✍🏻آيا مي توان پس از كانت از مفهوم "خدا" سخن گفت؟
تأملاتي در خصوص امكان برپا كردن الهيات فلسفي پس از كانت(٣)
يك مانع ديگر بر سر راه شكوفايي فلسفه ي دين از نظر ولترسدورف فلسفه ي كانت است. او در فصل دوم كتابش به اين مهم مي پردازد كه آيا صحبت كردن از خدا پس كانت مي تواند معنايي داشته باشد؟ اين پرسش از آنروست كه به باور وي در حقيقت نه پوزيتويست ها، كه كانت بود كه با تئوريزه كردن امتناع "معرفت" به خدا، سخن گفتن از آنرا نيز بي معنا ساخت و الهيات را با چالشي جدي مواجه كرد.
كانت باور داشت كه تنها راه دست يابي به "معرفت" هم افزايي شهود و مفهوم است. شهود به امر داده شده ي حسي و بعد [receptive] و مفهوم به بعد [active] و برساخته ي فاهمه ارجاع دارد.
بديهي ست در اين تفسير جايي براي "تجربه" ي خدا وجود ندارد و معرفت از آن ممتنع است. البته اين به آن معنا نيست كه خدا وجود ندارد. زيرا كانت با قائل شدن به نومن، اين ادعا را رد كرده بود كه از منظر او مرز شناخت، مرز واقعيت نيز باشد. در واقع مرز [boundary] صرفا تمايز ميان شناختني و ناشناختي را آشكار مي كند و نه موجود و ناموجود!
اما مسئله اينجاست كه ما چه نوع امكان فهمي از امر آنسوي مرز كانتي داريم؟ پرسشي كه پاسخ به آن رويكرد ايجابي ولترسدورف را روشن مي كند.
📚ibid, chapter 2; is it possible and desirable for theologians to recover from Kant?
✍🏻تأملاتي در خصوص امكان بر پا كردن الهيات پس از كانت(٤)
ولترسدورف گوردن كوفمان را به عنوان يكي از مفسريني معرفي ميكند كه در كتاب [God the problem] به ايده ي كانتي از امتناع شناخت و سخن گفتن از خدا ميپردازد. او ضمن نقد اين رويكرد كانتي، به تقرير رويكرد خود مي پردازد.
به باور ولترسدورف ما مي بايست اين اصل كانتي را رد كنيم كه شهود نيازمند داده شدن امري از بيرون به ماست. ما مي توانيم باور داشته باشيم كه ادراك [perception] مستلزم آگاهي [awareness] از آن ابژه است. در اين تقرير آگاهي ادراكي ما نه يك داده [input]، كه يك كنش [action] است. اين آگاهي بجاي آنكه آگاهي از وضع ذهني اي باشد كه ابژه علت آن است، آگاهي از خود ابژه است.
به اين ترتيب مولفه ي دوم شناخت كانتي -يعني مفهوم- نيز دستخوش تغيير مي شود. وقتي شهود ما برابر با آگاهي ما از ابژه است، ديگر معنا ندارد كه به مفهوم به عنوان امري كه قرار است ابژه را تقويم كند نياز داشته باشيم. زيرا ابژه پيشاپيش حاضر است و نيازمند برساخته شدن توسط مفهوم نيست.
در اين تفسير مفهوم چه نقشي دارد؟
پاسخ ولترسدورف اين است كه مفهوم ديگر مرز ذهن و واقعيت نيست، بلكه رابط ميان آنهاست.
به اين ترتيب از نظر ولترسدورف سخن گفتن از خدا با تعديل رويكرد كانت، نه مرزي [boundary] ناپيمودني، كه صرفا داراي حد [bound] است.
📚Ibid P: 53-5
🔸 تفاوت #کتاب، #اصل و #مصنّف
💠 یکی از اصطلاحاتی که در کتب سابق خیلی به کار برده می شده است، #اصطلاح اصل و مصنّف است. کتاب مفهومی اعمّ از اصل و مصنّف دارد و مقسم برای این دو می باشد.
🔹اصل، مصادر اصلی و دسته اول معتبری است که مشتمل بر مطالبی می باشد که شخص بی واسطه یا با واسطه از پیغمبر صلی الله علیه و آله و یا امام علیه السلام اخذ نموده است، و این گونه نیست که از کتاب دیگری آن مطالب را منتقل کرده باشد.
تعداد این اصول معدود است که شانزده عدد از آنها به دستور [آیت الله] آقای بروجردی چاپ شد.
🔹مصنّف کتابی است که نویسنده آن مطالب، کتاب یا کتاب هایی که در سابق نوشته شده است را به کتابش با ترتیب و شکل دیگری منتقل می کند. مثلاً قبل از کافی، کتبی مانند محاسن #برقی و نوادر الحکمة [اشعری] وجود داشته است، و مرحوم #کلینی مطالبی از آنها را به کتابش منتقل کرده است و بعد از کافی نیز، وسائل و بحار نوشته شده و مطالب کافی را منتقل کرده است.
