كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟
امام حسین(ع) فرمود :
📋《وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ》
♦️به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد.
اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!(۷)
سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند.
عمر بن سعد در روز عاشورا؛ برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۸)
در روز عاشورا حب دنیا و حب مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود.
در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد :
📋《یَا ذُوَیدُ! أَدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمَی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ ارتَمَی النّاسُ وَ تَبارَزُوا》
♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور!
او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت :
گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹)
در حین جنگ حضرت زینب(س) خطاب به عمر بن سعد فرمود:
📋《یَابنَ سَعدِِ! اَیُقتَلُ اَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》
♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟(۱۰)
در پایان جنگ بعد از شهادت امام حسین(ع) رو به لشگریان خود فریاد زد:
📋《مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ(ع) فيُوطى الخَيلُ صَدرَه و ظَهرَه؟》
♦️كيست كه داوطلب باشد و بر پيكر حسين(ع) اسب بتازد تا زير سم اسبان سينه و پشت حسين(ع) خُرد گردد؟!(۱۱)
بعد از واقعه کربلا یزید از دادن امارت ری سرباز زد و عبيدالله از عمر بن سعد خواست تا نامه وی را مبنی بر حكومت ری پس بدهد.
ابن سعد گفت :
آن نامه از بين رفته است و عبيدالله گفت كه آن را از تو خواهم گرفت!
ابن سعد كه ديگر دستش از همه جا كوتاه شده بود، حالت خويش را چنين وصف كرده است :
📋《وَاَللَّهِ مَا رَجَعَ أَحَدٌ إِلَى أَهلِهِ بِشَرٍّ مِمَّا رَجَعْتُ بِهِ أَطَعْتُ الفَاجِرَ الظَالِمَ عُبَيْدَ اَللَّهِ وَ عَصَيْتُ اَللَّهَ وَ قَطَعْتُ القَرابَةَ الشَرِيفَةَ》
♦️هيچ كس بدتر از من به خانه خويش باز نگشت، زيرا از اميری فاجر و ظالم اطاعت كرده و عدالت را پايمال و قرابت را قطع كرده ام!(۱۲)
بعد از اين جريان عمر بن سعد به حكومت ری نرسيد و در كوفه نیز امنيت و آرامش نداشت.
ابن سعد به هنگام قيام سليمان بن صُرَد به خون خواهى از قاتلان امام حسين(ع) در سال ۶۵ هجری از بيم كشته شدن به دست مردم شبها در دارالاماره مى خوابيد.
آنگاه كه مختار بن ابى عُبيدة ثقفى در سال ۶۶ هجری قيام كرد و بركوفه مسلط شد، عمر بن سعد همراه با محمد بن اشعث كه او نيز از شركت كنندگان اصلى جنگ كربلا بود، فرار كرد.
سرانجام مختار يكى از فرماندهان خود را به نام عبدالله بن کامل شاکری را به تعقیب آنان فرستاد.
وی ابن سعد را کشت و سرش را با خود به کوفه آورد که به دستور مختار سرهای آن دو برای محمد بن حنفيه به مدينه فرستاده شدند.(۱۳)
علامه مجلسی در زاد المعاد گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در نهم ربیع الاول به هلاکت رسیده است.(۱۴)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۶۷
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۹۰
۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۴۱
۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، صص۱۷۶-۱۷۷
۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/
مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۲۴۵
۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۸-۶
۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱
۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲
۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۱۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۱
۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹ /
اخبار الطوال دینوری، ص۲۹۸
۱۴)زاد المعاد مجلسی، ص۲۵۸
✅شمر بن ذی الجوشن که کُنیهاش ابوسابغه و از تابعین و رؤسای قبیلۀ هَوازِن و از تیره ضِباب بن کلاب بود و از این رو، او را کلابی یاد کردهاند.
از گذشته او نیز تاریخ چندانی در دسترس نیست.
1⃣شمر در زمان امام علی(ع) :
شمر بن ذی الجوشن در ابتدا از یاران امیر المؤمنین امام علی(ع) بود و در جنگ صفّین، آن حضرت(ع) را یاری کرد و در مبارزه با اَدهم بن مُحرِز از ناحیه صورت به شدت مجروح گشت و جانباز شد.
اما بعد از جریان حکمیت، از امام علی(ع) روی برگرداند و جزء خوارج شد و از دشمنان پر کینۀ امام علی(ع) و خاندانش گشت.(۱)
2⃣شمر در زمان امام حسن(ع) :
شمر از مخالفین شدید امام حسن مجتبی(ع) بود و در کوفه آشوب به راه انداخت و مردم را علیه امام حسن(ع) شوراند و از جمله کسانی بود که صلح را بر امام حسن(ع) تحمیل کرد و سپس به معاویه پیوست.(۲)
وی همچنین هنگام دستگیری حُجر بن عدی در سال ۵۱ هجری جزء کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است و بدین ترتیب حجر بن عدی کشته شد.(۳)
3⃣شمر در زمان امام حسین(ع) :
وقتی مسلم بن عقیل در سال ۶۰ قمری از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت، شمر از جمله افرادی بود که از طرف عُبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد.
شمر در سخنانی مسلم را فتنهگر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند.
پس از آنکه امام حسین(ع) به کربلا رسید، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود، اما شمر، ابن زیاد را که به نظر میرسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام حسین(ع) تشویق کرد.(۴)
و خود شمر در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱ هجری، به همراه چهار هزار جنگجو و نامۀ تهدید آمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید.
سید بن طاووس می نویسد :
در روز نهم محرم شمر به همراه امان نامه ای از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد، تا پسران ام البنین(ع) را از سپاه امام حسین(ع) جدا کند که آنان قاطعانه امام نامه را نپذیرفتند و شمر را لعن نمودند.
وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز از این قبیله بود، بدین جهت، با صداى بلند فریاد زد :
📋《يَا بَنِي أُخْتِی! أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》
♦️ای خواهر زادگانم! شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید دربیایید.(۵)
ابن اعثم می نویسد :
هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید.
📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ :
أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》
♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود.
وقتی بیدار شد، فرمود :
میدانید هم اینک در خواب چه دیدم؟
آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟
امام(ع) فرمود :
📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ أَبْقَعُ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》
♦️در خواب سگهایی را دیدم که بر من حمله آوردهاند و مرا میدرند.
در میان آنها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله میآورد، فکر میکنم آنکه قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۶)
از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛
📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ!
فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)!
قالَ رَسولُ اللهُ(ص) :
كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》
♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم.
حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود.
رسول خدا(ص) فرمود :
گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۷)
4⃣نقش شمر در شهادت رساندن امام حسین(ع) :
در لحظات آغازین جنگ، شمر با گروهی از یارانش از پشت خیمهها به خیمههای امام حسین(ع) نزدیک شدند.
او با نیزهاش به خیمه امام حسین(ع) ضربهای زد و فریاد برآورد :
📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! اِسْتَعْجَلْتَ اَلنَّارَ فِي اَلدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ!》
♦️اى حسين(ع)! عجله كردهاى پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيدهاى!
