eitaa logo
ذاکرین آل الله
358 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
430 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دارم تصور می‌کنم تموم بشه غصه و آه نبُـرّه اون خنجر کُند... شمر نره توو قتلگاه... خدایا! کمک کن... «شمر مرو به قتلگه... فاطمه می کند نگه...» *ای کاش خنجرت رو تیز کرده بودی نامرد...* دارم تصور می‌کنم، هیشکی نبینه اشکامو نتونه هیچ غارتگری؛ بدزده گوشواره‌امو خدایا! کمک کن... برگرده کاش معجری که رفته... برگرده انگشتری که رفته... عموی آب آوری که رفته... الهی که نریم به سوی شام سنگی نیاد رو سرِ ما از بام چوب نزنن به دندونِ بابام «سیدناالغریب حسین جانم » «کاشکی نیاد غروب عاشورا» شب های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشتِ کربلا آید به دشت نینوا *هرشب جمعه مادرش کربلا صدا میزنه: بُنَیَّ ...بُنیَّ...* مادرت کنار قتلگاه صدا میزد: آه..آه.."بُنیَّ قتلوک،ذبحوک و من الماء منعوک..." شب های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟! نور دوعین من چه شد؟! گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد؟! نور دوعین من چه شد؟! شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟! مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند...؟! مگر کسی که کشته شد سرش به نیزه می کنند...؟! حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من.... یه دختری رو محملا خواب اسیری می بینه خواب می بینه رو صورتش گردِ یتیمی میشینه رباب لالایی می خونه الهی اصغر نمیره «همه صدا بزنید...حسین....» : رضا یزدانی ↫
@babolharam_netShab10Moharram1402[01].mp3
زمان: حجم: 39.51M
یه شب دیگه امام حسین مهمون ماست فردا سر امام ما، این موقعها رو نیزه‌هاست .
چه باید کرد با یاری که دیگر برنمی‌خیزد! 😭
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استوری روز تاسوعای حسینی شیعیان مدینه کارشان که گیر می‌ کند ، روزگار که سخت می‌ گیرد، یک راست می‌ روند پشت دیوارهای بقیع ، ستون دوم روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است. می‌روند و مادرتان را قسم می‌دهند به شما. به شمایی که مشگل‌گشای دل‌ هایی ...
روز تاسوعا به خودش می‌ بالد بخاطر عزیزیی که او را در این روز یاد می‌ کنند روز تاسوعا فخر می‌ فروشد به ایام برای هم‌ نشینی با نام عباس علیه السلام او که دو دست بریده اش کافیست، برای گرفتن دست تمام عالمیان ... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَاالْفَضْلِ الْعَبَّاس یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْن
سلام ای‌که ندیده‌جهان‌چُنان تو یلی سلام حضرت عباس، سلام‌یابن علی سلام آنکه لبش تشنه و خودش دریا سلام معرفت حق ، سلام شاه وفا
در کربلا چه گذشت ... نهم محرم الحرام | درخواست تاخیر جنگ عصر تاسوعا امام حسین علیه السّلام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب مهلت گرفتند.
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استوری روز تاسوعای حسینی برایت از عباس‌ علیه السلام می گویم : أمّا القلوبُ المنکسرة العباسُ کفیلها اما قلب‌ های شکسته عباس علیه السلام ضامن ، و سرپرست آنهاست ...
شدت دلبستگی قمر منیر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه‌السلام به‌برادرِ خود امام حسین علیه‌السلام تا آنجا بود که همیشه خودش را خدمتگزار امام می‌ دانست و برای اجرای فرمانهای امام همیشه پیش قدم بود این بدان دلیل بود که : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ علِیُّ بَابُها فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأتِ البَابَ من شهر دانشم ، و علی علیه‌ السلام دروازه‌ ورود به آن است. هرکس خواهان‌ ورود به شهر دانش است، باید اول سراغ درِ آن برود. حضرت عباس علیه‌السلام هم‌ درب ورود به‌ شهر حسینی بود. مرحوم عـلامه طباطبایی ، از لسان مرحوم سید علی آقا قاضی فرمود: در هنگام کشف بر من‌ روشن شد که وجود مقدس اباعبداللّه علیه‌‌السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه‌است و باب و پیش‌کار آن حضرت ، سقای کربلا، باب‌الحوائج الی‌اللّه ابوالفضل العباس است ...
