eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد (سعید) امیری مقدم در بیست و پنجم شهریور ماه 1345 در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات دوران دبستان و راهنمایی وارد دبیرستان مفید شد. در سال 64 در همان دبیرستان در رشته‌ی ریاضی فیزیک موفق به اخذ دیپلم شد و بلافاصله در کنکور سراسری همان سال شرکت کرد و با رتبه 81 در رشته‌ی مهندسی عمران دانشگاه تهران پذیرفته شد. دوران شروع جنگ تحمیلی با سال‌های آغازین دانشگاه وی همراه شد. وی در زمان تحصیل بارها عازم مناطق جنگی شد. تا اینکه سرانجام در تاریخ 25 دی‌ماه سال 66 در عملیات بیت المقدس 2 در ماووت به شهادت رسید.
زمانی که دایی شهید به نام حمید صالحی به شهادت رسید سعید خودش او را داخل قبر گذاشت. بعد هم به قبر کنار حمید که خالی بود اشاره کرد و به دوستانش گفت اینجا جای من است. 11 یازده ماه بعد وقتی سعید شهید شد خانواده به بهشت زهرا (س) مراجعه کردند تا اگر قبر خالی نزدیک سعید بود پیدا کنند. از کارگری که آن اطراف کار می‌کردند پرسیدند آیا شما جای خالی این اطراف سراغ دارید، کارگر کنار مزار حمید را نشان می‌دهد و تعریف می‌کند که مدتی پیش اینجا را برای شهیدی کنده بودیم که پدرش پشیمان شد و پیکر پسرش را به شهرستان برد و ما دوباره قبر را پر کردیم کسی اطلاع ندارد که این قبر خالی است. سعید را کنار حمید خاک می‌کنند. همانطور که خودش خواسته بود.
👇👇👇 دست‌نوشته‌های زیادی از شهید باقی مانده است. آخرین دست‌نوشته او که مربوط به یک روز قبل از شهادت است، اشاره به خوابی دارد که از دیدارش با حضرت زهرا (س) خبر می‌دهد. در این یادداشت آمده است: «دیشب خواب دیدم خانمی را تشییع کردیم، تا وقتی در قبر گذاشتیمش در ذهن من اینگونه بود که انگار حضرت زهرا (س) هستند. ولی تعداد تشییع کنندگان خیلی کم و انگشت شمار بود. ناگهان خانم از قبر سر درآورد و بلند شد و شروع کرد به سینه زدن و یا حسین یا حسین (ع) گفتن.»😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥ثمرات حفظ حجاب و ترك جلوه‏گرى 🌷 گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2016125.mp3
849.4K
〖💔🥀🍃〗 🎙 وصیت‌شهید‌حججی‌به‌فرزندش...(: ایݩ‌از‌‌حلاۆت‌عشق‌اسٺ با‌سر‌کسے‌به‌محضر‌دݪبࢪ‌نمیࢪسد...!
✨توصیه شهید حججی 🖌در زمینه حجاب... 🔻از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید...
مقبره آیت الله سید کاظم حائری 👈 خراسان جنوبی (بیرجند )
گلزار شهدای بیرجند🌷🌷 دعاگوی شما خوبان اعضای کانال فرستادند 👆 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[تو دل غم مونده.یه ماتم مونده. چهل شب دیگه تا به محرم مونده] 🎤 حاج _ مسعود _ پیرایش تو دل غم مونده،یه ماتم مونده چهل شب دیگه تا به محرم مونده.. 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفتن به زیارتگاه ها حداقل درهفته 2 الی 3 بار ✅ 2_ مراقبت به سوره مبارکه فتح ✅ 3_ مراقبت به سوره حجرات
(س)🌹 بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب می‌شد. باحیرانی وناتوانی چند قدم راه می‌‌رفت و با صورت به زمین می‌‌افتاد. باز تقلّا می‌کرد و می‌‌ایستاد وبازهم زمین می‌‌افتاد. فکر می‌کردم سراب می‌‌بیند. کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم می‌خورد. گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم. وقتی به عقب رسیدم از فشار تشنگیِ این چند روز و گم شدن در منطقه بی‌هوش شدم. در همان حال دیدم مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد. گفت :رضا می‌‌دانی چرا هر بار که زمین می‌خوردم باز بلند می‌شدم آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) کنارم ایستاده بود؛ می‌‌خواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین می‌خوردم می‌‌دانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌خواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.» راوی: رضا پورخسروانی ﻣﻨﺒﻊ : ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻘﻴﻢ ﻛﻮﻱ ﺭﺿﺎ 🌷🔺🌷🔺🌷
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#ﺭﻭاﻳﺖﺩﻳﺪاﺭ_ﺑﺎﺣﻀﺮﺕ_ﺯﻫﺮا(س)🌹 بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب می‌شد. باحیرانی ونا
طلبه شهید مهدی نظیری تولد:22/05/1348 – شيراز شهادت:21/04/64 – شرق دهلران خاطرات بیشتر: شمع صراط 8 به سال 1348 در خانواده اي معتقد و پايبند به اصول مذهبي متولد شد علاقه به مذهب و روحانيت راه او را به مدرسه علميه گشود و مدتي را به مطالعه دروس دين گذراند و از طلبه هاي حوزه ابو صالح گشت . با اين همه بيشترين عشق او حضور داشتن در جبهه هاي جنگ بود تا زماني که در شيراز به سر مي برد بيقرار و ناآرام بود و آنگاه که به جبهه مي رفت و باز مي گشت تا مدتي خاموش بود. گويي آبي بر آتش وجودش ريخته شده است و باز طولي نمي کشيد که آن آتش باز شعله ور مي گشت و بي تابانه تدارک رفتن مي ديد .... از خاطرات به ياد ماندني او نوحه و روضه هايي بود که مي خواند . ساعت ها در اتاقي مي نشست و به تنهايي با صدايي که مملو از درد و سوز عشق بود نوحه هاي کربلاي حسيني را مي خواند . سرانجام اين نوحه خوان حسين به راه حسين شتافت و در کربلاي ايران همچون مولايش با لبان تشنه به دعوت حق لبک گفت و نداي ((هل من ناصر ينصرني )) حسين پاسخ گفت ؛ زيرا که ((کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا)) و يارانش را نوحه خوان غمش نمود .
مهدی در آغاز نوجوانیش مصادف با سال‌های حرکت عظیم انقلابی امّت مسلمان بود و به این ترتیب از آغاز رشد فکریَش، در متن جامعه اسلامی ایران علیه رژیم ستم شاهی ‌قرار گرفت و با آرمان‌های این انقلاب مأنوس گشت. خصوصیت بارز او شور و هیجانش برای فعّالیت بود. تمام لحظاتش را در فعالیّت و حرکت به منظور به تحقق رسانیدن اهداف متعالی اسلام به فرمان امام و مولایش می‌گذراند. می‌توان گفت تا زمان شهادتش روحیه او برای اطرافیانش درک ناشدنی بود. همان‌طور که در وصیتنامه‌اش ذکر نموده: «مدّت‌ها در زندگیش به جستجوی کسی بود که دست او را بگیرد و هدایتش کند… کسی که بتواند حرف‌های دلش را با او بگوید.» و سرانجام نیز یافت. در هر گروه مقاومتی، هر مسجدی و هر پایگاه بسیجی می‌توان نام و اثری از او یافت؛ زیرا که فعالیّتش محدود به محلّ خاصّی نبود.  با این همه مسجد قُبا (آتشی‌ها) و محضر استاد حضرت آیت اللّه سیّد علی‌محمّد دستغیب«مدظله‌العالی» سرچشمه و منشأ همه این ایثارها و حرکت‌ها بود