eitaa logo
ذاکرین آل الله
305 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
340 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144184458140331194.pdf
2.62M
|⇦•کتاب سوزِ عطش ✓ متن روضه های دهۀ اول ماه محرم ✓ برای اجرای مادحین اهلبیت(ع) ✓ شامل:متونِ روضۀ اجرا شده مداحان مشهور کشور 👌نشر این کتاب صدقه جاریه است. https://eitaa.com/Arbabhosyn
اجزاء و ملزوماتِ روضه هم دارای شان و حرمتند چون متصل به‌ دستگاه سیدالشهداست(ع) خودمان را وصل کنیم !!!
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه" "یٰا بابَ النِّجاةِ الاُمَّه" به جستجوی که باشم به جز خدایِ حسین که داده است سَرِ رحمت به ما سرایِ حسین نَفَس کشیدنِ ما زندگی نبود اگر نبود قسمتِ ما خواندنِ نوایِ حسین به فکر رفتم و دیدم که دوستت دارم اگر چه هیچ ندارم به کف برایِ حسین در آرزوی همینم اگر چه نا چیز است تمام زندگیم را کُنم فدایِ حسین به ابرهای دو چشم التماس خواهم کرد که خالصانه ببارند در عزایِ حسین گذشت و خیر ندیدم به جز زمان هایی که داشتم به دلم شوقِ کربلایِ حسین هر آنچه از قِبَلِ تو به ما رسد عشق است خدا کند که بیاید سرم بلایِ حسین دلیل سرخیِ رنگ شفق گمان دارم که باشد از هنرِ خون بوریایِ حسین *خیلی ها میگن:چرا ماها برا حسین اینجوری گریه میکنیم؟ کسی که گریه نداره، هیچی نداره،ما هر چی داریم از گریه ی بر حسینِ،اهلبیت می فرمایند،خصوصاً امام رضا علیه السلام،فرمودند: بر جدَّم حسین گریه کنید. همه ی انبیا از آدم تا خاتم برا حسین گریه کردن، جبرئیل نازل شد،گفت:آدم! چند هزار سالِ داری گریه میکنی؟میخوای توبه ات قبول بشه؟ خدا رو به این پنج نور قسم بده،آدم!من میگم و تو تکرار کن: "یا حمیدُ بحق محمد!یا عالیُ بحق علی! یا فاطرُ بحق فاطمه!یا محسنُ بحق الحسن!یا قدیم الاحسان بحق الحسین!" تا نامِ حسین رو شنید،بی اختیار زد زیرِ گریه،گفت: این آخری کیه؟این اسم هایی که گفتی حالم عوض شد،اما این آخری قلبم رو شکست،گفت:آدم! نوه ی پیغمبرِ آخرالزمانِ، عزیزِ خداست،اما یه روزی تو دشتِ کربلا،بین دو نهرِ آب، جلو چشمِ خواهرش،سر از بدنش تشنه جدا میکنن.. خدایا!بحق الحسین،به این مملکت و به این مردم یه نگاه ویژه بفرما،دستت رو بالا بیار با تمامِ وجودت صدا بزن: یا حسین! بهترین بنده ی خدا زینب هل اَتی زینب اِنَّما زینب ریشه ی صبرِ انبیا زینب زینبا زینبا و یا زینب بانی روضه هایِ غم زینب تا ابد مبتلایِ غم زینب گفت ای مصطفایِ عاشورا ای فدایِ تو زینب کبری تو علی هستی و منم زهرا پس فدایِ تمامِ پهلوها سر خواهر فدایِ این سر تو همه ما فدایِ اکبر تو گفت ای شاهِ ما اجازه بده حضرتِ کربلا اجازه بده جانِ این بچه ها اجازه بده جانِ زهرا اجازه بده قبل از آنکه سرِ تو را ببرند این سرِ خواهرِ تو را ببرند من هوای تو را به سر دارم به هوای تو بال و پر دارم از غریبی تو خبر دارم دو پسر نه دو تا سپر دارم زحمتم را بیا بهباد نده اشتیاقم را بیا به باد نده *اینقدر خوشحال بود بی بی زینب،دو تا عزیزاش رو فرستاد گفت:بروید از دایی اجازه بگیرید،برید میدان،وقتی رفتن،سرشون رو مؤدب پایین انداختن، دایی جان! به ما اِذنِ میدان بده،فرمود: نه شما برگردید. اومدن مقابل مادر، سرها مؤدب پایین، عزیزانم چرا ناراحتید؟