11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 دنیای منه ...
🎙 سیدرضا نریمانی
#امام_رضا علیه آلاف التحیة و الثناء
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن».
لبخندی زد و گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
(خاطرات همسر شهید)
🌹۷ آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده
#شهید_فخری_زاده
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#ماسائلیم_ونوکریت_آبروی_ما
یا ایها العزیز نظر کن به سوی ما
تا کی برای نافله های سحر گهی
با خون دل شود دل شب ها وضوی ما
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما
ساقی اشک! بر دل ما هم سری بزن
بوی میِ طهورِ تو دارد سبوی ما
هم چون نسیم در به درم می کنی چرا؟
پس کی رسد به خیمۀ تو جستجوی ما
آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما
ای شهریار عشق به نام مقدست
باشد وصال تو همۀ آرزوی ما
روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما
از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما
ای نازنین فاطمه برگرد از سفر
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
#قاسم_نعمتی
یا صاحب الزمان
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#من_ازدیارحبیبم_غریب_افتادم
بیا بیا گل نرگس برس به فریادم
در این زمانه ی غربت تو تکیه گاه منی
ز لطف و مرحمت خویش کن تو امدادم
تمام زندگی من تصدق سر توست
وجود خویش همه نذر نام تو دادم
همیشه گریه ام از دوری شما بوده
ولی به یاد سحرگاه وصل دلشادم
خوشم اگرکه حقیرم حقیر خوبانم
اسیر موی تو هستم ز غیر آزادم
کمال عاشقی عارفانه حیرانی است
بدین اصول قدم در ره تو بنهادم
اگر مرا ز سرخویش وا کنی چه کنم؟
شبیه یک کفی از خاک رفته بر بادم
بدین طریق بود عاقبت به خیری من
تو در میان قنوت سحر کنی یادم
قسم به اشک غریب مدینه و حرمش
من از دیارم حبیبم غریب افتادم
به خاک خونی کوچه قسم عزیز الله
دگر بیا ز سفر ای ذخیره ی الله
#قاسم_نعمتی
السلام علیک یاصاحب الزمان
#غزل
#مناجات_با_امام_زمان
#برات_وصل_امضاء_میشد_ای_کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا میشد ای کاش
وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا میشد ای کاش
دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا میشد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
ز زحمت نام ما جا میشد ای کاش
دل آوارهام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا میشد ای کاش
مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها میشد ای کاش
دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش
دل نامحرم ما محرم آن
غریبیهای مولا میشد ای کاش
پس از چنیدن و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش
به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
#قاسم_نعمتی
#غزل
#مناجات_با_امام_زمان
یا صاحب الزمان
#نظرنماکه_گرفتاری_ام_زیادشده
ز دست تو طلب یاری ام زیاد شده
چقدر واسطه گشتی خدا مرا بخشید
ببخش توبه تکراری ام زیاد شده
بزرگواری و نگذاشتی زمین بخورم
به زحمت او بدهکاری ام زیاد شده
به چشم خلق گناه است گریه کردن ما
چه خوب شد که گنه کاری ام زیاد شده
ز درد روضه دگر شب نمی برد خوابم
شبیه فاطمه بیداری ام زیاد شده
صدای یا ابتایش به گوش می آید
دلم شکستنی است ، زاری ام زیاد شده
کسی که صاحب اشک است لشکر زهراست
به لطف فاطمه یاری ام زیاد شده
قسم به غیرت حیدر زدند زهرا را
به این دلیل عزاداری ام زیاد شده
به فضه گفت دعا کن دگر بمیرم من
که زحمت من و بیماری ام زیاد شده
به هیچ مرهمی این زخم هم نمی آید
هزینه های نگه داری ام زیاد شده
حلال کن چقدر خون پیرهن شستی
لباسهای پرستاری ام زیاد شده
#قاسم_نعمتی
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#من_درپناه_چشم_هایت_سرفرازم
از این که آقای منی بر خود بنازم
باشد تماشایی مناجات دل من
با نم نم گریه بود راز و نیازم
شد خاکساری حریمت آبرویم
خاک کف پای تو شد مهر نمازم
محراب قلبم طاق ابروی تو باشد
چشم انتظارت رو به صحرای حجازم
خانه خرابم کرد این طوفان نفسم
باید حریم تازه ای در دل بسازم
خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح
این جان ناقابل به راه تو ببازم
با این که من محتاج الطاف تو هستم
آقا کشیدی بارها در عشق نازم
می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم
در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم
آشوب دل آرام می گیرد سحرها
تا در میان با تو نهم اسرار و رازم
از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه
آتش گرفته سینه در سوز و گدازم
زهرا صدا می زد میان دود و آتش
اَینَ غیاث المنتظر؟ ای چاره سازم!
