#حضرت_زینب
هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد
هنوز در دل خود غصه ی کفن دارد
هزار خاطره از کوچه ی بنی هاشم
هزار خاطره از مادر و حسن دارد
شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی
دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد
هزار حرف نگفته است در دلش از شام
هزار غصه ز دوری اش از وطن دارد
هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی است
هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد
هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است
و ردّ سلسله ها را به روی تن دارد
هنوز هم که هنوز است روضه می خواند
چه روضه های عجیبی از آن بدن دارد
همان بدن که میان حصیر پیچیدند
هزار بوسه از آن تیر و نیزه ها چیدند
وحید محمدی
#حضرت_زینب
خدا را شکر ما عبدِ خدا گشتیم با زینب
شدیم عاشق حسینش را بِاذنِ الله تا زینب
اگر چه معرفت داریم بر آن بانوی عظما
ولیکن مُعترف هستیم، ما اَدراکَ ما زینب
خدا فرمود نامش را، نبی واکرد کامش را
که ناموسِ خدا هست و حیاتُ المصطفا زینب
تمام ریشه اَش مولا، همه اندیشه اَش زهرا
چو پرسی کیست این بانو، همان خیرُالنّسا زینب
صدایش ناطقِ حیدر، صفای سوره ی کوثر
صبورِ آل پیغمبر، شبیهِ مجتبا زینب
ز احمد تا حسین از هر یکی صدها صفت دارد
شکوهِ عصمت و آئینه ی آل عبا زینب
نخوانش مضطرِ مقتل، بخوان پیغمبرِ مقتل
شهیدِ نینوا را جان، سفیرِ کربلا زینب
تمامِ منطقش قرآن، خطابش خطبه اَش ایمان
نفیرِ حنجرِ سرخِ شهیدِ سرجدا زینب
پس از سالارِ مظلومش، حرم را قافله سالار
ز کوفه نایبِ معصوم، تا شام بلا زینب
هدایت را همه معنا، ولایت را یدِ بَیضا
امامت را بقا زیرا، که شد کنزُالوِلا زینب
درایت کرد چون مادر، امامت کرد چون حیدر
امامش را چو بی سر دید زیرِ دست و پا زینب
دو دستش بُرد زیرِ پیکرِ صد پاره در مقتل
و شد در قلّه ی عرفان، پیِ شکر خدا زینب
از آن گودال تا کوفه، بلا را دید مکشوفه
هزاران بار مضروبه شد از جور و جفا زینب
به خون هفتاد پیکر دید و بر نِی هیجده سر دید و
غم را تا به آخر دید و زیبا دید، وا زینب
گهی در گوشه ی زندان، گهی در گوشه ی ویران
یتیمان را نوازش کرد با اشک و دعا زینب
میانِ مجلسِ دشمن، سرِ خونِ خدا را دید...
به چوبِ خیزران، مضروب در تشتِ طلا زینب
در آن بزمِ شراب آری، بپا شد انقلاب آری
ز عنوانِ کنیزی! چون یتیمی گفت یا زینب
سه ساله دختری را در خرابه جانِ خود خواند و...
در آن ویرانه مدفون ساخت جانِ خویش را زینب
قیامش پرچمِ دین را نگهبان تا قیامت شد
غمش در جانِ ما جاوید، مکتب را بقا زینب
هزاران چون سلیمانی، فدای یک نخِ معجر
همان معجر که عفت را نمایش داد با زینب
ظهورِ مهدی آل علی بسته به نجوایش
بخوان همراهِ او "یا منتقم اَلغوث" با زینب
محمود ژولیده
#حضرت_زینب
#امام_حسین
فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر کینه سراسیمه به حنجر برسد
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد
هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد
قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد
.
کربلا کارگاه زینب بود
تازه آغاز راه زینب بود
.
این که شد دودمان ظلم سیاه
اثر دود آهِ زینب بود
مُهر خون زد به دفتر عشقش
چوب محمل گواه زینب بود
گرچه چل روز سرپناه نداشت
یک جهان در پناه زینب بود
” و اذالشمس کورت ” شرح
روزگار سیاه زینب بود
قتلگاه حسین ، کرب و بلا
شام هم قتلگاه زینب بود
پیش یک لشگر مسلح و مست
گریه تنها سلاح زینب بود
.
