eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح خوانی ویژۀ میلاد امام هادی علیه السلام ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ زدل سرود مدحتت سر عاشقانه مي كنم من الازل الي الابد تورا بهانه مي كنم اگر نواي رب كنم خداي را طلب كنم من از هدايت تو سر بر آستانه مي كنم شه دهم تويي ولي چارمين علي تويي به نام نامي علي تو را ترانه مي كنم نه ترك ذكر تو كنم نه حد شكر تو كنم نداي اعتلاي تو به هر زمانه مي كنم تويي كه بر هدايتت هزار خضر تشنه لب منم كه آب زندگي طلب ز خانه ميكنم نه راه گم شود ز تو که چاه خم شود ز تو به یک نگاه چاره صد آب و دانه میکنم مدينه دل مرا ضريح طور كرده ايي چه سجده ها به مقدم گل سمانه مي كنم بگو به شكر نعمت خداي حي لامكان سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان اگر غدیر وادی مدینه الولا بود ولادت مبارکت سفینه الهدی بود اگر نبی ست شهر علم اگر علیست باب آن علوم اولین و آخرین حق تورابود تو مدح اهل بیت را مولفی و مدعی که شعر نغز جامعه ز خامه ات به جا بود تو مظهری به هل اتی تو مظهری به هر عطا تمام کائنات بر سرای تو گدا بود تویی امام موتمن تو سومین ابالحسن تو دومین گل رضا که جد تو رضا بود تو احمدی تو حیدری تو امتداد کوثری نواده ی حسینی و عموت مجتبی بود تمام ملک دست تو سماست پای بست تو که تخت و تاج سلطنت ز حق تو را سزا بود جواد آل جود را بشارت آمد از جنان سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان تو ناشر حقيقتي تو مظهر ولايتي توهادي طريقتي تو كشتي هدايتي تو میوۀ نبوتی تو شاخسار عترتی تو نور چشم عصمتی تو ناخدا عنایتی تويي شراب ناب من حساب من كتاب من شفاعتم به دست تو به حال ما رعايتي وحوش رام رام تو طیور صید دام تو تو کیستی تو کیستی خدای را چه آیتی نه وصف توست كار من نه مدح تو شكار من تو صيد وصف داوري ز بس كه خوش حكايتي مرا به خويش بنده كن بيا و مرده زنده كن مسيح جان خسته كن ز بي كسان حمايتي ميان حصر دشمنان اميد قلب دوستان طلايه دار شيعيان امير با درايتي به رو غم مرا ببر به سوي خود كشان كشان سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
روزیِ زیادی رسیده برکتُ شادی رسیده یا ضامنِ آهو مبارک امشب هادی رسیده .. لبخند رویِ لب جوادِ امشب دیگه شبِ جوادِ مدینه باز دوباره با صفا شد گلِ امام رضا بابا شد .. مدینه خداییش بهشتِ همه جا پره از فرشته به کوریِ چشم حسودا رویِ دلِ ما جانم هادی نوشته ... روزیِ زیادی رسیده برکتُ شادی رسیده یا ضامنِ آهو مبارک امشب هادی رسیده .. طبقِ جامعۀ کبیره دستِ مارو آقا میگیره اونی که تا خونه ش دلُ میاره هوامونو همیشه داره .. نوادۀ سلطانِ مایی آقا تو هم ابنُ الرضایی اگه فقیر و بی نواییم ، آره گداییم تو شاهِ سامرایی .. روزیِ زیادی رسیده برکتُ شادی رسیده یا ضامنِ آهو مبارک امشب هادی رسیده .. نورِ نقی که می درخشه عزت به شیعه ها می بخشه دعایِ ما ان شالله زود بگیره وهابیت بره بمیره ..
شکرِ خدا تو سینه عشقِ امام هادی دارم تمومِ زندگی مو پایِ ولایتش میزارم یه ساقی ، رسیده چرا باهات پیمونه نیست اگه تو ، کاهلی تقصیرِ صاحب خونه نیست لطفِ خدا زیادِ امشب شبِ عزیزِ دلِ جوادِ .. خدا بیامرزه اونی که منو برات جدا کرد سفارشِ تو و شبیه کربلا کرد تو هستی ، امامِ جامونده هایِ کربلا گدامو ، ندارم بده تو در راهِ خدا لطفِ خدا زیادِ امشب شبِ عزیزِ دلِ جوادِ .. شبایِ نزدیکِ غدیرِ ، دوباره بی قرارم علی علی شعارمِ ، شاعرِ ذوالفقارم محبت ، به حیدر برایِ خلقت هدفِ دلِ بی قرارم مریدِ شاهِ نجفِ .. لطفِ خدا زیادِ امشب شبِ عزیزِ دلِ جوادِ ..
