eitaa logo
ذاکرین آل الله
272 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
باران گرفت و کوچه‌ی دنیا صفا گرفت دریا به یُمن نورِ وجودش شفا گرفت روحِ کرم ز فیض قدومش جلا گرفت سائل همیشه رزق خود از مجتبی گرفت زیباترین ترانه‌ی لب‌ها خوش آمدی اول امامزاده‌ی دنیا خوش آمدی ماهِ خدا ز برکت تو این چنین شده عشقت دلیل هر نفس مومنین شده زلف کمند توست که حبل المتین شده اصلا کرم به نام تو آقا عجین شده عمری گدایِ سفره و میخانه‌ی توام عمری خمار باده و پیمانه‌ی توام سنگ تو را به سینه زده جانم از ازل ای آبروی شعر و ادب،قطعه و غزل احسانِ بی‌کرانِ تو در هر زبان مثل شد قاسم تو وارث احلی من العسل بی حب تو عسل به دهانم هلاهل است آخر به جز حسن چه کسی یار سائل است؟ ذکرِ گره گشا ، حسن بن علی مدد فرزند مصطفی ، حسن بن علی مدد ای مروه و صفا، حسن بن علی مدد ای نورِ کبریا، حسن بن علی مدد هفت آسمان به حیرتِ ذکرِ سجود تو عزت گرفته‌ پرچم دین با وجود تو تنها دلیل عزت من ، آبروی من پر کن پیاله را که تهی شد سبوی من یک لقمه نان ز دست تو شد آرزوی من یک بار هم نظر بنما سمت و سوی من نورِ خدا ز سوی تو شد منجلی حسن ای ذو الفقار دوم آل علی حسن سر تا به پایت آیه به آیه پیمبری تو اولین سلاله‌ی آیات کوثری آقا میان معرکه کردی چه محشری دیدند در جمل که تجلّیِ حیدری جانم به ضربِ دستِ تو ای تیغِ صیقلی ای فاتح جمل پسر مرتضی علی 🔸شاعر: ===========================
لحظه‌لحظه عمر من فقط گذشته با حسین چون‌که بر لبم نبوده غیر ذکر یاحسین دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین چون محل نداده جز تو هیچ‌کس مرا حسین وقت بی‌کسی فقط تورا زدم صدا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» حاجت مرا همیشه کرده‌ای روا حسین پس برای درد من فقط تویی دوا حسین در نماز صبح‌و‌ظهرومغرب‌و‌عشا حسین نام نامی تو از لبم نشد جدا حسین ذکر هرقنوت من به‌جای ربنا، حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» ای تجسم تمام رحمت خدا حسین لطف تو همیشه بوده شامل گدا حسین ما گدای بی‌وفا، تو شاه باوفا حسین هردقیقه می‌کنی نظر به‌حال ما حسین پس به‌غیر ازاین دعا نمیکنم دعا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» اشک روضه‌ی تو مثل چشمه‌ی بقا حسین آمدم به هرکجا که روضه شد به‌پا حسین گرچه حق روضه‌های تو نشد ادا حسین گریه‌ام نشد برای تو شبی قضا حسین عمر من بدون گریه می‌شود فنا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» جای تو مگر نبوده دوش مصطفی حسین؟ روی خاک کربلا چرا شدی رها حسین؟ روی سینه‌ات نشسته شمر بی‌حیا حسین کربلا کفن نبوده غیر بوریا حسین؟ مادرت رسیده با دم حسین‌وا‌حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» مادرم گذاشت بر لبم از ابتدا حسین ریخت بین شیر من از اشک روضه‌ها حسین گردنم گذاشت شال مشکی عزا حسین گفته‌ام از ابتدا به‌شوق انتها حسین پس به‌وقت مردنم به‌دیدنم بیا حسین «یا مَنِ‌ اِسْمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شِفا حسین» 🔸شاعر: ===========================
همان طوری که در بخشش رضای دیگری دارد حسن تیغ کریمش هم صدای دیگری دارد به وقت خشم ، ابروی حسن برّنده تر می شد چو حیدر رقص شمشیرش نمای دیگری دارد کسی که درد مردم داشت بعد هر نماز خود درون خانه با زهرا دعای دیگری دارد همه دیدند که بر عهد خود می ماند پا بر جا میان کل عالم او وفای دیگری دارد غذای سفره اش را هر کسی می خورد بعدش گفت : غذای سفره ی شیعه شفای دیگری دارد چه دلچسب است صوت ربّناهای دم افطار ولی در نیمه ی ماهش نوای دیگری دارد به ظاهر قبر او حتّی ضریحی هم ندارد چون حقیقت در حریم دل بنای دیگری دارد گمانم یک ورودی حرم عطر عسل می داد یقیناً باب قاسم جان صفای دیگری دارد 🔸شاعر: ===========================
