توسل و مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر
#شب_نوزدهم ماه مبارک رمضان
قرآن هارو مقابل صورت باز کنید...
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ.
*همین جور که نگاهت به خطوطِ نورانیِ قرآنِ، حاجتت رو بخواه، صدر حاجتِ همه ی ماها فرجِ امام زمان باشه، این شب ها برای ظهور امام زمان زیاد باید دعا کرد، ان شاء الله امسال ظهور آقامون رقم بخوره، برا سلامتی رهبرمون، برا مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم هم دعا کنید، حالا قرآن هارو روی سر بگیرید، با من زمزمه کنید:
"اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ"
صدای همه بلند شه، پیر و جوان، زن و مرد، همه با من زمزمه کنند:
"ده مرتبه: بِکَ یا الله..."
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ..."
"ده مرتبه: بِعلیٍّ..."
به نام آقامون علی رسیدیم، وقت گریه است، وقت ناله است، امشب شبِ ضربت خوردنِ علی بن ابی طالبِ، برا مولامون آماده ای ناله بزنی؟ بسم الله...*
خیره به آسمان شده این دیده ی ترم
مظلومِ بی قرینه ی تاریخ حیدرم
یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم
آغوش باز کرده در این شام آخرم
افطارِ تلخِ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شده است مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم
الله اکبر! اَشهَدِ حیدر بلند شد
یارب گواه باش که پُر گشته ساغرم
فزت و ربّ کعبه! سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دَمِ خانه دخترم
*تا نزدیکای منزل رسیدن، فرمود: رهام کنید، بقیه ی راه رو خودم میرم، گفتن: آقاجان! نمیشه، این ضربه ای که به سر شما خورده، خیلی سنگین بوده، مگه میشه بقیه ی راه رو خودتون برید؟ فرمود: زینبم دَمِ در ایستاده، دوست ندارم دخترم منو اینطور ببینه...*
زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو..
این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روزِ کوفه ی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا وای معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
#شاعر سید پوریا هاشمی
*مولا فرمود: "اَلدَّهْرُ اَنْزَلَنِی ثُمَّ اَنْزَلَنِی، ثم اَنْزَلَنِی حَتَّى یُقال معاویة وَ عَلى!" روزگار علی رو پایین آوُرد، تا اونجا که اسمِ من رو کنارِ اسمِ معاویه بردن...
شب نوزدهمِ، میخوام بگم: مولاجان! اسم شما رو با اسم معاویه بردن فرمودید: روزگار علی رو پایین آوُرد... اما آقا جان! یه تیکه مقتل بخونم، اما یه روزی هم رسید" وَ سُبِيَ اَهلُكَ كَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ" با غل و زنجیر اهل و عیالِ ابی عبدالله رو به هم بسته بودن"يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ" اینا رو تو بازارهای شام و کوفه می گردوندن...*
*ده مرتبه: بِفاطِمَةَ...*
یا فاطمه!
هوامو داشته باش تو این شبا
ز بندِ معصیت بشم رها
یا فاطمه!
سفارشم رو کن به بچه هات
بشم فدای تو، تو روضه هات
یا فاطمه!
شب قدر ازت میخوام
بذاری که نوکرت باشم
تا عُمر دارم بی بی!
منم غلامِ حیدرت باشم
*حالا یه بند روضه هم بخونم:...*
تو کوچه ها
تو صورتِ تو بی هوا زدن
جلو نگاه بچه ها زدن
تو کوچه ها
تو رو جلو چشِ حسن زدن
با التماس میگفت: نزن! ولی زدن
بمیرم پَرت شکست
دلِ خونِ دخترت شکست
اونقده تو رو زدن
تا غرورِ شوهرت شکست
"ده مرتبه: بِالحَسَنِ...*
یارب نصیب هیچ غریبی دگر نکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
"ده مرتبه: بِالحُسَینِ..."
افطارها به کام دلم زهر می شود
اربابِ ما گرسنه و تشنه شهید شد
*امشب شبِ قدرِ، تقدیر مینویسن، بگو: خدایا! امشب برا من گریه ی زیاد بر حسین بنویس، من مثل امامِ زمانم هر روز برا اربابم گریه کنم...*
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتلِ صبرِ تو صبرم تمام شد
ای احترام واجبِ زینب دَمِ غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه می خورد
از آن به بعد آب به لبها حرام شد
"ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین..."
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..."