#قاسم_نعمتی
👤 #احمد_واعظی
🎙 #زمینه
🥀 #حضرت_زهرا
🏴 #فاطمیه
🔆جدید ۱۴۰۳🔆
این شب و روزا تمام وقت بی تابی
روزها بیداری و شب ها نمی خوابی
هی از این پلو به اون پهلو عزیز من
گاه چون خورشید گاهی رنگ مهتابی
خودم دیدم که پژمردگی به پیش من زمین خوردی
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
دیدمت از دور غم دیده در این خانه
خواستی تا موی زینب را کنی شانه
دست تو بالا نمی آمد دلم خون شد
وای از آن ضربه ها که خورده بر شانه
چه با دستت ستم کرده
که بازویت ورم کرده
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
آمدی از کوچه بودی غرق غم خیلی
روی تو دیدم ز کنج چادرت نیلی
از حسن پرسیدم ای نور دلم چون شد
زیر لب می گفت بابا مادرم سیلی
دل و روحت ز غم شاکی
لباس تو شده خاکی
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
در هجوم خصم سرکشته دیدمت ای وای
در میان دود و آتش دیدمت ای وای
با تن مجروح و با پهلوی بشکسته
با چهل تن کشاکش دیدمت ای وای
تو افتادی من افتادم
همان لحضه جان دادم
« حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
@simaye_haram4_5890837157324527192.mp3
زمان:
حجم:
15.56M
این شب و روزا تمام وقت بی تابی
روزها بیداری و شب ها نمی خوابی
•
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🩸اینها چه کردند با دختر پیغمبر!؟
🔖 آقا [مرحوم آیت الله بهجت] بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راهرفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند.
🔎 احساس کردم در صدایشان لرزشی هست. سرم را به سمتشان چرخاندم. همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند، مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید. ترسیدم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت.
👈 بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند:
«اینها چه کردند با دختر پیغمبر…؟»
و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت…
📚 در خانه اگر کس است؛ ص۵٩
✍️ «دلسوختگان»، از هر فرصتی استفاده میکنند تا در مصائب حضرت زهرا و سیدالشهداء علیهماالسلام بسوزند و گریه کنند ... گویا غم مصائب اهلبیت علیهمالسلام، دل و جانشان را در غالب اوقات درگیر کرده است ... {طوبیٰ لَهُم و حُسنُ مَآب}
📝 ما گوشهنشینان غم فاطمه هستیم
محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم
یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است
دل سوختهٔ عمر کم فاطمه هستیم
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸من این مرد را میشناسم... او همان کسیاست که درب خیبر را با یک ضربه از جا کَنْد...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه را كشانكشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد میبردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بیاختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد.
🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را میشناسم؛ او همان كسی است كه وقتی در ميدانهای جنگ ظاهر ميشد، دل رزمجويان را ذوب كرده و لرزه بر اندامشان میافكند؛
🥀 او همان كسی است كه قلعههای مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته ميشد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت.
🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بیحكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانتها صبر و تحمل نميكرد؛ اينست كه حقبودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.
📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵
✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامردها در خانهاش بستند دستش را
دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانهای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟!
تصور کن، خرابه خانهای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که اینها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!