امام(ع) در جواب فرمود :
📋《أَنْتَ أَوْلَى بِهَا صِلِيّاً!》
♦️تو به آتش جهنم سزاوا
رتری!(۸)
در نقلی امام حسین(ع) پس از اهانت شمر، وی را《اِبْنَ رَاعِيَةِ اَلْمِعْزَى!》یعنی پسر زن بُزچران خطاب کرد.(۹)
در نقلی دیگر آمده است که؛
در صبح عاشورا، شمر اصرار داشت که پشت خیمه ها بیاید بلکه بتواند دست به جنایتی بزند، ولی نمی دانست که طبق دستور امام حسین(ع) خیمه ها را از نزدیک یکدیگر، به شکل منحنی قرار داده و پشت آنها را خندق بکنند و در آن آتش برپا کنند، تا دشمن نتواند حمله کند.
وقتی شمر با آن وضع مواجه شد، ناراحت شده و شروع به فحاشی کرد.
مسلم بن عوسجه عرض کرد :
📋《يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَ لاَ أَرْمِيهِ بِسَهْمٍ؟》
♦️ای اباعبدالله! فدایتان شوم! آیا اجازه می دهید او را با یک تیر، از پای درآوریم؟
حضرت(ع) فرمودند : نه!
مسلم چنین پنداشت که حضرت(ع) شمر را نمی شناسد و به خبث باطنی او متوجه نیست، عرض کرد : من او را می شناسم که چه آدم شقی و پستی است!
امام(ع) فرمود : من هم می شناسم!
مسلم گفت : پس چرا اجازه نمی دهید؟!
حضرت(ع) فرمود :
📋《فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ》
♦️من نمی خواهم آغاز گر جنگ باشم.(۱۰)
روز ظهر عاشورا شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند، سپس با فرمان وی، همه به سوی امام(ع) حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربههای نهایی را بر امام حسین(ع) وارد کردند.
دربارۀ کسی که سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است.
📋《وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ : احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️شمر بر روی امام حسین(ع) فرود آمد و سر مبارک ایشان را از بدن مطهرش جدا ساخت وسپس سر را به خولی داد تا آن را به نزد عمر بن سعد ببرد.
سپس به طمعِ رُبودن لباس امام(ع) بر جَسَد مقدّس آن شهيد مظلوم روى آوردند.(۱۱)
وی اولین کسی بود که در روز عاشورا بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت و بعد از شهادت امام حسین(ع) دستور غارت و آتش زدن خیمه ها را داد.
نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود :
📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》
♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم.(۱۲)
شمر حتی قصد داشت امام سجاد(ع) را که در بستر بیماری بود به قتل رساند.
ابن جوزی می نویسد :
پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد.
حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود.
چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت.
در این هنگام عدهای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند.
شمر که قصد قتل امام سجاد(ع) را داشت، در این هنگام؛
📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت :
وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》
♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود :
به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم!
آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است.
سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۱۳)
عبیداللّه بن زیاد، به فرمان یزید بن معاویه، اسرای کربلا و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد.
در پی قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد، اما مختار، وی و دیگر امرای اموی را در جنگ شکست داد و شمر از کوفه گریخت.
مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد.
شمر غلام مختار را کشت و به قریهای گریخت و در آنجا پناه گرفت که برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند.
مختار نیز سر شمر را برای محمد بن حنفیه به مکه فرستاد.(۱۴)
در زیارت عاشورا شمر با عبارت《اَللَّهُمَّ الْعَنْ شِمْراً..》مورد لعن قرار گرفته است.(۱۵)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)وقعة صفین نصربن مزاحم، ص۲۶۷
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۲
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹
۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۸۲
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸
۶)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶
۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶
۱۰)وقعة الطف یوسفی غروی، ص۲۰۵
۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲
۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶
۱۳)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱
۱۴)الاخبار الطوال دینوری، ص۳۰۵
۱۵)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸
✅شبَث بن رِبعِی بن حصین تمیمی از اشراف کوفه و شخصیتهای بیثبات تاریخ اسلام بود.
وی از شخصیت های چند چهرهای تاریخ اسلام و از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم است.
وی در دوران جاهلیت فردی سرشناس بهشمار میرفت و در زمان حضرت رسول اکرم(ص) مسلمان شد، اما از صحابی ایشان نبود.
شبث در عهد سه خلیفه همراه آنان بوده و تاریخ چندانی از او در این دوران نیست.
1⃣شبث در زمان امام علی(ع) :
شبث از فرماندهان سپاه امام علی(ع) درجنگ صفین بود و در این جنگ جانباز شد.
او در مسیر حرکت سپاه به سوی نهروان رفت و به خوارج پیوست، اما با سخنان امام(ع) برگشت و فرماندهی قسمتی از سپاه امام(ع) را در جنگ نهروان به دست گرفت.(۱)
2⃣شبث در زمان امام حسن مجتبی(ع) :
مورخین شیعه، وی را در زمان خلافت کوتاه امام حسن(ع) از یاران سست عنصری بشمار میآورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت.
علامه مجلسی می نویسد :
📋《دَسَّ مُعَاوِیَهُ إِلَی عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ إِلَی حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ جُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَ بِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی》
♦️معاويه مخفيانه نزد عمرو بن حريث و اشعث بن قيس و حجر بن حجر و شبث بن ربعى مأمورانى جداگانه فرستاد و به هر كدام نويد داد اگر حسن بن على(ع) را بكشيد، دويست هزار درهم خواهيد گرفت و علاوه بر آن سركرده لشكرى از لشكريان شام شده و دخترى از دخترانم را به شما خواهم داد.
📋《فَبَلَغَ الْحَسَنَ(ع) فَاسْتَلْأَمَ وَ لَبِسَ دِرْعاً وَ کَفَرَهَا وَ کَانَ یَحْتَرِزُ وَ لَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاهِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ》
♦️هنگامی که اين خبر به سمع مبارك امام حسن مجتبی(ع) رسید، حضرت(ع) پس از آن، زره به تن مبارك نموده و آن را زير لباس مخفى مىكردند و حتّى الامكان از اجتماعات احتراز مىفرمودند و در نماز جماعت حاضر نمىشدند مگر با زره!(۲)
3⃣شبث در زمان امام حسین(ع) :
شبث برای حضور در واقعه عاشورا و جنگ با امام حسین(ع) تمایلی نداشت و هنگامی ابن زیاد از او خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام قرار نگیرد.
اما وقتی ابن زیاد به او گفت «اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو» به سمت کربلا حرکت کرد.
سر دسته خوارج در کربلا شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا شبث را این گونه خطاب کرد :
📋《یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی! وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ! وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ!
أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ : أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟!
♦️اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قیس بن اشعث! اى یزید بن حارث!
آیا شما براى من نامه ننوشتید که درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاهها پرآب گشته و تو در سرزمینى پا مى گذارى که لشکرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بیا!
سکوت سنگینى بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسى سخن نمى گفت.
سپس آنان در پاسخ گفتند : ما چنین نامه اى ننوشتیم!
امام(ع) فرمود :
📋《سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ!》
♦️سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما این نامه را نوشتید.(۳)
4⃣شبث پس از واقعه عاشورا :
شبث، پس از واقعه عاشورا، به شکرانه شهادت امام حسین(ع)، مسجدش در کوفه را (که سابقا امام علی(ع) از نماز خواندن در آن نهی کرده بود) تجدید بنا کرد.