دندانِ مبارک امام باقر افتاد، این دندان رو دور ننداخت، توی یه دستمالی گذاشت داد دست امام صادق، فرمود: پسرم! اجزای بدن امام باید با امام دفن بشه، اگه از دنیا رفتم، این دندانی که از دهانم افتاده رو باید با من دفن کنی... اما کربلا چی شد؟ سر ابی عبدالله بالای نیزه، بدنش روی خاکِ کربلا...*
"ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ..."
"ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَرٍ..."
*بریم دَرِ خونه ی آقاجانمون، برکت ایرانمون، آقا علی بن موسی الرضا، خیلی دلم تنگِ حرمش شده، خدایا! امشب که شبِ قدرِ برام زیاد مشهدِ امام رضا بنویس...
"ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی..."
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..."
"ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ..."
خدایا! تو رو قسم به امامِ جواد و امامِ هادی، جَوُونای مارو در مسیر اهلبیت قرار بده، خدایا! جَوُونای مارو از اهلبیت، از ولایت، از قرآن، از قبله جدا مکن، جَوُونای مارو از فتنه های آخر الزمان حفظ بفرما...*
"ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ..."
ای آرامشِ زهرا برگرد،تنها خواهشِ زهرا برگرد
آقا ببین هزار و چند ساله ناله میکشه زهرا برگرد
به لحظهای که مادرت رو یه بی حیا زد برگرد
به لحظه ای که نَفَس نَفَس تو کوچه ها زد برگرد
به لحظهای که پشت در اِسمتو صدا زد برگرد
انتظار و گریه، دوری و صبوری، بسه دیگه برگرد
قاب عکسِ دستِ مادر شهیدان داره میگه برگرد
یا بقیه الله! یا بقیه الله!...
روضه خونِ ثارُاللّه برگرد،ای گریونِ ثارُاللّه برگرد
فریاد رس فریادِ مظلوما حقّ خون ثارالله برگرد
به لحظه ای که نیزه دار نیز بی هوا زد برگرد
به لحظه ای که قاتلش ضربه از قفا زد برگرد
به لحظه ای که زیر خنجر تو رو صدا زد برگرد
پُر شده زمین از ظلم و قتل و غارت بسه دیگه برگرد
کربلای غزه، کربلای بحرین داره میگه برگرد
یا بقیه الله! یا بقیه الله!...
اشکات مرهمِ زینب برگرد، برگرد مَحرمِ زینب برگرد
خون گریه کردنات برای شامِ، مجروحِ غمِ زینب برگرد
به خواهری که دردش و هیچ کسی نفهمید برگرد
به مادری که بچه اش و روی نیزه ها دید برگرد
به دختری که زخم رویِ لباش رو بوسید برگرد
یا اَبَا الْیَتاما! یا اَبَا الْمَساکین! بسه دیگه برگرد
اشکی که تو چشمِ دخترِ یتیمِ داره میگه برگرد
یا بقیه الله! یا بقیه الله!...
"ده مرتبه: بِالْحُجَّةِ...."
إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَأَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ
.
نوحه شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
#شب_قدر
🏴🏴🏴
حیدر حیدر…
اول و آخر؛ حیدر…
حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر
حیدر حیدر ای مظلوم فاتح
حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر
حیدر حیدر…
اول و آخر؛ حیدر…
حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر
حیدر حیدر ای مظلوم فاتح
حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر
حیدر حیدر…
اول و آخر؛ حیدر…
حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر
حیدر حیدر ای مظلوم فاتح
حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر
افتادی در بسترِ زهرا؛ بابا… چشمات از اشکت؛ شده دریا بابا
می بینم چه بغضی توی صداته… یا زهرا داری بر لبها؛ بابا
قربونِ دستای لرزونت؛ بابا… پره خونه زلفِ پریشونت؛ بابا
اشکاتوُ پاک کن؛ مگه زینب مُرده؟
قربونِ چشمای گریونت؛ بابا
یا علی وُ یا علی؛ یا علی
یا علی وُ یا علی؛ یا علی
یا علی وُ یا علی؛ یا علی
سربندِ زردت؛ شده هم رنگِ خون…
ردِ خون؛ خشکه روی گوشه ی ابروت
اما انگار رفته دلت؛ اون جا که شب بود و تنهایی و غربت و تابوت
می ریزه آبِ روون أسما، ای وای… روی جسمِ بی جونِ زهرا، ای وای
نیمه ی شب تاریکه… تاریکه تاریک…
حیدر مونده تنهای تنها؛ ای وای..