سايه ي لطف شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما هزار شکر نبوده هنوز روی سرم به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما کبوتر دل من که نمی پرد همه جا از آن زمان که گرفتار شد به دام شما برای آنکه جنان را فقط نگاه کند نشسته است شب و روز روی بام شما خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زندگی اش روشن از کلام شما   شما تمامی دار و ندار من هستید تمام عمر همه اعتبار من هستید جهان به زیر قدوم تو خار می گردد نفس زنی همه عالم بهار می گردد برای عرض ارادت به محضرت، خورشید به سمت گنبد تو رهسپار می گردد یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب میان صحن تو مثل غبار می گردد   اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم هزار بار به پایت نثار می گردد اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم تمام حاجت من آستانه ات هادی بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی به عرش نقل محافل بیان مدح شماست و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی  تو آمدی که بدانم جلال يعني چه ! تو آمدی که ببینم جمال يعني چه ! بگیر دست مرا تا به سامرا ببری بگیر دست مرا عرش کبریا ببری ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری همه یقین من این است راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری...  که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا : "میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..."  
خیزید و ببینید تجلای خدا را در بیت ولا مشعل انوار هدا را آن عبد خدا وجهه ی معبود نما را رخسار علی ابن جواد ابن رضا را در نیمه ذیحجه ندا داد منادی تبریک که آمد به جهان حضرت هادی پیچیده در امواج فضا بوی محمد گویند خلایق سخن از خوی محمد بینید عیان طلعت دلجوی محمد در آینه ی روی علی روی محمد الحق که جواد ابن رضا را پسر آمد بر ابن رضا، ابن رضای دگر آمد دل خانه و چشم همه فرش قدم او لبریز شده ظرف وجود از کرم او آورده حرم سجده به خاکِ حرم او صد حاتم طایی است گدای درم او از پاره ی دل در قدمش گل بفشانید عیدی ز رضا و ز جوادش بستانید ای طلعت زیبای تو خورشید هدایت ای گوهر رخشنده ی نه بحر ولایت ذات ازلی را ازل دست عنایت فضل و کرم و جود تو را نیست نهایت بودند امامان همه هادی ره نور بین همه نام تو به هادی شده مشهور هنگام سخن بوسه ی عیسی به لب تو با یاد خدا سال و مه و روز و شب تو دل های محبان خدا در طلب تو نام تو علی آمد و هادی لقب تو چارم علی از آل رسول دو سرایی قرآن روی دست جواد ابن رضایی ای روح دعا از نفس گرم تو زنده بر اشک دعای تو اجابت زده خنده تو عبد خداوندی و خلقی به تو بنده صورت به روی پات نهد شیر درنده جنت گل روییده ای از فیض نگاهت رضوان چو یکی سائل بنشسته به راهت ما نور ولایت ز کلام تو گرفتیم ما وحی خدا را ز پیام تو گرفتیم ما کوثر توحید ز جام تو گرفتیم ما خط خود از مشی و مرام تو گرفتیم تا صبح جزا رو به روی خاک تو داریم ما جامعه را از نفس پاک تو داریم تو گوهر نه بحری و دریای دو گوهر سرتا به قدم حیدر و زهرا و پیمبر بوسیده جوادت چو کتاب الله اکبر هم یوسف زهرایی و هم بضعه ی حیدر هم طاهری و هم نسب از طاهره داری هم در دل هر دلشده یک سامره داری عیسی دمی و فیض دمت باد مبارک در دیده ی هستی قدمت باد مبارک هر لحظه به خلقت کرمت باد مبارک تجدید بنای حرمت باد مبارک کردم چو به دیدار رواق حرمت سیر دیدم که در این خانه عدو شد سبب خیر زیبد که به پای تو سر خویش ببازیم بر صحن تو و قبر و رواق تو بنازیم در نار حسد خصم حسودت بگدازیم این کعبه ی دل را همه چون کعبه بسازیم تا کور شود دشمن و تا دوست شود شاد گردید دوباره حرم پاک تو آباد ای سامره ات کرب و بلای دگر ما بر خاک درت تا ابدالدهر سر ما وصف تو دعای شب و ذکر سحر ما مهر تو به بازار قیامت ثمر ما عالم به ولای تو ننازد به چه نازد؟ "میثم" به ثنای تو ننازد به چه نازد؟ شاعر: استاد غلامرضا سازگار
سرود هیئتی/مسجدی - میلاد امام هادی علیه السلام تو امیر سامرایی من گدای سامرایم به خدا در حسرت صحن و سرای سامرایم امامُ المُتّقین/علی ِ چارمین/تویی هادی دین/بهشت اهل دین مدد ابن الرّضا... ای همه کرّوبیان خدّام ِ خدّام ِ حریمت چشم ما باشد هماره بر دو دستان ِ کریمت تویی مولای ما/تویی مشکل گشا/بُوَد رُخسار تو/تجلی خدا مدد ابن الرّضا... نفرت از وهّابیت در این دل ما خانه کرده لعنت حق بر کسی که قبر تو ویرانه کرده ز ماقبلش شود/نکوتر آن مزار/حواله ی عدو/به تیغ ذولفقار مدد ابن الرّضا... چشمه ی نور وعطا و جود و لطف ِ بی کرانی/نوه ی سلطان طوس و جدّ صاحب الزّمانی دل مجنون ما/به غم شد مبتلا/بده بر عاشقان/برات کربلا مدد ابن الرّضا...