شیخ کلینی می نویسد :
📋《جُدِّدَتْ أَرْبَعَةُ مَسَاجِدَ بِالْكُوفَةِ فَرَحاً لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️چهار مسجد در کوفه به خاطر خوشحالی قتل امام حسین(ع) تجدید بنا شد که یکی از آن مساجد، مسجد شبث بن ربعی بود.(۴)
5⃣شبث در زمان قیام مختار :
شبث در قیام مختار ابتدا خود را بی طرف اعلام کرد اما پس از اعزام ابراهیم پسر مالک به ستیز با شام از کسانی بود که با مختار رو در رو شد.
مختار که به کشتار قاتلین امام حسین(ع) مشغول شد، در این بین شبث را نیز تعقیب کرد که او به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت.
سپس شبث با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه، به مروانیان پیوست.(۵)
شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه به هلاکت رسید.(۶)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)وقعة صفین نصر بن مزاحم، ص۱۸۷
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۳
۳)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۲
۴)الکافی شیخ کلینی، ج۳، ص۴۹۰
۵)الکامل فی التاریخ ابناثیر، ج۴، ص۲۷۱
۶)الاصابه اب
✅حصین بن نمیر که از سر سخت ترین دشمنان امام علی(ع) و اهل بیت(ع) ایشان بود.
اصالت وی به قبیله کنْدَه (از قبایل عرب یمانی) میرسد.
1⃣حصین در زمان حضرت رسول اکرم(ص) :
مسعودی حُصین بن نمیر را از صحابی پیامبر(ص) و در فهرست کاتبان وحی آورده است.(۱)
2⃣حصین در در زمان سه خلیفه :
حصین در سال ۱۱ هجری در روزگار خلافت ابوبکر در جنگهای ردّه شرکت کرد و همچنین هنگامی که ابوبکر، زیاد بن لَبید را برای جمع آوری زکات بنی عَمرو بن معاویه گسیل کرد و آنان حاضر به پرداخت زکات نشدند، زیاد، حصین بن نمیر را مأمور سرکوبی آنان کرد.(۲)
حصین در زمان خلافت عمر بن خطّاب، هنگام فتح قادسیه در سال ۱۴ هجرت، لشکری ۴۰۰۰ نفری به فرماندهی سعدبن ابی وَقّاص برای فتح عراق فرستاده شد که حُصین بن نمیر و گروهی از قبیله سَکون نیز در آن بودند.(۳)
3⃣حصین در زمان خلافت امام علی(ع) :
نصر بن مزاحم نام او را به عنوان یکی از سرداران معاویه در جنگ صفین یاد کرده است، ولی در شرح جنگ صفّین از او نامی نبرده است.(۴)
4⃣حصین در زمان امام حسین(ع) :
حُصین یکی از رؤسای اهل شام بود که در سال ۵۶ قمری معاویه را تشویق کرد که یزید را به ولیعهدی برگزیند.
برخی مورخین از جمله طبری حصین بن نمیر را به عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیداللّه بن زیاد در سال ۶۰ قمری و در شمار سرداران لشکر عبیدالله(ع) و واقعه کربلا، نام بردهاند.(۵)
او همچنین بعد از واقعه کربلا جانشین فرماندهی واقعه خونین حرّه بود که در آخر محرّم سال ۶۴ هجری اتفاق افتاد.
که فرمانده این جنگ مسلم بن عقبه پس از سرکوب قیام مردم مدینه، در حالی که برای سرکوب شورش عبدالله بن زبیر روانه مکه بود، درگذشت و بنابر سفارش یزید، حصین بن نمیر فرماندهی سپاه را برعهده گرفت.
پس او رسما فرماندهی جنگ با مکیان را بر عهده گرفت و به سوی مکه رفت.
حصین بن نمیر در ۲۵ محرّم سال ۶۴ هجری قمری وارد مکه شد و ابن زبیر را محاصره کرد و اهل مکه نیز به همراه زبیریان به مسجد الحرام پناه بردند که حصین بن نمیر دستور داد، کعبه را نیز به منجنیق ببندند، که بعد از اطلاع از مرگ یزید مکه را به مقصد شام ترک کرد.(۶)
حصین پس از بازگشت به شام، پس از خلافت کوتاه معاویه بن یزید و مرگ او در سال ۶۴ قمری، حصین برای به خلافت رساندن مروان بن حَکم کوشید.
سرانجام در سال ۶۵ هجری قمری، در آغاز خلافت عبدالملک بن مروان، حصین جزو فرماندهان شام بود که قیام توابین، به رهبری سلیمان بن صُرَد، را در عین الورده سرکوب کرد.(۷)
5⃣حصین در زمان قیام مختار :
هنگامی که مختار به خون خواهی امام حسین(ع) قیام کرد، به فرمانده سپاهش، ابراهیم بن اشتر، سفارش کرد که عبیداللّه بن زیاد و حصین بن نمیر را به قتل برساند.
در سال ۶۶ یا ۶۷ هجری قمری میان لشکر ابن زیاد و سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر در موصل جنگی رخ داد.
در این جنگ بسیاری از عاملان واقعه کربلا و همچنین حصین بن نمیر به هلاکت رسیدند.
ابراهیم سرِ حصین و دیگر کشتگان لشکر شام را برای مختار به کوفه فرستاد و مختار نیز سر حصین و عدهای دیگر از کشتگان را نزد محمد بن حنفیه به مکه فرستاد و سر بقیه را در کوفه آویزان کرد.(۸)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)التنبیه و الاشراف مسعودی، ص۲۴۵
۲)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۰
۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۴۵۱
۴)وقعه صفین نصر بن مزاحم، ص۴۷
۵)تاریخ طبری، ج۵، صص۳۹۴
۶)تاریخ طبری، ج۵، صص۴۹۷ـ۴۹۹
۷)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، صص۲۲۱ـ۲۲۴
۸)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، ص۲۸۲
✅خولی بن یزید اصبحی از لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا بود.
1⃣خولی در کربلا :
خولی در کربلا در به شهادت رساندن فرزندان ام البنین(ع) [جعفر و عثمان] نقش داشت.
۱)در مورد شهادت جعفر(ع) آمده است که؛
📋《أَنَّ خُولِي بنَ يَزِيدَ الأَصبَحِي قَتَلَ جَعَفَرَ بنَ عَلِیِّ(ع)》
♦️سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۱)
۲)در مورد شهادت عثمان(ع) آمده است که؛
📋《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》
♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۲)
به نقل طبری، خولی حتی در شهادت امام حسین(ع) نیز نقش داشت.(۳)
2⃣خولی بعد از واقعه کربلا :
عمر بن سعد بعد از واقعه کربلا، پيش از حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس امام حسین(ع) را به وسيله خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدی به سوى عبيدالله بن زیاد گسيل داشت.
