eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
چند پوستر زیباجهت استفاده برای پروفایل موبایل ☝️☝️☝️
داستان بسیار جالب در وصف سردار دلها .. خادم الرضا علیه السلام حاج قاسم سلیمانی از زبان یکی از خادمان حرم 👇👇👇👇👇👇  حاج حسین خوش احوال، خادمی که 30 سال توفیق نوکری آستان قدس رضوی را دارد؛ گفت: من از مشهد که می آمدم به من گفتند مزار شهید سلیمانی که رفتی، زنگ بزن گوشی را بگیر روی مزار حاجی. وی در خطاب به شهید سلیمانی بیان کرد: حیف که لباس خادمی یک ماه بیشتر تنت نبود؛همه بچه های کشیک گفتند سلام ما را برسان و از تو طلب{حاجت} دارند. همه نوکرهای امام رضا دوستت دارند. خوش احوال ادامه داد: اما حاج قاسم فهمید کجا بیاید و امام رضا هم او را به نوکری پذیرفت و دنیا برای حاج قاسم غبطه می خورد و ذکر و فکر ما در مشهد، سردار هست و من می خواهم به او سلام کنم.   وی در ادامه با بیان اینکه امشب شب تولد ارباب و و آقایی است که هستی و نیستی ما امام رضا است که نه فقط برای مشهدی ها که امام رضای ایران و دنیا است؛ تأکید کرد: از امام رضا بخواهیم کرونا جمع شود که دلمان برای حرم تنگ شده است. خادم آستان قدس رضوی در ادامه سخنانش اظهار داشت: طی 30 سال خادمی خیلی چیزها از امام رضا دیدم که اگر الان بگویند آقا 10 نفر را شفا داد برای من علی السویه است. وی افزود: اگر همه ثروت و زندگی مرا یک طرف و خادمی را یک طرف دیگر بگذارند من وزنه خادمی را برمی دارم و می روم حرم و می گویم آن را با هیچ چیز عوض نمی کنم. در ادامه مراسم خدام آستان قدس رضوی با جاروکشی اطراف مزار حاج قاسم حس و حال عجیبی را حاکم کردند و سپس کلیپی حاوی نقل خاطره ای از امیر عارف، مداح آستان قدس رضوی از سردار سلیمانی پخش شد. عارف گفت: «در یکی از روزها که قرار بود شستشوی حرم انجام شود و الحمدلله که به کشیک ما رسیده بود؛ ما وارد بر روضه منوره شدیم و طبق همان عادت همیشگی بنا به آماده کردن فضا کردیم. دیدم سردار شهیدمان هم وارد شد؛ حاج قاسم عزیز؛ خیلی ساده و بی آلایش و خیلی خیلی خودمانی و ارادتی که من داشتم و هم روضه هایشان را می رفتم و هم شناخت نسبی داشتیم از همدیگر و بیشتر ایشان به من محبت و ذره پروری می کردند، اشاره کردند هیچی نگو. رفقا بعضی فهمیدند و بعضی نفهمیدند و ما شروع کردیم شعر معروفی که زمزمه عاشقانه ای است و خیلی ساده است و شاید ایراد فنی ادبیاتی هم داشته باشد که:    ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا .... ... غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم به این در آمدم به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا علی موسی الرضا .... ... به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو دلم خورده گره به تار موی تو علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا... ... تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی ز تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا علی موسی الرضا.. ... **دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم چون رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا... ... جان به قربان نگاهت دل فدای روی ماهت سینه بگشا تا بیایم ا ی رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات تویی باغ گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا علی موسی الرضا... ... ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم از ازل مهرت سرشته بر تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگرچه غافلم دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا... ... ای امام هشتمینم نور رب العالمینم نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست فقط پابست توست کلید مشکلم فقط در دست توست علی موسی الرضا علی موسی الرضا ...   وی ادامه داد: قبل از اینکه من شروع کنم این شعر را بخوانم تی را دادم به حاجی، با شروع کردن شتستشوی حاجی، من شروع کردم به خواندن این شعر؛ دیدم آنقدر حالش منقلب شد که تی را گذاشت کنار و در روضه منوره سرش را گذاشت کنار ضریح و شروع به گریه کرد و حال خوبی داشت. عارف افزود: تمام شد؛ داشتیم می آمدیم بیرون فرمودند قرار است امشب حکم خادمی من توسط تولیت داده شود و دلم می خواهد این شعر را آنجا هم بخوانی و با این شعر حکمم را بگیرم. گفتم دست من نیست باید تبلیغات بگوید. گفت من با تولیت هماهنگ می کنم که شما را دعوت کنند بیایی این شعر را بخوانی. گفتم باشه.