کریم کشور ایران پس از رضا حسن است کسی که سفره ی او می دهد شفا حسن است مدینه مشهد بعدی شیعه خواهد شد و بعد ، ذکر درون اذان ما حسن است پس از بنای حرم هر دوشنبه وقت اذان نوای قاری نقاره خانه ها حسن است به وقت خواهش دل های بی قرار بقیع همان کسی که گدا می زند صدا حسن است یمین معرکه قاسم ، یسار عبدالله « ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است » 🔸شاعر: ===========================
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست در ازدحام،پر و بال های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد کویر خالی از احساس را گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری اش به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده است مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست با کرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد برای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم،کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته ی این روزگار نامردم برای حلم حسن آه می کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه ی آن حرامیان سعود بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد قسم به فاطمه "صحن حسن" بنا گردد 🔸شاعر: ===========================
ای نگارِ واجبُ التعظیم آقایِ حسن ای بساطِ دائم التکریم دنیای حسن چاکرانت در عَجم داراترینِ مردمند خوب جایی زندگی دارند، در پای حسن مادرش را اختیارِ هر دو عالم داده اند اختیار نار و جنت را به بابای حسن حا و سین و یا و نونی را که عالم عاشقست حا و سین و نون آن نامِ دل آرای حسن هفت شهر عشق را عطّار گشتی بی سبب آنچه را دیدی ببین در سیرِ سیمای حَسن شهر را تعطیل میکرد "راه رفتن های" او راه بندان ، بارها شد از تماشای حسن بخت یارست در دو دنیا با گدایان کریم روزی آنهاست در دستِ توانای حسن نذر کردم پای نذری های مادر تا روم یکصد و هجده سفر تا صحن زیبای حسن . ارث از بابا رسیده بر کریمانِ حرم کربلا پُر بود از شهدِ گوارای حسن دست ما و دامنت شه زاده قاسم الدخیل ای که دستت میرسد بر قدِّ رعنای حسن گرچه راه انداخته است دنیای امروز مرا دیدنی تر دستگیری های فردای حسن 🔸شاعر: ===========================
مراشبیه عبایت تکان بده آقا مرابه زیرِکسایت مکان بده آقا کمی زچهره ماهت نقاب بر افکن دوباره برتن این مرده جان بده آقا به دست فیض کریمت طلیعه ی خورشید گدای پشت درم, آب ونان بده آقا به دانه هرموژه ات تیرِ زهد برقلب است زِ ابروانِ هِلالت کمان بده آقا توراقسم به نفسهای آخرِ قاسم برای خوب شدن یک زمان بده آقا به جان فاطمه محجوب میشوم آخر زخادمان تو محسوب میشوم آخر چه مزه ای بدهد ازجگر حسن گفتن زِ مغرب رمضان تا سحر حسن گفتن خدابه حق حسن, یاحسن به حق خدا شدم عبیدتو با اینقدر حسن گفتن تمام روزی نوکر به دست ارباب است که آب ونان من است بیشتر حسن گفتن ز بعدذکرِ حسین یاحسین ،میچسبد قسم به حضرت زهرا دگر حسن گفتن ببرتونام حسن را که عاقبت بینی نجات بخش صراط است هرحسن گفتن تنورعشق حسین ، از دم حسن گرم است که اشک روضه وسوز،ازغم حسن گرم است دوگوشواره حسن را چه گوشه گیرش کرد و گوشه پاره حسن را چه زود پیرش کرد 🔸شاعر: ===========================
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده‌ی زهرا “کریم” مشهور است زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم 🔸شاعر: ===========================
