eitaa logo
ذاکرین آل الله
284 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
312 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کرده ای پای این سفره ..دلم را کشورِ غم کرده ای از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر این گدا را واردِ شهرِ مُحرّم کرده ای چشمِ من خشکیده بود از معصیت های زیاد این تو بودی با نگاهی ..دیده زمزم کرده ای خارج از انسانیت بودم که با یک یاحسین هر دو دستانم گرفتی و تو آدم کرده ای روضه برپا می کنی تنها میانِ خیمه ات قلبِ من را با دمت از دور توام کرده ای روضه ای بنما تلاوت تا که بر صورت زنم با نوای خود ..مسخّر کُلّ ِ عالم کرده ای برده ای دل را به سمتِ کربلا و بعد از آن روضه های سختِ جدّت را مجسّم کرده ای قتلگاهش را نشانم داده با سوزِ جگر.. جاری از چشمانِ من دریای نم نم کرده ای 🔸شاعر: __________________________
آمد دوباره لحظه هایِ بی قراری عطرِ محرم در جهان گردیده جاری در خون شکوفا گشته گلهای بهاری شد رنگ و روی آسمان چون گُل ، اناری از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا چراغی روشن است از مشرقِ دل نورِ حضورش می رود منزل به منزل گاهی چو خورشید است در آن سوی ساحل گاهی شکوفا می شود از چوبِ مَحمل از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا زمین ِ کربلا، روزِ عظیم است شورِ حسینی هر کجا چونان نسیم است باید بداند هرکسی اهلِ نعیم است ردِ عبورِ خون ، صراطِ مستقیم است از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! 🔸شاعر : _________________________ 🔹
اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد هیئتی ها یا علی ، دارد محرم میرسد 🔹
حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم وقت طهارت است ، زمزم بیاورید یک اربعین معتکف روضه ایم ما شال و لباسِ مشکی و پرچم بیاورید گلهای فاطمه همه خشکیده میشوند از چشم ، عاشقان گل شبنم بیاورید وقتی حدیث اشکِ ولی را شنیده اید حیف است تا سپردن جان کم بیاورید ما ریزه خوارِ سفرهء احسان حیدریم نان را برای ما ز محرم بیاورید همراه قدسیان دگر امشب ، کتیبهء باز این چه شورش است به عالم بیاورید 🔸شاعر: ____________________________
 باران معرفت ز سحاب محرم است  آباد آن دلی که خراب محرم است  بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین  گل دیدگان و اشک گلاب محرم است  از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت  باب الحسین ادامۀ باب محرم است  جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان  شور ولایت ارزش تاب محرم است  راس بریده بر سر نی داد این پیام  قرآن کلام نور، کتاب محرم است  در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار  تصویر ما همیشه به قاب محرم است  تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است  در قبر هم سوال جواب محرم است  پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام  قلبم هنوز در تب و تاب محرم است  بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه  این بوی تربت است و تراب محرم است  بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار  جبریل هم به فکر صواب محرم است  هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش  مخلوط چهره زیر نقاب محرم است  یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند  مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است  اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است  ایمان چو آب و کفر سراب محرم است  گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم  روشن دل از فروغ شهاب محرم است  نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند  عباس ارزیاب حساب محرم است  🔸شاعر: ____________________________
بار دگر دل را غبار غم گرفته  چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته  گویی که رنگ از چهرة گردون پریده  مه سینه و خورشید پیراهن دریده  ختم رسل در هاله ماتم نشسته  بر چهرة زهرا غبار غم نشسته  گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست  گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست  ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید  ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید  ای اختران از دامن افلاک ریزید  ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید  در سوز دل دارم پیام کربلا را  انگار می بینم تمام کربلا را  انگار می بینم زمین دریای خون است  رخسار وجه الله اعظم لاله گون است  انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز  دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز  انگار می بینم که طفل شیرخواره  بر دوش بابا پر زند از گاهواره  انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک  در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک  انگار می بینم که حر "العفو" گوید  نزد حسین  از اشک خجلت چهره شوید  انگار می بینم که مُحرم گشته عباس   دور حرم دائم حرم را می دهد پاس  انگار می بینم به گل های مدینه  در تشنگی سقا شده چشم سکینه  انگار می بینم که جسم گلعذاران  با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران  انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ  بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ  انگار می بینم زنان داغ دیده  دارند شیون دور سرهای بریده  ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را  آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را  ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است  یک دشت دشمن تشنة خون حسین  است  ماه حرام است و دلم غرق ملال است  بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است  ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک  ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک  ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است  ماهی که در هر دیده صد دریای خون است  ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد  قربان آن چشمی که دائم اشک دارد  ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد  حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد  ماهی که این امت ز پیغمبر  بریدند  هجده جوان هاشمی را سر بریدند  تنها نه این ماه امام عالمین است  بالله تمام ماه ها، ماه حسین  است  هر سال، سال یوسف زهراست، آری!  هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!  "میثم" رخ اسلام گلگون حسین  است  آب درخت نور از خون حسین  است  🔸شاعر: ___________________________ 🔹
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور می گفت: نذر خون خدا جان مادرم دم از حسین می زنم و اشک می خرم با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند کفش هر آن که آمده را جفت می کند رندی کنار در به همه چای تازه داد چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود می گفت زیر لب: کم من را قبول کن از من دوباره سینه زدن را قبول کن رحمت به مادری که ارادت می آورد فرزند خویش را سوی هیئت می آورد از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است با چادرش مدافع فرهنگ زینب است دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود ولی گفت زیر لب: زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگِ سیاه روضه مرا رو سپید کرد آمد به سوی من پدری پیر و محترم می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی خود را عزیز خانه ی معبود می کنی جانم فدای نوکر و دربان هیئتش جانم فدای پیرغلامان هیئتش هر کس به قدر معرفتش کار می کند با اشتیاق صحبتِ از یار می کند در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند گریان برای حضرت عباس می شدند مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه خدام درگهش همه بی ادعا شدند با این که خسته اند ولی یک صدا شدند دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند محکم تر از همه به سر و سینه می زنند چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند گفتند: این غریب، میان وطن نبود جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود 🔸شاعر: ___________________________ 🔹
حس مي كني زمين و زمان گريه مي كنند وقتي كه جمع سينه زنان گريه مي كنند باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است در ماتم تو پير و جوان گريه مي كنند اين سيل، سيل اشك عزادارهاي توست چون ابر با تمام توان گريه مي كنند تو كيستي كه در غم از دست دادنت مردان ما شبيه زنان گريه مي كنند... 🔸شاعر: ____________________________ 🔹
شادی برای تو غم عالم برای من از ماه های سال، محرم برای من آوای آسمانی داوود مال تو خاموشی مقدس مریم برای من از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من بی مهری است رسم محبت برای تو تنهایی است مونس و همدم برای من این زخم ها معلم خندیدن من اند حیرانم از ترحم مرهم برای من یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ نگذاشته ست صاحب من کم برای من بگذار عمر در گذر عشق طی شود حتی اگر نشد که تو یک دم برای من... 🔸شاعر: ____________________________ 🔹
شکر خدا که بوي محرم گرفته ام در کوچه هاي سينه زني دم گرفته ام شکر خدا عبادت من روضه هاي توست در دل دوباره هيئت ماتم گرفته ام گاهي کنار روضه ات از دست مي روم با چشمهاي پر شفق و غم گرفته ام اين آبروي نوکري هيئت تو را از دستمال مشکي اشکم گرفته ام ديگر هراس روز قيامت نمي برم وقتي دخيلي از پر پرچم گرفته ام با تربت تو کام دلم را گشوده اند عمري اگر که بوي محرم گرفته ام گفتم ميان روضه از اعجاز چشمهات ديدم رسيده ام به حوالي کربلات 🔸شاعر: ____________________________ 🔹
صدای گریه تان پیر کرده عالم را بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را هزار شکر نمردم که باز میبینم کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را برای عمه خود تا که روضه میخوانی به گریه شعله زنی دودمان آدم را دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن ببینم اشک تو را روضه مجسّم را به نور خویش عزاداری مرا پُر کن به سایه ات بپذیر از گدات این کم را مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند که با تو بگریم تمام این غم را  🔸شاعر: ____________________________ 🔹
مه اشک است بیایید محرم آمد ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم  از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد "کاف" و "حا" خواندم و دل بوی بلا را حس کرد یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری بیشتر از همه، تو شوق محرم داری کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد ذکر لبهای من غمزده هم "ای آقا" جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان اینقدر یاد رقیه نکن و داد نزن از غم شام بلا اینهمه فریاد نزن هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن ای فدای سر تو جان من و اجدادم یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد تازه از دست سنان و همه راحت شده بود روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد  تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد 🔸شاعر : ______________________________