از درب دارالسرور آمدیم بیرون که وارد بر کفشداری هفت قدیم شویم، فضایی که تازه آنتن دهی گوشی کار می کند، هیچ ارتباطی هم نه من و نه حاج قاسم با کسی نگرفتیم، آمدیم به سمت آسایشگاه برویم تلفن من زنگ خورد؛ مدیر مراسم گفت امشب اعطای احکامی است اما نگفت که میهمان داریم یا کس ویژه ای است؛ شما مداحش هستی و ما فراموش کردیم به شما بگوییم. وی گفت: به حاج آقا گفتم نمی خواهد به کسی بگویی.خودش جور شد...شب شد و برنامه اعطای احکام و شروع کردم این را خواندن که حاج آقا با حس و حال عجیبی و با این اشک حال همه را تقریباً منقلب کرد. حکم را که گرفتند و لباس هم از قبل برایشان آماده کرده بودند... شب جمعه ای هم بود، گفتم برویم آسایشگاه رفقا دوست دارند شما را ببینند، گفتند باشه.. داشتیم چای می خوردیم تشکر کردند و فرمودند که اگر جنازه من هم آمد توی این حرم( یا گفتند اگر روزی جنازه من آمد توی این حرم) بیا و قول بده دوباره این را برای من بخون؛ با همان لهجه کرمانی(گفتند) این مداح اهل بیت بیان کرد: تا اتفاق سختی که نباید می افتاد، افتاد و شیطنت شیاطین کار خود را کردند و حاجی را به شهادت رساندند... وقتی قرار شد جنازه بیاید قبل از آنکه من بروم حرم، خود شورای تبلیغات و انتظامات و خدام جلسه گذاشته بودند که چه کسی کجا بخواند؛ وارد بر روضه منوره که شدیم و جنازه را که از دارالحفاظ وارد کردند، من دم دادم که «ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد/ سردار حسین سید و سالار خوش آمد» حال خوبی بود... تا وارد بر روضه منوره خواستند پیکر پاک حاج قاسم را ببرند یک دفعه یادم آمد از جمله ای که فرموده بودند؛ هم خودم حالم منقلب شد و هم تا شروع کردم به خواندن دیدم حس و حال و موج عجیبی ایجاد شد و فضای آنجا به هم ریخت و هق هق گریه و ضجه و ناله؛ اگر چه اینها بود اما طوفانی نبود همه در بهت بودند و منتظر بهانه و این بهانه جور شد. برگشتم آمدم مشهد، علوم پزشکی کرمان به من زنگ زد که می خواهیم چهلم حج قاسم خودمان برنامه بگیریم، آمدیم و شعر از مدافعین حرم خواندم و... یک دفعه یکی از همرزمان حاج قاسم گفت تو همانی نیستی که آن شعر را خواندی؟ همان را بخوان بگذار ما هم گریه کنیم و این شد که چهلم حاجی هم این شعر را خواندم.»   شادی روح جمیع شهداء صلوات
به مهربانی امام رضا علیه السلام همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم  که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند به چه مقدار به زائربدهم فکر کند   ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد هرکه دروقت گدایی به رقم فکر کند   بهتراین است که زائر اگر آمد به حرم دوقدم عشق بورزد سه قدم فکر کند   به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند   به دو گلدسته دوتا ساق به دوش گنبد به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند   به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال- فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند   به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد چون که در آینه کاری حرم فکر کند   موقع دست به سینه شدن و عرض سلام کربلایی شده هرکس به علم فکر کند   چون که از باب جواد تو کسی داخل شد خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند   دیر وقتی ست که تا درحرمت دم بدهد جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند   بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب- هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند
شعر تبریک ولادت امام رضا خاک پای زایر شاه خراسان میشوم یا رضا میگویم و آیینه بندان میشوم هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم ✿☆✿ من بنده عشقـم زجهان آزادم با قلب دخیل بسته خود شـادم با چشـــــم دل ایکاش ببینم روزی جاروکش صحن پاک گوهرشادم میلاد سلطان کرامت مبارک   ✿☆✿ گریه بهانه‌ایست که عاشق‌ترم کنی شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی آقای من! کلاغ به دردت نمی‌خورد؟ فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی زشتم قبول؛ بچه آهو که نیستم! باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی مادر سپرده است به دست شما مرا گفته فقط شما ببری کربلا مرا   ~ شعر تبریک تولد امام رضا ~   میلاد تو میلاد صبح سبز نور است سر فصل سبز صبح سرشار از سرور است ای بر سریر سروری تاج تبارک فرخنده میلاد تو مسعود و مبارک از عطر نام و یاد تو ای یار و یاور بادا مشام جان یارانت معطر ✿☆✿ تو را در زمستان‏هاى سرما و سکوت، صدا کرده‌‏ام با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خورده‏‌ام از مدینه تا توس، مرورت مى‌‏کنم و ثانیه‏‌هاى سترگ ولایتت را مى‌‏ستایم. تو، هشتمین ستاره‏‌اى در آسمان فیروزه و لبخند مى‏‌آیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مى‏‌خواند
نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی گفتند بیا فاطمه داده‌ست رضایت معمار حرم باش، علی کرده جدایت جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم‌سازیِ سلطان آن شیر که خورده‌ست، نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را اخلاص نشان داد، خدا داد توانش فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان من می‌روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سَردَر این کعبه بسازید همه‌جا را در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته‌ی انگشت‌نمایی بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه‌ست هوایی ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام: وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر: کار خود من هست مهیایی سَر‌دَر گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام‌ست و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سَردَرِ آن روضه‌ی رضوان کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه شد غوطه‌ور حسرت و غم، حال و هوایش تا داشت توان، کرد گله از رفقایش گفتند مُکدر نشو این امر امام‌ست سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرام‌ست یک خادم خوش‌روزی این روضه‌ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا کرده‌ست چنین امر، به او قبله‌ی عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد معمار کرمخانه‌ی ما، خانه‌ات آباد در خانه‌ی اُمید! تو در فکر طلسمی؟ ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی! بسپار حرم‌ را به طلسمِ کَرَم ما بگذار بیایند همه در حرم ما ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم ما چشم به راهیم‌ گنه‌کار بیاید با هر چه که آورده، خریدار بیاید باید به حرم پاک شود زائر ما تا، گیرد صله‌ی تذکره‌ی کرببلا را 🔸شاعر:
بیدها را حظِّ رقصیدن هدایت می کند نورها را کِیف تابیدن هدایت می کند ابرها را شوق باریدن هدایت می کند چشم ها را لذت دیدن هدایت می کند لذتی شیرین تر از شیرینی دیدار نیست کور باد آن چشم هایی که پی دلدار نیست آفتاب روی بام ساعت هَشتَم تویی اشتیاق ناتمام ساعت هشتم تویی لحظه ی پُراحترام ساعت هشتم تویی از طفولیت سلام ساعت هَشتَم تویی السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی السلام ای حضرت سلطان علی موسی الرضا دشت با آهنگ نیشابور هم آواز شد ناگهان بادی وزید و موسم پرواز شد از کران تا بیکرانه بال و پر ها باز شد یا رضا گفتیم و کوچ عاشقی آغاز شد بی قرار شب‌نشینی های رویِ گُنبدیم ما کبوترهای جلد آستان مشهدیم جلوه ی خورشیدها از گنبدت رونق گرفت جزر و مد ماه ها از مرقدت رونق گرفت مهربانی ها ز لطف بی حدت رونق گرفت کسب و کار ما به لطف مشهدت رونق گرفت دَخل دُکّان هاست تا محشر بدهکار رضا قبله ی بازار ایران است،"بازار رضا" کاش بالم را گرفتار هوای خود کنی ربّنایم را بدهکار دعای خود کنی نسل اندر نسل ایلم را گدای خود کنی دست من را ظرف سقاخانه های خود کنی من فرات التماسم..،مشک را بیرون بکش از خُم چشمم شراب اشک را بیرون بکش ابر بودم بی محابا گریه کردم بارها رود بودم سیل‌آسا گریه کردم بارها قطره بودم قدر دریا گریه کردم بارها جای جای صحنتان را گریه کردم بارها هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد هیچ جایی گوشه ی دنج گوهرشادت نشد حوض های صحن هایت انعکاس کوثرند شاخه های چلچراغت شاخه شاخه اخترند کفترانِ روی بامت با ملائک می پرند خادمانت هم یکی از دیگری آقا ترند خنده هاشان انعکاس نور در قندیل هاست چوب‌پرهاشان به نرمی پرِ جبریل هاست ذکر تسبیحات ماهی های دریاها؛ رضا با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا صدهزاران بار می گوئیم با زهرا: رضا یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا عالم و آدم گدایان سرایت یا رئوف جان ما قربان نام دلربایت یا رئوف خاک بالا روی بال یا کریمت ریخته عطر جنت روی دستان نسیمت ریخته شیره ی خرمای طوبا در حلیمت ریخته خاطرات کهنه ی من در حریمت ریخته دست پر مُهرت سرم را نازنازی می کند کودکی هایم میان صحن بازی می کند مادرم وقتی پرم می داد..،بالش جمع شد در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد آینه در آینه اشک زلالش جمع شد تا مرا دستت سُپرد آقا..،خیالش جمع شد مِهر تو در سینه ام افتاد..،گریه‌کُن شدم مادرم با گریه شیرم داد گریه‌کُن شدم کاش در تاریکی شب جِلوه ی ماهَ‌م شوی مثل فانوسی برای ظلمت راهم شوی التیام زخم های سخت و جانکاهم شوی به خدا عیبی ندارد ضامن ما هم شوی سگ از آهوهای صحرایی چه کم دارد مگر هر که اربابش شما باشی چه غم دارد دگر آسمانِ مرقدت ما را هوایی می کند رقص پرچم روی گنبد دلربایی می کند پنجره فولاد تو کارِ خدایی می کند دست آهن‌گونه اش مشکل‌گشایی می کند نَقل اعجاز حریمت نُقل مجلس ها شده کفشدار تو همان کوری است که بینا شده هر زمان روحم در این آئینه ها گُم می شود مثل دریاها دلم غرق تلاطم می شود سینه ی من وادی طورِ تکلم می شود زائرت دلتنگ زهرا خانمِ قُم می شود بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست ریل قم_مشهد مسیر جنت الاعلای ماست قطره می خواهیم این ها فِیض دریا می دهند خوشه می خواهیم گندمزار اعلی می دهند آب می خواهیم مِی های طهورا می دهند سالیانی می شود که رزق ما را می دهند از ازل روزی خورِ خواهر_برادر بوده ایم ما نمک‌پرورده ی موسی بن جعفر بوده ایم ای بزرگی که سلیمان‌‌وار ذرّه‌پروری از تمام انبیا و اولیا هم برتری گوشه‌چشمی می کنی..،دل از دل ما می بری جای یک دفعه سه دفعه جانِ ما را می خری جورِ مجنونی کشیدم تا که لیلایت کنم جان خود را می دهم شاید تماشایت کنم بوسه‌گاهم رَدِّ نعلِین قدم های شماست خنده ی امروزم از لبخند فردای شماست روح این مُرده به دنبال مسیحای شماست کربلای اربعینم لنگ امضای شماست نامه ی پرواز من را مُهر کردی..،تا زدی تا قسم جانِ جوادت دادمت..،امضا زدی 🔸شاعر: =========================== .
هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند او همنشین فاطمه در عرش کبریاست جاروکشان خانه سلطان ملائکند گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین از خانه امام رضا راهِ کربلاست دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست شب‌های جمعه مادر اگر داد می زند دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست من یک سوال از عمرِ سعد می کنم جای عزیز فاطمه در بین بوریاست حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست 🔸شاعر: ===========================
صوت سرود ولادت امام رضا علیه السلام.گدا اومد پیشت، با دلِ پُر حاجت.mp3
7.84M
سرود گدا اومد پیشت ... 🎤 گدا اومد پیشت با دل پر حاجت آخه میدونه که کار توست اجابت صحن اسمال طلا ، آقا کنار تو چه صفایی داره نماز زیارت دلا زیر پای تو ، کبوتر هوای تو آهوی این دل من رمیده در سرای تو قربون جلال تو ، خونَم آقا حلال تو قربون لهجه ی مشهدی خادمای تو من خودم رو بردم از یاد تا نشستم کنار پنجره فولاد حرفامو می شنوی تو میدی جوابم میزنه نقاره با دل بی تابم چشامو بستم و خودمو می بینم صحن انقلابم با حال خرابم من می خوام رو بزنم ، نعره ی یا هو بزنم بیام و با مژه هام صحنتو جارو بزنم همه آرزوم اینه تو شبای ولادتت بیام و روبروی ضریحت زانو بزنم به چه اسمی چه حروفی قربون اسمت آقا چقدر رئوفی من خودم رو بردم از یاد تا نشستم کنار پنجره فولاد ما رعیتیم و آقا تویی سلطان مشهدت نگین بهشت و رضوان به بیان چه حاجت چیزی که عیونه گل شهر ایران حرم خراسان هر دلی پر کشیده سمت خراسان رسیده دم باب الجوادت مثل یه کوهه امیده صحن گوهرشادتون سنگاراگوهرمیکنه دوتاچشمای شماشبیه دوتاخورشیده اقاحجٍ فقرابی ،مکه مروه،توبرام صحیی وصفایی من خودم رابردم ازیاد، تانشستم کنارپنجره فولاد جانم رضا..جانم رضا جانم رضاجانم رضا .
1_4960220045.mp3
2.46M
قراره‌ حاجتا روا شِه امشب دلامون از غصّه رها شِه امشب عیدیِ ما به دستِ سلطان باشه قسمتمون کرب‌وبلا شِه امشب تو جانی  تو جانانی من نوکر  تو سلطانی به دردم  تو درمانی تو شاهِ خراسانی تو ولی‌نعمتِ ما اهالیِ ایرانی ای جان رضا  جانان رضا /۴/ یکی می‌گه کرب‌وبلا بهشته یکی می‌گه سعی‌وصفا رو عشقه ایرونیا داد می‌زنن آی دنیا شبایِ مشهدُالرّضا رو عشقه صحنِ تو خدائیه گنبدت طلائیه کبوترِ دلِ من به عشقت هوائیه دلی که رضائیه حتماً کربلائیه ای جان رضا  جانان رضا /۴/ من که یه عمره پایِ عَلم هستم با اربابم تو شادی و غم هستم تویِ حرم زانو زدم حالا که ..... دلواپسِ ماهِ محرّم هستم از دستِ امام رضا می‌ریزه کرم وَاللّه می‌گیرم حواله‌یِ..... اربعین ان‌شاءاللّه ذکرِ من تویِ حرم یارضا   یا ثاراللّه ای جان رضا  جانان رضا /۴/
1_4960665659.mp3
1.19M
معنیِ قرآن اَیُّهاَالسّلطان آبروداره‌ با شما کشورِ ایران قبله‌یِ ایمان اَیُّهاَالسُّلطان تو جان و جانانِ منی جان سَنَه گوربان‌‌ دلم به عشقت مبتلاست‌ کبوترِ اِیوون طلاست عیدِ شما رسیده و ...... عیدیِ ما کرب‌وبلاست اللّهمَّ صلِّ علیٰ علیِ ابنِ موسیَ الرّضا /۴/ حسرتِ قُقنوس صحنِ شاهِ طوس آسمونی می‌شه دلا لحظه‌یِ پابوس والیِ مشهد کَرمِت مُمتد گفتم رضاجان براتِ کربلا اومد ای ضربانِ قلبِ من سَیِّدناٰ اَباالحسن نوکرِ نوکرات منم براتَمو امضا بزن اللّهمَّ صلِّ علیٰ    علیِ ابنِ موسیَ الرّضا /۴/
داده خبر باد صبا، آمد ز سوی کبریا نور دل اهل ولا مولا علی موسی الرضا عالم شده غرق سرور یثرب شده وادی طور از مقدمش دریای نور مولا علی موسی الرضا زیبا شده امشب جهان بر جان رسد بوی جنان گردیده در عالم عیان مولا علی موسی الرضا ماه دل آرا آمده، نوری به دنیا آمده آرام دل ها آمده مولا علی موسی الرضا چون رحمه للعالمین بر شیعیان حبل المتین خورشید عصمت ماه دین مولا علی موسی الرضا عالم پر از شور و شعف گوهر درآمد از صدف آمد گل شاه نجف مولا علی موسی الرضا نوری ز سرمد آمده، عبدی مؤید آمده نجل محمد آمده مولا علی موسی الرضا حسن کمالت کوثری خوی و خصالت حیدری خوبان عالم را سری، مولاعلی موسی الرضا نور دو چشم خاتمی تو جود و احسان را یَمی درمان درد عالمی مولا علی موسی الرضا گر بنده ای بی مایه ام بر درگهت همسایه ام مهر تو شد سرمایه ام مولا علی موسی الرضا ای گلبن زهرا سرشت صحنین زیبایت بهشت حب تو خط سرنوشت مولا علی موسی الرضا محو تجلای توام، غرق تمنای توام مست تولای توام مولاعلی موسی الرضا ای صاحب جود و کرم عمری گدای این درم پر کن ز رحمت ساغرم مولا علی موسی الرضا گردیده ام مهمان تو بنشسته ام بر خوان تو شرمنده ی احسان تو مولا علی موسی الرضا ای بر همه تو تکیه گاه مست توام با یک نگاه آورده ام بر تو پناه مولا علی موسی الرضا ای گلبن آل عبا، سرمنشأ جود و سخا بنما نگاهی بر (رضا) مولا علی موسی الرضا
سرود ولادت امام رضا علیه السلام به سبک سنتی و مسجدی امشب از بیت ولا ماه درخشان آمد خوش آمد خوش آمد به همه اهل ولا حضرت سلطان آمد خوش آمد خوش آمد کوکب و انجم آومده...... جانم امام هشتم اومده...... جانم   دوباره‌شهرمدینه‌شده‌ چون‌عرش‌برین ای‌جانم ای‌جانم ملک از آسمونا آمده بر روی زمین ای جانم ای جانم بیت ولا گلشن شده.... جانم چشم همه روشن شده ....جانم   همه عالم شده مجنون وتویی چون لیلا ای‌جانم ای‌جانم حضرت موسی‌بن جعفر شده امشب بابا ای‌جانم ای‌جانم نغمه‌ی یاهو اومده....جانم ضامن آهو آومده.....جانم شاعر:مرتضی محمودپور
مولودی میلاد امام رضا (ع)   باز در عرش خدا ولوله برپاشده است دري از عرش به سمت دل ما واشده است  ازدحام است درِبيت امام هفتم جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است   همگي با دلتان راهي آنجابشويد همه تبريك بگوييد كه بابا شده است   آنكه عالم همگي محو جمالش هستند به رخ گل پسرش محو تماشا شده است   آمده آنكه نوشتند شبيه زهرا پاره جان و تن حضرت طاها شده است پسر حضرت موسي به جهان آمده و پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است   السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده روز ميلاد تو در هر دو جهان عيد شده با تو هر روز خراسان به خودش مي بالد نه خراسان همه ايران به خودش مي بالد   نه خراسان و نه ايران به خداوند قسم همه عالم امكان به خودش مي بالد چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست ثانيه ثانيه قرآن به خودش مي بالد   منتسب بر تو شده گنبد و ايوان طلا اين شده گنبد تابان به خودش مي بالد  من قسم مي خورم اين واژه برازنده توست با شما واژه سلطان به خودش مي بالد   چونكه درگوشه ايوان تو جا خوش كرده برسرخوان تو مهمان به خودش مي بالد يوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند   سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است در دم مرگ كنارم تو بيايي عشق است   ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است  تا ابد قبله نماي دل من سمت شماست اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است   همه عرش و زمين را به گدايي بدهند باز مي گويد از اين خانه گدايي عشق است  كعبه و كرب و بلا هر يكشان عرش خداست اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است   اي كه در كشور ما عرش معلا داري آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري   اي كه در چهره خود شمس منور داري در شجرنامه خود نام پيمبر داري   نوه صادقي و ذريه شيرخدا خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري فرصت جنگ نشد تا كه بفهمند همه تو به بازوي خودت قدرت حيدر داري   همه در صحن تو مشغول به کاري هستند چقدر دور وبرت خادم ونوكر داري چه بزرگان كه ميان حرمت خاك شدند توخودت ماهي و دور و برت اختر داري   با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست تو حسين ابن علي هستي و اكبرداري  تيغ بردار و پناه حرم زينب شو ماسپاهيم و تو صاحب علم زينب شو   تو خودت بر سر دوشت علمش را داری در دلت روضه ی آن قد خمش را داری  گرچه در کشور ما از حرم او دوری از همین دور هوای حرمش را داری   بارها سوریه رفتی به طواف حرمش حتم دارم که غبار قدمش را داری بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود به گمانم که تو در سینه غمش راداری بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند مطمئنم که تو در سینه دمش را داری  بنویس عمه من خود سپرمولا بود بنویس از ته دل، تو قلمش راداری بنویس عمه ما مثل دری در صدف است هر که توهین بکند با خود مولا طرف است  
سرود شور میلاد امام رضا - (قربون کبوترای حرمت، امام رضا) قربون کبوترای حرمت، امام رضا قربون این همه لطف و کرمت، امام رضا مشهد داری بارگاه و گلدسته و گنبد داری جا برای هر کسی که رو زد داری مشهد داری مرقد داری مهربونی و فراتر از حد داری دریای کرامات زبونزد داری مرقد داری ⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️ دوست دارم صدات کنم توهم منو صدا کنی من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه میشه قلب منو مثل گنلدت طلا کنی سامون داری لیلایی و یک عالمه مجنون داری درمون واسه دردای بی درمون داری سامون داری مهمون داری سفره داری و خیر فراوون داری دنیایی نمک خورده و مدیون داری مهمون داری ⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️ حسرت زیارت جدتو مونده تو دلم چی میشه اگه منو، راهی کربلا کنی .
زمزمه سرود میلاد امام رضا(ع)سرود جشن میلاد امام رضا(ع) سبک(منم خاک درت غلام و نوکرت) بنداول شد مدینه غرق شادی گشته میلاد رضا جان از قدوم شاه خوبان باغ رضوان شد خراسان به درگاه رضا شدم تا من گدا منم مست ولا علی موسی‌الرضا(۳) بنددوم خانه‌ی موسی بن جعفر گشته چون عرش خدایی آمدم با چشم گریان تا کنم امشب گدایی تویی شمس الضحی امام‌الاتقیا منم مست ولا بدرگاهت گدا علی موسی‌الرضا(۳) بندسوم سائل کوی رضایم سوی مشهد پر کشیدم از در باب الجوادت تا کنارت من رسیدم چو نای نی نوا همیشه هر کجا زنم نامت صدا منم مست ولا علی موسی‌الرضا(۳) بندچهارم تا شوم کرببلایی زائر کوی رضایم در کنار تربتش از لطف او حاجت روایم به یاد کربلا زمین نینوا میان خیمه‌ها منم مست ولا علی‌موسی‌الرضا(۳)
از کریمان سنگ میخواهیم ما، زر میرسد در حرم از آنچه میخواهیم بهتر میرسد لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است وقت احسان پشت آن احسان دیگر میرسد اى که دستت میرسد کارى کنى، کارى بکن عمر دارد میرود، دارد اجل سرمیرسد در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن وقتی از این ناحیه دارد مکرر میرسد شب به شب در میزنم، چون در زدن مال من است دست سائل ها فقط تا حلقۀ در میرسد گر به ما کم میرسد از خصلت کم بینى است ورنه دارد ده برابر ده برابر میرسد من فقط یک نوکرم، کار خودم را میکنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد خادمان آنقدر بى اصل و نسب هم نیستند نسبت ما یا به فضه یا به قنبر میرسد فقر آمد میرود ایمان، ولى پیش شما میشود ایمان من فقرى که از در میرسد رزق در بین الطلوعین است،بین طوس و قم رزق از دو سفرۀ موسى بن جعفر میرسد هم به زیر دین قم، هم زیر دین مشهدم گاه به داد من برادر، گاه خواهر میرسد فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم فیض قبر مادرى از قبر دختر میرسد نیستند ایندو براى من، فقط پیش منند سر به سرور میرسد، دل هم به دلبر میرسد پیش تو محتاج ها در حال رفت و آمدند تا که آهو میرود پشتش کبوتر میرسد آب پاى میوه اى که ریختم بهتر رسید میوۀ ما هم فقط با گریه بهتر میرسد پابرهنه میدوید و میدوید و میدوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟ شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
درد و درمان ما امام رضاست راحت جان ما امام رضاست ما غلامان حضرتش هستیم شاه و سلطان ما امام رضاست گرچه سلمان او نشد باشیم عشق و ایمان ما امام رضاست جان نوکر چه قابلی دارد جان و جانان ما امام رضاست آیه آیه کلام او نور است تلو قرآن ما امام رضاست جان ایران ماست معصومه قلب ایران ما امام رضاست قول داده به داد ما برسد مرگ آسان ما امام رضاست کاش آن لحظه ها رضا برسد وقت مردن به داد ما برسد بندگی بی بلا نمی چسبد عاشقی بی خدا نمی چسبد نیمه شب بی دعا و ذکر و نماز نیمه شب بی بکا نمی چسبد به همان مهربانی اش، به خدا زندگی بی رضا نمی چسبد این شلوغی خودش صفا دارد حرمش بی گدا نمی چسبد یاد داده خودش به ابن شبیب گریه بی کربلا نمی چسبد روزی ام کن بلا کشیدن را با رضا تا خدا رسیدن را تو کریمِ کریم ها هستی شاه ما از قدیم ها هستی نه به فکر کبوتران تنها یاد این یا کریم ها هستی تو امام الرئوف دنیایی تو امام رحیم ها هستی راه دادی به راه گم کرده تو به فکر رجیم ها هستی ما یتیمان آل طاهائیم تو که یار یتیم ها هستی دست ما را بگیر آقا جان تو کریمِ کریم ها هستی ما نداریم غیر این درگاه بارها داده ای تو بر ما راه در جوار شما چه غم داریم دین و دنیا کنار هم داریم ما کنار تو دلخوشیم آقا با تو ای مهربان چه کم داریم؟ لذتی از بهشت بالاتر حس و حالی که در حرم داریم سر این سفره میهمان توایم بابی از برکت و کرم داریم سمت باب الجواد می آییم قدی از احترام خم داریم پدر و مادرم فدای شما ای امامم، سرم فدای شما می رسد دائما عطا از تو ابتلا از من و دوا از تو شب میلاد در حرم دیدیم دم به دم می رسد شفا از تو یک سلام از حریم قم با من سفر مشهد الرضا از تو هر چه برکت رسیده بر دل ما یا که از قم رسیده یا از تو و دو رکعت نماز بالا سر از من و، رحمت و رضا از تو ای کرامت نمی ز بارانت می رسد رزق کربلا از تو کاش درد مرا دوا بدهی عیدی ام را تو کربلا بدهی 🔸شاعر: ===========================
امام _رضا_ علیه_ السلام امشب که خدا با تو نمایان شده آقا انگار دلم تازه مسلمان شده آقا از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا هرکس که رسیده است به جایی و مقامی از خاکِ درِ خانه یِ سلطان شده آقا باید بنویسند که گنجینه یِ عرشیم در سینه ی ماعشقِ تو پنهان شده آقا فهمیده ام از هِیمَنه یِ نورِ حضورت با دیدنِ تو فاطمه خندان شده آقا من را بِبَر از خانه به میخانه ، تَرَم کن دستی سرِ گیسو زده دیوانه ترم کن لبخند بزن تا که ببینند رضا را آیاتِ جَمالی و جَلالیِ خدا را لبخند بزن تا که بِبینَند حُسینی تا با تو حَسَن جِلوه کُنَد اَرض و سَما را لبخند بزن تا همه در کیشِ تو آیند تا شهر حُسینیه کُنَد صومِعه ها را باید که شبِ آمدنت باز بگویند تقوایِ تو را ، زُهدِ تو را ، شوقِ دعا را بوی تو زِ پیراهنِ یوسف گذری کرد بخشید به چشمِ ترِ یعقوب شفا را ای آب و هوای دل من با حرمت گرم ای نازِ نفسهای خداوند دَمَت گرم شیرین تر از این شیوه ی غارتگری ات نیست فریاد که دِلخواه تَر از دلبری ات نیست یک عمر هلاکِ تو و این جذبه ی عشقیم خاکِ تو سَرَم باد که چون سَروَری ات نیست حتما به علی رفته ای اینقدر شگفتی کَس نیست ، گرفتارِ دَمِ حیدری ات نیست ای معجزه ی دامنِ زهرا زِ نگاهت پیداست دِلی همچو دلِ مادری ات نیست هنگام حدیث است بخوان سلسلهالعشق تا خلق نویسند:تکی ، دیگری ات نیست من آمده ام سُجده کنم اوج بگیرم گفتند که جانبخش تر از پادَری ات نیست صد شکر خدا صحنِ گوهرشاد به ما داد ما بی کَس و او پنجره فولاد به ما داد سوگند سَرِ کعبه به دامانِ تو باشد صد چِله دلِ قبله چراغان تو باشد من بچه ی آهویم و دنبالِ تو هستم آقا به دلم حق بده حیرانِ تو باشد این خِطه اگر سبز و بلند است و خدایی اصلا نه عجیب است که ایرانِ تو باشد جبریل اگر بال و پَرش سایه ی عرش است بر رویِ سَرَش سایه یِ ایوانِ تو باشد بیچاره بهشت است که هر شامِ تولد حیرانِ چراغانِ خیابانِ تو باشد امشب سرِ سال است بده خرجی ما را ای شاه براتِ بقیع و کرببلا را ما درد نهانی و تو آن لطف عیانی ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی بدجور گِره خورده به گیسوی شماییم ما را زِ سَرَت وا نکنی زود نَرانی بر فرشِ حرم گرد و غباریم و نشستیم ما را نَتِکانی ، نَتِکانی ، نَتِکانی ما نیز سفارش شده ی فاطمه هستیم خواهی بِکُش اما درِ دیگر نَکِشانی ما را به نفسهای تو بخشیده خداوند ما را به سرِ سفره ی غیری نَنشانی گیسوی من از غصه ی تان پیر شد آقا کو کرب و بلا و نجفم ، دیر شد آقا لطفی .
_امام_ رضا_ علیه_ السلام ای ابتدای صحبت و ختم کلام ما جاروکشی صحن تو شغل مدام ما در بین خادمان تو ثبت است نام ما ما برده ی توایم و دو عالم غلام ما ای هشتمین امام!امام همام ما! مژده رسید، غنچه ی زهرا دمیده است آورده اند:"قامت هارون خمیده است" نورت پدیده ایست که فوق پدیده است قبل از سلام ما به تو از تو رسیده است هر روز صبح زود جواب سلام ما مشهد گدا پر است و کسی کم نمی برد هم می برد ز فیض شما ،هم نمی برد هدیه کسی برای کسی غم نمی برد اهل بهشت را به جهنم نمی برد!! کم نیست در مقام زیارت مقام ما استاد درس عشق در این مکتبم رضاست بیماری ام رضاست،دوای تبم رضاست در قلب من رضاست، به روی لبم رضاست نان شبم رضاست، نماز شبم رضاست دایم به ذکر می گذرد صبح و شام ما چشمت دلیل ذوق هنرمندهای ماست شیرینی تو بیشتر از قندهای ماست میلاد تو گشایش لبخندهای ماست دیوان عشق، "از تو نوشتند" های ماست "ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما" صحنت پر از امید و لبالب اراده است فرقی نداشت، هر که سواره ، پیاده است یک دست زلف یار و یکی جام باده است ابرو گشاده ایم که دستت گشاده است مشهد به نام توست ولیکن به کام ما در شان و رتبه ی تو غزل دل نگفته است هرگز کسی قصیده ی قابل نگفته است حافظ مجاز گفته و بیدل نگفته است مضمون تازه ایست که "دعبل" نگفته است ما هرچه گفته ایم سرودی به نام ماست آن شب که صرف یاد تو شد خوش به حال ماست وان شب که صرف بی خبری شد زوال ماست عالم اگر که مال تو باشیم مال ماست فتوا رسیده است که مستی حلال ماست بی اذن توست آب خوش اما حرام ما تو عشق را به اهل جنون یاد می دهی بنیاد عقل یک شبه بر باد می دهی امشب برات پنجره فولاد می دهی حتما به هر که خواست گهرشاد می دهی خوبی مرام توست، نه مثل مرام ما…. صیاد جز کنار تو زانو نمی زند خورشید در رواق حرم سو نمی زند مشهد که بی امید کسی رو نمی زند با خانه ی خدا حرمت مو نمی زند ای مشهد تو شعبه ی بیت الحرام ما! ای گنبد تو خانه ی خورشید یا رضا! ای مامن شبانه ی خورشید یا رضا! زد تکیه بر تو شانه ی خورشید یا رضا! گرم دمت زبانه ی خورشید یا رضا! خورشیدی و حرارت تو بار عام ما کثیری_ نژاد .
امام_ رضا_علیه_ السلام روز ولادت تو غزل آفریده شد مفعول وفاعلات و فَعَل آفریده شد پلکی زدی ومعجزه ای را رقم زدی! از برق چشمهات زحل آفریده شد از شهد غنچه ی لب پر خنده ی شما در چشمه ی بهشت عسل آفریده شد عالم به رقص آمد و، از پایکوبی اش ازطوس تا حجاز گسل آفریده شد سینه به سینه؛شکرخدا عاشقت شدیم این عشق پاک روز ازل آفریده شد ما از پدر ولایِ شما ارث می بریم ایرانیان کشور موسی بن جعفریم درجشن پایکوبی تنبورهای مست در بزم میگساری انگورهای مست نور خدایی تو چه اعجاز کرده است! هو می کشند دوروبرت کورهای مست شیرینی ولایِ شما چیز دیگری است! این را شنیدم از لبِ زنبورهای مست دارد تمام شهر به دیوار می خورد! در پیشِ چشم قاصرِ مأمورهای مست ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند با دیدن جلال تو، منصورهای مست اِذن دخول میکده ورد زبان ما بوی شراب می دهد امشب دهان ما وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند پروانه ها کنایه و افسانه می شوند روح بهارهستی و؛این بوته های خار از عطر گامهای تو ریحانه می شوند با دیدن جمال زلیخا کُش شما یوسف شناس ها همه دیوانه می شوند شانه به شانه، شاه وگدا در سرایتان مهمانِ سفره های کریمانه می شوند شبها به عشقِ باده ی نابت، شیوخ شهر شاگردهایِ حوزه ی میخانه می شوند عمری کتاب تزکیه تدریس کرده ای در شهر طوس میکده تاسیس کرده ای آن سوی شهر، قبه ای از نور دیده ام صحن وسرای کیست که از دور دیده ام؟ هوش از سرم پریده و مستانه می دوم حس می کنم که باغِ پرانگور دیده ام دیگر چه احتیاج به نعلین وچوب دست! موسیِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟ خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام در محضرت جنابِ سلیمان شهر طوس بالِ ملخ به شانه ی یک مور دیده ام اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است اینجا فقیرها چقدر جیبشان پُراست گریه بهانه ایست،که عاشق ترم کنی شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد؟ از راه دور آمده ام باورم کنی با ذوق وشوق آمده ام،حضرت رئوف فکری به حال رنگِ سیاه پرم کنی زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم! باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی باید تو را به پهلویِ زهرا قسم دهم تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی مادر سپرده است به دستِ شما مرا گفته فقط شما ببری کربلا مرا .
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم هرچه داریم ز آقای خراسان داریم با دم قدسی معشوق نفس تازه کنم تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار سر سودایی خود زینت دروازه کنم سرگذشت من و تو گشته کرمنامه ی عشق هر سحر پای مناجات دلی تازه کنم تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد اولین بار که دیدم حرمت را گفتم: ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی راهم از حادثه در دولت منصور افتاد تا به خود آمده دیدم که دل از دستم رفت وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد نه بگویم که کلیمم حرمت عرش خداست اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی در بهشت تو نهم پای چو با کوهی درد تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم دل بیمار مرا فرصت درمانی ده با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده همچنان زلف پریشان تو آواره شدم به دل خانه خرابم سر و سامانی ده شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم سر این سفره به من رزق فراوانی ده حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده از تو من روزی شبهای محرم خواهم چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن عصر روز عرفه فرصت قربانی ده در حریمت خبر از عرش خدا می آید بوی سیب حرم کرببلا می آید آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود آمدی تا سند شیعگی ما باشی با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود یاد آوارگی شام بلا زنده شود پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین تا غم بی کفن کرببلا زنده شود جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند خواهرش دید و به گیسوی پریشان کشتند