سرود مهدیه ای - میلاد امام هادی علیه السلام   بر لب ِ عالَم..... نغمه ی شادی آمده دنیا.... حضرت هادی آمده جان ِ جوادُ الائمه روح و ریحان جوادُ الائمه ۲ بار پیچیده در کلّ فضا گلبانگ یا ابن الرّضا ای امام ِ انس و جان خوش آمدی مقتدای مهربان خوش آمدی نغمه ی لب همه عالم اینه جدّ صاحب الزّمان خوش آمدی ((سیدی یا سیدی ابن الرّضا...)) در همه عالًم گل فشانی شد گل فشانی شد نغمه خوانی شد حوریان،ترانه خوان با قلب ِ شاد گرم ِ تبریک ِ به بابایت جواد فرمانده ی مُلک ِ قضا ای نوه ی امام رضا ای کلام تو چراغ راه ِ ما ای رضای تو رضای کبریا کن عنایتی که روزی بگیریم جشن میلاد تو را در سامرا (( سیدی یا سیدی ابن الرّضا...)) از ازل آقا دل به تو بستیم ما گدایان ِ سامرا هستیم دست ما و دامنت مولا مولا جان فدای گلشنت مولا مولا ۲ بار در گلشنت روید آقا گلهای ای مان و تقوی یا علیّ النّقی آوایم هر دم این بُوَد ذکر تمامی ّ عالم سیدی بده به ما دلدادگان رزق اشک و گریه های مُحرّم (( سیدی یا سیدی ابن الرّضا...))
متن اشعار و مولودی های عیدالله اکبر عید سعید غدیر خم التماس دعا از همه ی ذاکرین عزیز
عیسی مسیح گشت و به موسی عصا رسید یوسف در عمق چاه به جاه و بها رسید نوح نبی به نوحه ی کرببلا رسید ایوب هم به صبر در عمق بلا رسید این خیر ها به دست تو بر انبیا رسید دل را گره به زلف خمت مو به مو زدیم شب گرد عشق گشته به نور تو رو زدیم در کوچه های عشق قدم با وضو زدیم در خوابگاه صحن تو تا بر پتو زدیم در فصل سرد اذن زیارت به ما رسید هر شاعری که مدح تو را گفته حمیری ست حتی مُقِر به فضل تو شیخ زِمَخشری ست شیعه عذاب دیده از امثال اشعری ست اینقدر بی توجهی از کوری یا کری ست مرحب مقابل تو چه با اِدّعا رسید آموخت وصله های لباست غرور را خورشید عاجزانه گرفت از تو نور را غرقیم در صفای تو بنداز تور را روزی بده دوباره سلیمان و مور را نان شب یتیم به لطف شما رسید جبریل در حریم حرم گرمِ هلهله ماندست تا خدایی مولا دو مرحله آخر چگونه؟! درک کنیم این معادله گفتیم ممکن است ؟؟که الهام شد بله مولا اراده کرد و کنار خدا رسید آنقدر سر خوشیم که لب بر سبو زدیم از  خلق  رو گرفته به  خلّاق  رو زدیم گفتیم «یاعلی مدد» و  دَم  از او زدیم پروردگار ما شد و فریاد «هو»زدیم این جامِ کُفر،از کَرَم او به ما رسید هر کس که عاشقت شده از دوستان ماست هرکس که مبغض تو شد از دشمنان ماست این ذکر خیر توست که روی زبان ماست نامت دلیل مستی وقت اذان ماست یادش بخیر وقت رکوعت گدا رسید جف دست پوچ پای قمارت نشسته ایم مشتی خراب دور مزارت نشسته ایم عمریست پای چوبه ی دارت نشسته ایم از اشتیاق قول و قرارت نشسته ایم این شعر با عنایت موسی الرضا رسید... 🔸شاعر: ========================
دستی که نبی گرفته بر بالا دست یک عمر به او سپرده دل حالا دست تنها نه ابوتراب ، میدانم او دارد به طلوع مهر و بر دریا دست در شوکت او همین کفایت ، به خدا چشم است به جایی و شود یکجا دست از دامن این دست مکش دست که او دارد به امور عالم بالا دست ثقلین برای اوست ، از بعد نبی بستند به بند گردنش ، اما دست بنشست به صورت گلی در کوچه تا این که دری شکست از زهرا دست 🔸شاعر:
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب روشنی داری به عمق سینه هامان بی نقاب مهر تو جاری به دشت سینه های خشک شد مهر تو دریای رحمت بود از عهد سراب باده ای،آبی،شرابی،بحر جان افزا تویی دیگران در پیشگاه تو سرابند و حباب ای خرابی ها همه آباد از اعجاز تو بیشتر از این خرابم کن خرابم کن خراب گر خدا خوانم تو را کفر است ، پس میخوانمت بوتراب و بوالعجائب ، بوالحسن ، عالیجناب گفت پیغمبر علی میزان حق و باطل است پس علی حق است و معیار است در روز حساب صوت حیدر بود در گوش سمیع مصطفی آن زمانی که میان عرش حق شد کامیاب پس علی آمد که حتی در میان عرش هم جلوهء حیِّ توانا را کشد در احتجاب راه بی حیدر رهی تاریک و بی جان است و سرد مثل دنیایی که در عمرش ندیده آفتاب گر چه خوش باشد به کام زاهد نیکو سرشت وعدهء شیر و شکر نحر عسل جام شراب از شراب و مستی و نهر عسل شاهد مگو ما و خّم مستیم عمری از غدیر بوتراب 🔸شاعر:
نه فقط خلیل، تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی نه فقط کلیم، عصا به دست، میان شعبده یاعلی به رکوع آیه‌ی إنّما، به وفای سوره‌ی هل‌أتی به حدیث قدسی لافتی، که خدا صدا زده یاعلی! نه کسی شبیه تو تا ابد، که یَکن لکَ کفواً أحد نه کسی شبیه تو از ازل، به جهان نیامده یاعلی! به شهادتِ أرِنی قسم، به فمَن یمُت یرَنی قسم که ز هرطرف به تو می‌رسم به یکی مشاهده یاعلی! چه مباهله است و غدیر خم؟ وَ نساءَنا وَ نساءَکم که تمامِ فاطمه یکصدا همه یاعلی شده یاعلی! تو همانکه فاتح خیبری، تو همانکه ساقی کوثری که بدون این‌همه دلبری، دو جهان چه فایِده یاعلی! پسر عدالتِ مرتضی، همه اولیا، همه انبیا لِترابِ مقدمِه الفِدا، تو بشارتش بده یاعلی! ضربان میکده یاحسین و سکوت میکده یاحسن صلوات میکده یامحمّد و ذکر میکده یاعلی! 🔸شاعر:
کسی که انبیا هم عاجزند از درکِ تفسیرش چگونه میتوان با شعرِ ناقص کرد تصویرش؟! چنان عشقش جنون می آورد در دل ، جوانان را که آخر یوسف برنا ز حسرت میشود پیرش تمامِ معنیِ قرآن به خالِ هندویش بند است چه معنا می دهد «با» ، گر نباشد نقطه ی زیرش؟! به این تدبیرِ ناقص دل مبند ای دل ، ببین اینجا گره خورده قضا هم بر سرِ زنجیرِ تقدیرش همین که می رود بر مأذنه ، محشر به پا گردد که شیطان می کند میلِ نماز از شوقِ تکبیرش عجب مشمار اگر باد از نجف بیرون نمی آید به دام افتاده حتّی باد در زلفِ گره گیرش ز جانم حُبِّ حیدر را جدا نتوان نمود ، آری محال است اینکه شِکّر را جدا سازند از شیرش چه اعجازیست یا رب در کلامِ عرشیِ حیدر که می میرند مشتاقانِ او از فرطِ تأثیرش به اشک‌ِ شورِ چشمِ خویش آخر پاک شد عاصی که سگ را نیست جز دشتِ نمک راهی به تطهیرش 🔸شاعر: «علی_مقدم»
اگر مدحش کنم ترسم که در حقش جفا باشد که مدح ذات یکتایش فقط کار خدا باشد چه باید گفت از شان و مقامش تا سزا باشد کسی که جای او بر شانه های مصطفی باشد کسی که قد یک ارزن ندارد ترسی از دشمن کسی که همدم و همرزم او خیرالنّسا باشد به فرمان علی خورشید بر می گردد از مغرب¹ جهان را تحت فرمان دارد و فرمانروا باشد تحیر می کند دشمن ز تیغش آنچنانی که سرش می افتد و پیکر کماکان روی پا باشد خودش که جای خود دارد کسی حتی اگر حاجت بخواهد از غلام خانه‌اش حاجت روا باشد شراب تو نمی‌گیرد مرا شرمنده ای ساقی شراب شیعه بایستی از انگور طلا باشد محمد در غدیر خُم به مردُم گفت ای مردُم! پس از من این علی آقا و مولای شما باشد صراط مستقیمی که بدون حب او باشد اگر سمت خدا باشد یقینا ناکجا باشد² سپس دست امیرالمومنین سمت خدا رفت و ندا از آسمان آمد صفا باشد صفا باشد ندارد حاصلی عمرش به جز آه و پشیمانی کسی که لحظه‌ای از احمد و آلش جدا باشد کجا بی نور خواهد ماند ای خورشید عالم تاب؟ کسی که ذره ای هم با نگاهت آشنا باشد ندارم هیچ امیّدی به اعمالم در این دنیا در آن دنیا علی! دستم به دامان شما باشد ‌‌ 🔸شاعر: ======================== 🔹
سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند آی مرحب! برو کنار بایست هدف انگار کندن در نیست شیر حق اینچنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند روح از این صحنه جان تازه گرفت آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را درِ قلعه به دست ـ قاب کند می‌پری آن طرف سواره ولی عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آنچنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را بهترین ضربه انتخاب کند همه دیدند امیر می‌آید زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینی دیگر شرح این ضربه را کتاب کند؟ در میان عرب خبر پیچید در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند بیشتر بین عاشقانِ علی حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد خاک ما را خم شراب کند قلب را در لحد که می‌بویند به رقیب و عتید می‌گویند میهمان علی‌ست بگذارید او بیاید خودش حساب کند شعرم از برق ذوالفقار رسید روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید می‌رود کار آفتاب کند 🔸شاعر: ========================
به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهای تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده  نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده ، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو ، اما عبای وصله‌دارش آبرو بخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو جان بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیر مومنان بوده 🔸شاعر: ========================
خدا می خواست محبوبش امیر المومنین باشد برای حلقه ی هستی علی نقش نگین باشد به دستانش سپرد آن روز فانوس هدایت را که در تاریکی شكها على نور اليقين باشد فضائل جمع در ذات على بوده است از آغاز فضیلت فخر آن دارد که با ذاتش عجین باشد بپرس از راویان؛ از باد؛ از باران که غیر از او کسی دیده امیری با یتیمی هم نشین باشد؟ چه عیدی.. که در آن اتمام نعمت بر بشر آمد چه روزی بهتر از آن که در آن اکمال دین باشد سفارش کرد پیغمبر که راه این است و جز این نیست مبادا راهتان مردم مسیری غیر از این باشد سفارش کرد پیغمبر که از امروز ای مردم علی بن ابی طالب امیر المومنین باشد ... 🔸شاعر:
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق ترین خلیفه ی عالم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علی عالی اعلا مسیر ماست راهی که می رسد به حقیقت به عاشقی راه امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم ،خاک مقدم پر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست سنی کج فهم حق ستیز روشن ترین چراغ هدایت غدیر ماست خندق علی و بدر علی و احد علی فتح الفتوح کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشن شبهای کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیرر ماست 🔸شاعر:
