تولدم بود و من کاملا فراموش کرده بودم. یک لحظه یاد علی افتادم، اولین سال تولدم بود و علی پیشم نبود. اصلا خودشم یادش نبود که امروز تولدمه امروز که بهم زنگ زد یه تبریک خشک و خالی هم نگفت. بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم. _ لبخند تلخی زدم و تشکر کردم خنده رو لبهای مریم ماسید ... محسنی اومد جلو سریع گفت: سلام آبجی ، علی به من زنگ زد و گفت که امروز تولدتونه و چون خودش نیست ما بجاش براتون تولد بگیریم. مات و مبهوت نگاهشون میکردم دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علی مریم یدونه زد به بازومو گفت: چته تو، آدم ندیدی... _ دوساعته داری ما رو نگاه میکنی خندیدم و گفتم؛ خوب آخه شوکه شدم، خودم اصلا یادم نبود که امروز تولدمه. واقعا نمیدونم چی باید بگم چیزی نمیخواد بگی. بیا بریم کیکتو ببر که خیلیگشنمه روی یه نیمکت نشستیم به شمع ۲۲سالگیم نگاه کردم. از نبودن علی کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتی نمیدونستم اگه الان پیشم بود چیکار میکرد... _ کیکو میمالید رو صورتم و در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره، فقط لطفا منم توش باشم. اذیتم میکردو نمیزاشت شمع رو فوت کنم. آهی کشیدم و بغضمو قورت داد. زیر لب آرزوکردم "خدایا خودت مواظب علی من باش من منتظرشم" شمع رو فوت کردم و کیکو بریدم... مریم مثل این بچه های دو ساله دست میزدو بالا پایین میپرید محسنی بنده خدا هم زیر زیرکی نگاه میکردو میخندید. لبخندی نمایشی رو لبم داشتم که ناراحتشون نکنم مریم اومد کنارم نشست: خوووووب حالا دیگه نوبت کادوهاست - إ وا مریم جان همینم کافی بود کادو دیگه چرا ... وا اسماء اصل تولد کادوشه ها. چشماتو ببند حالا باز کن یه ادکلن تو جعبه که با پاپیون قرمز تزئین شده بود. گونشو بوسیدم، گفتم وااااای مرسی مریم جان _ محسنی اومد جلو با خجالت کادوشو دادو گفت: ببخشید دیگه آبجی من بلد نیستم کادو بگیرم ، سلیقه ی مریم خانومه، امیدوارم خوشتون ییاد. کادو رو باز کردم یه روسری حریر بنفش با گلهای یاسی واقعا قشنگ بود. از محسنی تشکر کردم. کیک رو خوردیم و آماده ی رفتن شدیم. ازجام بلند شدم که محسنی با یه جعبه بزرگ اومد سمتم: بفرمایید آبجی اینم هدیه ی همسرتون قبل از رفتنش سپرد که بدم بهتون. _ از خوشحالی نمیدونستم چیکار باید بکنم جعبه رو گرفتم و تشکر کردم . اصلا دلم نمیخواست بازش کنم تو راه مریم زد به بازومو گفت: نمیخوای بازش کنی ندید پدید... ابروهامو به نشونه ی نه دادم بالا و گفتم: بیینم قضیه ی خواستگاری محسنی الکی بود ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
🔴❌گوشت قربانی را بلافاصله مصرف نکنید. 🔹یکی از خطرناکترین بیماری های مشترک بین انسان و دام بیماری تب خونریزی دهنده کریمه کنگو است که برای پیشگیری از انتقال احتمالی این بیماری به افراد که به شدت هم خطرناک است،توصیه می‌شود خانواده‌ها گوشت قربانی را حداقل ۲۴ ساعت پس از نگهداری در یخچال مصرف کنند./ ایسنا 🎋〰🍃 @Alachiigh
سکوت نکن … زمزمه کن گاهی ! قدم بزن در کوچه های زندگی … و گاهی آرام پرواز کن … این آبی بیکران مال تو نباشه … مال کیه ؟ ☀️☀️☀️☀️ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۵۶ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید احمد متوسلیان 🌹 ✍خانمی با بچه به مقر سپاه مریوان آمد گفت: کاک احمد گناه من چیه که شوهرم عضو کومله است و من محتاج نان شبم حاج احمد گفت: از زمانی که من اینجا هستم تا زمانی که از اینجا برم نصف حقوقم رو به این خانم بدید خبر که به گوش شوهرش رسید با جمعی از کومله‌ها خودش را تسلیم حاج احمد کرد ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴درد و دل یک رَپِر با سرود سلام فرمانده اینستا اتقلابی 🎋〰🍃 @Alachiigh