💥ثمرات حفظ حجاب و ترك جلوهگرى
🌷 #21_تیر_ماه_سالروز_حجاب_عفاف گرامی باد
مداحی آنلاین - رخت زیبای آسمانی را - مهدی رسولی.mp3
1.97M
🌷 #21_تیر_ماه_سالروز_حجاب_عفاف
🍃رخت زیبای آسمانی را
🍃خواهرم با غرور بر سر کن
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #شعرخوانی
👌بسیار دلنشین
2016125.mp3
849.4K
〖💔🥀🍃〗
#وصیتنامه🎙
وصیتشهیدحججیبهفرزندش...(:
ایݩازحلاۆتعشقاسٺ
باسرکسےبهمحضردݪبࢪنمیࢪسد...!
#تولدتمبارڪسربلندبےسر
✨توصیه شهید حججی
🖌در زمینه حجاب...
🔻از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم
روز به روز حجاب خود را تقویت کنید،
مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را
به خود جلب کند؛مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛
مبادا چادر را کنار بگذارید...
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید...
#تولدشهیدحججیمبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[تو دل غم مونده.یه ماتم مونده.
چهل شب دیگه تا به محرم مونده]
🎤 حاج _ مسعود _ پیرایش
تو دل غم مونده،یه ماتم مونده
چهل شب دیگه تا به محرم مونده..
#چله
#زیارت_عاشورا
#فراموش_نشه
#التماس_دعا🌹
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐
سی و پنجمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷مهدی نظیری 🌷هستیم.
#ﺭﻭاﻳﺖﺩﻳﺪاﺭ_ﺑﺎﺣﻀﺮﺕ_ﺯﻫﺮا(س)🌹
بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب میشد.
باحیرانی وناتوانی چند قدم راه میرفت و با صورت به زمین میافتاد.
باز تقلّا میکرد و میایستاد وبازهم زمین میافتاد. فکر میکردم سراب میبیند.
کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم میخورد.
گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم.
وقتی به عقب رسیدم از فشار تشنگیِ این چند روز و گم شدن در منطقه بیهوش شدم.
در همان حال دیدم مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد.
گفت :رضا میدانی چرا هر بار که زمین میخوردم باز بلند میشدم آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) کنارم ایستاده بود؛
میخواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین میخوردم میدانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.»
راوی: #شهید رضا پورخسروانی
ﻣﻨﺒﻊ : ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻘﻴﻢ ﻛﻮﻱ ﺭﺿﺎ
🌷🔺🌷🔺🌷
#شهیدمهدی_نظیری
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#ﺭﻭاﻳﺖﺩﻳﺪاﺭ_ﺑﺎﺣﻀﺮﺕ_ﺯﻫﺮا(س)🌹 بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب میشد. باحیرانی ونا
طلبه شهید مهدی نظیری
تولد:22/05/1348 – شيراز
شهادت:21/04/64 – شرق دهلران
خاطرات بیشتر: شمع صراط 8
به سال 1348 در خانواده اي معتقد و پايبند به اصول مذهبي متولد شد
علاقه به مذهب و روحانيت راه او را به مدرسه علميه گشود و مدتي را به مطالعه دروس دين گذراند و از طلبه هاي حوزه ابو صالح گشت . با اين همه بيشترين عشق او حضور داشتن در جبهه هاي جنگ بود تا زماني که در شيراز به سر مي برد بيقرار و ناآرام بود و آنگاه که به جبهه مي رفت و باز مي گشت تا مدتي خاموش بود. گويي آبي بر آتش وجودش ريخته شده است و باز طولي نمي کشيد که آن آتش باز شعله ور مي گشت و بي تابانه تدارک رفتن مي ديد ....
از خاطرات به ياد ماندني او نوحه و روضه هايي بود که مي خواند . ساعت ها در اتاقي مي نشست و به تنهايي با صدايي که مملو از درد و سوز عشق بود نوحه هاي کربلاي حسيني را مي خواند . سرانجام اين نوحه خوان حسين به راه حسين شتافت و در کربلاي ايران همچون مولايش با لبان تشنه به دعوت حق لبک گفت و نداي ((هل من ناصر ينصرني )) حسين پاسخ گفت ؛ زيرا که ((کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا)) و يارانش را نوحه خوان غمش نمود .
مهدی در آغاز نوجوانیش مصادف با سالهای حرکت عظیم انقلابی امّت مسلمان بود و به این ترتیب از آغاز رشد فکریَش،
در متن جامعه اسلامی ایران علیه رژیم ستم شاهی قرار گرفت و با آرمانهای این انقلاب مأنوس گشت.
خصوصیت بارز او شور و هیجانش برای فعّالیت بود. تمام لحظاتش را در فعالیّت و حرکت به منظور به تحقق رسانیدن اهداف متعالی اسلام به فرمان امام و مولایش میگذراند.