گفتند: مادر! رفتیم به دایی عرض کردیم، فرمود: نه،اجازه میدان نداد، تا گفتند:دایی اجازه نداده، خودِ بی بی با عجله اومد جلویِ خیمه ی ابی عبدالله،گفت: حسین جان! نکنه بچه های من رو قابل نمیدونی؟ ابی عبدالله فرمود: عزیزم! شاید باباشون عبدالله راضی نباشه؟ بی بی زینب فرمودن:برادر جان! خودِ عبدالله به من امر کرد که هرجا کار به جنگ کشید بچه هایِ من رو فدایِ حسین کن. خواهر می دونه که برادرش چقدر عاشقِ مادرِ،یه مرتبه صدا زد:حسین! جانِ مادرمون اجازه بده،تا گفت: جانِ مادرمون.حسین قبول کرد،خواهر رو در آغوش گرفت...* در دلِ خیمه خسته اند این دو سَرِ راهت نشسته اند این دو دل به لطف تو بسته اند این دو با بزرگان نشسته اند این دو این دو با یارِ تو بزرگ شده اند با علمدارِ تو بزرگ شده اند در کَرَم سائلی به دست آور زین دو تا حاصلی به دست آور سپرِ قابلی به دست آور تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد نظرت هم اگر نمیباشد ای فدایت تمامیِ سر ها سر چه باشد به پایِ دلبر ها از چه در اشتیاق خواهر ها تو نظر میکنی به دیگر ها آخرش یا اجازه میگیرم یا همین کنج خیمه میمیرم *وقتی اجازه داد،اینقدر زینب خوشحال شد،سُرمه کشید به چشم های بچه هاش، عزیزانِ من برید دلِ جَدِّمون رسول الله رو شاد کنید. رفتن،جنگیدن،به شهادت هم رسیدن،اما نوکرا! حسینیا! از صبح هر کی رو زمین افتاد، بعد از حسین،زینب بود که از خیمه ها بیرون می اومد،حسین رو دلداری میداد،اما هرچی نگاه کردن دیدن برا شهادتِ بچه هاش زینب از خیمه ها بیرون نیومد... عاشورا که تمام شد،وقتی بعد از اسارت برگشتن مدینه، وقتی عبدالله جلویِ زینب رو گرفت،گفت: خانم ازت یه گله ای دارم،شنیدم برا همه ی شهدا از خیمه بیرون اومدی،چرا برا بچه های من از خیمه بیرون نیومدی؟ فرمود: عبدالله! گفتم:اگه بیام بیرون، حسین چشمش به من بخوره،خجالت بکشه...
یه نگاه کرد عبدالله،گفت:خانوم! یه سئوال ازت دارم، چرا اینقدر شکسته شدی؟ چرا اینقدر پیر شدی که منِ عبدالله با یه نظر تو رو نشناختم، صدا زد: عبدالله! آخه اون چیزی که من دیدم،تو ندیدی، هر کی میدید دق می کرد، عبدالله میخوای بدونی من چی دیدم؟ واردِ گودال شدم، دیدم نیزه ها تو بدنِ حسینِ، سر که نداره، رگ های بریده رویِ این خاک هایِ داغِ کربلا، عبدالله! لباسِ حسین رو غارت کردن،عبدالله! داداشم یه نشونه داشت،یه انگشتری داشت، انگشت و انگشتر رو بریدن... این دستت بیاد بالا،با تمامِ وجود صدا بزن: یا حسین!
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم به نفس حاج مهدی سلحشور اِنَّ کَمَن زارَ العَلی، مَن زارَ زینب عالم نمی بیند دگر تکرارِ زینب تاریخ جایِ صبر، زینب می نویسد معنا گرفت ایثار از ایثارِ زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پُر شد زمین از عزتِ سرشارِ زینب مریم مقدس شد اگر در بین زن ها در عالم زر بوده خدمتکار زینب هم میشود قبله نمایِ ما عقیله هم قبله ی ما کعبه ی سیارِ زینب یکبار حتی سایه ی او را ندیده همسایه ی دیوار به دیوارِ زینب *گفت: اين همه سال خونه ام كنارِ خونۀ زينب بود، يه بار قد و قامتش رو نديدم...* پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش *وقتي مردم حرف ميزدن، سر و صدايِ اين جمعيت، خانم نمي تونه حرف بزنه، يك كلمه گفت: "اُسْکُتوا" ساكت باشد، همه آرام گرفتن، نه تنها مَردم، بلكه حيوانها هم ساكت شدن و حتي زنگوله هاي شترها از حركت ايستادن، زينب گفته ساكت باشيد، همه آرام شدن....* پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش دشمن هلاکِ نحوه ی پیکارِ زینب هرکس نمک گیرش شود آخر شهید است چشمانِ ما بر سفره ی پُربار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عقیله دستان ما بر دامنِ سالارِ زینب با این که خودگرمیِ بازارِ حسین است عون و محمد گرمیِ بازار زینب ماهیِ دریا هم برایش گریه کرده وقتی فَلَک دارد سَرِ آزار زینب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانسوز یعنی غربتِ بسیارِ زینب *وقتي شهدا رو مي آورند، حضرت زينب سلام الله عليها، سراسيمه مي اومد وسطِ ميدان كمكِ حسين مي كرد، برا علي اكبر تا كنار جنازه هم رفت، اما وقتي بچه ها اومدن گفتن: مادرجان! اجازه بده ما برويم ميدان، گفت: بريد، گفتن: دايي مون نميذاره بريم، گفت: يه رمزي بهتون ياد بدم، دايي تون به اين نام حساسِ، كافيِ بريد گردنتون رو كج كنيد بگيد: جانِ مادرت...،بچه ها رفتن با رمزي كه مادر يادشون داده بود پيشِ دايي خندون برگشتن، حضرت زينب بچه ها رو در آغوش گرفت، مادرِ، ميخواد بچه هاش رو بفرسته قربانگاه،گفت: بچه ها! هرچي ميخواهيد اينجا مادر رو ببينيد همين جا ببينيد، هر چي حرف داريد اينجا بزنيد، من ديگه بيرونِ خيمه نميآم....بچه هارو كه راهيِ ميدان كرد، وقتي رفتن ميدون، صدايِ رجزشون بلند شد،الله اكبر،بي بي زينب خوشحال شد، الحمدالله من شرمنده مادرم نشدم، شرمنده ي ام ليلا نشدم، شرمنده ام البنين نشدم...* باید تمام روضه را از سر بخواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشمش هیاهو مانند زهرا می زنم بر آب و آتش دختر فقط از مادرش می گیرد الگو افتاده اند از شوقِ جان دادن برایت امروز محسن های زینب در تکاپو عون و محمد را کفن کردم برایت سرباز تو هستند در قحطی نیرو قاسم فدایی تو باشد عونِ من نه؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو؟ با دست خود راهی شان کُن سمت میدان قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او از پا می اندازد مرا این داغ اما در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو بگذار از مویِ محمد گیرد اَخنَس بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو مثل تو یاد مادرم کردم همین که بیرون کشیدی نیزه را از بینِ پهلو داغ جوان دیدی، منم دیدم عزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو بهتر که فردایی نباشند و نبینند از مادرشان شمر می گیرد النگو بهتر که فردایی نباشند و نبییند از کعب نی دارم نشانی رویِ بازو غرق خجالت می کشی بر سر عبا را می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را : عليرضا خاكساري ↫