آن تن تکه تکه تکه شده
به خدا تکیه گاه زینب بود
بدنی که سپاه رویش رفت
روزگاری سپاه زینب بود
.
زنده زنده تنی که عریان شد
آبرو دار و شاه زینب بود
قطره قطره ز دیده دُر می سفت
با برادر چنین سخن می گفت :
پای هر پنج تن بلا دیدم
من تو را روی نیزه ها دیدم
سر یک نیزه ی بلند ، حسین
گیسوان تو را رها دیدم
بین جمعیتی که سنگ زدند
چهره ی چند آشنا دیدم
غیرت الله ، دخترانت را
بین یک عده بی حیا دیدم
به غذا لب نمی زنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
کوچه گردیت کوچه گردم کرد
بین این کوچه ها چه ها دیدم
.
ذره ای از بلای کوفه نشد
هر بلایی که کربلا دیدم
آه از آن لحظه که زمین خوردی
روی جسمت برو بیا دیدم
روی تل دست و پای من گم شد
تا تو را زیر دست و پا دیدم
دور گودال غیر سر نیزه
چند تا تکه ی عصا دیدم
بعد از آنكه جدايمان كردند
بدنت را جدا جدا ديدم
از لباس تنت نمانده نخی
تن غارت شده ” اَ انت اخی ” ؟
گروه یا مظلوم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روزها را با توسل کردنم شب میکنم
دارم از این ناحیه خود را مقرب میکنم
عقل را از بارگاه عشق بیرون کردهاند
خویش را دارم به دیوانه ملقب میکنم
اختیار "عبد" یا "رب" را به دست من دهند
اختیاراً خویش را عبد و تو را رب میکنم
من که عادت کردهام شبها به درس عاشقی
روزها فکر فرار از دست مکتب میکنم
دیشبم از دست رفت و حسرتش را میخورم
گرچه امشب آمدم گریه به دیشب میکنم
خلق تحویلم نمیگیرند، تحویلم بگیر
تو که تحویلم نمی گیری همهش تب میکنم
[ من چای میریزم گناهم را بریزی
یک جا تمام اشتباهم بریزی
باید که دست از آنچه غیر از کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
من عالمی در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه ]
گفت کارت چیست گفتم چند سالی میشود
کفشهای گریه کنها را مرتب میکنم
من تمام خلق را یک روز عاشق میکنم
من تمام شهر را از تو لبالب میکنم
هر سحر از پنجتن، گریه تقاضا کردهام
هر چه را دادند یکجا خرج زینب میکنم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5954233988464773926.mp3
7.4M
💠#مناجات
گنهکارم،بدم بی اعتبارم
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
گنهکارم بدم بی اعتبارم
خوشی رفت از تمام روزگارم
اسیر نفسمو بی اختیارم
قبولم کن گره افتاد به کارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
❇️با همه بدیام،آقام علی رو دوس دارم
❇️با همه بدیام،آقام حسینو رو دوس دارم
✅میمیرم براش
جوانیه من عاصی کجا رفت
به راه غفلت و راه خطا رفت
چه شد از این دلم،دیگر حیا رفت
مرا امشب بغل کن،بیقرارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
🌺یا علی یا علی یا علی
رفیق بد زمینم زد خدایا
چقد آفت به دینم زد،خدایا
چه مُهری بر جبینم زد، خدایا
نجاتم ده که بِینِ اهل نارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
خودم را در گناهم پیر کردم
فقط عمری شکم را سیر کردم
ز من بگذر اگر که دیر کردم
نگاهم کن در این گوشه کنارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
مرا جوری کریمانه خریدی
که انگاری گناهم را ندیدی
دلم را سوی مولایم کشیدی
خزانم ،علی باغ و بهارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
علی یا ربنای مومنین است
علی دست خدا در آستین است
ولای مرتضی،معنای دین است
خودت بنویس بر سنگ مزارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
شب قَدرت، بَها میخواهم از تو
خبرداری چِها میخواهم از تو
برات کربلا میخواهم از تو
سرم را روی تربت میگذارم
❤️#خدایا_من_حسین_را_دوست_دارم
به صورت تا عزیزالله افتاد
چه مرکب ها بسویش راه افتاد
روی جسمش هلال ماه افتاد
فدای زینبش، ایل و تبارم
❤️#خدایا_من_حسین_را_دوست_دارم
.