میتوان گفت تا زمان شهادتش روحیه او برای اطرافیانش درک ناشدنی بود. همانطور که در وصیتنامهاش ذکر نموده:
«مدّتها در زندگیش به جستجوی کسی بود که دست او را بگیرد و هدایتش کند… کسی که بتواند حرفهای دلش را با او بگوید.»
و سرانجام نیز یافت.
در هر گروه مقاومتی، هر مسجدی و هر پایگاه بسیجی میتوان نام و اثری از او یافت؛ زیرا که فعالیّتش محدود به محلّ خاصّی نبود.
با این همه مسجد قُبا (آتشیها) و محضر استاد حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» سرچشمه و منشأ همه این ایثارها و حرکتها بود
از حدود دو ماه قبل از شهادت و خصوصاً شب آخر زندگیش بسیار شاد و بشّاش بود و مکرّر خنده را بر لبانش میدیدیم.
یک سفر به زیارت امام هشتم (علیه السلام) رفت و بعد از بازگشت عازم جبهه شد در آخرین لحظات که برای عملیات میرفتند (شهید مهدی نظیری، شهید رجبی و شهید اسداللّهی زوج ) هر سه همراه و دور هم بودند و صحبت میکردند دائماً لبخند میزدند و خوشحال بودند چون میدانستند که به سوی لقاء خدا میروند واقعاً که آن لحظات نه بر روی زبان جاری میشود نه با قلم میتوان نوشت.
فقط کسانی کمی خواهند فهمید، که در آن لحظات در کنار رزمندهها بودند.
آری مهدی میدانست که این بار به آرزویش میرسد.
و شامل رحمت الهی خواهد شد همان طور که به عدهای گفته بود که من این بار به شهادت خواهم رسید و نیز یک بار خواب دیده بود و یکی دیگر از برادران نیز خواب شهادت مهدی را دیده بود.
شب عملیات با خنده میگفت: «حیف که امشب شب آخر است و شب عملیات و گرنه برایتان دو سه تا مزه میپراندم تا شاد شوید.»
مهدی نظیری طلبهی عارف و بسیجی در تایخ ۲۱/۴/۱۳۶۴ در جبههی غرب میمه (دهلران) مظلومانه با لبان تشنه سر به دامان پاک حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سر خوش از میهمانی در مجلس حضرتش دعوت حق را لبیک گفت…
و شاگرد مجلس درس رسول اللّه (صلوات الله علیه) شد تا از قافله دیگر همرزمانش که تقدیر به بودن و طی کردن راه علم برایشان رقم خورده عقب نماند.
حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» در وصف شهید مهدی نظیری فرمودند:
«ظهربود، خوابم برد. مهدی را دیدم، عبا به دوش و عمامه به سر.
یک تا از عمامه را هم باز کرده وانداخته بود دور گردن.
مرا در آغوش کشید و مصافحه گرمیکردکه هنوز بدنم گرمی آن را حس میکند.
گفتم :آقا مهدی کجا میروی ؟
گفت: صبحها دو ساعت پیش حضرت آقا رسول اللّه (صلوات الله علیه) درس میگیریم،
الان هم دارم میروم پیش حضرت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله).»
نظرم این نبود كه وصیتنامه ای بنویسم ولی وظیفه ای برای خودم دیدم كه چند كلامی با شما دوستان و آشنایان سخن گویم.
در حیات زندگیم دلم می خواست كه كسی را پیدا كنم و حرف دلم را با او بگویم، تا اینكه پیدا كردم و او مرا طلبید و دستم را گرفت و مرا به سرمنزل مقصود هدایت كرد. در این مواقع هدف باید الهی باشد، در این قطعه دلم می خواهد كمی با برادران طلبه صبحت كنم، البته آنان همه سروران ما هستند ولی چند سخن را باید گفت:
در جمعی از طلبه ها از زبان استاد عزیزمان حاج سید علی محمد دستغیب شنیدم كه اگر طلبه ها با علم بیشتری به شهادت برسند در آن دنیا از دیگر شهیدانی كه علمشان كمتر است «افضل» هستند؛ از برادران طلبه خواسته ام این است كه حوزه علمیه این سنگر علماء شهید از جمله شهید آیت الله دستغیب را حفظ كنند و آن را ترك نكنند.
باری دیگر از همان استاد شنیدم كه می گفت: هر كس به طلبگی پشت كند پشیمانی بر او نازل خواهد شد.
ای عزیزان مسجد،... دعا برای سلامتی تمامی رزمندگان و روحانیون زحمتكش از جمله استاد عزیزمان، آقای بالاسرمان و پدر بزرگوار و دلسوزمان حضرت حجةالاسلام و المسلمین حاج سید علی محمد دستغیب یادتان نرود.
وصیت میکنم که اگر پیکرم به شیراز آمد به هنگام بخاک سپردنم چشمانم را باز بگذارید تا منافقین و کفار بفهمند که شهیدان کور کورانه به این راه نرفته اند ، مقلد امام بوده اند و امام را می شناختند . شهداء را از یاد نبرید و امام را تنها نگذارید .