يَا عِصْمَهَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِير... خدایا به طفلان زینب و به کودکان خیمه‌‌‌های حسین(ع) آنگاه که از وحشت و ترس بینِ دود و آتش میدوند خودت رحم کن..💔
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مَحَالِ‏ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ» هرچه سروده محتشم زینب و حسین دریافت کرده از قلم زینب و حسین باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است در زیر سایه ی علم زینب و حسین سرهایِ قدسیان همه بر زانویِ غم است هر شب به یادِ قد خم زینب و حسین جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند در روضه های دم به دم زینب و حسین دیدند هر دو داغ دو فرزند را ولی لغزش نبود در قدم زینب و حسین ذرات، کائنات، محالات، ممکنات بستند چشم بر کَرَم زینب و حسین حتی نوشته اند ز امر ظهور هم وا می کند گره قسم زینب و حسین حسرت همیشه میخورم ای کاش میشدم من هم مدافعِ حرم زینب و حسین سوگند میخورم که شهید است زنده است هرکس که جان دهد زِ غم زینب و حسین زهرا نبی علی حسن آنجا نبوده اند خوردند سنگ جای همه زینب و حسین بر امیرِ غریبِ این لشکر سخت شد کار بی علی اکبر قامتش را غمش مورب کرد روزگار حسین را شب کرد بر روی خاکِ بادیه خسته اشک می ریخت زار و پیوسته غیرتِ خواهرش به جوش آمد زینب از خیمه با خروش آمد گفت باید که روبراه شوی من نمردم که بی پناه شوی صبر کن تا کفن به تن بکنم رزم و پیکار چون حسن بکنم اشک تو قاتلم شده بس کن عقده ای بر دلم شده بس کن نذر عشق است نذرِ خواهر تو پسرانم فدای اکبر تو *بچه هاشُ آماده کرد ، گفت برید پیش دایی تون .. شمشیر براشون حمایل کرد سلام کردن بر دایی عزیزشون ، افتادن رو پاهای حسین ..* از دلیریِ این دو رزمنده دشمنت می شود سرافکنده رویِ اشکت عجیب حساسند این دو شاگردهایِ عباسند اشک از دیده شاه افشاند و اِذن میدان نداد بر آن دو قسمش داد زینبِ کبری به علی و به عصمت زهرا گریه می کرد گریه با اصرار تا که بُرد از دلِ حسین قرار عاقبت از حسین اجازه گرفت رفت در خیمه جانِ تازه گرفت تا نبیند حسین را محزون دیگر از خیمه اش نشد بیرون دل ز عون و محمدش کنده که نباشد حسین شرمنده ناگهان هر دو نعره سر دادند اهل کوفه به لرزه افتادند بچه هایِ عقیله آمده اند شیرهایِ قبیله آمده اند لشگرِ در فرار بسیارند نوه هایِ علی چه کرارند رزم کردند و حیدری کردند کربلا را چه محشری کردند کارِ دشمن مصیبت و غم بود ضربه هاشان مکمل هم بود زیر خورشید، غرق تب گشتند خسته از جنگ و تشنه لب گشتند دوره کردند این دو را آخر ریخت بر خاک باده ی کوثر خورد ناگه، در اوجِ غربتشان سنگ از هر طرف به صورتشان بعد باران سنگ و نیزه و تیر زخم شان می زدند با شمشیر نیزه خوردند و یاد مسمارند بس که غیرت به فاطمه دارند عشق را بر جهان، نشان دادند پای دایی حسین، جان دادند خوب شد هر دو روسپید شدند خوب شد هر دوتا شهید شدند غرقِ در خون غروبِ عاشورا خوب شد پر زدند سوی خدا چشم هاشان ندید آن شب را بین زنجیر دستِ زینب را .. شاعر: دو بچه شیر از اولادِ جعفر قربانی هایِ دخترِ حیدر این دو رزمنده دل زِ عالم کنده تا نشود مادر یک لحظه شرمنده یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. بر دوشِ اینها کرده حمایل شمشیری مادر با ابوفاضل آبرو دارن، چون حیدر تبارن جایِ زینب اینها راهی پیکارن یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. زمیدان آمد تا حسین دلخون زینب نیامد از خیمه بیرون یعنی برادر گریه نکن دیگر این دو جوانِ من قربانیِ اکبر یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. شنیدستم سلیمانی زِ یک مور قبولِ تحفه کرد ای مرتضی پور من آن مورِ ضعيف و ناتوانم که طفلانم برایت هدیه دارم .
تو مجلس دنبال مستمع نگرد؛ اول گریه کن خودِ حضرت زهراست .. محتوا و مطلب رو قوی کن !!