می ریزه آبِ روون أسما، ای وای… روی جسمِ بی جونِ زهرا، ای وای
نیمه ی شب تاریکه… تاریکه تاریک…
حیدر مونده تنها تنها؛ ای وای…
عمری این غم؛ قاتلِ قلبت بوده… وقتی پر زد؛ دیدی که ابرو کبوده
می سوختی و می گفتی یارِ جوونم
زهرا جان؛ خیلی برام داغِ تو زوده…
بابا تو امشب میشی مهمونِ مادر؛ از ما بیشتر دردتوُ می دونه مادر
امشب میشه مرهمِ زخمِ سرِ تو؛ اشکِ سرخِ چشمای گریون مادر
حیدر حیدر…
حیدر و حیدر و حیدر
حیدر حیدر…
حیدر و حیدر و حیدر
حیدر حیدر
حیدر و حیدر و حیدر
دنیا آباده؛ صدقه سرِ حیدر
عالم خاکِ محضرِ قنبرِ حیدر
هم امشب دستِ هممون رو می گیره
هم روز محشر؛ مارو می بره حیدر
ای جانِ دلها؛ علی مولا مولا
شاه مردان ؛یا علی مولا مولا
برگه ی بندگی و آزادیموُ امشب کن امضا؛ علی مولا مولا
حیدر حیدر…
حیدر و حیدر و حیدر
حیدر حیدر…
حیدر و حیدر و حیدر
حیدر حیدر
حیدر و حیدر و حیدر
یا امیرالمومنین ادرکنی
Mahmood Karimi - New Version Heydar Heydar (128).mp3
4.01M
حیدر حیدر اول وآخر حیدر😭
#حاج_محمود_کریمی 🎤
❣﷽❣
🥀 #سینه_زنی_حضرت_علی_ع
🥀 #سبک تشنه لب عالمین
🥀 #شور
ای شهر کوفه دگر بار سفر بسته ام
منم که از طعنه و زخمزبان خسته ام
چه غم اگر به مسجد فرق سرم شد دوتا
شکر خدا میروم دگر پیش زهرا
🥀ندا رسد از سما وای علی وای علی
🥀قد قُتِلَ المرتضی وای علی وای علی
🥀وای علی کشته شد
ز تیغ ابن ملجم خون به سرم غنچه شد
قاتل اصلی من سیلیٍ در کوچه شد
تیغ به فرقم که خورد دو چشم من گشت تر
زنده شده پیش من خاطره ی میخ در
🥀ندا رسد از سما وای علی وای علی
🥀قد قُتِلَ المرتضی وای علی وای علی
🥀وای علی کشته شد
افتاده ام از نفس هستم در شور و شین
این لحظه های آخر گریه کنم بر حسین
چه می کشد یوسفم به دشت کرب و بلا
رفتم ز یاد و هستم به یاد سر نیزه ها
🥀ندا رسد از سما وای علی وای علی
🥀قد قُتِلَ المرتضی وای علی وای علی
🥀وای علی کشته شد
از تاب رفتم ولی دائم به تاب و تبم
با که بگویم که من دلواپس زینبم
ای کوفه بر قلب من شرار ماتم مزن
به صورت دختران سیلی محکم مزن
🥀ندا رسد از سما وای علی وای علی
🥀قد قُتِلَ المرتضی وای علی وای علی
🥀وای علی کشته شد
(#محمود_اسدی_شائق)
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹کربلای غزه
اثر تازهٔ حاج صادق آهنگران در حمایت از مردم غزه
✌️🇵🇸✌️
#توسل ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_بیستم ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
دوباره باروسیاهی اومدم
اومدم حال دلم رو خوب کنی
پیش هرطبیبی رفتم نتونست
اومدم مریضیمو تو خوب کنی
آخدا! بذار باهات حرف بزنم!
توخودت گفتی صدامو دوست داری
وقتی باچشای خیس صدات کنم
گفته بودی که چشامو دوست داری
میدونم یهسالیه نیومدم
دل من که لک زده برای تو
جوونی کردم و تو بزرگی کن
دست خالی برم بَده برای تو!
حالا که من اومدم نگام بکن!
تو رو به علی جوابم نکنی!
جلوی مهمونای درخونت
آخدا یه وقت خرابم نکنی
من خودم خوب میدونم چیکارهام!
تو دیگه گناهامو به روم نیار!
التماست میکنم منو بخر!
تو رو حیدر آخدا همین یهبار!
تو اگه میخوای منو بسوزونی
بسوزون! ولی منو خراب نکن!
پیش اون که سیلی زد به فاطمه
نوکر فاطمهتو عذاب نکن!