[شیخ #طوسی می فرماید:] « فإذا أحالهم على كتاب معروف، أو أصل مشهور و كان راويه ثقة لا ينكر حديثه، سكتوا و سلموا الأمر فی ذلك و قبلوا قوله »1️⃣
مراد کتابی است که ثابت شده است که برای فلان مؤلفِ ثقه است. عطف اصل بر کتاب در این عبارت عطف خاص بر عام است.
[در ادامه می فرماید:] « و هذه عادتهم و سجيتهم من عهد النبي صلى الله عليه و آله و سلم و من بعده من الأئمة عليهم السلام »2️⃣
تعبیر « من بعده » را می توان به دو صورت « مِن بَعدِه » و « مَن بَعدَه » بخوانیم که مراد ائمه علیهم السلام است.
اصل این که اشخاصی اعمّ از امامیه و غیر ایشان در آن عهد پیامبر صلی الله علیه و آله اقدام به جمع آوری احادیث در ضمن جزوه و جزواتی کنند طبیعی است، و افرادی این کار را کرده بودند، منتها ابتدا به وسیله #ابوبکر نقل حدیث ممنوع شد و از ناحیه #عمر تشدید پیدا کرد، و این امر مانع از رسیدن آن جزوات به ما شد.
به نظر می رسد مرحوم شیخ #طوسی از طریقی به دست آورده اند که حتی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد از آن، نیز عادت و سیره بر این بوده که اگر دو مجتهد در یک مسئله بحث نموده و یکی روایتی را که از #پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده به عنوان دلیل ارائه می نمود، طرف مقابل قبول می کرد و تسلیم می شد و بحث خاتمه پیدا می کرد. اما این که ایشان از چه طریق از این روش اطلاع پیدا کرده اند، از طریق قرائن، با واسطه و ... مشخص نیست.
1️⃣ العدّة فی اصول الفقه، شیخ طوسی، ج1، ص126.
2️⃣ همان، ج1، ص126-127.
🔺درس خارج آیت الله شبیری #زنجانی، بهمن 95
(نقل از کانال زبدة الفوائد)
هدایت شده از حب الحسین
Elqa-Khosusiat.mp3
814.2K
✳️تفاوت «الغاء خصوصیت» و «تنقیح مناط» در چیست؟
👈آیتالله العظمی شبیری زنجای پاسخ میدهند
#پاسخ
#بشنوید
#نکات_اشارات
@mfeqhi
هدایت شده از سلمان رئوفی
توجیه شرایط مقدمات برهان.pdf
8.13M
#فلسفه_اسلامی
#منطق
🔆موضوع این مقاله این است كه آیا شرایط شش گانه كه در كتب منطقی برای برهان ذكر شده آیا مربوط به همه براهین انی و لمی است یا مخصوص نوع خاصی است.
🔆به عنوان مقدمه شرایط شش گانه و اقسام برهان نیز توضیح داده شده است. مقاله عالیست
🔆مقاله ی آقای عسكری سلیمانی امیری
@salmanraoofi
#استاد_یزدان_پناه
✅ فلسفه به زندگی معنی می دهد.
اگر کسی #فایده_فلسفه را بداند، خیلی او را ترغیب میکند. یکی از فایدههای فلسفه، #یافتن_معنی است؛ یعنی عالم را به شکل کلان، معنیدار میکند. لذا دانستن این مسئله او را به یک وادی خاصی از تعامل با جهان میکشاند. وقتی کسی فلسفه میخواند این احساس را دارد که انگار در مسائل کلان هستی سیر میکند. مسائل کلان هستی با انسان چه میکند؟ به انسان معنا میبخشد؛ از کجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ من چه کسی هستم؟ چه نسبتی با مبدأ عالم دارم؟ این طور سوالها، مهمترین سوالات انسان به عنوان انسان هستند و زندگی را معنیدار میکنند؛ فلسفه از این چیزهاست. من نمیگویم که فقط فلسفه این طور است بلکه این کار را عرفان هم میکند، دین هم میکند ولی اگر شما فلسفه بخوانید، آن دو ساحت دیگر هم همین معنی را میدهند. پس من تأکید میکنم اگر انسان بخواهد بسیاری از مسائل خودش را حل کند، باید به فلسفه و امثال فلسفه تکیه کند.