خدا هست و نه مانندی نه مثلی نه قرین دارد ازل را تا ابد را  نقطه چین در نقطه چین دارد میان قبضه‌ی خود اولین تا آخرین دارد هزاران آسمان در آسمان  دور از زمین دارد خدا هم  بی‌نهایت بیش از آن هم بیش از این دارد ولی تنها در عالم یک اميرالمؤمنين دارد همیشه جامع الاضداد جمع نار و نور است او که نزدیک از رگِ گردن و از اندیشه دور است او شگفت است و شِگَرف است و شکوهی پُر غرور است او که‌است او؟  کس نمی داند زِ بس صَعب‌ُالعبور است او خدایی خلقت مولا  خدایا آفرین دارد که عالم یک خدا و یک اميرالمؤمنين دارد نه مدحی گفته‌اند از او نه شعری شاعران حتی که مدح مرتضی آری نیاید در بیان حتی اگر از شعر پُر گردد همه هفت آسمان حتی نباشد قدرِ گَردی محضرِ آن بی کران حتی نجف اینجاست  پس قلبِ جهانها را زمین دارد که این منظومه تنها یک اميرالمؤمنين دارد علی ای شیرِ شیرافکن علی ای سیلِ بنیانکن علی ای رودِ بی پایان علی ای سدِ روئین تن علی یعنی رجزهای سلحشورانِ مردافکن علی یعنی نمی‌دانم  قلم لال و زبان الکن "کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد" بهشت ارزانیِ آنکه  اميرالمؤمنين دارد قسم بر تیغِ مرحب کُش به رزمش مرحبا گفتند همینکه عبدُوَد اُفتاد یکسر لافتی  گفتند ملائک وقتِ میدانش زِ تفریح خدا گفتند رها کردند عرش و گِردِ او یا مرتضی گفتند رسول‌الله می‌بیند دلیری اینچنین دارد چه غم از آنهمه لشگر ، اميرالمؤمنين دارد میان رزم می‌بینی که تنها مرتضی می‌ماند چنان یک دشت رَم می‌کرد تنها ردِ پا می‌ماند علی  آنگونه رد می‌شد که از هرکس دوتا می‌ماند علی آنگونه رد می‌شد که عزرائیل جا می‌ماند خدا در عرش تصویرِ علی را رویِ زین دارد پیمبر بوسه بر تیغِ  اميرالمؤمنين دارد به روی منبری رفت از بزرگ و پست بالاتر نشان می‌داد با دستش کسی که است بالاتر پیمبر گفت علی این است ازآنچه هست بالاتر از این دستی که رو کردم نباشد دست بالاتر محمد گفت  بعد از من جهان حَبل‌ُالمَتین دارد خدا را شُکر این اُمَّت اميرالمؤمنين دارد زمین را گوئیا در دستهای آسمان می‌داد خودِ او اَشهَدُاَنَّ‌علی  را در اذان می‌داد یدالله است این دستی که پیغمبر  تکان می‌داد علی را هِی نشان می‌داد  علی را هِی نشان می‌داد خدا بر فاطمه تبریک از عرشِ برین دارد خوشا بر خانه‌ی زهرا اميرالمؤمنين دارد خدا آیه به آیه با همین قرآن علی گوید نجف عمریست جبرائیل در ایوان علی گوید نفس پشت نفس تا هست زهرا ، جان علی گوید خراسان در خراسان هر تپش ایران علی گوید چنین نعمت هزاران بار سجده با جبین دارد خدا را شُکر خاکِ ما اميرالمؤمنين دارد اگرچه ما نبودیم ای غدیر آنجا علی گفتیم قسم بر مرتضی پیش محمد یاعلی گفتیم علی گفتیم  و می‌گوئیم و با دنیا علی گفتیم که با مولا علی گفتیم و با زهرا علی گفتیم کسی با او بوَد که دردِ مردم  دردِ دین دارد همیشه پیرِ ما حرز اميرالمؤمنين دارد هلا ای مرکب طفلان کمی هم استراحت کن نه جارو کش ، نه نانی پَز فقط بنشین و صحبت کن کنار این جُزامی‌ها دل از اندوه راحت کن یتیمان چشم بر راهت   بکش دستی محبت کن بمیرم مردِ تنها   روی پیشانیت چین دارد چرا دنیا زِ یادش رفت اميرالمؤمنين دارد چه شد با عهدِ پیغمبر که بعد از او زمین اُفتاد مدینه دید مولا را که با زانو زمین اُفتاد علی فهمید در کوچه چرا بانو زمین اُفتاد همینکه در به پهلو خورد با پهلو زمین اُفتاد مدینه از چه کین دارد مدینه لاله‌چین دارد فقط زهراست گویا که اميرالمؤمنين دارد 🔸شاعر: ========================