دست خالی اومدم ولی بازم
پیرهن عزای حیدر تنمه
درخونه علی نشستمو
این صدای روضه های حسنه
زینب ازحال میره تا حسن میگه
کاش تو کوچهمون پرازحسود نبود
اگه اونجوری نمیزد به خدا
دیگه روی مادرم کبود نبود
.
Fadaeian_Ramazan1400_Shab20 (2).mp3
15.13M
توسل و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_بیستم به نفسِ سید رضا نریمانی•✾•
شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره دنیا نیامدی
مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی
گفتم جمعه میرسد و میرسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی
.
سینه_زنی و توسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده #شب_بیستم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاجمهدی رسولی •✾•
پیغمبران عرش خدا در تحیّرند
بر ساعت مقام شما غبطه میخورند
عمر بلند خضر نشان عنایتت
او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت
موسی برای معجزه ی ادعای خویش
با ذکر یا علی به زمین زد عصای خویش
داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست
او ذاکر بزرگترین هیئت خداست
نوح نبی برای مدارای سرنوشت
بر بادبان کشتی خود یا علی نوشت
علی مولانا
.
202030_603916560.mp3
16.38M
مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام:
هیچ گناهکاری را نا امید مکن، چه بسیار گناهکاری که عاقبت به خیر گشته و چه بسیار خوش کرداری که در پایان عمر تباه شده و جهنمی گشته است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
روضه و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیستم ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی •✾•
شیر را در چشم اهل روضه بیمقدار کرد
با کمی نان و نمک شیر خدا افطار کرد
از سر سفره پس از صرف سه لقمه پا کشید
لب نزد دیگر، اگرچه دخترش اصرار کرد
باطناً می سوخت اما ظاهرا خاموش بود
دود آهش آسمان کوفیان را تار کرد
در حیاط خانه هی چرخید و با حالی غریب
زیر لب آیات استرجاع را تکرار کرد
چارده قرن است و جز زهرا نمی داند کسی
قاتل خود را چرا از خواب خوش بیدار کرد؟
بعد از آن ضربت اگر "فُزتُ وَ ربّ الکعبه" گفت
یادِ زهرا سوختن بین در و دیوار کرد
ضربهی شمشیر زهرآلوده طوری بود که
مَرد یاد از داغی و از تیزی مسمار کرد
قاتل اصلی حیدر دست نحسی بود که
لالهزار وحی را با شعله آتش زار کرد
*نامردابن ملجم لعنت الله علیه رو گرفتن زندانیش کردن. بیبی حضرت زینب اومدگفت: ان شاءالله بابام خوب میشه!چرا این کار کردی؟ مگه نمیشناختی این آقاروگفت به همین خیال باش که بابات سرپا بشه! خودم شمشیرخریدم؛ زهرش دادم؛ روزها در زهری خوابوندم که اگه به دریا بزنی همه ماهیای دریا میمیرن.تا این حرفو زد بهم ریخت! بدوبدو اومدپیش امام حسن گفت: حسن جان این چی میگه؟
یه روزیم زنای مدینه اومدن عیادت مادرش. تاعلی برگشت خونه بدوبدواومد دروبازکرد! گفت: بابا! این زنا چی میگن؟گفت: نمیدونم بابا چی گفتن؟! گفت: امروز اومده بودن بعد این همه عیادت مادر؛ تا از درمیخواستن بیرون برن میگفتن: این زهرا دیگه زهرا نمیشه!*
«این سخن پیچیده هرجا
مرتضی افتاده از پا»
*امیرالمومنین صدا زد حسن جان! کیه پشت در اینقدر صدا میکنه؟گفت نمیدونم! اومد درو بازکرد دید همه یتیما یکی یه ظرف شیردستشونه. گفت: همشونو رد کن!همه رو رد کرد گفت بابام گفته برید! همشونو فرستاد!امیرالمومنین تو بستر گفت حسنجان بازم صدامیاد!اومد دید یه عده دیگه ایستادن گفت: مگه نگفتم برید بابام کسی روقبول نمیکنه؟ همشون رفتن.دوباره امیرالمومنین گفت صدای کیه؟ گفت حسنجان بروببین کیه!؟ انگارعلی هم منتظر یکیه...*
*اومد درو باز کرد دید اصبغ بن نباته. سرشو به در گذاشته داره سرشو میکوبه به در.گفت اصبغ! مگه نگفتم برید بابام کسی روقبول نمیکنه!؟ گفت کجابرم؟
خداروشکر کسی اومد شلوغ شد درخونه علی. آخه وقتی زهراشو میخواست ببره هیچکی نبود!....*
انگارنه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
انگار نه انگار! دیروز یه بچه شهید شد با مسمار
انگار نه انگار دیروز یه زن رو زدن بین انظار
*گفت زینب من زدمش! من ابن ملجمم! میدونستم چهجوری بزنم...توکوچه هم اون نامرد به دومی گفت خیالت جمع! یهجوری زدمش پا نمیشه...*
.