🔵مدرسه تخصصی حکمت و عرفان باقرین
هدایت شده از حوزه دانشجویی شریف
خلاصه کلاس اطلس رهبران- هفته نهم.pdf
248.2K
📖بررسی جریان دیوبندیه در شبه قاره
💠هفته نهم کلاس اطلس رهبران
استاد سیفایی
🔻«اندیشه عرفی» در مکتبشناسی فقهی آیتالله واعظزاده خراسانی🔻
✍علی الهی خراسانی
✔️مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی شاگرد نزدیک و ممتاز آیتاللهالعظمی بروجردی بهشمار میرود؛ فقیه بزرگی که میتوان او را به حق بنیانگذار مکتبی مهم و ممتاز در فقاهت و اجتهاد دانست. آیتالله واعظزاده به استاد خویش بسیار نزدیک بود و اعتقاد دارم مکتب فکری و فقهی او را بهدرستی در اندیشه و رفتار خویش نهادینه کرده بود. آیتالله واعظزاده از آیتاللهالعظمی بروجردی مکرر نقل میکرد که استاد گفته بود فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت پدید آمده است و ازینرو باید برای فهم فقه شیعه به فقه اهل سنت توجه بایسته داشت.
📎متن کامل این یادداشت را در سایت دین آنلاین بخوانید:
http://dinonline.com/doc/note/fa/8087/
📍 کانال دین آنلاین در تلگرام:
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
radio-maaref-97_07_22-22_00.mp3
7.2M
#صوت
#رواق_معرفت
#محمد_عرب_صالحی
✅ #صوت هفتمین جلسه از برنامه #رواق_معرفت #رادیو_معارف
🎙 با ارائه : حجت الاسلام #محمد_عرب_صالحی
✒️ موضوع: تحلیل و نقد مبانی تاریخمندانگاری قرآن کریم
📅 یکشنبه 22 مهر ماه
📡 @iictchannel
نگاهی به ادوار و مکاتب کلامی امامیه در قرون میانی
http://jap.isca.ac.ir/article_66051.html
52_Bazgasht-be-Osoul .mp3
2.46M
فوریت و ضرورت پرداخت به #اندیشه_توحیدی
سید علی خامنه ای - رمضان سال 1353
#اندیشه_توحیدی
#مکتب_امام
#کلام_انقلابی
#اندیشه_انقلاب
#مثلث_شناخت_و_آگاهی
https://eitaa.com/Kalam_Enghelabi
.
🍁 عرفان اجتماعی بر بستر توحید اجتماعی-سیاسی
✍️ #محمد_قطبی
🔅مجموعه مقالات چهارگانه ضرورت تجدید حیات توحید اجتماعی-سیاسی که پیشتر در وبسایت فرهنگی صدانت انتشار یافتهاند و مجموعه مقالات چهارگانه جدید که به صورت اسپینآف (Spin-Off) و مقالات فرعی مجموعه مقالات پیشین تحت عنوان عرفان اجتماعی در بستر توحید اجتماعی-سیاسی به تدریج در همین وبسایت انتشار خواهند یافت، مقدماتی در راستای تبیین یک نظریه الاهیاتی مبتنی بر آثار، بینش، منش و روش بزرگان مکتب نواندیشی دینی تحت عنوان “الهیات رهاییبخش تعاونی” خواهند بود که پس از پایان این مجموعه مقالات به آن پرداخته خواهد شد.
🔅در مقاله اول از مجموعه مقالات توحید اجتماعی-سیاسی به غبارزدایی از توحید اجتماعی-سیاسی و در سه مقاله بعدی به آرای نسل اول نواندیشان دینی (بازرگان،طالقانی و شریعتی) در این باب پرداخته شد. در این مقالات توحید را به دو بخش توحید ذهنی-فلسفی و توحید اجتماعی-سیاسی تقسیم نموده و گفته شد که هدف رسالت پیامبران نه تنها رهاییبخشی در عرصه ذهن و اندیشه که رهاییبخشی از بندهای اجتماعی (و نه مبارزه برای تشکیل حکومت یا ارائه برنامههایی اقتصادی، سیاسی و .. از دل دین) نیز بوده است.
🔅موحد چندساحتی، نه تنها در جهان شخصی خود و در ساحت اندیشه و اعتقادات موحد است و ذهن و وجودش را از شرک ذهنی-فلسفی و شریک قرار دادن برای خدا در “خدایی کردن” ( سایر انسانها، الهها و…) و همچنین از “خداوندی خود” (خودپرستی قدیم و اومانیسم سکولار جدید) پالوده است؛ در عرصه جهان پیرامونی و اجتماع نیز در پی رهاییبخشی از عوامل به بند کشاننده او (استبداد، استعمار، استثمار، استحمار و سلطه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دینی) میباشد تا با پذیرش سلطه و بندگی اربابان زر و زور و تزویر دچار شرک اجتماعی-سیاسی نشده باشد. از این رو موحد چندساحتی با جهانبینی توحیدی و مشی آگاهی رهاییبخش خود به مخالفت با نابرابری، تبعیض، بیعدالتی و هرگونه سلطه انسان بر انسان میپردازد.
متن کامل👇
✨ → 3danet.ir/NBMvO
🌾