ابن نما حلی نقل می کند که؛
📋《فَلَمَّا قَارَبُوا الْكُوفَةَ كَانَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِالنُّخَيْلَةِ》
♦️هنگامى كه آورندگان سرها به كوفه نزديك شدند، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد به منطقه «نخيله» رفته است.(۴)
در برخی نقلها آمده است که؛
📋《فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ [لَیلَاً]》
♦️پس خولی درب قصر کوفه را بسته دید و از این رو سر مقدس را شبانه به خانه خود برد.(۵)
زن خولی نقل می کند که؛
📋《أَقْبَلَ خَوْلِيٌّ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَهُ تَحْتَ إِجَّانَةٍ وَ آوَى إِلَى فِرَاشِهِ》
♦️شامگاه روز عاشورا خولی به خانه آمد و سر مقدّس امام حسين(ع) را به همراه خويش آورد و پس از قرار دادن آن در زير تشتى، خود به بستر رفت.
به او گفتم :
كجا بودى و چه خبر آورده اى؟
خولی جواب داد :
📋《جِئْتُكَ بِغِنَاءِ الدَّهْرِ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️با ثروتى جاودانه آمدهام و دارايى پايان ناپذيرى برايت آورده ام!
اين سر حسين(ع) است كه با خود آورده و زير طشت نهادم تا فردا به دربار عبيدالله، به عنوان ارمغان برم و پاداشى بسيار بگيرم!
به او گفتم :
📋《وَيْحَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ جِئْتَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ع) وَ اللَّهِ لَا جَمَعَ رَأْسِي وَ رَأْسَكَ شَيْءٌ أَبَداً وَ وَثَبْتُ مِنْ فِرَاشِي وَ قَعَدْتُ عِنْدَ الْإِجَّانَةِ》
♦️با شنيدن اين خبر، بر او خروشيدم كه واى بر تو! مردم به هنگام بازگشت از سفر براى همسر و فرزندان خويش زر و سيم به ارمغان مى آورند، امّا تو سر مقدّس حسين(ع)، پسر پيامبر خدا(ص) را به خانه آورده اى؟!!
اى نفرين خدا بر تو باد با اين ارمغان و هديه ات!
به خدا سوگند كه ديگر هيچ چیز سر من و تو را بر يك بالش جمع نخواهد کرد؛ و براى هميشه از تو بيزارم!
آن گاه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن آغاز كردم.
📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ الْعَمُودِ يَسْطَعُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》
♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى تشت مى تابد و پرندگان سپيد رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۶)
مختار بعد از قیام خود وقتی در صدد انتقام از قَتله حضرت سیدالشهداء(ع) بود، یاران خود را سراغ خولی فرستاد.
خولی به نقلی در چاه مستراح خانهاش پنهان شده بود و ماموران مختار از همسر خولی محل اختفای او را جویا شدند و وی که از خولی دل خوشی نداشت به مخفیگاه وی اشاره کرد. یاران مختار او را بیرون کشیدند و به نزد مختار بردند.
به دستور مختار، او را نزدیک خانهاش سر از تن جدا کرده و به قتل رسانند و جسدش را سوزاندند.(۷)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰
۴)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵
۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۱۱
۶)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵
۷)انساب الاشراف بلاذری، ج۶، ص۴۰۶
✅پدرش (ابوعمرو) نام داشت و نام پدر بزرگش (اَنَس) بود و او را به اسم پدر بزرگش می شناختند.
او اهل کوفه بود و به نقل ابن ابی الحدید معتزلی؛ سنان در زمان خلافت امام علی(ع)، کودک بوده و آن حضرت(ع) به پدر او خبر می دهد که فرزندت سنان قاتل پسر رسول اکرم(ص) خواهد بود.
او می نویسد :
📋《أَنَّ فِي بَيْتِكَ سَخْلاً يَقْتُلُ اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ كَانَ اِبْنُهُ قَاتِلَ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَوْمَئِذٍ طِفْلاً يَحْبُو وَ هُوَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》
♦️همانا در خانۀ تو، بُزغالهاى (بچّۀ عزيزكردهاى) است كه فرزند پيامبر خدا(ص) را مىكشد.
پسر او كه قاتل امام حسين(ع) شد، آن روز، كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مىرفت و او همان سِنان بن انَس نخعى است.(۱)
وی یکی از کسانی است که در کنار شمر بن ذی الجوشن و خولی بن یزید، قتل امام حسین(ع) و جدا کردن سر مبارک ایشان را به وی نسبت می دهند.
در منابع آمده است که در واپسین لحظات حیات امام حسین(ع) آنگاه که در گودال قتلگاه افتاده بود و کسی از سپاه عمر سعد جرأت تمام کردن کار را نداشت؛ سنان بن انس بر بالای گودال رفته و با نیزه بر پشت و سینه ایشان زد و آن حضرت(ع) را به شهادت رساند.
و سپس به نقل ابن شهر آشوب که در این باره می نویسد :
📋《وَاحتَزَّ رَأسَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》
♦️سنان بن انس نخعی سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد.(۲)
وسپس راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت :
📋《اَوقِر رِكَابِي فِضَّةً اَو ذَهَبَاً،
اِنِّي قَتَلتُ السَّيِدَ المُحَجَّبَا،
قَتَلتُ خَيرَ النَّاسِ اُمَّاً وَ اَبَاً،
وخَيرَهُم اِذ يَنسُبُون النَّسَبَا》
♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن!
چون من برترين آقا را كشته ام!
كسي را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد.
كسي كه از نظر نسب بهترين انسان هاست.(۳)
بعد از واقعه کربلا؛ در هنگام آشفتگی اوضاع کوفه، پس از مرگ یزید، سنان که به عنوان یکی از قاتلان اصلی حسین(ع) شناخته میشد؛ زندگی پنهانی در پیش گرفت و در برخی از نقلها، پس از قیام مختار ثقفی، از کوفه خارج شد و به بصره و اطراف آن گریخت.
سَنان به دست یاران مختار ثقفی کشته شد.
در مورد نحوه هلاکت وی، روایات متعددی وجود دارد که از مهمترین آنها اینکه مأموران مختار ثقفی در سال ۶۶ هجری قمری از خون خواهان و منتقمان امام حسین(ع) سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده و خانه اش را ویران نمودند، سپس دست و پایش را بریده و سر از بدنش جدا کردند و او این گونه به درک واصل شد.(۴)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۷
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۴
۴)البدایة و النهایة ابن کثیر، ج ۸، ص۲۷۲
✅پدرش (ابوعمرو) نام داشت و نام پدر بزرگش (اَنَس) بود و او را به اسم پدر بزرگش می شناختند.
او اهل کوفه بود و به نقل ابن ابی الحدید معتزلی؛ سنان در زمان خلافت امام علی(ع)، کودک بوده و آن حضرت(ع) به پدر او خبر می دهد که فرزندت سنان قاتل پسر رسول اکرم(ص) خواهد بود.
او می نویسد :
📋《أَنَّ فِي بَيْتِكَ سَخْلاً يَقْتُلُ اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ كَانَ اِبْنُهُ قَاتِلَ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَوْمَئِذٍ طِفْلاً يَحْبُو وَ هُوَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》
♦️همانا در خانۀ تو، بُزغالهاى (بچّۀ عزيزكردهاى) است كه فرزند پيامبر خدا(ص) را مىكشد.
پسر او كه قاتل امام حسين(ع) شد، آن روز، كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مىرفت و او همان سِنان بن انَس نخعى است.(۱)
وی یکی از کسانی است که در کنار شمر بن ذی الجوشن و خولی بن یزید، قتل امام حسین(ع) و جدا کردن سر مبارک ایشان را به وی نسبت می دهند.
در منابع آمده است که در واپسین لحظات حیات امام حسین(ع) آنگاه که در گودال قتلگاه افتاده بود و کسی از سپاه عمر سعد جرأت تمام کردن کار را نداشت؛ سنان بن انس بر بالای گودال رفته و با نیزه بر پشت و سینه ایشان زد و آن حضرت(ع) را به شهادت رساند.
و سپس به نقل ابن شهر آشوب که در این باره می نویسد :
📋《وَاحتَزَّ رَأسَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》
♦️سنان بن انس نخعی سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد.(۲)
وسپس راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت :
📋《اَوقِر رِكَابِي فِضَّةً اَو ذَهَبَاً،
اِنِّي قَتَلتُ السَّيِدَ المُحَجَّبَا،
قَتَلتُ خَيرَ النَّاسِ اُمَّاً وَ اَبَاً،
وخَيرَهُم اِذ يَنسُبُون النَّسَبَا》
♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن!
چون من برترين آقا را كشته ام!
كسي را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد.
كسي كه از نظر نسب بهترين انسان هاست.(۳)
بعد از واقعه کربلا؛ در هنگام آشفتگی اوضاع کوفه، پس از مرگ یزید، سنان که به عنوان یکی از قاتلان اصلی حسین(ع) شناخته میشد؛ زندگی پنهانی در پیش گرفت و در برخی از نقلها، پس از قیام مختار ثقفی، از کوفه خارج شد و به بصره و اطراف آن گریخت.
سَنان به دست یاران مختار ثقفی کشته شد.
در مورد نحوه هلاکت وی، روایات متعددی وجود دارد که از مهمترین آنها اینکه مأموران مختار ثقفی در سال ۶۶ هجری قمری از خون خواهان و منتقمان امام حسین(ع) سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده و خانه اش را ویران نمودند، سپس دست و پایش را بریده و سر از بدنش جدا کردند و او این گونه به درک واصل شد.(۴)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۷
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۴
۴)البدایة و النهایة ابن کثیر، ج ۸، ص۲۷۲
✅حرمله بن کاهل از قبیله بنی اسد و از تیراندازان روز عاشورا بود و در میان قتله حضرت سید الشهداء(ع) در صحرای کربلا، شقی ترین آنها حرمله بن کاهل بود که طبق نقل مقاتل، وی مستقیما در شهادت پنج شخص به ترتیب ذیل، نقش داشت :
1⃣حضرت عباس(ع) :👇
بلاذری می نویسد :
📋《قَتَلَ حَرمَلَةُ بْنُ كَاهِلِ الأَسَدِي، العَبَّاسَ بنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) مَعَ جَمَاعَةِِ وَ تَعَاوَرُوُهُ》
♦️حرمله بن کاهل، عباس بن علی(ع) را در حالی که گروهی به صورت پی در پی به او ضربه می زدند، سرانجام او را به شهادت رساندند.(۱)
2⃣حضرت علی اصغر(ع) :👇
مقتل در این باره می نویسد :
امام حسین(ع) علی اصغر(ع) را در مقابل لشگر، به روی دست گرفت و بلند کرد، و از آنان برای طفل تقاضای آب کرد.
📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》
♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۲)
که؛
📋《اِذ رَمَاهُ حَرْمَلَةُ بنُ کاهِل الاَسَدَی بِسَهمٍ فِی حَجرِ الحُسَینِ(ع) فَذَبَحَهُ》
♦️ناگهان حرمله تیری انداخت و آن طفل را در آغوش پدر ذبح کرد.(۳)
یعقوبی می نویسد :
📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》
♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۴)
3⃣امام حسین(ع) :👇
ابن طاووس در این باره می نویسد :
در مورد نحوه شهادت امام حسین(ع) نقل شده است که، در روز عاشورا؛
📋《فَأَتَاهُ [حَرْمَلَةُ] سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》
♦️حرمله بن کاهل، تیرى سه شاخه و زهرآلودی را به قلب امام حسین(ع) نشانه رفت و آن تیر بر قلب مقدس امام(ع) نشست.(۵)
4⃣حضرت عبدالله بن حسن مجتبی(ع) : 👇
ابن نمای حلی در این باره می نویسد :
در همان لحظاتى که امام حسین(ع) در شهادتگاه خود با لب تشنه، در حالی که همچنان خون از او می رفت و ضعیف گشته بود و غرق در خون شده بود، دشمن قدری توقف نمود و سپس همگی به سمت ایشان یورش بردند.
در این هنگام؛
عبدالله فرزند امام حسن مجتبی(ع) از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین(ع) رسانید تا عمو را یارى کند.
در این هنگام؛ عمه اش زینب کبری(س) خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که :
به خداى سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت!
یکى از تجاوزکاران اموى بنام بحر بن کعب به سوى امام حسین(ع) روى آورد، که عبدالله فریاد بر آورد :
هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟
آن پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد!
او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که :
عمو جان مرا دریاب!
امام حسین(ع) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند.
در این هنگام ؛
📋《فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ [بِسَهمِِ] فَذَبَحَهُ》
♦️پس آن گاه حرمله گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد!(۶)
5⃣ابوبکر بن حسن مجتبی(ع) :👇
ابن اثیر نقل می کند :
📋《وَ قُتِلَ أَبُوبَكرِِ بنِ أَخِيِهِ الحَسَنِ(ع) أَيضَاً وَ أُمُّهُ أُمُّ وَلَدِِ قَتَلَهُ حَرمَلَةُ بنُ الكَاهِلِ رَمَاهُ بِسَهمِِ》
♦️ابوبکر پسر حسن(ع) که برادر زاده امام حسین(ع) بود در روز عاشورا پس از برادرش، قاسم بن حسن(ع) شهید شد، که مادرش ام ولد بود و او توسط تیر حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید.(۷)
💀اما عاقبت حرمله بن کاهل اسدی لعین :
منهال بن عمرو از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) می گوید :
پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم.
امام(ع) از من پرسید :
📋《يَا مِنْهَالُ! مَا فَعَلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيُّ؟》
♦️ای منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟
عرض کردم :
📋《تَرَكْتُهُ حَيّاً بِالْكُوفَةِ》
♦️هنگامی که از کوفه خارج شدم، زنده بود!
سپس دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود :
📋《اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلْحَدِيدِ! اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلنَّارِ》
♦️خدایا! خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.
منهال می گوید :
پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول کشتن قتله کربلا بود و من قبلاً با او رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم.
او را در خارج از خانهاش با گروهی دیدار نمودم، گویا به مأموریتی میرفتند.
📋《رَكِبْتُ مَعَهُ حَتَّى أَتَى اَلْكُنَاسَةَ فَوَقَفَ وُقُوفَ مُنْتَظِرٍ لِشَيْءٍ وَ كَانَ قَدْ وَجَّهَ فِي طَلَبِ حَرْمَلَةَ بْنِ ك
َاهِلٍ》
♦️من نیز با آنان همراه شدم و به راه افتادم و از اوضاع صحبت میکردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم.
مختار، در آنجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطهای مینگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفی گاه حرمله است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند.
دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند :
بشارت ای امیر بشارت! حرمله دستگیر شد.
عدهای، حرمله را کشان کشان به نزد مختار آوردند.
مختار گفت :
📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَكَّنَنِي مِنْكَ ثُمَّ دَعَا بِالْجَزَّارِ!》
♦️خدای را سپاس که به چنگ افتادی!
بلافاصله جلّاد را فرا خواند و به او دستور داد :
📋《اِقْطَعُوا يَدَيْهِ فَقُطِعَتَا!
ثُمَّ قَالَ : اِقْطَعُوا رِجْلَيْهِ فَقُطِعَتَا!
ثُمَّ قَالَ : اَلنَّارَ! اَلنَّارَ!
فَأُتِيَ بِطُنِّ قَصَبٍ ثُمَّ جُعِلَ فِيهَا ثُمَّ أُلْهِبَ فِيهِ اَلنَّارُ حَتَّى اِحْتَرَقَ》
♦️اول دو دستش را قطع کن!
جلّاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را قطع کرد.
سپس مختار فریاد زد : دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجراء کرد.
جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد :
آتش! آتش!
و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
در این هنگام من گفتم :
📋《سُبْحَانَ اَللَّهِ! سُبْحَانَ اَللَّهِ!》
مختار دلیل تسبیح من را پرسید و من نیز برای او ماجرا را شرح دادم و گفتم :
《دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَسَأَلَنِي عَنْ حَرْمَلَةَ فَأَخْبَرْتُهُ أَنِّي تَرَكْتُهُ بِالْكُوفَةِ حَيّاً فَرَفَعَ يَدَيْهِ وَ قَالَ :
اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلْحَدِيدِ! اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلنَّارِ!》
♦️در سفرم به مدینه، خدمت على بن حسين(ع) رسیدم که آن حضرت(ع) أحوال حرمله از من پرسيد و من خبر دادم كه؛ هنگام ترک کوفه، او را زنده دیدم.
سپس دستان مبارک را بالا برد و فرمود :
خدایا! سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا! سوزش آتش را به او بچشان.
در این هنگام مختار گفت :
📋《اَللَّهَ! اَللَّهَ! أَ سَمِعْتَ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَقُولُ هَذَا؟》
♦️اللّٰه! اللّٰه! آيا تو شنيدى که على بن حسين(ع) این را فرمود؟
گفتم :
📋《اَللَّهَ! اَللَّهَ! لَقَدْ سَمِعْتُهُ》
♦️الله! الله! به خدا كه شنيدم اين را فرمود.
سپس مختار، از این که دعای امام سجاد(ع) به دست او تحقق یافته است، سجده شکر به جای آورد.(۸)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۰۱
۲)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳،ص۷۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶
۴)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۰
۶)مثیر الأحزان ابن نما حلی، ص ٧٣
۷)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۹۲
۸)كشف الغمة اربلی، ج۲، ص۱۱۲
✅عمرو بن حَجّاج زُبَیدی از کسانی بود که برای امام حسین(ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد.
اما در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه بود که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند.
او از عمر بن سعد دستور یافته بود که بین شریعه آب و اردوگاه امام حسین(ع) فاصله بیاندازد.
بلاذری می نویسد :
عمرو در روز عاشورا با عربده های مستانه خود خطاب به امام حسین(ع) می گفت :
📋《یَا حُسَینُ(ع)! هَذَا الفُرَاتُ تَلَغُ فِيهَا اَلْكِلاَبُ وَ تَشْرَبُ مِنْهُ اَلْحَمِيرُ وَ الخَنَازِیرُ! وَاللَّهِ لَا تَذُوقُ مِنْهُ جُرعَةً حَتَّى تَذُوقَ الحَمِیمَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ!》
♦️ای حسین! این آب فرات است که از آن سگها، الاغها و خوکها آب مینوشند.
سوگند به خدا! تو از آن جرعهای هم نمینوشی تا این که در آتش دوزخ از حمیم آن بنوشی.(۱)
بلاذری در جای دیگر می نویسد :
📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً!
فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》
♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمهها برسانند.
هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت.
عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟
نافع گفت :
📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》
♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم.
عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!]
نافع گفت :
📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》
♦️نه به خدا سوگند! قطرهای از آن آب نمینوشم، در حالیکه حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنهاند.
عمرو گفت :
📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》
♦️به هيچ وجه اينها نمىتوانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفتهايم تا آب را بر آنها ببنديم.
در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۲)
عمرو بن حجاج در روز عاشورا سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟
أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذَا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳)
بعد از واقعه کربلا، عمرو بن حجاج، از مخالفان قیام مختار بود و در جنگ عبدالله بن مطیع با مختار، از یاران ابن مطیع بود.
در روز شکست شورشیان علیه مختار ناپدید شد. مختار، خانهاش را ویران و اموالش را مصادره کرد.
بلاذری می نویسد :
عمرو راهی بصره شد ولی از ترس سرزنش مردم به سراف فرار کرد و در واقصه از تشنگی به هلاکت رسید و وقتی سپاهیان مختار به او رسیدند هنوز رمقی در بدن داشت و آنان سر از تنش جدا کردند.(۴)
《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》
📚منابع :
۱)انسابالاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۲
۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱
۳)البدایه و النهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲
۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۶، ص۴۰۹
،📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۵ مرداد ۱۴۰۳
میلادی: Monday - 05 August 2024
قمری: الإثنين، 30 محرم 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام
.❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️20 روز تا اربعین حسینی
▪️28 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
▪️30 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️35 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام
وداع_با_محرم
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای توباشدحسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
..😭😭..
خداحافظ مُحرّم ماه ارباب ...
#محرم
#امام_حسین
.
.
#زمینه #امام_زمان
#شور_امام_زمان روحی_له_الفدا
#بخاطر_تو
#بند_اول
به خاطر تو حواسم به چشامه
به خاطر تو حواسم به کارامه
تنها چیزی که برام مهمه
فقط آقامه
به خاطرت دور خیلیا خط میکشم آقا
به خاطر تو رفیق هر کس نمیشم آقا
برام مهمی هرچی بگی روی چشم آقا
بقیه الله العجل آقا
#بند_دوم
تویی امیدم نذاری ناامید شم
یه روسیاهم دعا کن روسفید شم
تنها آرزوی قلبیم اینه
برات شهید شم
عزیز زهرا غلام و نوکر نمیخوای آقا
توی سپاه مالک اشتر نمیخوای آقا
خدا کنه اون لحظه آخر تو بیای آقا
بقیه الله العجل آقا
#بند_سوم
روزای جمعه دلم آقا میگیره
بدون یادت روزامون میشه تیره
این نوکر رو نرسی به دادش
دیگه میمیره
کمک کن آقا بشم همونی که دلت میخواد
بدم میدونم ولی تو رو دوست دارم زیاد
چی میشه فردا بهم بگن آقا داره میاد
بقیه الله العجل آقا
#امام_زمان
.👇👇👇
@navaye_asheghaan
سبک نوحه شور زمینه ای جدید
حضرت رقیه س
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
دختری در گوشه ی در گوشه ی
خرابه ای ویرون
ناله زد بابا می خوام بابا می خوام
با چشمای گریون
دختری که پدر نداره
سایه ای روی سر نداره
منتظر می نشینه با اشک
چاره ی دیگری نداره
مگه یادم میره که راسشو در بر گرفته
مگه یادم میره که دستشو بر سر گرفته
مگه یادم میره که نالشو از سر گرفته
عزیز فاطمه جانم حسین سالار زینب2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
ای پدر خوش آمدی خوش آمدی بدیدنم بابا
روشن از روی تو شد روی توشد ویران سرای ما
تو بیابانها می دویدم
طعنه ها رو من می شنیدم
خورده ام بس که تازیانه
تا به این ویرونِ رسیدم
مگه یادم میره راس تو را به نیزه دیدم
مگه یادم میره از غم تو قامت خمیدم
مگه یادم میره من روی خار ها می دویدم
عزیز فاطمه جانم حسین سالار زینب2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
بابا جون کی راس تو کی راس تو بریده از کینه
بر لبت چوب جفا چوب جفا
کشیده از کینه
مثل مادر مویم سپیده
قامتم از غم شدخمیده
"ایتمنی صغر سنی"
من به طفلی شدم شهیده
مگه یادم میره از روی ناقه اوفتادم
مگه یادم میره گفتم بابا برس بدادم
مگه یادم میره که عمه زینب بد مرادم
عزیز فاطمه جانم حسین سالار زینب2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
یا حسین در راه تو دراه تو
دل بیقراریم ما
ماهمه آماده ایم آماده ایم
تا جان سپاریم ما
زتده ایم زنده با ولایت
رهرو راه کربلایت
چون شهیدان وادی عشق
رهسپاریم ما تا شهادت
مگه یادم میره اون پاره پاره پیکرا رو
مگه یادم میره اون سرهای از تنِ جدا رو
مگه یادم میره اون تیغو تیر و دشنه ها رو
عزیز فاطمه مولا حسین سالار زینب2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
غلامرضا محمودنژاد (ناطق) قم صلوات
@navaye_asheghaan
تقدیم به سه ساله امام حسین ع حضرت رقیه سلام الله علیها
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
درگوشه خرابه رقیه جان داده است
دسته گل فاطمه از نفس افتاده است
خون شد دل اهل ولا واویلا
خرابه شد ماتم سرا واویلا
یاحسین یاحسین 2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
راس حسین زهرا شد وارد خرابه
دخت سه ساله اواز غم در التهابه
از غصه دق نموده دختر او
خرابه نورانی شد از سر او
یاحسین یا حسبن 2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
رقیه سه ساله راسش گرفته در بر
شور و نوا بپا کرد اندر خرابه یکسر
گفتا پدر فدای این سر تو
سر جدا شده ز پیکر تو
یاحسین یاحسین2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
گفتا سخن رقیه با راس پر زخونت
آنکس که تازیان خورد از دشمن زبونت
بابا ترا سلام علیک منی
ایتمنی علی صغرسنی
یا حسین یاحسین 2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
بابا چه ها بگویم از جور این زمونه
از ضرب تازیانه دارم به تن نشونه
عمه هماره بود یاور من
بازو سپر نموده در بر من
یاحسین یاحسین2
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
غلامرضا محمودنژاد(ناطق)صلوات
@navaye_asheghaan
تقدیم به سه ساله کربلا رقیه خاتون علیهاسلام
🌷🌷🌷🌷🌷
دختر شاه کربلایی تو
وارث دشت نینوایی تو
🌷🌷🌷🌷🌷
گلی از گلشن رسول الله
بلبل بوستان آل لله
🌷🌷🌷🌷🌷
دختری از تبار عاشورا
میوه باغ سیدالشهدا
🌷🌷🌷🌷🌷
تو ز نسل علی و زهرایی
ثمر گلستان طاهایی
🌷🌷🌷🌷🌷
دختر حضرت حسینی تو
بر پدر نور هر دو عینی تو
🌷🌷🌷🌷🌷
تو که همچون ماه تاب استی
جلوه ذات آفتاب استی
🌷🌷🌷🌷🌷
ای رقیه فداییت هستم
چون گدایان بسوی تو دستم
🌷🌷🌷🌷🌷
زجر دون زد بروی تو سیلی
همچو مادر رخ تو شد نیلی
🌷🌷🌷🌷🌷
پایت از خارها پر آبله شد
دل زارت غمین و پر گله شد
🌷🌷🌷🌷🌷
از روی ناقه تا که افتادی
دست خود را به فاطمه دادی
🌷🌷🌷🌷🌷
دشمن دین تو را کتک می زد
بر روی زخم تو نمک می زد
🌷🌷🌷🌷🌷
تو که در شام و کنج ویرانه
کعبه نی خورده ای ز بیگانه
🌷🌷🌷🌷🌷
راس بابا گرفته ای در بر
من فدای تو گردم و این سر
🌷🌷🌷🌷🌷
جان سپردی کنار راس پدر
عمه زینب شد از غمت مضطر
🌷🌷🌷🌷🌷
زن غساله دید پیکر تو
ناله زد تا رسید در بر تو
🌷🌷🌷🌷🌷
مهدی فاطمه بیا مولا
انتقامش بگیر از اعدا
🌷🌷🌷🌷🌷
"ناطقا" بس کن این چکامه غم
خون شده قلب حضرت خاتم
🌷🌷🌷🌷🌷
غلامرضامحمودنژاد (ناطق)قم
@navaye_asheghaan
غلامرضا محمودنژاد (ناطق) من خادم خادم حسینم:
تقدیم به سه ساله کربلا حضرت رقیه بنت الحسین ع
ای کعبه دلهای مشتاقان رقیه
ای آرزوی آرزومندان رقیه
باب الحوائج دختر شاه شهیدان
بر درد بی درمان ما درمان رقیه
نور دو چشمان حسین و زینبینی
عباس را تو روح و هم ریحان رقیه
تو میوه باغ رسول عالمینی
نور دل شاهنشه خوبان رقیه
از روی ناقه اوفتادی در بیابان
ای من فدای آن تن نالان رقیه
از زجر دون خوردی تو ضرب تازیانه
نفرین حق بر جمله ی عدوان رقیه
از ضرب سیلی روی تو گردیده نیلی
رخسار تو چون فاطمه ای جان رقیه
در خواب دیدی باب خود در کنج ویران
گشتی پریشان کنج آن ویران رقیه
راس پدر را نیمه شب در بر گرفتی
از غصه دادی جان تو بر جانان رقیه
بهر عزای ماتمت "ناطق" شب و روز
شد در عزا و دیده ی گریان رقیه
غلامرضامحمودنژاد (ناطق)قم
@navaye_asheghaan
سبک حاج محمود کریمی
بسمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تقدیم به سه ساله حسین علیه السلام
🎋▪️💐▪️🌺▪️🎋
بابا
ز پیش ما رفتی بگو کجا رفتی/
مرا رها کردی بگو کجا رفتی/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
غریب دشت خون شدی تو لاله گون/
بگو کجا رفتی ز تیغِ کینِ دون/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
فتاده ام از پا ز ناقه افتادم /
عمه شده تنها برس به فریادم/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
میون طشت زر سر تو دیدم من/
ناله زدم امّاطعنه شنیدم من/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
صورت من نیلی ز ضرب سیلی شد/
مدینه تکرار از این رخ نیلی شد/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
آمده ای اکنون به دیدنم بابا/
خوشو اومدی وقتِ پریدنم بابا/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
گوشه ویرانه خواب تو رو دیدم /
کشیده ام در بر تا سر تو دیدم/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
از غم تو عمه گشته پریشانت/
از لب لعل تو شدم غزل خوانت/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
جان میدهم اینجا گوشه ی ویرانه/
تو شمع من بودی منم چو پروانه/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
غلامرضا محمودنژاد (ناطق)قم
صلوات.
زبان حال فاطمه کربلا حضرت رقیه سلام الله علیها
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
پاشو ببین رقیه جان داد
خواهر تو از نفس افتاد
از غم تو ای داد بی داد _ بابا
افتاده درکنارت
دختر گل عذارت
کنج خرابه شام
افتاده تا گذارت
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
دشمن مرا هر دم کتک زد
بر زخم دلهامون نمک زد
با یاد زهرا و فدک زد _ بابا
از ضرب تازیانه
بر تن دارم نشانه
از داغ دوری تو
مُردم ز غم شبانه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
سر تو را در بر گرفتم
ناله ی خود از سر گرفتم
ارث از غم مادر گرفتم
بابا
عدو ببین چه پسته
داغت به دل نشسته
از ظلم بی نهایت
شدم چو زار و خسته
غلامرضا محمودنژاد (ناطق) قم
.
#غزل
#امام_زمان
السلام علیک یا بقیهالله
غرق دردیم خدایا تو دوا را برسان
داروی این دل آشفته ما را برسان
ما کجا دست دعای فرج آل عبا
یوسف گمشدهی آل عبا را برسان
پای تا سر همه زخمیم، ولی مستحکم
صاحب صبح فرج، روح دعا را برسان
وای در دورهی این هجر چهها بر ما رفت
باراللها سحر شام جفا را برسان
بیوفایی است اگر بی شهدا گریه کنیم
طالب خون تمام شهدا را برسان
من مریضم همه جا در پی دارو رفتم
به گدا تذکرهی کرب و بلا را برسان
دوش در حلقهی ما گیسویی بود ...
وارث گیسوی بر نیزه رها را برسان
به سری که سر نی آیه تلاوت میکرد
حضرت منتقم رأس جدا را برسان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
#نصیر_حسنی ✍
.
.
السلام علیک یا اباعبدالله
تکرار عزای تو چه بسیار شود
داغ تو به هر زمان پدیدار شود
گه فکه و مجنون و گهی شام و حلب
گه کرببلا به غزه تکرار شود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
نقش دل ما داغ غم یار شود
چشمان ز عزای نینوا تار شد
صد باره ز داغ کربلا جان بدهد
در غزه اگر دلی گرفتار شود
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#وداع_با_محرم
#مدح #روضه
#وداع_محرم
نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را
به شادی دو عالم هم نباید داد این غم را
تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست
خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را
تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند
که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را
بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد
به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را
"حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل
برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را
چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت
به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را
میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟!
به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را
به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی
چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟!
.
.
السلام علیکم یا اهلَ بیت النبوة
هل الدين إلا الحب و البغض
بر دشمنان فطرت ، با هر نشانه نفرین
بر خصم آل عترت ، بس جاودانه نفرین
گفته خدا به قرآن ، لعنت به اهل ظلم و
بر قوم ظالمین و ، هر ظالمانه نفرین
دین خداست یک سو ، حب و محبت و مهر
سوی دیگر تبرّی ، با یک نشانه ؛ نفرین
نیمی ز دین تولاست ، نیم دگر تبرّاست
بر دشمن حقیقت ، کن عارفانه نفرین
فرمود مصطفی که ، لعنت به اهل تابوت
اول به جان قابیل ، در هر کرانه نفرین
شش تن ز اولین و ، شش تن ز آخرین اند
بر هر کسی که گفت آن ، ماه یگانه نفرین
نمرود و آل فرعون ، کذاب قوم موسی
قدارِ قتل ناقه ، دانه به دانه نفرین
لعنت به ابن ملجم ، معاویه ، یزید و
هر که به کربلا بود ، در هر میانه نفرین
هر دم به ابن سعد و ، ابن زیاد ملعون
بر شمر و حرمله هم ، کن عابدانه نفرین
دائم به آل سفیان ، بر قنفذ و مغیره
بر آن که آتش انداخت ، بر آشیانه نفرین
مادر به دشمنان گفت ، که بر شما نمایم
از بعد هر نمازم ، من محرمانه نفرین
بر هر که کعب نیزه ، می زد به جسم زینب
بر آن که بر رقیه ، زد تازیانه نفرین
هر ثانیه دقیقه ، هر ساعت و به هر روز
هم دور ماهیانه ، هم سالیانه نفرین
بر ظالمان تاریخ ، بر امتداد آن ها
بر وارثان قابیل ، با هر بهانه نفرین
ریگان و بوش و کارتر ، بانی طالبان و
القاعده ی گمراه ، شانه به شانه نفرین
کلینتون و اوباما ، مؤسسان داعش
بر جبهة النصره و ، آن مارِ لانه نفرین
بر عمرو عاص و نیزه ، رَجّاله ها و دجال
بر صاحب فریب و ، اهل فسانه نفرین
بر هر چه صهیونیست و ، آنان که قبل از ظهور
دنبالشان بگردند ، خانه به خانه نفرین
اما نتانیاهو ، نفرین به هیکل او
بر آن که کودکان را ، کشته شبانه نفرین
بر آن که با رسانه ، شد در مسیر شیطان
بر هر که با آمریکا ، شد عاشقانه نفرین
عمود خیمه ی دین ، ولایت علی است
از شاخه های طوبی ، سر زد جوانه نفرین
هر که دلش حسینی است ، با ظلم در ستیز است
بر جان قوم ظالم ، سازد روانه نفرین
هستی اگر عزادار ، بر زینب و علمدار
کن با بصیرتت بر ، شمر زمانه نفرین
.
.
#حضرت_زینب
ای دختر قهرمانِ حیدر
ای حافظ دودمانِ حیدر
ای سرّ خفیِ علویه
آه دل خون چکان حیدر
ای مادر جمله ی مصائب
ای دختر قد کمان حیدر
ای مظهر حزن آل طاها
غم مایه ی عاشقان حیدر
ای بار ِ امانت شهادت
بر دوش تو با زبان حیدر
غمهای تو دل نموده پر خون
چون کارد بر استخوان حیدر
بس محنت تازیانه دیدی
این غم ببُرد امان حیدر
دستان تو نیز بسته بودند
داری به خدا نشان حیدر
ما را بنما غلامِ بابت
بر جان تو بسته جان حیدر
ما را برسان به کوی عشاق
ای روح علی، روان حیدر
ای زینبِ خونجگر، فدایت
جان من و عاشقان حیدر
#مهدی_محب_زاده