Fadaeian_Ramazan1400_Shab20 (4).mp3
32.08M
↻
امام علی«علیه السلام»،بی کرانه ترین شکوه خلقت است که تا ابد،تلألؤ نورش روشنایی بخش هستی است
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
ابن ملجم ملعون را نزد امیرمومنان علی علیه السلام آوردند.
امام به صورتش نگاه کرد و فرمود:
آیا من امام بدی برای تو بودم؟
آیا در حقتو لطف و احسان نکردم؟
با آنکه می دانستم تو مرا خواهی کشت ، خواستم با این کار مانع آن شوم که شقی ترین افراد باشی و از گمراهی بیرون بیایی ...
امیرالمومنین علیه السلام سفارش آن ملعون را به امام حسن علیهالسلام کرد: پسرم ، با او مدارا کن! نمیبینی که او چگونه چشمانش از ترس در حَدقِه می چرخد ،
و مضطرب است
امام حسن علیه السلام عرض کرد: پدرجان او تو را کشتو تو مرا امر به مدارا می کنی؟
حضرت فرمود: ما اهل بیت رحمت هستیم
بهاو از غذای خودت بخوران اگر از دنیا رفتم ، او را قصاص کن ، وگرنه خودم داناترم که با او چه کنم و من به عفو کردن اولی هستم ...
.
امیرالمومنین علیه السلام ، به کمیل فرمودند :
ای کمیل شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه میگیرند و صدقه می دهند ، و گمان می کنند که آدم های موفقی هستند مباش ، و فریب آنها را نخور
زیرا ممکن استکه به عبادات عادت کرده باشند ، یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند
کمیل شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل، شرابخواری و ریا و آن چه شبیه این گناهان است می نماید : عبادت زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع ، پیش آنان محبوب می گرداند.
و وقتیخوب آنها را به دام انداخت آنان را دعوتبه ولایت و دوستی با پیشوایان ظلم و ستم می نماید.
من: بحارالانوار ، ج ۸۱ ، صفحه ۲۲۹
.
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام:
خدایا امیدمرا تحقق بخش و ترسم را ایمنی ده
زیرا من در عین زیادی گناه ، امیدی جز به گذشت تو ندارم
آقای من ، چیزی را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم ، ولی تو اهل آمرزشی
پس مرا بیامرز ، و جامه ای از نگاه لطفت بر من بپوشان که گناهانم را بر من بپوشاند
گناهان من را بیامرز و نسبت به آنها بازخواست نشوم
خدایا تو دارای کرَم دیرینه و چشم پوشی بزرگ و گذشت کریمانه ای
.
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَ وَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.
خداوندا در این ماه درهای بهشتت را به رویم باز کن ، و درهای آتش دوزخ را به رویم ببند ، و به تلاوت قرآن موفقم دار ، ای فرو فرستنده آرامش دل مؤمنان
.
🏴 تا هفتاد سال بلا میآید
ابوحمزه از ابواسحاق سبیعی عمرو بن حمق نقل کرد که گفت هنگامیکه علی(علیهالسّلام) در کوفه ضربت خورد گفتم: مشکلی ندارید زخم سطحی است. امام(علیهالسّلام) فرمودند: «به جان خودم سوگند شما را ترك خواهم کرد.» آنگاه سه مرتبه فرمودند: «تا هفتاد سال بلا میآید.» گفتم: آیا بعد از مصیبت آسایشی است؟ ایشان به من پاسخ ندادند و بیهوش شدند.
پس حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها) گریست. هنگامیکه به هوش آمدند؛ فرمودند: «ای ام کلثوم مرا ناراحت نکن اگر آنچه را که من میدیدم تو نیز میدیدی گریه نمیکردی. فرشتگان هفت آسمان یکی پس از دیگری و پیامبران میفرمایند: ای علی به ما بپیوند، به راستی آنچه در پیش رو داری بهتر است از آنچه در آن هستی.»