و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• مشک اشک من همیشه کار زمزم می‌کند هرنمش دارد گناهان مرا کم می‌کند بی‌گمان محکم در آغوش خودت می‌گیریش ریسمان پرچمت را هر که محکم می‌کند کتریت یک جور پیر روضه خوان هیئت است اشک را در استکانِ چشم ما دم می‌کند نذری ارباب ها از دخل رعیت میرسد این همان کاریست که ماه محرم می‌کند سائلِ پشت درت بار خودش را بسته است با همین فقری که دارد کار حاتم می‌کند زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین از رسولِ ترک‌ها حر ساختن کار شماست آدمت بودن مرا یک روز آدم می‌کند خم نخواهد شد سرش در پیشگاه این و آن هرکه سر را با تباکی کردنش، خم می‌کند دستِ عباس تو می‌افتد حساب محشرش آن میانداری که صف‌ها را منظم می‌کند هر زمانی از ته دل گفته‌ام جانم حسین مطمئنم حضرت زهرا نگاهم می‌کند گوشه گیرم، گوشهٔ شش گوشهٔ من را بده نوکرت خود را کنار تو مجسم می‌کند ای که جمع و جور کردی زندگیم را حسین اما پیکرت را نیزه و شمشیر دَرهم می‌کند جسمِ تو مثل سرابی روی خاک افتاده است نعل مرکب‌ها تنت را سخت مبهم می‌کند سایه‌ات بر سر من هست ولی فردا نه احترام پَرِ من هست ولی فردا نه مشک خالی ست ولی شُکر سقا داریم دست آب باور من هست ولی فردا نه چشم بد دور ز قد منو زن‌های حرم دورِ من اکبر من هست ولی فردا نه تا کنون پای غریبه به حرم وا نشده حرمتِ محضر من هست ولی فردا نه بقچهٔ کهنهٔ ما هست لباست هم هست هدیهٔ مادر من هست ولی فردا نه حسین‌جان بشین خوب ببین چادر من را حالا چادرم بر سر من هست ولی فردا نه گوشواری که خودت داده‌ای الان دارم محرمم زیور من هست ولی فردا نه شده لحظهٔ خون جگری امو‌ن از غم دربدری تو رو جون رقیه فقط نمیشه که بمونی نری پر غصه شدم، اسیرم کنارم باشی جون می‌گیرم نفسم دیگه در نمیاد آرومم نکنی می‌میرم منو بارون و چشمای تر بَدم اومد از هرچی سفر میشه نه نگی جونِ رباب بیا ما رو مدینه ببر نذار غم تو دلم بشینه گریه‌هاتو رباب نبینه نگو وقت جدایی رسید داره دق می‌کنه سکینه به خدا اگه من بتونم چه جوری بی تو من بمونم بیا و پیرهن و پاره نکن همینُ هم می‌برن می‌دونم الهی خواهرت بمیره فکر من کجاها نمیره نکنه بی‌حیاشه سنان موهای تو رو دست بگیره شمر و خولی ادب ندارند اینا سر به سرت میذارن وقتی تشنته جون می‌کنی ادای تو رو در میارن اومدن شَرَرِت بزنن نیزه به کمرت بزنن پیرمردا عصا کشیدن نکنه تو سرت بزنن بگو سنگ زنی نکنن نیزه تو بدنی نکنن اگه خنجرشون نبرید دیگه بد دهنی نکنن میگن پیر عرب رو ببین خولی شمر رو بزرگ می‌دونه میگه روی سینه تو بشین آخه پس کفنت چی میشه خون تو دهنت چی میشه تیغ و نیزه‌ها کافی نبود زیر سم بدنت چی میشه اونا که سرتو بریدن موی دخترتو کشیدن خولی أَخنس و شمر و سنان همشون به حرم رسیدن غم من غم تازه‌تر جون بچه‌ها در خطره یکی معجر دخترتو توی سوغاتی‌هاش می‌بره اینا پست حقیر و بَدن هرچی شر که بگی بلدن روسریم اگه سوخته بدون اینا خیمه رو آتیش زدن شده خورشید بی فروغ الهی همه باشه دروغ دارن ناموستو می‌برن توی کوچهٔ شهر شلوغ همه سمت ما حمله ورن نمیشه بگی چند نفرن ما رو تو دل بازاراشون مثل برده‌ها راه می‌برند کوچه‌ها شده کابوس من سرا محو سه ساله شدند سر عباسو هرجا که دید به عموش میگه زجر و بزن ماها قحطی آب ندیدیم ماها رنج و عذاب ندیدیم هرچی دیده باشیم به خدا دیگه بزم شراب ندیدیم