بر ماه شب نیمه‌ ی این میکده سوگند مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو‌ای دست گل فاطمه پیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند هر گوشه‌ای از نام تو حاجات گرفتند از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند در بند توام، عبد توام، نام تو بردم کوه گنهم را به تو بخشید خداوند حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را با خط خوشش سر در تالار دلم کند تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مردند هزاران تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت: جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند «یا فاطمه»را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند… هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند 🔸شاعر: ===========================
کریم های دو عالم به نام زاده شدند زبانزد همه ی خاص و عام زاده شدند اگر که ظرف نباشد توقع مِی نیست شراب ها همه از فیض جام زاده شدند چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند تو امر کردی و تکوینا استجابت شد و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند جواب دادن تو اشتیاق می آرد سلام ها ز علیک السلام زاده شدند چه خوب شد که محبان حلال زاده ی عشق و دشمنان حسن هم حرام زاده شدند حسن حسین و یقینا حسین هم حسن است نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند همین دو تا پسر فاطمه همان اول امامزاده شدند و امام زاده شدند چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است بزرگ ها همه با احترام زاده شدند بساط نوکری ما کنار تو پهن است از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم کبوتران همه بالای بام زاده شدند چه بهتر است که بشینی و سکوت کنی که از قعود تو صدها قیام زاده شدند 🔸شاعر: ===========================
از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم و از نیاز خودم از پیاله بنویسم قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم زمین دور وبرم را ز اشک گل بکنم دوباره نیمه ی ماه خدا دلم لرزید نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید خبر رسیده که خیر عظیم در راه است خبر رسیده که مردم کریم در راه است من از طفولیتم کاسه لیس این خوانم بزرگ گشته ام اینجا و از گدایانم ندار و خانه به دوشم قرار من آقا امید زندگیم اعتبار من اقا چقدر سفره ی آقا برو بیا دارد چه عزتی سر این سفره ها گدا دارد ذلیل امده بودم عزیز دیر شدم به لطف نان حسن عاقبت بخیر شدم غذای بیت الحسن خورده ام که سیر شدم فقیر امده بودم ببین امیر شدم به زیر پرچم تو صاحب مقام شدم به اسم نوکر این خانه احترام شدم تو امدی و دو چشم حسود ها کور است همان زنی که لعین است و پست منفور است تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند به خیل کاسه به دستان خم عسل دادند حسن حسن ز روی این لبم نمی افتد عجب حرارتی دارد تبم نمی افتد تمام زندگیم را به تو بدهکارم به جان مادرم آقا که دوستت دارم 🔸شاعر: ===========================
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بی سر و سامان حسن بر جبینم بنویسید مسلمان حسن دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبان ها دارد گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از موی پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن 🔸شاعر: ===========================
ای شهریار حسن و صفات حسن، حسن سالار عشق و یوسف گل پیرهن حسن نوباوهٔ پیمبر و میر و کریم و راد نور خدا و زینت هر انجمن حسن مولای پارسا و حلیم و نبی سیر شیرین زبان و سرور و صاحب سخن حسن کوه وقار و بحر شرف ، معدن کرم زیبای دهر و دلبر سیمین بدن حسن تندیس حسن و روح ملاحت ، جمیل کون وجه الحسن ، موقّر و شیرین دهن حسن بی ادّعا و اورع و ازهد به روزگار اهل دل و سلیم و سخی ، مؤتمن حسن میر شباب اهل جنان و فرشته فر سالار و سرفراز و شه ممتحن حسن ممتاز و میر و مهتر و بخشنده و جواد درّ ثمین و گوهر عالی ثمن حسن خلق عظیم و سیرت طاها به ارث او وارسته و جلیل و امین الامن حسن عبد مقرّب حق و والاتر از ملک مظلوم و دردمند و غریب وطن حسن مدح تو را نداند (هدایت) یک از هزار ای مهر پر فروغ و شه ذوالمنن حسن 🔸شاعر: ===========================
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش، عبارت هم چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز "که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"* کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد دعا می‌کرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم ضمانت می‌کند دنیا و عقبای محبان را که اینجا دستگیری می‌کند ، آنجا شفاعت هم 🔸شاعر: ===========================
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است می شناسند ملائک همگی روی زمین خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است جبرئیل آمده هربار به پابوسی او افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است * از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم ماه را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم چه گدایان زیادی که ندارند کریم ما گدایان حسن کوی حسن را داریم گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین باز کن چشم و ببین ، موی حسن را داریم مثل بادیم ، به هر کوی و گذر می گذریم ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم در دل خود همه سوسوی حسن را داریم شیعیان حسنی در همه جا معلومند هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم 🔸شاعر: ===========================
پیغمبران دورِ پیمبر(ص) جمعشان جمع است خیلِ ملائک دورِ حیدر جمعشان جمع است مادر شده زهرا(س) و آمد ساره با لبخند حوّا و مریم؛ دورِ مادر جمعشان جمع است نوزاد نه! نورِ کرامت! حُسنِ نامحدود در دستهایش درّ و گوهر جمعشان جمع است یامجتبی(ع) گفتند و بوسیدند پایش را خورشید و ابر و ماه، دیگر جمعشان جمع است حاتم به بازو بسته حرزِ یاحسن(ع) را و در خانه؛ سائل هایِ مضطر جمعشان جمع است لبریزِ روزه دارها شد امشب این خانه وقتِ اذان از قبل، بهتر جمعشان جمع است دارند میگیرند از چشم ِ حسن(ع) حاجت سلمان و مالک، حُجر و قنبر جمعشان جمع است شخص ِ کریم ِ اهل بیت(ع) آمد؛ بهشت اینجاست اینجا که اهلِ دل؛ سراسر جمعشان جمع است وعّاظ، قاری، مستمع، مداح، شاعرها اطرافِ حیدر خیلِ نوکر جمعشان جمع است با، یاحسن(ع) دل میبریم از پنج تن هرآن روزی که دورِ حوض کوثر جمعِ مان جمع است! 🔸شاعر: ===========================
غزل،قصیده،رباعی،همه دچار حسن که هست شعرمن اینجابه افتخار حسن به نام حیّ تعالی ،یاعلی مددی شروع میکنم اینجابه اعتبار حسن درست نیمه ماه صیام،دست خدا گرفت کودک خودرا زکردگار حسن فقط به کوری چشمان عایشه،مولا گذاشت نام خودش رابه انحصار حسن زمان کشتی اوبا حسین بین همه فقط سرود پیمبر شده نثار حسن جمل به رعشه فتادازصدای تکبیرش ببین چه ولوله ای کرده ذوالفقار حسن چه گویم از وجنات امامِ خون خدا که الکن است زبانم ازاین وقار حسن خوشابحال جذامی شهرپیغمبر نشست برسرسفره دمی کنار حسن بگوبه جمع کریمان کریم یعنی او که هست رسم کرامت به یادگار حسن هرآنکه گفت زصلح اش بگو نگاه کند قیام کرب و بلا شد ز ابتکار حسن ‌بخوان به نام پدر تا پسر کند اعجاز که قاسم است رجزخوان کارزار حسن چه رمزوراز عجیبی نهفته در نامش تمام من شده غمخارآن مزار حسن 🔸شاعر: ===========================
"حَسن" بگو و ببین اسم محترم این است هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است بگو همیشه که یا محسن بحقّ حسن که پیش حضرت حق بهترین قسم این است سه بار زندگی اش را تمام بخشید او به هر چه هست کشیدن خط عدم این است گرفته لقمه برای جذامیان حتی بگو به مدعیان ، معنی کَرَم این است به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر سخاوت است و شجاعت ، هم آن و هم این است جمل که رفت به میدان ، علی چنین می گفت : محمد حنفیّه ببین جَنَم این است که گفته است حسن بی حرم بُوَد اصلا؟! میان دل حرمش باشد و حرم این است 🔸شاعر: ===========================
ما را که مُفلِسیم  اگر هم خریده‌اند لطفِ کریم بوده که دَرهم خریده‌اند عاشق شدیم اگر همه‌اش کارِ عشق بود عشاق را بدون نظر هم ، خریده‌اند ما جنس بنجولیم به دردی نمی‌خوریم ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریده‌اند حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم آن را که رد شده زِ گذر هم خریده‌اند پیشِ کریم فرق ندارد  زیاد و کم از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریده‌اند هِی بنده می‌خرند و هِی آزاد می‌کنند آزاد کرده‌اند اگر هم خریده‌اند گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند از بِین دشمنان چقدر هم خریده‌اند اصلا به کم نمی‌رود این دستِ با کرم ما را ببین به قیمت زَر هم خریده‌اند این عشقِ داغ ، سوختنش فرق می‌کند در پیش فاطمه حسنش فرق می‌کند اشراق می‌کنی و همه طور می‌شوند انگور زاده‌ها همه انگور می‌شوند اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم اسباب عاشقی خودشان جور می‌شوند با ابترانِ مکه بگو با همین حسن... امشب حسودهای علی کور می‌شوند دنیا به دست نسل خدیجه است ، هر‌که هست جز بچه‌های فاطمه هاشور می‌شوند یکجا محمد است و علی هست و فاطمه با جلوه‌ای که  نور علی نور می‌شوند برخیز از مسیر برو بند آمده است گیسو بهم مریز که مسحور می‌شوند باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر یک روز عاقبت همه مجبور می‌شوند ما را به عشق پاره گریبان نوشته‌اند بشکاف سینه را که حسن جان نوشته‌اند باید که چشم‌های تو پیغمبری کند تو آمدی که فاطمه هم مادری کند مدیون توست خانه‌ی سادات بعد از این زهرا نشسته است علی پروری کند شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده در کوچه‌ها نبود کسی دلبری کند در هر سحر نسیم خدا می‌وزد که باز در بِینِ گیسوان تو خنیاگری کند کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین تاکه حسین ، جای تو جلوه گری کن اینقدر هم بهانه به دست دلم مده هر روز سجده‌ات کند و کافری کند این نذر چشم ماست که جارو ببافد و هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند ما را شریک خویش نموده عطای تو نیمه برای ماست و نیمی برای تو تا که عوض نکرده علی قبله‌گاه را پنهان بکن  نقاب بزن  قرصِ ماه را باید جمل سوار ببیند حسن که هست پیچانده‌ای به تیغ خودت رزمگاه را راحت نشسته است علی بین رزم اگر رفته حسن بهم بزند صد سپاه را با نیزه‌ای که سینه‌ی لشگر شکافتی برهَم زدی تو هم آن فتنه‌گاه را هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود دیدند وقت جنگ همه پادشاه را رم کرده‌اند پیش تو انبوه راه راه بردار از جماعتِ حیران نگاه را راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را دور و بر تو هیمنه‌ای از ملائکه است فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست باید برای خاک تو مرقد درست کرد شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد با اشکهای عاشق و با خشت‌های دل شهری به نام آل محمد درست کرد ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت انجا برای فاطمه گنبد درست کرد با غنچه‌های یاس ضریح تو را کشید دورش رواقهای زبرجد درست کرد باید که زائران تو را باخبر کنند نقاره خانه‌های زبانزد درست کرد در جمع خادمان مودب به سمت تو راهی برای رفتن و آمد درست کرد صحنی برای حضرت ام‌البنین ولی باید که بهشت سرآمد درست کرد باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت پایین پای فاطمه مسند درست کرد آوای کرببلا ، حرمین است یا حسن پنجاه هشت سال حسین است با حسن 🔸شاعر: ===========================
🛑 شروط دعا از حضرت صادق(ع) روايت شده‌است كه فرمود: «مردى از بنى‌اسرائيل سه سال تمام دعا كرد كه خداوند متعال پسر بچه‌‏اى به او بدهد، وقتى مشاهده كرد كه دعايش مستجاب نمى‌‏شود گفت: پروردگارا! آيا من از تو دور هستم و صداى مرا نمى‌‏شنوى يا مى‏‌شنوى ولى جوابم را نمى‏‌دهى؟ در خواب ديد فردى به او مى‌‏گويد: «تو سه سال است كه خداوند متعال را با زبانى آلوده و قلبى چركين و نيّتى دروغين مى ‌خوانى، بايد آلودگى را از زبانت بزدايى، قلبت تقواى الهى را پيشه خود سازد و نيتت درست شود. آن مرد يك سال چنين كرد آنگاه برايش پسر بچه‏‌اى به دنيا آمد.» اين حديث، چهار شرط را در بردارد: اوّل: بد زبانى را بر كندن. دوّم: قساوت قلب نداشتن. سوّم: نيت پاك داشتن كه در اينجا عبارت است از حسن ظن. چهارم: توبه و بازگشت از گناه. 📚 منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی
🔶 علت تأخیر در اجابت دعا از اميرالمؤمنين- عليه‌السّلام- نقل است كه فرمود: «گاهى اوقات خداوند متعال اجابت دعا را به تأخير مى‌‏اندازد تا هم اجر عظيم‌ترى بدهد و هم عطاى بيشترى ببخشد.گاهى اوقات، تأخير اجابت به خاطر مقام و منزلت رفيع بنده نزد خداوند متعال است، چون شنيدن صداى بنده‏‌اش را دوست دارد.» در اين رابطه جابر بن عبد اللَّه انصارى از پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت كرده كه فرمود: «اگر بنده‌‏اى كه محبوب خداست دعا كند، ذات اقدس اله به جبرئيل مى‏‌گويد حاجت بنده‏‌ام را بدهيد ولى آن را به تأخير بيندازيد، چون من دوست دارم هميشه صدايش را بشنوم. و اگر بنده مغضوب حق دعا كند خداوند متعال به جبرئيل مى‏‌گويد: اى جبرئيل! حاجت اين بنده‌‏ام را بده و در دادنش عجله كن، چون من خوش ندارم صدايش را بشنوم.» 📚منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی
🟠 دعاکردن با بیم و امید از جمله مواعظ خداوند متعال به حضرت عيسى- عليه‌السّلام- اين است كه فرمود: «يا عيسى، اذلّ لى قلبَك و اكثِر ذكرى في الخَلَوات و اعلَم اَنَّ سُرورى ان تبصبصَ الىّ و كن في ذلك حيّا و لا تكن ميّتا.» «اى عيسى، قلبت را در برابر من خوار و ذليل كن و مرا در خلوت‌ها زياد به ياد بياور و بدان كه خوش‌حالى من در اين است كه با بيم و اميد به سوى من بيايى، اما مبادا با قلبى مرده چنين كنى، بلكه بايد قلبت زنده و با نشاط باشد.» البَصبَصَة: تحريك الكلب ذنبَه طمعا او خوفا (مجمع البحرين) وقتی سگ دمش را از روی ترس یا طمع تکان می‌دهد این عمل را بصبصه یا تبَصبُص گویند. خدا به عیسی می‌فرماید سُرور من در تبصبص کردن توست یعنی با بیم و امید به من رو کن. 📚منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی
✅ اهمیت دعا در روایات رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود: «آيا اسلحه‏‌اى را به شما معرفى كنم كه هم شما را از شرّ دشمنان‌تان نجات می‌دهد و هم روزی‌تان را زياد مى‌‏نمايد؟» گفتند: بلى يا رسول اللَّه فرمود: «پروردگارتان را در شب و روز بخوانيد و دعا كنيد، چون دعا، اسلحه مؤمن است.» امام على- عليه السّلام- مى‏‌فرمايد: «دعا، سپر مؤمن است، اگر باب رحمت الهى را زياد بكوبى (و نااميد نشوى، عاقبت) آن در، به رويت گشوده خواهد شد.» در پاسخ «بريد بن معاويه» كه از امام باقر(ع) پرسيده بود آيا دعاى بيشتر بهتر است يا قرائت قرآن بيشتر؟ فرمود: «كثرة الدّعاء افضل ثمّ قرأ: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ.» (سوره بقره، آيه ۱۸۶) «دعاى بيشتر بهتر است، چون خداوند فرمود: اى پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله- بگو اگر دعايتان نبود، پروردگار من به شما اهميتى نمى‏‌داد.» از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل شده است كه فرمود: «خداوند متعال، سائل اصراركننده را دوست دارد.» در تورات آمده است كه: «اى موسى! كسى كه مرا دوست دارد، فراموشم نمى‌‏كند و كسى كه به نيكی‌هاى من اميدوار است، در درخواستش اصرار مى‏‌نمايد. اى موسى! من از مخلوقاتم غافل نيستم (و خبر دارم) ولى دوست دارم كه ملائكه‌‏ام صداى ضجّه دعا را از بندگانم بشنوند و ملازمان من ببينند كه چگونه بنى‌آدم به خاطر چيزهايى كه قدرت و اسبابش در دست من است، به من تقرّب مى‏‌جويند.» «اى موسى! به بنى اسرائيل بگو مبادا نعمت، شما را به طغيان بكشاند كه در اين صورت، بزودى از شما گرفته خواهد شد. و مبادا از شكر آن غافل بمانيد كه در نتيجه آن، به ذلّت خواهيد افتاد، در دعا اصرار كنيد تا با اجابتم، رحمت من شامل حالتان شود و عافيت گوارايتان گردد.» خداوند متعال بر حضرت موسى- عليه‌السّلام- وحى فرستاد كه: «كف دو دستت را ذليلانه در برابر من بلند كن مانند برده‌‏اى كه فرياد مى‏‌زند و از آقاى خود كمك مى‌خواهد، هر گاه چنين كردى، مشمول رحمت من مى‏‌گردى كه من كريم‏‌ترين كريمان و قادرترين قادرين هستم.» «اى موسى! از فضل و رحمتم درخواست كن كه اين دو فقط در دست من است و غير من آنها را ندارد. و وقتى از من چيزى طلب مى‏‌كنى، ببين تمايلت نسبت به آنچه در دست من است چگونه مى‌‏باشد هر كسى مطابق عملش پاداش دارد و چه بسا انسان ناسپاس هم در برابر سعى و كوشش خود، جزائى دريافت دارد.» 📚منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی
🟢 دعاکردن و بالابردن دست‌ها ابو بصير از حضرت صادق- عليه‌السّلام- در مورد دعا و بالا بردن دست‌ها سؤال كرد، فرمودند: «پنج صورت دارد: اوّل: براى پناه بردن به خدا، كف دو دست را بايد رو به قبله قرار دهى. دوّم: براى طلب روزى، دست‌هايت را مى‏‌گشايى و كف آن را به طرف آسمان مى‌گيرى. سوّم: براى انقطاع به درگاه خدا با انگشت سبابه اشاره مى‏‌کنى. چهارم: براى زارى‌كردن، دست‌هايت را كشيده از سرت هم بالاتر مى‏‌برى. پنجم: براى تضرع، انگشت سبابه را در برابر رويت حركت مى‌دهى كه اين دعاى ترس است.» 📚منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی
✳️ رابطه دعا و بلا 🔹امام موسی بن جعفر -علیه‌السلام- فرمود: «دعا كنيد، چون دعا و طلب كردن از خداوند تعالى، بلا را دفع مى‏‌كند حتّى اگر مقدّر شده و بدان حكم گرديده و بجز اجرايش چيزى نمانده باشد، در اين‌صورت اگر از خدا بخواهيد كه آن را برگرداند، برمى‌گرداند.» زراره از امام محمد باقر- عليه‌السّلام- نقل مى‌كند كه فرمود: «آيا مى‌‏خواهيد چيزى را به شما معرفى كنم كه رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- از آن استثناء نكرد (يعنى نفرمود ان شاء اللَّه).» زراره مى‏‌گويد گفتم: بلى فرمود: «آن چيز، دعاست كه قضاى الهى را بر مى‌گرداند اگر چه محكم و حتمى شده باشد. آنگاه حضرت از باب تشبيه قضاى حتمى الهى، انگشتان دست‌های‌شان را درهم فرو بردند.»(۱) 🔹امام سجاد عليه السلام می‌فرمایند: «المؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلي ثَلاثٍ: إِمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعجِّلَ لهُ و إمّا أن يَدْفَعُ عنهُ بلاءً يُريدُ أن يُصيبَهُ.» «دعاهای مؤمن بر سه گونه است: يا برای او ذخيره می‌شود و يا سريعاً اجابت می‌شود و يا به واسطه آن دعا، بلایی كه قرار بود به او رسد از او برطرف می‌گردد.»(۲) 📚منبع (۱) عدةالداعی، ابن فهد حلی (۲)تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه ۲۸۰