من گفتم: ای امیرالمؤمنین شما فرمودید تا هفتاد سال بلا و گرفتاری است، آیا بعد از هفتاد سال آسایشی پدید میآید؟ ایشان فرمودند: «بله، به راستی بعد از بلا و سختی، آسایش است؛ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو میکند و امالکتاب نزد اوست.»(سوره مبارکه رعد، آیه۳۹)
ابوحمزه گفت: من به حضرت امام باقر(علیهالسّلام) گفتم: حضرت امیرالمومنین(علیهالسّلام) فرمودند: تا هفتاد سال بلا و سختی میآید و فرمودند: بعد از هفتاد سال آسایش و راحتی است امّا ما تاکنون آرامشی ندیدهایم. حضرت امام باقر(علیهالسّلام) فرمودند:
«ای ثابت، خداوند برای این امر هفتاد سال تعیین کرد پس هنگامیکه حضرت امام حسین(علیهالسّلام) شهید شدند خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت. پس ما شما را از حدیث آگاه کردیم و شما آن را افشا کردید و پرده از اسرار برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت و بعد از آن نزد خداوند برای آن وقتی تعیین نشدهاست.
«یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو میکند و ام الکتاب نزد اوست.»
ابوحمزه گفت: به حضرت امام صادق(علیهالسّلام) این (روایت) را گفتم، پس فرمودند: «همین گونه بوده است.»
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۴۰
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظههای آخر و پیشبینی شهادت امام حسین(ع)
به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيستويكم شد و شب تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لبهايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانىاش عرق مىكرد و او با دست خود آن را پاک مىكرد. گفتم: پدر! مىبينم كه دست بر پيشانى مىكشى.
فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانىاش عرق مىكند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مىشود و نالهاش آرام مىگيرد.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!»
سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد.
با همه خداحافظى مىكرد و مىفرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مىكنم.» و آنان مىگريستند.
حسن عليهالسلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟»
فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به او از اين خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرينشان كن.»
گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مىآورد.»
«سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مىكنم. شما از منيد و من از شمايم.»
سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مىبينم كه از همينجا فتنهها بر شما سر بر مىآورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.»
سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مىگويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.»
سپس چشمانش را به چهره همه خانوادهاش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مىكنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.»
سپس فرمود: «و عليكمالسلام، اى فرستادگان الهى!»
سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانىاست كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانىاش عرق كرد، در حالى كه بسيار ذكر خدا مىگفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مىكرد و شهادتين مىگفت.
سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دستها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.»
📚منبع
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
📣 وصیت امام درباره فتنههای پس از شهادت ایشان
حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنهها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینههای دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است.»
سپس به امام حسن و امام حسین علیهمالسلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنههای بسیار واقع خواهد شد از جهتهای مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکمکنندگان است.»
پس رو کرد به امام حسین علیهالسّلام و فرمود: «ای ابو عبدالله تویی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا.»
📚منبع
جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
لحظات پایانی عمر مبارک حضرت امیرالمؤمنین(ع)
اصبغ بن نباته میگوید: وارد خانه علی علیهالسلام شدم، دیدم علی علیهالسلام یک پارچه زردی را به سر مبارکشان بستهاند و خون هم مرتب از سر مولا میریزد و رخسار شریفشان زرد شدهاست؛ بهگونهایکه من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را میبوسیدم و اشک میریختم.
حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛ گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که میبینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»(۱)
و به دخترش امکلثوم که به شدت گریه میکرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر میدیدی آنچه را که پدرت میبیند، گریه نمیکردی.» عرض کرد: شما چه میبینید؟ فرمود: «میبینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیدهاند و همه منتظرند که من بروم.»(۲)
و حسن ختام را جملات عاشق علی علیهالسلام صعصعة بن صوحان قرار میدهیم.
وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر میپاشید، میگفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیباییات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشهات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفرینندهات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکهاش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.»(۳)
📚منبع
(۱) اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، ص ۲۶۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۰۴
(۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۰۱؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۸
(۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۵
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
◾️ وصیت امام درباره تجهیز و تدفین
امام به فرزندشان امام حسن علیهالسلام فرمود:
«ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامیکه مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.»
«پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساختهای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیهالسّلام برای من ساخته در آنجا گذاشتهاست، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن»
«مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدانکه هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا میشوند، باز هر یک به قبرهای خود بر میگردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقهای ببند و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شدهام.»
در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیهالسّلام روایت شده که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرزند خود امام حسین علیهالسّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید. در مسجد کوفه، در رحبه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنیامیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.
📚منبع
جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع